خالق این همه انسان یکی است، این خالق، انسان را مختار و خلاق آفریده است. این اختیار و اراده آزاد انسان است که به او اجازه می دهد سرنوشت خودش را سعادتمندی یا شقاوتش را خودش انتخاب کند.
قرآن کریم انسان را موجودی دارای قدرت انتخاب و اختیار دانسته و سعادت (خوشبختی) و شقاوت (بدبختی) انسان را بر پایة اراده و خواست انسان و به دست خود او میداند. سعادت و شقاوت در درون ذات انسان نیست و خداوند از آغاز کسی را بدبخت یا خوشبخت خلق نفرموده است؛ زیرا ذاتی بودن سعادت و شقاوت به معنای مجبور بودن او در اعمال و رفتار است. روشن است که عوامل مختلف وراثتی، محیطی، تربیتی وامثال آن در سعادت و شقاوت انسان مؤثر است، ولی ارادة انسان همة آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و نقش اصلی در سعادت و شقاوت را به عهده دارد. منطق قرآن اساس سعادت و شقاوت انسان را تصمیم و ارادة او و کارهای او میداند. « ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» فساد در خشکی و دریا بهخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.(1)؛ انسان با قدرت اراده و اختیار میتواند نارسائیهای خانوادگی، فرهنگ، محیط، وراثت و شرائط روحی و جسمی را طوری مدیریت نماید تا مانع راه خوشبختی او نگردند. هر چند چنین افرادی نیاز به تلاش بیشتری دارند. اصل حاکم و مسلم در اعتقادات شیعی بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. در حقیقت خدا می خواهد که ما کارها را با اختیار خودمان انجام دهیم. آنچه در دنیای اطراف ما می گذر حاصل انتخاب ها و اعمال و سکوت های ماست. ما هر آنچه در خانه و شهر و منطقه و دنیا کاشته ایم، درو می کنیم و نباید اشتباهات خودمان را به گردن خدا بیندازیم.
اعراب در مبارزه با اسرائیل کوتاهی کرده اند و اینک به عنوان غده سرطانی هستی منطقه را به تاراج و جنگ و داعش و… می برد. مردم عراق سال ها صدام را تحمل کردند و بخش بزرگی از آنان حامی او بودند، امروز با عراقی ویرانه و پر مشکل روبروییم و… .
در سوریه، عربستان، و… هرچه کاشته اند، امروز یا فردا درو می کنند. خودمان دنیا را جهنم نموده و متوقع نسوختن در آن هستیم. خداوند برقراری عدالت را به ویژه پس از خاتمیت و بلوغ بشر، به عهده خود انسان ها گذاشته است. حق گرایی و عدالت محوری پیش نیاز تسلیم در مقابل خدای متعال با قبول و پیروی از خاتمیت است. دوران خاتمیت و آخرالزمان، دوران انسانِ خواهان عدالت و رستگاری است. خود برای ایجاد آن باید دست به کار شود. حاکمیت جور، شکل گیری داعش، قدرت استکبار و … همگی حاصل رفتارها و اشتباهات انسان امروزیگریزان از اطاعت خاتمیت است. مشهوراست خود کرده را تدبیر نیست. در دوران خاتمیت و انسان آخرالزمان، زندگی انسانی ما بیش از همیشه با عزم و تصمیم و انتخاب گره خورده است و از آن نمی توان گریخت. واقعیت این است که خداوند با کسی مشکل خاصی ندارد، مگر اینکه خودمان، یا دیگران این مشکل را ایجاد نموده ایم. انتخاب های نادرست، شرایط نامناسب اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و …این دنیایی است که ما انسان ها به دست خودمان برای خودمان ساخته و اسباب رنج خود و دیگرانیم. بهشت رشد و شکوفایی خود یعنی دنیا را تبدیل به رنج خانه، ایجاد و تحمل دردهای سخت و ناگزیر نموده ایم.
خدای حکیم با عبادت، عمل نوع دوستانه، مهربانی به دیگران، طلب دانش، تلاش و کوشش، خیرخواهی، بزرگ و بهتر شدن و … زندگی با سعادت و سربلندی برای ما تقدیر فرموده اند. خداوند ما را در بهشت آفرید. این خود ما هستیم با رفتارمان دنیا را به جهنم تبدیل می کنیم. مسؤول این وضعیت چرا خدا باشد؟ خود ما هستیم. خدا ما را از اول مختار آفرید، خودمان می خواهیم توی این دنیا باشیم. زشتی و گناه و جنگ و دورویی و دروغ و کشتار و تحقیر و فساد و… را ما با انتخاب هایمان در این دنیا آورده ایم و جایی که می توانست بهشت باشد را به این دنیایی که می شناسید تبدیل کرده ایم. مشکل خود ماییم. مگر جنگل های شمال ایران به بهشت تشبیه نمیشد؟ با زباله و قصابی آنها ما چه به روز آن آورده ایم. آلودگی هوا کار خود ماست. خودخواهانه آن را به گردن خدا می اندازیم. هر چند تاوان آن را با هم می پردازیم.
ما نسل آخرالزمان هستیم و متعلق به عصر خاتمیت و بلوغ بشریت. این خود ما هستیم که باید به دنبال تحقق قسط باشیم. قرآن می گوید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْمِیزانَ لِیَقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ…» (2)؛ ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را بپا دارند… مردم باید خودشان عدل و قسط را بپا دارند. ما در این دنیا هرکاری دلمان بخواهد انجام می دهیم و حالا خدا باید بیاید و درستش کند.(3)؛
ما دوست داریم اشتباه بکنیم و خداوند تقاصش را پس بدهد؟ با برنامه ریزی غلط، شرکت در ساختار فاسد اجتماعی، پارتی بازی، رشوه، دروغ و سکوت بزدلانه و همدستی با خطاکار، رانندگی نادرست، کوتاهی در فراگرفتن مهارت های زندگی، تنبلی، خود خواهی، زرنگی های احمقانه و… دنیایمان را جهنم می کنیم و بعد طلبکار خدا می شویم.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!
قرآن می فرماید: «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» (4)؛
اگر شما را مصیبتى رسد، به خاطر کارهایى است که کرده اید و خدا بسیارى از گناهان را عفو مى کند.
واقعیت این است که:
1 – تمامى گرفتارى ها و مشکلات زندگى آدمیان، نتیجه عملکرد و دستاورد خود آنان است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم)
2 – خلقت الهى، خلقتى نیکو و بایسته و فاقد شرور و بدى ها است. (و من ءایته خلق السموت و الأرض… و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم)
3 – تأثیر گناه، در گرفتار آمدن انسان ها به مصیبت ها بازتاب عملکرد خود انسان هااست.
4 – بلاها و مصائب اجتماعى، بازتاب گناهان جمعى مردمان است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم) خطاب جمع «ما أصابکم»، مى تواند ناظر به حیثیت جمعى انسان هاباشد.
5 – ظلم و گناه، داراى آثار تکوینى در نظام زندگى انسان ها است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفواْ عن کثیر)(5)؛
6 – عفو خداوند، نسبت به بسیارى از گناهان و خطاهاى انسان ها (و یعفواْ عن کثیر)
7 – عفو الهى نسبت به بسیارى از گناهان، مانع بروز مصیبت هاى بیشتر و ویرانگر براى جامعه و مردم (و ما أصبکم… و یعفواْ عن کثیر) از ارتباط صدر و ذیل آیه شریفه، استفاده مى شود که بخشودگى بسیارى از گناهان، موجب مى شود که بازتاب آن دامنگیر انسان نشود.
8 – مصائب و بلاهاى جوامع بشرى، تنها بازتاب و نتیجه بخشى از گناهان و خطاهاى مردم است. (و ما أصبکم… و یعفواْ عن کثیر) از یادکرد «یعفواْ عن کثیر» در پایان آیه، این مطلب به دست مى آید که انسان گرفتار تمامى نتایج و آثار عملکرد خویش نیست؛ چه این که بسیارى از گناهان مورد عفو خداوند قرار مى گیرد.
