۱۳۹۵/۰۳/۱۳
–
۹۶۴ بازدید
خاستگاه و منشأ انتظار ظهور
خاستگاه و منشأ اصلى انتظار ظهور «مصلح و نجات دهنده بزرگ» چيست؟
منشأ و
خاستگاه انتظار ظهور «نجات دهنده بزرگ» را مى توان در گزينه هاى زير تحليل و تبيين
كرد :
يك. نداى
فطرت و طبيعت ذات بشر
چشمداشت
آمدن يك مصلح آسمانى و اميد به آينده اى روشن و استقرار صلح و عدل، امرى فطرى و
طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و
زمان و مكان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. بر اين اساس همه افراد –
طبق فطرت ذاتى خود – مايلند روزى فرا رسد كه جهان بشريت در پرتو ظهور رهبرى از
نابسامانى ها نجات يابد. بر اين اساس مى توان ادعا كرد كه هر فرد علاقه مند به
سرنوشت بشريت و طالب تكامل معنوى و رشد و بالندگى، خواهان و آرزومند قيام يك منجى
جهانى و مصلح كل است و در انتظار ظهور چنين شخصى لحظه شمارى مى كند.
دو.
ظلم ستيزى و نجات مستضعفان
باور
داران به رسولان الهى، عموما افراد تهى دست و تحت ستم جامعه بوده اند كه از اطاعت
سردمداران كفر و باطل سرپيچى كرده و در طريق حق و ظلم ستيزى گام نهاده بودند. اين
امر باعث واكنش شديد جبهه باطل و درگيرى و نزاع هميشگى آنان با گروه حقّ و خداپرست
شده است. البته به علّت وجود توان و امكانات بيشتر، گاهى غلبه و سلطه ظاهرى با
باطل گرايان بوده و فشارها و سخت گيرى هاى فراوانى از سوى آنان اعمال مى شده است.
سفيران
الهى نيز كه رهبرى صالحان، مستضعفان و ستمديدگان را عهده دار بوده اند، همواره با
اشراف، فرعونيان و ستمكاران (گروه باطل) نزاع و درگيرى داشته اند. آنان با ابلاغ
پيام الهى و بشارت ظهور منجى، پيروان خود را به استقامت و صبر و بردبارى و انتظار
فرج دعوت مى كردند و ريشه هاى اعتقاد به آمدن نجات دهنده الهى
را در دل و جان يكتاپرستان و مؤمنان مى كاشتند، قرآن به صراحت، به اين مطلب اشاره
كرده، مى فرمايد : «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ
مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ»؛
«ما در زبور (و كتاب هاى آسمانى پيشين)، پس از نوشتن در لوح (محفوظ)، نوشتيم كه
زمين را بندگان شايسته ما به ارث مى برند».
معناى
روشن آيه شريفه اين است : «بندگان شايسته خدا بر سراسر جهان، حكومت عادلانه و
انسانى خويش را برقرار خواهند ساخت».
شيخ طوسى
در تفسير آيه شريفه از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده است :
«انّ ذلك وعداللّه للمؤمنين بأنّهم يرثون جميع الارض»؛
«اين وعده قطعى خدا بر مؤمنان است كه آنان تمامى زمين و زمان را به ارث خواهند
برد». البته آيات ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه در جاى خود به آنها پرداخته
خواهد شد.
سه. شكست
و ناكامى حكومت ها و نظام هاى سياسى
مشكلات
دائمى جهان (جنگ ها، ستيزش ها، نابرابرى ها، ناامنى ها، بيدادگرى ها و…) ؛ نيازها
و خواسته هاى ضرورى بشر (در زمينه رشد اقتصادى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و
معنوى و…) ؛ ايده ها و آرمان هاى هميشگى بشر (صلح، عدالت، امنيت، آرامش، تعالى
روحى و معنوى و…) ؛ تجارب گذشته انسان ها (در ضعف و ناتوانى دولت ها و حكومت ها و
فراوانى مشكلات) و… باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانه ظهور منجى و مصلح الهى از
سوى بيشتر انسان ها است. در واقع همه حكومت ها، گروه ها، انديشه ها و مكاتب، تمامى
ترفندها و برنامه هاى خود را براى رفع كاستى هاى جامعه بشرى به كار مى گيرند ؛ ولى
به دلايل مختلف موفّق به اين كار نمى شوند. روشن است كه عامل بسيارى از مشكلات و
نابسامانى هاى جوامع، خود حكومت ها و مكاتب و گروه ها هستند كه بيشتر در صدد تأمين
منافع مادى خود بوده اند ؛ نه برطرف ساختن كاستى ها و موانع رشد و شكوفايى انسان ها.
چهار.
فلسفه تاريخ و معنادارى آن
بر اساس
«فلسفه نظرى تاريخ» ظهور «منجى موعود»، فرجام متعالى و شكوهمند آينده جهان و سرمنزل
متعالى و متكامل تاريخ بشرى است. بر اين اساس روند طولانى مدت تاريخ، داراى هدف،
غايت و معناى مشخصى است و آن تحقّق جامعه موعود الهى و رسيدن بشر به اوج سعادت و
كمال مادى و معنوى است. اين معنادارى تاريخ، در فكر و ذهن بشر سايه انداخته و او را
متوجّه فرجام متعالى تاريخ ساخته است. البته هدفى كه قرآن براى كاروان بشرى ترسيم
مى كند، «عبادت و عبوديت» و در نتيجه رسيدن به قرب الهى است و منظور از آن، معناى
وسيع و گسترده اى است كه شامل كليه شئون زندگى انسان در روى زمين مى گردد
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنْسَ إِلاّ
لِيَعْبُدُونِ».
اين ايده
در دورانى از تاريخ، به كمال و تمام تحقّق خواهد يافت و آن عصر «ظهور مهدى موعود»
است. پس معنادارى تاريخ و كشف غايت و هدف آن، مى تواند منشأ توجّه انسان ها به ظهور
مصلح بزرگ باشد.
پنج.
قانون سير تكاملى جامعه ها
يكى از
دلايل منطقى اين موضوع، قانون سير تكاملى جامعه ها است. از آن روز كه انسان خود را
شناخته، هيچ گاه زندگى يكنواختى نداشته است ؛ بدين جهت پيشرفت ها و تحوّلات فراوانى
در نوع مسكن، تغذيه، وسيله نقليه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجيب اينكه
به هيچ يك از اينها قانع نيست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و كوشش
مى كند.
عشق به
تكامل در درون جان آدمى، شعله اى جاودانه و خاموش ناشدنى است و همچنان انسان را به
سوى جامعه اى پيش مى برد كه «تكامل هاى اخلاقى»، در كنار «تكامل هاى مادى» قرار
گيرد. يكى از بارقه هاى اميد مردم براى رسيدن به آينده اى روشن و دنيايى پراز صلح و
صفا و برادرى و برابرى – آن هم با ظهور منجى موعود – در پرتو «قانون تكاملى
جامعه ها» روشن مى شود.
شش.
قانون كنش و واكنش هاى تاريخى
آزمون هاى تاريخى به ما نشان مى دهد كه همواره تحول ها و انقلاب هاى وسيع،
عكس العمل مستقيم فشارهاى قبلى بوده است و شايد هيچ انقلاب گسترده اى در جهان رخ
نداده، مگر اينكه پيش از آن، فشار شديدى در جهت مخالف وجود داشته است. بر اساس اين
قانون مى توان ثابت كرد كه وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى بزرگ و جهانى است. فشار
جنگ ها، مظالم، بيدادگرى ها، تبعيض ها و بى عدالتى ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى
انسان ها، از قوانين فعلى براى از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش
شديد خود را آشكار خواهد ساخت. در نهايت اين خواست هاى واپس زده انسانى، در پرتو
آگاهى روزافزون ملّت ها، چنان عقده اجتماعى تشكيل مى دهد كه از نهانگاه ضمير باطن
جامعه، با يك جهش برق آسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را
به هم مى ريزد و طرح نوينى ايجاد مى كند. اين طرح و برنامه انقلابى و گسترده، همان
قيام و ظهور مهدى موعود است كه در واكنشى قاطعانه و كوبنده در برابر همه تبعيض ها،
ستمگرى ها، حقّ كشى و فسادگرى ها است.
هفت.
قانون انتظار عمومى
در نهاد
انسان ها، همواره عشق به نيكى، زيبايى و آگاهى نهفته است. باور به ظهور مصلح جهانى،
جزئى از اين عشق و زيباخواهى است. در واقع ظهور امام مهدى(عج)، بروز كامل اين فضايل
و خوبى ها است و اين مطلوب و خواست همه انسان هاى بصير و پاك سرشت و نقطه اوج اين
علاقه و عشق ورزى است. چگونه ممكن است عشق به تكامل همه جانبه در درون جان انسان
باشد و چنان انتظارى نداشته باشد! مگر تحقق رشد و كمال نهايى جامعه انسانى بدون آن
امكان پذير است؟!
احساسات
و دستگاه هاى وجودى انسان، نمى تواند هماهنگ با مجموعه عالم هستى نباشد ؛ زيرا همه
جهان هستى يك واحد به هم پيوسته است و وجود او نمى تواند از بقيه جهان، جدا باشد.
از اين به هم پيوستگى به خوبى مى توانيم نتيجه بگيريم كه اگر انسان ها انتظار مصلح
بزرگ را مى كشند كه جهان را آكنده از صلح و عدالت و نيكى مى كند ؛ دليل بر آن است
كه چنان نقطه اوجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير و عملى است كه عشق و انتظار آن
در درون جان ما است. عموميت اين اعتقاد در همه مذاهب، نشانه ديگرى بر اصالت و
واقعيت آن است.
هشت.
اتفاق اديان و مصلحان بشرى
تمام
اديان آسمانى به پيروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومى، آينده مشعشع و صلح جهانى و
دوران پر خير و بركت را نويد داده اند كه در آن، نگرانى ها، دلهره ها و هراس ها
مرتفع شود و به يُمن ظهور شخصى بزرگ و مردى خدايى – كه به تأييدات الهى مؤيّد است –
در روى زمين منطقه و شهر و دهستان و دهى باقى نماند ؛ مگر آنكه در آن بانگ دلنواز
توحيد بلند شود و روشنايى يكتاپرستى، تاريكى شرك را زايل سازد و علم و عدل و راستى
و امانت، چهره جهان آراى خود را بنمايانند و همه جا را منوّر سازند. اين موعود عزيز
بر حسب استوارترين و صحيح ترين مصادر اسلامى، خليفه دوازدهم حضرت محمد
(صلی الله علیه و آله) و دوازدهمين رهبر و امام بعد از آن حضرت است. القاب مشهورش
در بين مسلمين، مهدى، قائم، منتظر، صاحب الامر، صاحب الزمان و بقية اللّه است. در
زبان هاى ديگر، مسيحا، گرزاسبه، وشينو، ارتود، مهميد و… خوانده شده است. پس
مى توان گفت : تقريبا همه كسانى كه در اين زمينه مطالعه دارند، متفق اند كه تمام
اقوام جهان، در انتظار يك رهبر بزرگ انقلابى به سر مى برند كه هر كدام او را به
نامى مى نامند ؛ ولى همگى در اوصاف كلى و اصول برنامه هاى انقلابى او اتفاق دارند.
نه.
ابتناى بر قرآن و حديث
اصل
مهدويت، مبتنى بر آيات متعددى از قرآن است كه دلالت بر پيروزى و فلاح و غلبه سپاه
خدا دارند. اين آيات علاوه بر آنكه بر استقرار دين خدا در سراسر زمين و آينده
درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترين مدارك و تفاسير و احاديث، به تحوّل
بى سابقه و بى نظير و انقلابى كه به رهبرى و قيام حضرت مهدى انجام خواهد گرفت،
تفسير شده است.
آياتى
مانند:
«فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛
«إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ»؛
«وَ يُرِيدُ اللّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ
بِكَلِماتِهِ…»؛
«…لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»؛
«نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ
اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»
و… .
علاوه بر
آيات قرآن، مهدويت و تمامى فروع و جزئيات آن، مبتنى بر احاديث معتبر و متواتر است ؛
زيرا كتاب هاى حديث و صحاح و مسانيد و اصول سنت و شيعه در اين زمينه، از حد احصا و
شمارش خارج است. بر اين اساس نيز «اصل مهدويت» مورد اتفاق مسلمانان و اجماع شيعه و
سنّى است.