خانه » همه » مذهبی » خبر مرگش!

خبر مرگش!


خبر مرگش!

۱۳۹۳/۱۰/۱۶


۱۰۴ بازدید

در پی وخامت حال پادشاه سعودی ملت‌های منطقه، کشورهای صادرکننده نفت و شاهزادگان تشنه قدرت پایان زندگی عبدالله‌بن عبدالعزیز را به‌انتظار نشسته‌اند

خبر مرگش!

در پی وخامت حال پادشاه سعودی ملت‌های منطقه، کشورهای صادرکننده نفت و شاهزادگان تشنه قدرت پایان زندگی عبدالله‌بن عبدالعزیز را به‌انتظار نشسته‌اند

خبر مرگش!

گروه بین‌الملل: روزهای گذشته خبرهای مربوط به عربستان‌سعودی در صدر اخبار رسانه‌ها نشست. در حالی که اخبار ضد و نقیضی از مرگ و زندگی عبدالله بن‌عبدالعزیز منتشر شد تکاپوی شاهزادگان سعودی درباره این اخبار جالب توجه بود. در کنار این، سفر وزیر دفاع فرانسه به عربستان، ابعاد تازه‌ای به شایعات درز کرده از حلقه بسته اطراف پادشاه سعودی بخشید. اکنون 3 گروه با حساسیت خبر مرگ شاه فرتوت آل‌سعود را پیگیرند. نخست ملت‌های منطقه غرب آسیا که از پس سال‌ها شیطنت و فتنه برآمده از نفت عربستان، مرگ عبدالله را آرزو می‌کنند تا شاید فرجی در احوال آشفته‌شان رخ بنماید، دیگر کشورهای صادرکننده نفت که توطئه اخیر نفتی آل‌سعود که کاهش دهشتناک قیمت نفت را در پی داشت، درآمدشان را بشدت در تنگنا قرار داده است و سوم شاهزاده‌های تشنه قدرت خاندان سعود که در پس مرگ پادشاه 91 ساله، رویای به تخت نشستن خود را در سر می‌پرورانند. این همه پایان زندگی عبدالله بن‌عبدالعزیز را به پدیده‌ای مبدل کرده که گویی تماشاگرانش مشتاقانه آن را به تماشا نشسته‌اند.

کمتر کسی تصور می‌کرد پیش‌بینی «زوال سعودی» با چنین سرعتی محقق شود آن هم در اوج توهم صعود سعودی‌ها در سایه اقتداری پوشالین که حاکمان قرون وسطایی عربستان در ماه‌های اخیر از رهگذر مشارکت در موج آشوب و جنایت تکفیری‌ها در منطقه و تبانی‌های دیپلماتیک و نفتی پشت پرده با اسرائیل و آمریکا برای خود متصور بودند اما شبه‌جزیره حجاز که محکم‌ترین جای پای آمریکا در جهان اسلام بود، تنها در عرض یک هفته اخیر تبدیل به زمینی باتلاقی شده است که حتی تحمل وزن شاهزادگان فربه‌شده از فساد را هم ندارد چه رسد به هژمونی جهانی و سنگین غرب.

از سه‌شنبه هفته پیش که نخستین زمزمه‌ها درباره بستری شدن عبدالله بن‌عبدالعزیز به گوش رسید انگار تا امروز قرنی آشفته بر آل‌سعود گذشته که تجربه حکومتداری‌شان به یک قرن هم نمی‌رسد. گویی شبح شوم سال نوی میلادی در داستان عامه‌پسند اسکروچ، امسال شاه ریاض را برای رو در رو کردن با تاوان ظلم‌هایش برگزیده است و نفرین جهانی مسلمانان، به یک باره دامن آخرین گرگ سعودی و فرزندان و برادران تنی و ناتنی و برادرزاده‌هایش را گرفته است. در روزهایی که نفس آخرین سلطان غدار سدیری بریده و از لوله دستگاه نفس می‌کشد، شاهزادگان علنا برای سلطنت به جان هم افتاده‌اند. سر باز کردن شکاف قدرت میان 4 طیف اصلی خاندان جائر حاکم، برای نخستین بار از زمان روی کار آمدن حکومت آل‌سعود بر سراسر شبه‌جزیره در زمان عبدالعزیز بن‌سعود (نخستین حاکم عربستان سعودی و پدر شاه محتضر فعلی) رخ می‌نماید.

