خانه » همه » مذهبی » حلاوت محبت و مناجات با خدا

حلاوت محبت و مناجات با خدا


حلاوت محبت و مناجات با خدا

۱۳۹۲/۱۰/۱۵


۴۸۴ بازدید

حلاوت محبت و مناجات با خدا چگونه به دست می آید؟تمرین لازم دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
ما بسیار خوشحالم که با دانشجوئی مکاتبه می کنیم که به جای محبت جنس مخالف و دیگر محبتهای کاذب دنیال محبت واقعی است و می خواهد بدانید که چگونه محبت خدا در دل زیاد می شود خوش بحالت ما را هم دعا کن که چنین دغدغه های را در دل داشته باشیم
دوست گرامی
1-  در قرآن آمده است که خداوند برای هیچ فردی بیش از یک دل ، درون او قرار نداده است.( احزاب/ 4) اگر کسی بخواهد دلش جایگاه محبت خدا باشد نباید محبت دیگران را هم عرض محبت خداوند در دل داشته باشد. اما محبت های طولی مانعی ندارد. باید محبت خداوند اصیل باشد و محبت های دیگر فرع بر محبت خداوند.غرض این که ، محبت انسان نسبت به خداوند باید بالاتر از محبت، نسبت به دیگران بوده و غلبه داشته باشد. چرا که «والذین آمنوا أشد حبا لله»( بقره/ 165).
2- از نظر عرفا حرکت جهان, یک حرکت حبی است و تمامی جهان, از جمادات تا مجردات, یکپارچه عشق و محبت است. از نظر برخی فلاسفه نیز هر موجودی به کشش محبت, به سوی مقصد و مقصود خود در حرکت است و از نظر دانشمندان فیزیک یکی از قوانین عام و جهان شمول, نیروی جاذبه است.
در دنیای جمادات, الکترونها عاشقانه گرد وجود هسته ی اتم می چرخند و در گیاهان, گرایش های گوناگون, ساقه ی گیاه را به سوی نور و ریشه ی آن را به سوی زمین هدایت می کند؛ در عالم حیوانات… کشش های غریزی در جنبه های گوناگون, موجب حیات و بقای آنها می شود… بنابراین به حکم قانون عمومی عشق و سریان آن در تمامی موجودات, انسان نیز مشمول این جذبه ی عمومی است و تمامی ابعاد او با قانون عشق و محبت, به حیات خود ادامه می دهد… اگر محبت و عشق نبود, نه تولیدی بود و نه تغذیه ای و نه حیاتی و نه لذتی …. (مهر محبوب / سید حسین حسینی)
دور گردون راز جذب عشق دان * گر نبودی عشق, کی گشتی جهان
محبت یک نوع جذب و انجذابی است که ملاک آن ملایمتی است که آن موجود با محبوب خود دارد. (اخلاق در قرآن / ج 1 / ص 359 و 360 / آیت الله مصباح یزدی)
3- همه ی ما فطرتاً خالق خود را دوست داریم زیرا:
الف . هر موجودی حب ذات دارد. از آنجا که انسان به طور فطری خویشتن خود را دوست میدارد، لذا از هر کس یا هر شییء که به نفع او باشد لذت میبرد و به او علاقه مند میشود و از هر چیز یا هر کسی که به ضرر او باشد نفرت دارد. وقتی انسان به وجود خویش که سراپا نیاز است و حقیقت ذات حق تعالی که برطرف کننده نیاز جهانیان – بالاخص انسان – است مینگرد، بطور فطری به او علاقه مند گشته و او را دوست می دارد.