اگر قرار باشد خدا ستمکاران را نابود سازد؟!! تکامل اختیارى معنا نداشت. همه مجبور بودند به راه حق بروند و نتوانند گناه و ظلم بنمایند. اضـافـه بـر این جلوگیرى از ظلم و ستم به دست خود ماست اگر در برابر ستمکاران بپا خیزیم و استقامت کنیم مىتوانیم به ظلم و ستم آنها خاتمه دهیم و محیطى مسالمت آمیز بسازیم که همه در آن آسوده خاطر باشند. چـه بـسـیـار ملتهایى که زیر یوغ استعمار و ظلم و ستم بسر مى برند ولى در اثراستقامت و به کار بستن نیروى خود توانستند بر آنها چیره شوند. این ما هستیم که در برابر ظلم و ستم ساکت مى نشینیم و در راه پایان دادن آن نمى اندیشیم. ایـن وظـیـفه ایست که خدا به عهده اجتماع گذارده است تا در راه برطرف کردن ظلم بکوشند و ستم دیدگان را یارى کنند و حقوق آنها را از ستمکاران بگیرند. البته اگر دسته اى به سهم خود کوشش کردند ولى در این صحنه پیروز نشدند خداوند انتقام آنها را از ستمکاران مى گیرد و در برابر ناراحتی هایى که دیده اند پاداش بزرگى خواهند داشت.
ـــــــــــــــــــ
(1). سوره مبارکه روم/ آیه شریفه 41.
(2). سوره مبارکه حدید/ آیه شریفه 25.
(3). قسط در بردارنده مفهوم «اعتدال و حفظ از انحراف و افراط و تفریط» است. با عدل هم معنی می باشد اما یکی از تفاوت هایش با عدل آن است که «قسط» جنبه تطبیق مفهوم عدالت و اجراء آن در مصادیق و مواردش را داراست. وقتی «عدل» بخواهد تحقق و بروز داشته باشد از آن به «قسط» تعبیر می گردد.
(4). سوره مبارکه شوری/آیه شریفه30.
(5). همان.
قرآن کریم انسان را موجودی دارای قدرت انتخاب و اختیار دانسته و سعادت (خوشبختی) و شقاوت (بدبختی) انسان را بر پایة اراده و خواست انسان و به دست خود او میداند. سعادت و شقاوت در درون ذات انسان نیست و خداوند از آغاز کسی را بدبخت یا خوشبخت خلق نفرموده است؛ زیرا ذاتی بودن سعادت و شقاوت به معنای مجبور بودن او در اعمال و رفتار است. روشن است که عوامل مختلف وراثتی، محیطی، تربیتی وامثال آن در سعادت و شقاوت انسان مؤثر است، ولی ارادة انسان همة آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و نقش اصلی در سعادت و شقاوت را به عهده دارد. منطق قرآن اساس سعادت و شقاوت انسان را تصمیم و ارادة او و کارهای او میداند. « ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» فساد در خشکی و دریا بهخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.(1)؛ انسان با قدرت اراده و اختیار میتواند نارسائیهای خانوادگی، فرهنگ، محیط، وراثت و شرائط روحی و جسمی را طوری مدیریت نماید تا مانع راه خوشبختی او نگردند. هر چند چنین افرادی نیاز به تلاش بیشتری دارند. اصل حاکم و مسلم در اعتقادات شیعی بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. در حقیقت خدا می خواهد که ما کارها را با اختیار خودمان انجام دهیم. آنچه در دنیای اطراف ما می گذر حاصل انتخاب ها و اعمال و سکوت های ماست. ما هر آنچه در خانه و شهر و منطقه و دنیا کاشته ایم، درو می کنیم و نباید اشتباهات خودمان را به گردن خدا بیندازیم.
اعراب در مبارزه با اسرائیل کوتاهی کرده اند و اینک به عنوان غده سرطانی هستی منطقه را به تاراج و جنگ و داعش و… می برد. مردم عراق سال ها صدام را تحمل کردند و بخش بزرگی از آنان حامی او بودند، امروز با عراقی ویرانه و پر مشکل روبروییم و… .
در سوریه، عربستان، و… هرچه کاشته اند، امروز یا فردا درو می کنند. خودمان دنیا را جهنم نموده و متوقع نسوختن در آن هستیم. خداوند برقراری عدالت را به ویژه پس از خاتمیت و بلوغ بشر، به عهده خود انسان ها گذاشته است. حق گرایی و عدالت محوری پیش نیاز تسلیم در مقابل خدای متعال با قبول و پیروی از خاتمیت است. دوران خاتمیت و آخرالزمان، دوران انسانِ خواهان عدالت و رستگاری است. خود برای ایجاد آن باید دست به کار شود. حاکمیت جور، شکل گیری داعش، قدرت استکبار و … همگی حاصل رفتارها و اشتباهات انسان امروزیگریزان از اطاعت خاتمیت است. مشهوراست خود کرده را تدبیر نیست. در دوران خاتمیت و انسان آخرالزمان، زندگی انسانی ما بیش از همیشه با عزم و تصمیم و انتخاب گره خورده است و از آن نمی توان گریخت. واقعیت این است که خداوند با کسی مشکل خاصی ندارد، مگر اینکه خودمان، یا دیگران این مشکل را ایجاد نموده ایم. انتخاب های نادرست، شرایط نامناسب اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و …این دنیایی است که ما انسان ها به دست خودمان برای خودمان ساخته و اسباب رنج خود و دیگرانیم. بهشت رشد و شکوفایی خود یعنی دنیا را تبدیل به رنج خانه، ایجاد و تحمل دردهای سخت و ناگزیر نموده ایم.
خدای حکیم با عبادت، عمل نوع دوستانه، مهربانی به دیگران، طلب دانش، تلاش و کوشش، خیرخواهی، بزرگ و بهتر شدن و … زندگی با سعادت و سربلندی برای ما تقدیر فرموده اند. خداوند ما را در بهشت آفرید. این خود ما هستیم با رفتارمان دنیا را به جهنم تبدیل می کنیم. مسؤول این وضعیت چرا خدا باشد؟ خود ما هستیم. خدا ما را از اول مختار آفرید، خودمان می خواهیم توی این دنیا باشیم. زشتی و گناه و جنگ و دورویی و دروغ و کشتار و تحقیر و فساد و… را ما با انتخاب هایمان در این دنیا آورده ایم و جایی که می توانست بهشت باشد را به این دنیایی که می شناسید تبدیل کرده ایم. مشکل خود ماییم. مگر جنگل های شمال ایران به بهشت تشبیه نمیشد؟ با زباله و قصابی آنها ما چه به روز آن آورده ایم. آلودگی هوا کار خود ماست. خودخواهانه آن را به گردن خدا می اندازیم. هر چند تاوان آن را با هم می پردازیم.
ما نسل آخرالزمان هستیم و متعلق به عصر خاتمیت و بلوغ بشریت. این خود ما هستیم که باید به دنبال تحقق قسط باشیم. قرآن می گوید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْمِیزانَ لِیَقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ…» (2)؛ ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را بپا دارند… مردم باید خودشان عدل و قسط را بپا دارند. ما در این دنیا هرکاری دلمان بخواهد انجام می دهیم و حالا خدا باید بیاید و درستش کند.(3)؛
ما دوست داریم اشتباه بکنیم و خداوند تقاصش را پس بدهد؟ با برنامه ریزی غلط، شرکت در ساختار فاسد اجتماعی، پارتی بازی، رشوه، دروغ و سکوت بزدلانه و همدستی با خطاکار، رانندگی نادرست، کوتاهی در فراگرفتن مهارت های زندگی، تنبلی، خود خواهی، زرنگی های احمقانه و… دنیایمان را جهنم می کنیم و بعد طلبکار خدا می شویم.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!
قرآن می فرماید: «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» (4)؛
اگر شما را مصیبتى رسد، به خاطر کارهایى است که کرده اید و خدا بسیارى از گناهان را عفو مى کند.
واقعیت این است که:
1 – تمامى گرفتارى ها و مشکلات زندگى آدمیان، نتیجه عملکرد و دستاورد خود آنان است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم)
2 – خلقت الهى، خلقتى نیکو و بایسته و فاقد شرور و بدى ها است. (و من ءایته خلق السموت و الأرض… و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم)
3 – تأثیر گناه، در گرفتار آمدن انسان ها به مصیبت ها بازتاب عملکرد خود انسان هااست.
4 – بلاها و مصائب اجتماعى، بازتاب گناهان جمعى مردمان است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم) خطاب جمع «ما أصابکم»، مى تواند ناظر به حیثیت جمعى انسان هاباشد.
5 – ظلم و گناه، داراى آثار تکوینى در نظام زندگى انسان ها است. (و ما أصبکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفواْ عن کثیر)(5)؛
6 – عفو خداوند، نسبت به بسیارى از گناهان و خطاهاى انسان ها (و یعفواْ عن کثیر)
7 – عفو الهى نسبت به بسیارى از گناهان، مانع بروز مصیبت هاى بیشتر و ویرانگر براى جامعه و مردم (و ما أصبکم… و یعفواْ عن کثیر) از ارتباط صدر و ذیل آیه شریفه، استفاده مى شود که بخشودگى بسیارى از گناهان، موجب مى شود که بازتاب آن دامنگیر انسان نشود.
8 – مصائب و بلاهاى جوامع بشرى، تنها بازتاب و نتیجه بخشى از گناهان و خطاهاى مردم است. (و ما أصبکم… و یعفواْ عن کثیر) از یادکرد «یعفواْ عن کثیر» در پایان آیه، این مطلب به دست مى آید که انسان گرفتار تمامى نتایج و آثار عملکرد خویش نیست؛ چه این که بسیارى از گناهان مورد عفو خداوند قرار مى گیرد.
اگر قرار باشد خدا ستمکاران را نابود سازد؟!! تکامل اختیارى معنا نداشت. همه مجبور بودند به راه حق بروند و نتوانند گناه و ظلم بنمایند. اضـافـه بـر این جلوگیرى از ظلم و ستم به دست خود ماست اگر در برابر ستمکاران بپا خیزیم و استقامت کنیم مىتوانیم به ظلم و ستم آنها خاتمه دهیم و محیطى مسالمت آمیز بسازیم که همه در آن آسوده خاطر باشند. چـه بـسـیـار ملتهایى که زیر یوغ استعمار و ظلم و ستم بسر مى برند ولى در اثراستقامت و به کار بستن نیروى خود توانستند بر آنها چیره شوند. این ما هستیم که در برابر ظلم و ستم ساکت مى نشینیم و در راه پایان دادن آن نمى اندیشیم. ایـن وظـیـفه ایست که خدا به عهده اجتماع گذارده است تا در راه برطرف کردن ظلم بکوشند و ستم دیدگان را یارى کنند و حقوق آنها را از ستمکاران بگیرند. البته اگر دسته اى به سهم خود کوشش کردند ولى در این صحنه پیروز نشدند خداوند انتقام آنها را از ستمکاران مى گیرد و در برابر ناراحتی هایى که دیده اند پاداش بزرگى خواهند داشت.
ـــــــــــــــــــ
(1). سوره مبارکه روم/ آیه شریفه 41.
(2). سوره مبارکه حدید/ آیه شریفه 25.
(3). قسط در بردارنده مفهوم «اعتدال و حفظ از انحراف و افراط و تفریط» است. با عدل هم معنی می باشد اما یکی از تفاوت هایش با عدل آن است که «قسط» جنبه تطبیق مفهوم عدالت و اجراء آن در مصادیق و مواردش را داراست. وقتی «عدل» بخواهد تحقق و بروز داشته باشد از آن به «قسط» تعبیر می گردد.
(4). سوره مبارکه شوری/آیه شریفه30.
(5). همان.