نشانه‌های زوال سعودی

گردش سال 2015 میلادی به شکلی عجیب، صحنه تحقق پیش‌بینی‌های مختلف درباره زوال حکومت شیوخ در عربستان شده است. پیش‌بینی‌های مزبور طیف متنوعی از چشم‌اندازهای غربی و منطقه‌ای را در بر می‌گیرد؛ از تحلیلگران آکادمیک غربی گرفته نظیر «کریستوفر ام.دیویدسون» که در سال 2012 در کتاب مشهورش «پس از شیوخ» اعلام کرد دومینوی سقوط شیوخ عرب خلیج‌فارس تا 2 الی 5 سال پس از آن از عربستان آغاز می‌شود تا «عبدالحسین سلطان» روزنامه‌نگار برجسته کویتی که در سال 2011 در تهران صراحتا از تجزیه عربستان سخن گفت. تازه اینها به جز پیش‌آگهی‌های بسیار قدیمی‌تر امام خمینی(ره) درباره عاقبت «زباله‌وار» سرسپردگی حاکمان عربی به آمریکاست یا وعده تحلیلگرانی مثل «فرد هالیدی» که 4 دهه پیش از این شیخ‌نشین‌ها را پارادوکس ناپایدار جهان مدرن نامیده و دیر یا زود «عربستان بدون سلطان» را نوید داده بود. اما در فاصله آخرین روزهای سال 2014 تا نخستین روزهای ژانویه 2015 همه آنچه فرزندان سعود از آن می‌ترسیدند، زنجیره‌وار در حال وقوع است. عبدالله 91 ساله، آخرین یادگار اقتدار دوران ملک فیصل در یک قدمی مرگ است و هیچ جانشین مقتدری که بتواند دیکتاتوری قبیله‌ای- وهابی را با در هم آمیختن روش‌های مدرن و ارتجاعی به سیاق دهه‌های گذشته پابرجا نگاه دارد به چشم نمی‌خورد. این فقط پیشگویی‌های رسانه‌های غربی مثل بلومبرگ و بیزنس اینسایدر درباره زوال آل‌سعود در سال 2015 نیست که تشت رسوایی حکومت ریاض را از بالای بام انداخته بلکه همزمان اختلاف بر سر سیاست‌های موجود دولت ریاض ـ از عواقب پایین کشیدن 50 درصدی بهای نفت تا نحوه کشورداری- به بی‌سابقه‌ترین شکل رسانه‌ای شده و مدعیان سلطنت در شبکه‌های اجتماعی علیه یکدیگر و حتی پادشاه افشاگری می‌کنند. در نهایت سقوط حکومت ریاض تاثیری آنی و دومینووار بر شیخ‌نشین‌ها و پادشاهی‌های دست‌نشانده عربی خواهد داشت.

وهابیت معادل تروریسم

علاوه بر مردم خاورمیانه که از خشونت تکفیری‌ها و تروریست‌های مورد حمایت عربستان به ستوه آمده‌اند، افکار عمومی جهانی در شرق و غرب و شمال و جنوب جهان اسلام نیز بشدت از سقوط سعودی‌ها استقبال می‌کنند؛ هر جا در رسانه‌ها سخن از تروریسم و خون‌ریزی است پای حمایت‌های پنهان و آشکار این خاندان سفاک از طالبان، القاعده، النصره.. و اخیرا داعش به میان آمده در حالی که غرب در این موارد ماهرانه پشت سر آل‌سعود مخفی شده است.

در حقیقت آنچه این سازمان‌ها و گروه‌های ترویستی تحت عنوان جهاد اسلامی نمایش داده‌اند چیزی جز بازتاب همان شریعت منحرف و خشن وهابی نیست که از اوایل قرن بیستم با دخالت و حمایت انگلیسی‌ها از مفتی‌های سعودی تبدیل به مذهب رسمی این کشور شد.

جریان وهابیت از دهه 1950 و از زمان ولیعهدی و نخست وزیری ملک فیصل (سومین پادشاه سعودی و برادر ارشد ملک عبدالله) بخشی از بدنه خاندان سعودی برای تسلط معنوی بر اکثریت سنی شبه‌جزیره بوده است. پدر مفتی اعظم کنونی عربستان «شیخ عبدالعزیز بن‌عبدالله آل‌شیخ» که بزرگ آل‌شیخ از خویشاوندان مادری ملک سعود و ولیعهدش فیصل بود، وقتی در دهه 1950 برای نخستین‌بار سمت مفتی اعظم را از پادشاه گرفت، مذهب جعلی وهابی را مذهب رسمی کشور اعلام کرد. پس از آن که ملک فیصل در 1964 به پادشاهی رسید، از مفتی‌های وهابیت برای توجیه پروژه مدرن‌سازی و غربگرایی بی‌حد و حصرش کمک گرفت که اوج فتواهای این دوره، فتوای ترک جنگ با رژیم صهیونیستی بود اما از زمان شاه فهد بود که بر مبنای دکترین برژینسکی، کاخ‌سفید از مفتی‌های وهابی برای حمایت از آنچه جهاد اسلامی در مقابل کمونیسم می‌خواند و ریشه تروریستی القاعده و داعش امروزی بود بهره گرفت. وهابیت که ریشه‌های جعلی صهیونیستی‌اش همانند یهودیت نوین و بهائیت بر هیچ تاریخدانی پوشیده نیست، به چنان قرائت کوری از اسلام روی آورده که دیگر نمی‌توان نام مذهب بر آن گذاشت. بویژه پس از ظهور طالبان در افغانستان و پاکستان و سپس گسترش آن در قالب القاعده به کل خاورمیانه و حتی آسیای میانه، آسیای مرکزی و جنوب شرقی، قفقاز، آفریقا و اروپا، حکام عربستان عملا به دیگر ملت‌ها اعلان جنگ تروریستی داده‌اند و همه را از خود متنفر کرده‌اند. کار به جایی رسیده که به‌رغم تبلیغات دروغین دامنه‌دار رسانه‌های زنجیره‌ای غربی – عربی مبنی بر حمایت ایران از تروریسم و انگ چسباندن به حزب‌الله یا حماس، افکار عمومی غرب عمدتا تروریسم را معادل شیوخ عربی می‌داند. به همین خاطر بود که غرب مجبور شد برای پروژه ایران هراسی به دروغ بزرگ‌تر «ایران» متوسل شود. امروز مفتیان و قاضیان وهابی عربستانی در صدور حکم گردن زدن تنها از جلادان هم مسلکشان در خلافت ضد اسلامی عراق و شام عقب‌تر هستند. سال 2014 آمار مجرمانی که در این کشور به شیوه گردن زدن اعدام شدند به 83 نفر رسید که رکورد تازه‌ای در 5 سال گذشته بوده است.

مرگ عبدالله و نفت 200 دلاری

علاوه بر تروریسم، امروز تصویر پادشاهی سعودی در عرصه جهانی به تهدیدی خودسرانه علیه ثبات نظامات و روابط بین‌المللی موجود تبدیل شده است. بویژه توطئه ماه گذشته در اجلاس اوپک بسیاری کشورهای‌ تولیدکننده نفت و گاز را به دشمن بالقوه عربستان سعودی تبدیل کرد و حتی از عربستان یک هدف جنگی ساخت. به دنبال جلسه مخفیانه جان کری و سعودالفیصل وزرای خارجه آمریکا و عربستان کاهش دادن شدید بهای نفت به منظور ضربه زدن به روسیه و ایران، بهای جهانی نفت از بالای 100 دلار به 60 دلار سقوط کرده و ممکن است تا 40 دلار هم پایین برود. این تهدیدی برای آینده بازار نفت و به نوعی حرکت انتحاری نفتی عربستان محسوب می‌شد و به معنای سوءاستفاده اقتصادی آمریکا از عربستان برای ضربه زدن به دشمنانش بود که مستقیما با هدف فشار بر اقتصاد تولیدکنندگان رقیب صورت گرفت. حال شکی نیست که این استراتژی نفتی- اقتصادی انتحاری در مدت زمان کوتاهی به افتضاحی سیاسی تبدیل شده است. اگرچه علی النعیمی، وزیر نفت عربستان با اطمینان از عدم آسیب‌پذیری اقتصاد کشورش در قبال کاهش قیمت نفت سخن گفت اما همان زمان (حدود 3 هفته پیش) کارشناسان اقتصادی بازار بورس عربستان روز سه‌شنبه 16 دسامبر 2014 را با توجه به سقوط بی‌سابقه شاخص بورس عربستان به کمترین میزان خود در 6 سال گذشته «سه‌شنبه سیاه» نامیدند. در پی کاهش قیمت نفت و هراسان شدن سرمایه‌گذاران عربستانی، شاخص بورس عربستان با 73/7 درصد کاهش به 3/7330 واحد رسید.

ولید بن‌طلال شاهزاده میلیاردر سعودی هفته پیش در نامه‌ای سرگشاده به وزیر دارایی عربستان، با انتقاد از سیاست مالی و اقتصادی عربستان تاکید کرد کشور به مرحله خطرناکی رسیده است. این نخستین بار است که یکی از وابستگان اصلی خاندان سلطنتی، به این صراحت حاکمیت را در معرض تهدید حتمی معرفی می‌کند. اما این یکشنبه سقوط شاخص‌های بورس ریاض، بحران یک هفته‌ای عربستان‌سعودی را که به دنبال وخامت حال عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه این کشور و انتقال او به بیمارستان آغاز شده وارد مرحله جدی‌تری کرد. افت مجدد شاخص‌های بورس نشان داد که جامعه و بازار عربستان از ترس آینده بی‌ثبات واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی نشان می‌دهند و پیش‌بینی می‌شود این روند ادامه پیدا کند. اما شایعه مرگ شاه عربستان یا حتی حضور طولانی مدتش دربیمارستان به خلأ قدرت در ریاض منجر خواهد شد، این موضوع نگرانی‌های بین‌المللی کشورهای صنعتی را به علت اهمیت ویژه عربستان به عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان افزایش خواهد داد.

پایگاه خبری احرار الحجاز پیش‌بینی کرد چه بسا با فوت پادشاه بهای هربشکه نفت به 200 دلار برسد.

اینجاست که صادرکنندگان نفت برای رهایی از توطئه نفتی که عربستان محور آن بوده است، در انتظار خبری از ریاض هستند.

بحران جانشینی عبدالله

در همین حال، عصر روز گذشته دکتر سعد الفقیه، رئیس جریان مخالف الاصلاح در عربستان دست به افشاگری زد و به نقل از یک دکتر متخصص ریه، وضع جسمانی ملک عبدالله بن عبدالعزیز را بسیار وخیم اعلام کرد به‌طوری که توصیف او مرگ عبدالله را مجسم می‌کند. او در گفت‌وگو با سایت وطنی گفت: «بیشتر دستگاه‌های تنفسی که به بدن پادشاه وصل شده‌اند، برای بیمارانی استفاده می‌شود که به کما می‌روند».

همچنین یک فعال ناشناس عربستانی که خود را در شبکه‌های اجتماعی با عنوان «مجتهد» معرفی می‌کند و نخستین کسی بود که بستری شدن عبدالله را فاش کرد، دیروز در آخرین پیام خود نوشت: «فردای بستری شدن پادشاه (سه‌شنبه هفته گذشته) به غیر از 2 پسر او فقط ولیعهد و جانشین ولیعهد از عبدالله عیادت کرده‌اند. همچنین یک چادر بزرگ برای مراسم ختم قریب‌الوقوع پادشاه تدارک دیده شده است».

از طرف دیگر عصر دیروز شبکه النهار مصر اعلام کرد احتمالا عبدالله تا چند ساعت دیگر از قدرت کناره‌گیری خواهد کرد و ولیعهدش سلمان بن عبدالعزیز به‌عنوان پادشاه معرفی خواهد شد. همچنین امیر مقرن ولیعهد خواهد شد و متعب بن عبدالله به عنوان معاون دوم تعیین شده و محمد بن سلمان وزارت دفاع را تصدی خواهد کرد.

به نظر می‌رسد طبق پیش‌بینی‌ها در ابهام ناشی از مرگ احتمالی ملک عبدالله، عصر پادشاهان یا حاکمان ضعیف بنیه در حجاز آغاز شده است. حتی اگر معرفی گزینه ضعیفی چون سلمان به عنوان پادشاه جدید برای فرار از

هرج و مرج باشد با شکافی که در خاندان سلطنتی به وجود آمده ادامه بحران داخلی گریزناپذیر خواهد بود و عربستان از این پس به سختی می‌تواند نقش رهبر شیخ‌نشین‌ها و دیگر کشورهای عربی هم‌طیف خود را بازی کند. در چنین وضعی افشاگری‌های درون‌حاکمیتی یا اپوزیسیون به بحران دامن می‌زند.

ملک عبدالله پنجمین فرزند عبدالعزیز بنیانگذار عربستان سعودی(با کمک عامل انگلیسی یا همان لورنس عربستان) است که به پادشاهی رسید. پس از مرگ عبدالعزیز انتقال قدرت در عربستان به شکل عرضی (از برادری به برادر دیگر براساس سن) صورت گرفته است اما پس از نوامبر 2012 و پس از عمل جراحی روی پادشاه از ناحیه ستون فقرات که احتمال مرگ ملک عبدالله‌ را افزایش داده است، بحث جانشینی طولی (پدر به فرزند) نیز باز شده است.

عبدالله بن عبدالعزیز جوان یکی از کشف‌های ملک فیصل بود که توسط برادر ارشد به فرماندهی کل ارتش رسید و در نهایت از پست وزارت دفاع به پادشاهی رسید. به جرات می‌توان گفت ملک عبدالله بیش از اسلافش حتی ملک فهد که در سال 2005 مرد، روحیه‌ای جنگجویانه داشت. بنابر این مرگ او به معنای مرگ بلندپروازی نظامی- امنیتی نظام حاکم خواهد بود.

شایعات متناوب مربوط به مرگ عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه سعودی که یک هفته‌ای است

به خاطر وخامت مشکل ریوی‌اش در بیمارستان گارد سلطنتی ریاض قرنطینه شده است، باعث شده بسیاری رهبران جهان به طور مداوم پشت خط تماس کاخ سلطنتی ریاض منتظر باشند تا بلکه خبری از آینده مبهم آل‌سعود دریافت کنند. در روزهای گذشته رؤسای جمهور یمن، جیبوتی و سودان جنوبی فقط توانستند با افراد درجه دو صحبت کنند در حالی که ولیعهد‌های اردن و بحرین و مراکش مجبور شدند برای حفظ سلسله مراتب به جای پادشاهان این کشورها

به صورت تلفنی با ولیعهد عربستان صحبت کنند.