ب . هر کسی احسان کننده ی به خویش را دوست دارد؛ چون خودش را دوست دارد و کسی را که به او محبت می کند دوست دارد… از نظر عقل و نقل مسلم، یکی از موجبات حب الله احسان اوست. او – به موجب اینکه آفریدگار جهان و انسان و صفات و کمالات آنهاست و بزرگترین احسان را به ما جهانیان عنایت فرموده و ما را از نیستی به عرصه ی هستی آورده است – مورد محبت قرار می گیرد…. ربوبیت خداوند نسبت به عالمیان، بزرگترین احسان اوست؛ زیرا او با قدرت خود جهان را خلق و سپس به هدف متناسب با آنها رهنمایی می نماید؛ «ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» (سوره ی طه / 50) پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش مخصوص او را عطا کرده و سپس راهنمایی فرموده است. همین عامل بزرگی است برای اینکه مخلوق، خالق مهربانش را دوست بدارد.
دوست داشتن کسی که به انسان محبت می کند نیز امری است فطری. به عنوان مثال علاقه شاگرد به استاد، بچه به مادر، می تواند هم از قسم دوست داشتن احسان کننده باشد و هم از قسم اول؛ یعنی انسان ذاتا ً کسی را که به او نفع میرساند دوست دارد.
ج . انسان، فطرتا ً هر پدیده ی زیبایی را دوست می دارد و خداوند هم این خواسته ی فطری انسان را تأیید و آن را تثبیت نموده است. او جهان و انسان و مناظر پیرامون او را به زیباترین شکل آفریده و تناسب در اندام آفرینش را آنچنان رعایت نموده…. که تماشای آن هوش از سر تماشاگران می رباید… بطور کلی دیدن موجود زیبا و با طراوت، خود به خود برای انسان لذت بخش است؛ اگر چه نفع دیگری از آن عاید نگردد…. و از آنجا که اندیشه و فکر انسان در عالم ماده و زیبایی آن محدود نمی شود و زیباییهای روحانی و معنوی را بیشتر ارج می نهد، زیبایی نامتناهی معنوی را از همه چیز بیشتر طالب است. این زیباترین اوصاف معنوی در هستی نا متناهی احد و صمد وجود دارد که نظیری در زیبایی و کمالات ندارد؛ «لم یکن له کفوا ً احد» (مهر محبوب/ سید حسین حسینی).
از ازل بست دلم با سر زلفت پیوند * تا ابد سر نکشم وز سر پیمان نروم
4- دوست خوبم!
خداوند کمال مطلق است و همه ی زیبایی ها از او نشأت گرفته؛ او کمال مطلق و سر چشمه ی همه ی کمالات است. لذا اگر عده ای او را دوست نمی دارند و یا به جای دوست داشتن خدا، به دوستی با غیر خدا و حتی دشمنی با او روی می آورند، بخاطر غفلت یا تربیت غلط و اعمال خودشان است (دقت کنید).
محال است کسی با عمل به دستورات حق تعالی، فطرت خود را پاک نگه دارد و محبت شدید به خالق خود نداشته باشد.
در تفسیر نمونه آمده است: اصولا ً پیوند محبت با کسی، انسان را به سوی محبوب و خواسته های او می کشاند و هر چه رشته ی محبت قوی تر باشد، این جاذبه قویتر است؛ مخصوصا ً محبتی که انگیزه ی آن کمال محبوب است، احساس این کمال، سبب می شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدأ کمال و اجرای خواسته های او نزدیکتر گرداند. (تفسیر نمونه/ ج 15/ ص 138)
مؤمنانی هستند که از شنیدن نام خداوند یگانه چنان مجذوب نام مقدسش می شوند که حاضرند هر چه دارند نثار راه او کنند؛ نام محبوب کامشان را شیرین و مشام جانشان را معطر و تمام قلبشان را روشن می سازد، نه تنها نام او که نام هر چه ارتباط و پیوندی با او دارد برای آنان سرور آفرین است. «والذین امنوا اشد حبا ً لله» و کسانی که به خدا ایمان آورده اند نسبت به او محبت شدید دارند.
5- «محبت خداوند تعالی به بندگان»
آمیختگی فطرت انسان با محبت، دلیلی بر وجود محبت در ذات اقدس الهی است؛ زیرا نمی توان پذیرفت که بدون آنکه محبت در خداوند سبحان باشد، آن را در آدمی به ودیعت بگذارد. آیا معنی دارد کسی چیزی به شیء بدهد، بدون آنکه آن چیز را خود داشته باشد؟
ذات نایافته از هستی بخش * کی تواند که شود هستی بخش
ابوالحسن دیلمی می فرماید: در حضور من از یکی از فیلسوفان، در باره ی پدید آمدن عشق سؤال شد؛ گفت: نخستین کسی که عشق ورزید خدای متعال بود.
در تفسیر وزین المیزان آمده است:…. هر چیزی ذات خود را دوست می دارد و چون در سابق گفتیم: هر محبی همه متعلقات محبوب خود را نیز دوست می دارد، در نتیجه هر چیزی آثار وجودیش را هم دوست می دارد؛ از اینجا معلوم می شود که خدای سبحان، بدین جهت که خود را دوست می دارد، خلق خود را دوست می دارد و اگر خلق خود را دوست میدارد، بدین جهت است که انعام او را می پذیرد و باز اگر خلق خود را دوست می دارد، بدان جهت است که هدایت او را می پذیرند . (تفسیر المیزان / ج 1 / ص 621)
لذا چون حضرت حق، ذات خود را دوست دارد، همه ی هستی را خلق کرد و به همین جهت، مخلوق خویش را نیز دوست دارد؛ بدین معنا که تمام نیازهای هر موجودی را برای او برآورد کرده و بدین گونه دوستی خود را اعلام می دارد. وقتی به اطراف خویش می نگریم، در می یابیم که رحمت واسعه اش همه ی هستی را فرا گرفته است و شرایط به کمال رسیدن هر موجودی را فراهم نموده است و از هیچ لطف و محبتی دریغ نورزیده است.
6- «اشاره به نکته ای لطیف»
خداوند سبحان نسبت به همه ی مخلوقات خویش محبت دارد؛ چرا که آنها را خلق کرده و هر خالقی به مخلوق خویش علاقه مند است. این دوست داشتن خدا به تنهایی مایه ی افتخار و قرب به خداوند نیست! بلکه انسان باید تلاش کند با اطاعت از فرامین الهی به رشد و کمال برسد؛ وقتی به جایی رسید که با قول و فعل خویش، ثابت کرد که خداوند تعالی را دوست دارد، تازه نیمی از مسیر را طی کرده است؛ اگر توانست با قدم عبودیت و تسلیم محض حق تعالی، به جایی رسید که خداوند نیز او را دوست بدارد، در این صورت است که به کمال و فخر نهایی رسیده است و راه رسیدن به این رتبه و مقام، این است که بدون چون و چرا از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پیروی کنیم؛ «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» (سوره ی آل عمران / 31) بگو اگر خدا را دوست می دارید پس مرا اطاعت کنید تا خداوند شما را دوست بدارد. (اللهم ارزقنا)
« لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقا»
این روایت بیانگر شدت محبت و علاقه خداوند به بندگانش است و بر این موضوع تاکید دارد که حتی بندگانی که از او رو برگردانده و در دام غفلت گرفتار شده اند و او را از یاد برده اند مورد علاقه او بوده و خداوند به آنها مشتاق است؛ اما آنها بر اثر جهل و غفلت از میزان این اشتیاق الهی نسبت به خود خبر ندارند و چه بسا فکر می کنند از چشم خدا افتاده اند و خداوند به آنها توجهی ندارد. اشتیاق خداوند به چنین بندگان غافل و جاهلی به اندازه ای شدید است که اگر آنها از آن مطلع می شدند و عمق و شدت آن را درک می کردند از زیادی شوق جان می دادند و زنده نمی ماندند.
از محتوای این حدیث می توان نتیجه گرفت که شوق و علاقه خداوند به بندگان بیدار و ذاکر و متوجه به او که به یاد او هستند و از او و یاد او غفلت نمی کنند، بسیار بیشتر و شدیدتر از بندگان غافلی است که به او پشت کرده و او را از یاد برده اند.
به تعبیر دیگر با توجه به این روایت می توان گفت که وقتی شوق و علاقه خداوند به بندگان غفلت زده ای که از او رو برگرده اند در این حد باشد اشتیاق و علاقه او به بندگان بیدار و متوجه ای که پیوسته به یاد او هستند چقدر است؟!
7- راههای رسیدن به عشق و محبت خداوند
1- راه نظری:
راه نظری محبت خداوند این است که بدانی تمام کمال و جمال هستی و آنچه تو داری و اشیا دارند، همه و همه از ذات هستی و خدای تعالی نشات گرفته و من و تو و جهان هستی از خود هیچ نداریم و بلکه در مقابل هستی حق تعالی فانی و هیچ ایم. باید که در توحید هستی بکوشی و نوعی فرار از کثرت به وحدت و غرق شدن در دریای وحدت هستی را درک و تمرین نمایی.
2- راه عملی:
راه عملی محبت الهی نیز آن است که در مقام اختیار و عمل خواسته حق را بر خواسته خویش برتری دهی و تنها به دنبال آن باشی که اراده حق را بر زندگی خویش حاکم کنی و اراده خویش را فانی در اراده او نمایی. ببینی خدای متعال از تو چه خواسته از واجب و مستحب؛ تمام همت خویش را مصروف تحقق آن نمایی و هیچ گاه در مقابل آن از خویش خواسته ای نداشته باشی که از مطامع دنیوی و مغایر آن باشد.
حضرت على (علیه السلام) نیز مى فرمایند: «اگر خدا را دوست مى دارید محبّت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق کاشانى (شارح کتاب منازل السائرین) مى نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى کند وصال را، و وصال میسّر نمى شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود و تنها او را ببیند. یکی دان و یکی بین و یکی گوی شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168).
اطاعت و عبادت حق تعالی به خصوص انجام امور مستحبی پس از مطمئن شدن از انجام واجبات، در ایجاد دوستی با خداوند بسیار موثر است. عرفان عملی بیان گر این بخش از وصول عملی به توحید است. (براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، صص 77 ـ 83).
8- «برنامه ی عملى براى تقویت محبت خداوند در دل»:
1 – ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب هاى دیگر، به ویژه حبّ دنیا1
2 – اطاعت ظاهرى و باطنى از اوامر و نواهى خداوند2
3 – ترجیح لقاى پروردگار بر بقاى خود3
4 – دوستى با اولیاى خدا و دشمنى با معاندان به خاطرِ خداوند4
5 – مجاهده با مال و جان در راه خدا5
6 – خشنودى و رضایت کامل از حضرت حق6
7 – حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار7
8 – اُنس با کلام خدا وتلاوت آن با صوت زیبا و حزین و شرایط مخصوص 8
9 – تفکر و دوام یاد خدا9
10 – حقیر شمردن هر چیز دیگر در برابر محبت خداوند10
11 – دوست داشتن و مهربان بودن با همه بندگان مطیع، و دشمنى با همه کافران و گنهکاران11
12.- توجه به نعمت هاى الهى از آن جهت که آثار رحمت و محبت حق تعالى و مظاهر اویند
13- ارتباط روحى و معنوى با اهل بیت (علیهم السلام) و اولیاء و دوستداران خداوند
14- بهترین و کلی ترین راه تقویت محبت خداوند، انجام واجبات و مستحبات دینی و وارد شدن به منطقه قرب فرایض و نوافل است. در کتاب «محاسن» أحمد بن محمد بن خالد برقی روایت میکند از امام جعفر صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که : قَالَ اللَهُ: مَا تَحَبَّبَ إلَی عَبْدِی بِشَیءٍ أَحَبَّ إلَی مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیهِ. وَ إنَّهُ لَیتَحَبَّبُ إلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ؛ فَإذَا أَحْبَبْتُهُ، کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی یبصُرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ، وَ یدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا، وَ رِجْلَهُ الَّتِی یمْشِی بِهَا. إذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ إذَا سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ. وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ مُؤْمِنٍ یکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَآءَتَهُ. 12
«خداوند عزّوجل میفرماید: بنده من هیچگونه محبتش را در دل من جای نمیدهد و موجبات محبت مرا فراهم نمی کند که در نزد من محبوب تر باشد از آنچه من بر او لازم و واجب گردانیده ام. و او پیوسته با بجا آوردن نوافل و مستحباتی که او را بدانها تکلیف نکرده ام محبت خود را در دل من بیشتر میکند تا جائی میرسد که من محب او میشوم؛ و در اینصورت که من محب او شدم، من گوش او میشوم که با آن می شنود، و چشم او میشوم که با آن می بیند، و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید، و دست او میشوم که با آن اخذ میکند، و پای او میشوم که با آن راه میرود.
زمانی که مرا بخواند، اجابت میکنم و هنگامی که چیزی از من مسألت کند به او عطا می نمایم. و هیچگاه من در کاری که خود بدون واسطه و اسباب فاعل آن کار بوده ام، برایم درنگ و تردید حاصل نشده است مانند وقتی که خود میخواهم روح بنده مؤمنی را قبض کنم که او از مرگ کراهت دارد و من از آزار و ناراحتی او کراهت دارم.»
عاشقان را شادمانى و غم اوستدستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایى بودعشق نبود هرزه سودایى بود
عشق آن شعله است کاو چون برفروختهر چه جز معشوق باقى جمله سوخت
تیغ »لا« در قتل غیر حق برانددرنگر ز آن پس که بعد »لا« چه ماند
ماند »الا الله« باقى، جمله رفتشاد باش اى عشق شرکت سوز رفت13
با توجّه به آن که عشق امرى دو سویه است، در قبال عشق انسان به خداوند، خداوند نیز به آدمى عشق مى ورزد؛ البته عشق خداوند به بندگان خویش تفسیرى خاصّ دارد که پرداختن بدان مجالى دیگر مى جوید.14
یا رب ز شراب عشق سر مستم کنو زعشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه جز عشق خود تهى دستم کنیکباره به بند عشق پابستم کن
(بابا طاهر)
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گام ها در راه رضاى دوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچ گونه حرکت و سکون، تکلم وسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد.
سالم و سعادتمند باشید.
پى نوشت ها:
—————
1. میزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، ج 2، ح 3167 – 3156 – 3162؛ شرح منازل السائرین، ص 168.
2. آیین مهروزى، محمد رضا کاشفى، ص 86 و 87؛ نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، نامه 69، ص 354.
3. میزان الحکمة، ج 8، حدیث 18030؛ آیین مهرورزى، ص 89 و 90.
4. اصول کافى، ج 3، ص 189.
5. مائده(54 :(5.
6. المیزان، محمدحسین طباطبایى، ج 9، ص 375؛ آیین مهرورزى، ص 94 – 92.
7. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3152 و 3160.
8. قوت القلوب، ابوطالب مکى، ص 8 و 105.
9. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3156.
11. نهج البلاغه، خطبه 193.
12. کیمیاى سعادت، محمد غزالى، تصحیح حسین خدیوجم، ج 2، ص 603 – 600؛ آیین مهرورزى، ص 98 – 85.
13. مثنوى.
14. احیاء علوم الدین، محمد غزالى، ج 4، ص 302 و 303؛ چهل حدیث، سید روح الله خمینى)ره(، ص 391 – 390؛ رساله عشق، ص 6 – 4.
امیدواریم خداوند تعالی بر ما منت گذارد و ما را از دسته کسانی قرار دهد که خدایشان را دوست دارند و خداوند نیز آنها را دوست دارد.
سالم و سعادتمند باشی.
مطالعه بیشتر:
1- زهد اسلامی، شفیعی مازندرانی،‌ سید محمد، ، ‌قم، دفتر تبلیغات اسلامی
2- اخلاق در قرآن، مصباح یزدی
3- به کجا و چگونه؟ محمد عالم زاده نوری،‌ انتشارات مؤسسه امام خمینی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد