حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (4)
حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (4)
4. ابو القاسم نصرآبادي (م367ق)
ابو القاسم نَصرآبادي، ابراهيم بن محمدبن محمويه (م 367ق)، از مشايخ خراسان. نام جد ابو القاسم در برخي منابع، «محمود احمد» نيز ياد شده است. (1)
در ابتدا به كار وراقي (صحافي و نسخهبرداري از كتب) مشغول بود، اما پس از مدتي به دنبال آشنايي با معارف اسلامي و جهت استماع حديث، كار خود را كناري نهاد و نيشابور را ترك گفت و راهي شهر هاي مختلف ايران، عراق، شام و مصر شد. نصرآبادي افزون بر تصوف در تاريخ و حديث نيز تبحر داشت، كه از اين ميان، در علم حديث جايگاه ويژهاي دارد.(2)
شدت علاقه ي او به استماع و كتابت حديث تا بدان حد بود كه به گفته ي سلمي در واپسين سال هاي حيات نيز هنگام مسافرت جهت مراسم حج، در هر وادي و شهري در محفل روايت حديث حاضر ميشد و به كتابت ميپرداخت و هيچگاه كاغذ و دوات بر زمين نگذاشت. بيشتر منابع از او با عباراتي چون كثيرالحديث و عالم به روايت ياد كرده و او را ثقه خواندهاند. نصرآبادي پس از 25 سال دوري از زادگاه خود و حضور پياپي در مجلس راويان و مشايخ بزرگ همچون ابو اسحاق اسفرايني، در سال340ق، به نيشابور بازگشت و براي ارشاد طالبان و مريدان به وعظ پرداخت و جمع كثيري چون ابوعلي دقاق، ابوعبدالرحمن سلمي، حاكم نيشابوري و ابو العلاء واسطي به روايت از او پرداختند. ابو القاسم در مكه درگذشت و همانجا مدفون شد. (3)
5. حاکم نيشابوري (م405ق)
نام او «محمد» و نام پدرش «عبدالله بن محمد» و کنيه ي او «ابوعبدالله» و شهرتش بيشتر به صورت، «ابو عبدالله حاکم» و «ابن البيع» است. نام كامل او ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدويه بن نعيم بن حکم است.
حاکم در طلب علوم عصر، بويژه دانش حديث که پر جاذبهترين دانش هاي آن روزگار به شمار ميرفت به اقطار مختلف عالم اسلامي، از نيشابور تا عراق و حجاز و ماوراء النهر و ديگر بلاد خراسان سفر کرد و در باره ي او نوشتهاند که تنها در نيشابور از هزار شيخ سماع حديث داشته و از ديگر بلاد نيز حدود هزار تن ديگر را ياد کردهاند.
در شناخت و نقد حديث در سراسر عالم اسلامي، در عصر او کسي را همتاي او ندانستهاند و نوشتهاند که در جرح و تعديل احاديث تمامي بزرگان عصر به او رجوع ميکردهاند.
بسياري از زندگينامهنويسانِ او و معاصرانش، از قديم او را به تشيع و رفض متهم ميداشتهاند و يکي از مهمترين نقطه ضعف هايي که بعضي از علماي حديث اهل سنت در کار او و در کتاب «المستدرک علي الصحيحين» او يافتهاند اين بوده است که وي به نقل حديث «من کنت مولاه…» و حديث «طير» پرداخته بوده است و ديگر اين که کتابي در فضايل حضرت فاطمه ي زهرا(س) نيز نوشته است.(4)
آنچه مسلم است، اين است که وي اگر هم در باطن شيعي مذهب بوده است و در ظاهر مسلماني سني و بر مذهب امام شافعي بوده و به لحاظ عقيده ي کلامي به مذهب امام ابو الحسن اشعري تمايل داشته است، ولي مانند اغلب شافعيان به اهل بيت رسول و مقام ويژه ي امام علي بن ابي طالب (عليه السلام) ارادتي خاص داشته است.
از جمله آثار او ميتوان به: المستدرک علي الصحيحين، معرفه ي علوم الحديث، سئوالات الحاکم للدار قطني، تاريخ نيشابور و … اشاره كرد.
6. ابو اسحاق اسفرايني (م418ق)
ابو اسحاق اِسفَرايني، رکنالدين ابراهيم بن محمدبن ابراهيم بن مهران (حدود 337 418ق)، فقيه شافعي و متکلم اشعري. شرح حالنويسان به زادگاه و سال تولد او تصريح نکردهاند.
ابو اسحاق در جواني (351ق) در طلب علم به عراق رفت و در بغداد اقامت گزيد. وي چندي بعد، در حالي که همگان به فضل و تقدم او اقرار داشتند، به اسفراين بازگشت، ولي پس از مدتي با اصرار نيشابوريان به نيشابور رفت. در اين شهر مدرسهاي بينظير براي او ساختند که در آن به تدريس و گفتن حديث پرداخت.
بنا بر نقل فارسي، ابو اسحاق فقيهي مجتهد و متبحر در علوم، کوشا در عبادت و پرهيزگار و خويشتندار بود. آراي فقهي و اصولي او در منابع مختلف شافعي مورد توجه قرار گرفته است. (5)
در باره نقش او در کلام اشعري گفتهاند که ابو اسحاق، باقلاني و ابن فورک، سه تني بودند که مذهب ابو الحسن اشعري را با تلاش خود استحکام بخشيدند.
ابو اسحاق را داراي تصانيف فراوان دانستهاند؛ از آن جمله نورالعين في مشهد الحسين (عليه السلام) است که نخستين بار در قاهره (1271ق) و سپس بارها از جمله همراه با کتاب قره ي العين في اخذ ثارالحسين (عليه السلام) در بمبئي (1292ق) به چاپ رسيده است.
از آثار يافت نشده اوست:
1. ادب الجدل 2. تعليقه، در اصول فقه 3. الجامع، در اصول دين و رد بر مخالفان، 4. شرح الاعتقاد، 5. المختصر في الرد علي اهل الاعتزال و القدر، 7. المختلف، در اصول فقه. (6) ابو اسحاق سرانجام در نيشابور درگذشت و در مقبره حيره به خاک سپرده شد، ولي پس از سه روز پسرش پيکر او را به اسفراين انتقال داد. مقبره او دست کم تا سده 6 ق زيارتگاه بود و بدان تبرک ميجستهاند. (7)
7. ابو اسحاق ثعلبي (م427ق)
ابو اسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبي (م427ق) از مفسران مشهور نيشابور در سده ي چهارم و پنجم هجري است كه در منابع با القاب ديگري چون اديب، مقري، حافظ و واعظ نيز ياد شده است.
ثعلبي پيرو فقه شافعي و معتقد به كلام اشعري و متأثر از صوفيان زمانه ي خود بود. مجلس درس تفسير ثعلبي در نيشابور زبان زد خاص و عام بود و طالبان علم از مناطق مختلف در آن شركت ميكردند.
عبد الغافر فارسي(م529ق) در مورد ثعلبي مينويسد: ثعلبي عالمي صحيح النقل و ثقه، كثير الحديث و كثير الشيوخ بود. در محرم سال427ق، در نيشابور درگذشت. (8)
آثار به جاي مانده تا به امروز از ثعلبي عبارت اند از: الكشف و البيان، عرائس المجالس، قتلي القرآن. عرائس او كه به ذكر داستان هاي پيامبران و سرگذشت اقوام آنان اختصاص دارد از همه مشهورتر است. قتلي القرآن نيز اثري از ادبيات صوفيانه و شامل چندين حكايت در باره ي كساني است كه با شنيدن آيات قرآن جان سپردهاند. اما مهمترين اثر او همان تفسير اوست.
تفسير ثعلبي، پس از تأليف، از رواج و شهرت فراواني در ميان عالمان و عامه ي مردم برخوردار شد و اثر قابل توجهي به آثار تفسيري بعد از خود گذاشت. اين تفسير، همچنين به سبب احاديث ناظر به فضايل اهل بيت، در آثار جدلي شيعه و سني نقش آفريني كرده و شيعيان از آن به عنوان سندي براي اثبات حقانيت آموزه هاي خود عليه اهل سنت استفاده كردهاند. ابن تيميه و همفكران او منتقدان جدي ثعلبي در اين زمينهاند. اين انتقادات موجب كم توجهي به اين تفسير در مطالعات قرآني معاصر در كشور هاي اسلامي شده است.
اگر چه در هيچ منبعي لفظ محدث براي ثعلبي ذكر نشده است، اما به جاي آن، بلكه بالاتر از آن، دو تعبير «حافظ» و «ثقه» براي او به كار رفته كه هر دو ناظر به ارزيابي كار وي در زمينه ي نقل حديث است. در باره ي مفاد اصطلاح «حافظ» ميان عالمان علم الحديث اختلافاتي وجود دارد، اما همگي متفقاند كه حافظ برتر از محدث است و اين تعبير براي فردي به كار ميرود كه علاوه بر حفظ حديث، طبقات راويان و محدثان را نيز بشناسد. (9)
8. حاکم حسکانى (م490 ق)
ابو القاسم عبيدالله بن عبدالله حسکاني نيشابوري، معروف به «حاکم حسکاني» و «ابن ابي الحداد»، از دانشمندان قرن پنجم هجري قمري و از خاندان علم و ادب بود.
او در يک خانواده ي مذهبي در قريه ي حسکان از توابع نيشابور به دنيا آمد و از محضر پدر و اساتيد ِ بنام آن روزگار همچون قاضي ابو العلاء صاعد علم آموخت و به رتبهاي رسيد که در عصر خويش سرآمد دانشمندان عصر خود در حديثشناسي و علم رجال به شمار ميآمد.
سيد بن طاووس در کتاب شريف اقبال تصريح نموده که حاکم حسکاني از اهل سنت بوده است، و برخي نيز آوردهاند که وي حنفي مذهب و از پيروان ابوحنيفه بود. با اين حال، مشهورترين اثر حاکم حسکاني کتاب ارزشمند شواهد التنزيل است که نام کاملش اين است: شواهد التنزيل لقواعد التفضيل في الآيات النازله ي في اهل البيت (عليهم السلام). در اين کتاب، آياتي از قرآن که در باره ي پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده، بر اساس احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت و صحابه، تفسير و تأويل گرديده است.
او شيخى فاضل و داراى مجلس وعظ و خطابه بود و خود نيز از علماى فراوانى روايت شنيده و يا اجازه روايت داشت. عبد الغافر فارسي، شاگرد مشهور حاکم حسکانى در کتاب تاريخ نيشابور خود مىگويد:
من فهرست تصانيف و تأليفات استادم را به خط خودش ديدهام که به صد عنوان مىرسيد و در ميان آنها مطالب ارزشمندى بود.
از تأليفات وى مىتوان به اين عناوين اشاره کرد: شواهد التنزيل، فضائل شهر رجب، خصائص علي بن أبي طالب (عليه السلام) في القرآن، تصحيح خبر رد الشَمس و ترغيم النواصب الشُمُس (شُمُس جمع شموس و به معناى متعصب و لجوج است).
سرانجام، قاضىِ محدث، پس از عمرى خدمت به علوم و معارف اسلامي در حدود سال 490 هجرى ديده از اين دنيا فرو بست و به ديار باقى شتافت.(10)
آثار و تأليفات محدثان نيشابوري
محدثان نيشابوري داراي تأليفات فراواني در موضوعات مختلف حديثي و ديگر علوم اسلامي بودهاند كه در ذيل به تعداد و موضوعات آنها اشاره ميكنيم: (11(
انواع آثار حديثي محدثان نيشابوري
آثار حديثي محدثان نيشابوري را ميتوان در غالب اين موضوعات تقسيم بندي كرد: (12)
پي نوشت ها :
1) نهج البلاغه (شيرواني)، ص486 .
2) نهج البلاغه (سلطاني)، ص615 .
3) شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد)، ج16، ص149 .
4) همان، ص119-120.
5) شرح نهج البلاغه (ابن ميثم بحراني)، ج5، ص78 .
6) شرح نهج البلاغه (خوئي)ف ج20، ص59 .
7) الغارات، ج2، ص418-420 .
8) نهج البلاغه (شهيدي)، ص25 و 117 .
9) همان، ص25 .
10) الغارات، ج2، ص416-441؛ الفتوح، ج3، ص220 .
11) انساب الاشراف، ج2، ص437 .
12) الغارات، ج2، ص430 .
منبع: نشريه علوم حديث شماره 57