در سال 2014 تغییرات گسترده‌ای در سیاست داخلی عربستان سعودی شکل گرفت. جدای از اینکه بزرگ‌ترین تغییرات در تاریخ پادشاهی سعوی ظرف یک سال در کابینه رخ داد، ملک عبدالله در حال مرگ برای ولیعهد بیمار خود سلمان بن عبدالعزیز نیز جانشین تعیین کرد و مقرن بن عبدالعزیز کوچک‌ترین فرزند عبدالعزیز بن سعود مؤسس خاندان سعودی را با عنوان رسمی «ولی ولیعهد» منصوب شد. شاه سعودی در دستور خود تأکید کرد که این منصب قابل تغییر و جایگزینی نیست. این روند مناقشه زیادی را در عربستان به وجود آورد و نگرانی‌های برخی جناح‌های قدرت را افزایش داده است. اما با اینکه سلمان در غیاب فیزیکی شاه، سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد باید عملا نقش حاکم را بازی کند، بسیار ناتوان نشان می‌دهد. او خود به بیماری آلزایمر مبتلا است و روند جدید عرصه را برای رسیدن مقرن بن عبدالعزیز به حاکمیت عربستان سعودی به عنوان کوچک‌ترین فرزند عبدالعزیز فراهم می‌کند چرا که در صورت پادشاهی مقرن بن عبدالعزیز، برادرش متعب ولیعهد می‌شود.

سایمون هندرسون، تحلیلگر آمریکایی با اشاره به انتقال پادشاه 91 ساله به بیمارستان نوشت: با توجه به اینکه وی وزن زیادی دارد و پیش‌تر نیز اعلام شده بود که از ناحیه کمر مشکلاتی دارد، به نظر می‌رسد این عامل باعث شده نتواند روی پای خود بایستد و در راه رفتن نیز به کمک نیاز داشته باشد. وی احتمال می‌دهد مشکلات ناشی از سال‌های طولانی سیگار کشیدن مفرط یکی از مسائلی است که رسانه‌های خبری به آن نمی‌پردازند.

شکاف در خاندان قدرت

پایگاه سعودی وطنی در یک افشاگری دردسرساز فاش کرد که تعدادی از شاهزادگان عربستان سعودی پس از کشمکش‌های موجود در خاندان حاکم به خارج از این کشور رفته‌اند. همچنین بنا بر اطلاعات موجود سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان با فرزندان سلطان بن عبدالعزیز ائتلاف ایجاد کرده و فرزندان شاه کنونی نیز با گارد ملی عربستان سعودی ائتلاف کرده‌اند. به این ترتیب به نظر می‌رسد درگیری‌هایی که در خاندان حاکم وجود داشت، با مرگ عبدالله علنی شود و جنگ قدرت درگیرد.

وفیق ابراهیم، کارشناس مسائل عربستان سعودی از بیروت با اشاره به اخبار منتشر شده درباره مرگ ملک عبدالله در گفت‌وگو با شبکه خبری العالم گفت: «درگیری‌ها در داخل خاندان آل‌سعود برای رسیدن به جانشینی وی آغاز می‌شود. این همان علتی است که منجر به کاهش شدید شاخص‌های بورس در بازار مبادلات عربستان شده است. درگیری‌های داخلی عربستان سعودی بین گروه‌های مختلف خاندان حاکم است که برخی از آنها از تروریسم حمایت می‌کنند و برخی به دنبال ایجاد ثبات در کشور هستند و گروهی نیز عناصر هواداران آمریکا را تشکیل می‌دهند.» با آنکه امیر سلمان بن عبدالعزیز، ولیعهد و برادر ناتنی پاشاه78 سال سن دارد و با وجود فعالیت‌های گسترده و برنامه کاری مملو از دیدارها و نشست‌های مختلف، اما قوای ذهنی‌اش رو به زوال است و گاهی روی ویلچر جابه‌جا می‌شود. برخی دیدارکنندگان با وی گزارش می‌دهند که او پس از چند دقیقه صحبت کردن، مطالب بی‌ربطی را بیان می‌کند. به نظر می‌رسد حضور علنی امیر سلمان در اماکن عمومی به عزمش برای رسیدن به پادشاهی کشور یا دست‌کم هدف اساسی نزدیکان وی برای قرار دادن او در این سمت بازمی‌گردد. این اقدام جنجالی بود، چرا که به معنی نادیده ‌گرفتن مطالبات برادران دیگر و مانور شاه عربستان در هیأت بیعت برای تقویت جایگاه جدید مقرن به شمار می‌رود بویژه اینکه اطلاعیه‌های رسمی نیز نشان می‌داد تعیین مقرن در سمت جدید از اجماع همه اعضا برخوردار نیست.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد