طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حکومت امام عصر(ع) براساس رشد عقلی و هدایت قرآن

حکومت امام عصر(ع) براساس رشد عقلی و هدایت قرآن


حکومت امام عصر(ع) براساس رشد عقلی و هدایت قرآن

۱۳۹۳/۰۲/۲۴


۵۲ بازدید

حکومت امام عصر(ع) براساس رشد عقلی و هدایت قرآن

براساس خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه حکومت امام عصر(ع) مانند زمامداران جهان، متکى بر زورگوئى نیست؛ بلکه بر پایه رشد عقلى و پیشرفت هاى علمى است که در سایه هدایت قرآن و رهبرى حضرتش پایه گذارى مى شود.

باتوجه به اینکه مجموعه نهج البلاغه از دیدگاه حدیث، ادب و تاربخ از عالى ترین درجه اعتبار و سندیت برخوردار مى باشد بنابراین سخنان امام امیرالمؤمنین على(ع) در این کتاب بزرگترین سند اسلامى و حجتى است از طرف خدا بر همه مسلمانان جهان.

حکومت امام عصر(ع) براساس رشد عقلی و هدایت قرآن

براساس خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه حکومت امام عصر(ع) مانند زمامداران جهان، متکى بر زورگوئى نیست؛ بلکه بر پایه رشد عقلى و پیشرفت هاى علمى است که در سایه هدایت قرآن و رهبرى حضرتش پایه گذارى مى شود.

باتوجه به اینکه مجموعه نهج البلاغه از دیدگاه حدیث، ادب و تاربخ از عالى ترین درجه اعتبار و سندیت برخوردار مى باشد بنابراین سخنان امام امیرالمؤمنین على(ع) در این کتاب بزرگترین سند اسلامى و حجتى است از طرف خدا بر همه مسلمانان جهان.

بر این اساس حتى برادران اهل تسنن که پایبند به مقام رهبرى و خلافت امام(ع) در مرتبه چهارم هستند گفتار و رفتار حضرتش براى آنها حجت است؛ و ناگزیر باید در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.

اکنون یادآورى این مطلب بجاست که موضوع مهدى منتظر در نهج البلاغه منشعب از دو رشته از سخنان امام امیرالمؤمنین على(ع) در این کتاب مى باشد.

بدیگر عبارت، مسأله مهدویت امام دوازدهم و ظهور حضرتش در آخرالزمان در کتاب نهج البلاغه از دو نظر قابل بررسى و داراى زمینه براى مطالعه و تحقیق است.

نخست از دیدگاه ملاحم و پیشگوئی هاى امام(ع) که مواردى از آن (امثال روى کار آمدن بنى امیه، حکومت حجاج بن یوسف، سقوط بنى امیه، افتادن زمام امور به دست بنى العباس، قیام زنج در بصره، فتنه مغول و . . .) در گذشته به وقوع پیوسته و موارد دیگر مربوط به آینده جهان است از قبیل خبر از (ظهور) حضرت مهدى(ع) و قیام جهانى آن بزرگوار ، که به خواست خدا در آینده به وقوع خواهد پیوست.

بنابراین در این مقال به خطبه هایی می پردازیم که امام علی(ع) در آن به پیشگویی هایی در باره امام زمان پرداخته است؛

خطبه ۱۰۰:

“و خلَّف فینا رایةَ الحقِّ ، مَن تَقدَّمها مَرق ، و مَن تَخلَّف عَنها زَهق ، و مَن لَزِمها لَحَق ، دلیلُها مَکیثُ الکَـلام ، بَطـِىءُ القِیام ، سَریعٌ إذا قَام ، فإذا أنتُم أَلَنتم لَه رِقابَکم ، و أَشَرتم إلیه بِـأَصابِعِکم جاءَهُ المَوتُ فذَهَب بِه فَلَبِثتُم بَعدَه ماشاءَ اللهُ ، حتَّى یُطلِعَ اللهُ لَکم مَن یَجمَعُکم ، و یَضُـمُّ نَشرَکم ، فلاتَطمَعوا فِى غَیرِ مُقبِل ، و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِر ، فإنَّ المُدْبرَ عَسى أن تَزِلَّ بِهِ إِحدَى قائِمَتَـیْهِ ، و تَثبُتَ الأُخرَى ، فَتَرجِعَا حتَّى تَثْبُـتا جَمِیعاً.”

او (پیامبر) پرچم حق را برافراشت و در میان ما به یادگار گذارد؛ آن کس که از زیر سایه این پرچم پاى پیش نهد از شریعت اسلام خارج گردد؛ و آن کس که از پیرویش سر باز زند به هلاکت رسد؛ و سرانجام کسیکه زیر سایه این پرچم به پیش رود راه سعادت پیموده و به آن دست یابد.

پرچمدار این پرچم با شکیبائى و آرامش سخن گوید؛ و با کندى و تأنى در اجراى کارها بپا خیزد؛ امّا چون بپا خواست بسى شتاب کند تا به پیروزى نهائى رسد؛ پس آنگاه که سر در گرو فرمانش نهادید و با سرانگشت به سویش اشاره کردید، دوران او سپرى شده و مرگش فرارسد.

از آن پس ناگزیر مدتى که مشیت الهى اقتضاء کند در انتظار بسر برید، آنگاه خداوند شخصیتى را برانگیزد تا شما را (که به اختـلاف و جـدائى گرائیده اید) جمع کند و پراکندگى شما را سر و سامان بخشد. پس به کسیکه (چیزی که) رو نکرده دل مبندید؛ و از آن که رو گردانده ناامید مشوید.

آگاه باشید که آل محمّد(ص) همانند ستارگان این گنبد مینا باشند؛ آن هنگام که یکى از آنها غروب کند دیگرى بدرخشد.

گوئى چنان است که در پرتو آل محمد(ص) نعمتهاى الهى را بر شما فراوان و تمام شده مى بینم؛ و آنچه را که آرزویش را در دل مى پروراندید بدان دست یافتید.

ابن ابى الحدید مى نویسد: امام این خطبه را در سومین جمعه زمامدارى خود ایراد فرمود و ضمن آن به مطالبى پیرامون احوال خود اشاره کرد.

سپس همچون دیگر شارحان، بى چون و چرا هدف از ایراد این خطبـه را پیشگـوئى از مهـدى و توصیف آن حضرت دانسته و مى گوید: شخصى را که خدا برمى انگیزد از اهل بیت است؛ و این سخن اشاره به مهـدى آخرالزمان مى باشد و در نزد ما ( اهل تسنن ) غیر موجود است و از این پس وجود پیدا خواهد کرد؛ و به عقیده امامیه اکنون موجود مى باشد.

اکنون لازم است که درباره “و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِر” توضیح دهیم که معنى آن این است که از کسیکه روگردانده مأیوس و ناامید مشوید؛ و مصداق آن غیبت حضرت مهدى(ع) و روگردانى آن حضرت از تصدّى ریاست و زعامت ظاهرى باشد ، تا هنگام ظهور.

ولى ابن ابى الحدید به خاطر فرار از رفتن زیر بار ولادت آن بزرگوار و غیبتش به دست و پا افتاده و خواسته است وانمود کند لازمه “مُدْبِر” بودن، موجود بودن است و در صورت عدم تولّد و موجود نبودن، تعبیر به ادبار و روگردانى غلط است و مفهوم معقولى ندارد.

آنگاه کلمه “و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِر” را این چنین معنا مى کند که هرگاه این مهدى از دنیا رفت و فرزندانش را بجانشینى برگزید و کار یکى از آنها به اضطراب و ناپایدارى گرائید، پس مأیوس نشوید و به شکّ نیفتید و نگوئید شاید ما در پیروى اینان دچار اشتباه شده ایم ، زیرا . . .

اکنون این گونه بیراهه روى در تفسیر کلام روشن امام(ع) را، جز به مخالفت با واقعیات و تعصب مذهبى، بر چه چیز مى توان تطبیق کرد؟! جوابش به عهده خود خوانندگان است و نیازى به توضیح ندارد.

خطبه ۱۳۸:

” یَعطِفُ الهَوى عَلَى الهُدى ، إذا عَطَفُوا الهُدى عَلَى الهَوى ، و یَعطِفُ الرَّأىَ عَلَى القُرآنِ ، إذا عَطَفُوا القرآنَ على الرَّأىِ ، حتَّى تَقُومَ الحَربُ بِکم عَلى ساق ، بادِیاً نَواجِذُها ، مَملُوءَةً أَخْلافُها ، حُلْواً رَضاعُها ، عَلْقَماً عاقِبَتُها ”

او هواى نفس را به هدایت و رهنمود الهى بر مى گرداند، آن هنگام که مردم هدایت الهى را به خواسته هاى نفسانى بر گردانده اند. و آنگاه که مردم قرآن را تفسیر به رأى کنند او آراء و نظریات را به قرآن گرایش دهد.

ابن ابى الحدید پیرامون این فراز سخنان امام على(ع) مى گوید:

این کلام اشاره به امامى است که خداوند او را در آخرالزمان به وجود مى آورد و همو باشد که در روایات و آثار به او نوید داده شده است و مقصود از گرایش به قرآن، لغو احکام صادره از روى رأى و قیاس و منع از عمل بر طبق گمان و تخمین و جایگزین کردن عمل بر طبق قرآن است.

بدین ترتیب ابن ابى الحدید به پیشگوئى امیرمؤمنان(ع) از ظهور و قیام حضرت مهدى(ع) و نقش او در حاکمیت هدایت الهى و قرآن بجاى هوى و هوس و رأى و قیاس ــ که روش عقیدتى و فقهى اهل تسنن به ویژه فرقه حنفى را تشکیل مى دهد ــ اعتراف نموده، اما زیر بار ولادت حضرت از پیش نرفته و خاطر نشان مى کند که بعداً متولّد خواهد شد. و این ادعا در مقدمه کتاب مردود گردید.

اما آنچه ما خود از کلام امیرالمؤمنین على(ع) مى فهمیم این است که به طور کوتاه مى گوئیم:

برنامه کار و سازمان حکومت آن امام بزرگوار و موعود اسلام، همچون زمامداران جهان، متکى بر هوى و هوس و دین سازى و زورگوئى و قوانین تحمیلى نیست؛ بلکه بر اساس رشد عقلى و پیشرفت هاى علمى است، که در سایه هدایت قرآن و تعالیم عالیه اسلام و رهبرى حضرتش پایه گذارى مى شود.

همانطوریکه پیامبر عالی مقام اسلام(ص)، در پرتو قرآن و دستورات اسلام، در مدت کوتاهى روح ایمان، یکتاپرستى، نوعدوستى، عدالت، رفاه، نظم و امنیّت همه جانبه و علم و دانش را جایگزین عقاید شرک آمیز مذاهب باطل، رذائل اخلاقى، انواع تبعیضات و تجاوزات، فقر علمى و دیگر چیزها نموده و سرانجام وضع نکبت بار زندگى جاهلى را از ریشه دگرگون ساخت و عالیترین راه و رسم زندگى و کسب سعادت را به مردم آموخت و درهاى ثروت مادى و معنوى را بر روى آنان گشود.

و امام(ع) در فراز بعد چنین خاطر نشان مى فرماید که:

رویدادها و حوادث بدانجا منتهى مى شود که جنگ همه را به پا خیزاند و همانند حیوان درنده اى که در موقع حمله دهان خود را براى دریدن شکار و بلعیدن آن، تا آخرین حد باز مى کند به شما نیشخند زند؛ پستان هاى آن از شیر پر گشته، مکیدن شیر آن بس شیرین است و سرانجام بس زهرآگین.

آرى، همانطور که دیدیم و مى بینیم، در آغاز جنگ، نوعاً غنائم جنگى و موفقیت هائى نصیب جنگجویان مى شود و به امید بهره بیشتر و پیروزى کامل جنگ به ذائقه آنها شیرین مى آید، آنچنانکه هریک از طرفین طرح آتش بس طرف دیگر را نمى پذیرد؛ اما پایان شوم جنگ، کشتار، ویرانى، معلولین فراوان، بیماری هاى روحى و جسمى، غارت اموال، تجاوز به نوامیس و انواع بدبختى ها است که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ مى کند.

هم اکنون نمونه آشکار آن را در جنگ خائنانه و تحمیلى عراق و ایران به چشم خود مى بینیم که انواع کمک هاى نظامى و سلاح هاى جنگى است که با پول هاى سعودى و همکاران خود فروخته اش از طرف مصر، اردن، اسرائیل، آمریکا، شوروى و فرانسه سرازیر عراق مى شود؛ و مسلمانان فریب خورده یا خود فروخته بعثى و مرتد را به ادامه جنگ علیه اسلام و مسلمانان ایران تشجیع مى کند.

چنانکه جنگ اعراب و اسرائیل در رمضان، جنگ مسیحیان لبنان با مسلمانان این کشور در چهار سال پیش و حمله فعلى اسرائیل به لبنان و کشتار بى رحمانه و بى حد و حساب مسلمانان این سرزمین هم نمونه هاى دیگرى از پیشگوئی هاى امام امیرالمؤمنین على(ع) است.

امام(ع) این چنین سخن را ادامه مى دهند که:

” أَلا وَ فِى غَد ــ و سَیأْتى غَدٌ بِما لا تَعرِفوُن ــ یَأخُذُ الْوَالِى مِن غَیرِها عُمَّالِها عَلى مَساوِىءِ أَعْمَالِها ، و تُخرِجُ لَهُ الأَرضُ أَفالِیذَ کَبِدِها ، و تُلقِى إِلَیهِ سِلماً مَقالیدَها ، فَیُریکم کیفَ عَدلُ السِّیرةِ ، وَ یُحیِى مَیِّـتَ الکِتابِ و السُّـنَّةِ”

آگاه باشید، در فردا ـ فردائى که از آمدنش و آنچه همراه دارد نا آگاهید ـ والى و زمامدار (با این ویژگى که بر اساس وراثت از حکومت هاى قبل، یا بند و بست با گروه ها و احزاب چپ و راست، یا سرسپردگى به استعمارگران شرق و غرب روى کار نیامده)

کارفرمایان و عمال آن حکومت ها را بحسب تجاوزات و خیانت هائى که مرتکب شده اند، محاکمه نموده، به کیفر رساند؛ و زمین پاره هاى جگر خود را براى او بیرون آورد و از روى تسلیم و فروتنى کلیدهاى خود (اختیار گوشه و کنار جهان) را به سوى او اندازد؛ و آنگاه او روش زمامدارى و آئین دادگسترى پیامبر را به شما نشان دهد و آثار مرده و فراموش شده کتاب و سنّت را دگر بار زنده و به اجراء و گسترش در آورد.

ابن ابى الحدید در ذیل این فراز نوشته است:

” أن الوالى یعنى امام الذى یخلقه الله تعالى فى آخرالزمان”

بدون شک مقصود از والى در این عبارت امامى است که خداوند او را در آخر الزمان خلق خواهد کرد.

کلمه “أفـالیذ” جمع “افلاذگ جمع “فلذ” بـه معنى پاره جگر است و این کنایه از گنج ها و ذخائر زیر زمینى امثال طلا، نقره، الماس، نفت و غیره است که براى قائم به امر (زمامدار) آشکار خواهد شد؛ و در بعضى از تفاسیر کلام خداوند ، “وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَـالَها” به همین موضوع تفسیر شده است.

آنگاه گوید: این مطلب در روایتى با تعبیر “و قائت له الارض أفلاذ کبدها” آمده، که معناى آن چنین است: “زمین پاره هاى جگر و ذخائر خود را به خارج پرتاب خواهد کرد.

نیز ابن اثیر پیرامون لغت “فلذ” گوید: از اخبار سـاعت جمله “و تقـىء الارض أفلاذ کبدها” است؛ و معنـاى این جمله آنست که زمین گنج هاى نهفته خود را خارج مى کند و همانند این کلام است آیه: “وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَـالَها”

و علامه قندوزى نیز این فراز از کلام امیرالمؤمنین(ع) را تحت عنوان “فى ایراد الکلمات القدسیة لعلى کرم الله وجهه، التى ذکرها فى شأن المهدى فى کتاب نهج البلاغه” آورده است.

و حاکم در “مستدرک” به نقل از مجاهد از ابن عباس آورده که گفت:

و اما مهدى آنست که پر مى کند زمین را از عدالت، همچنانکه پر شده باشد از ستم؛ و در این موقع چهارپایان و درندگان در امنیت بسر خواهند برد؛ و زمین پاره هاى جگرش را بیرون اندازد.

مجاهد پرسید: پاره هاى جگر زمین چیست؟

ابن عباس پاسخ داد: قطعاتى همانند ستونهائى از طلا و نقره.

منبع: پایگاه اینترنتی شهید آوینی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد