خانه » همه » مذهبی » خداى مسلمان و خداى هندو

خداى مسلمان و خداى هندو


خداى مسلمان و خداى هندو

۱۳۹۲/۰۹/۰۴


۲۰۲ بازدید

کدام خدا وجود دارد؟ خدای مسلمین یا دیگران؟

واقعیت داشتن خداسخن از باور، اعتقاد و ایمان، مجالى وسیع و زمینه اى دیگر مى طلبد.
همین قدر باید گفت که آنچه انسان به آن اعتقاد و باور دارد، بحثى جدا و برآورده شدن حاجت ها و بهره بردن از توسّلات، سخنى دیگر است.
نکته قابل توجّه اینکه آیا ممکن است چیزى فراتر از «باور انسانى» وجود نداشته باشد؛ ولى حوایج و خواسته هاى انسانى، در پاره اى از موارد برآورده شود؟ آیا آنچه «نیست»، مى تواند به خواسته هاى ما جامه «وجود» بپوشاند؟
ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستى بخش

حال این «حقیقت موجود» چیست و کدام یک از ادیان و کیش هاى مختلف، حقانیت مطلق را از آن خویش ساخته است؟ باید در جاى خود، از آن سخن گفت.
اما چگونه است که «توسّل»- حتى با برداشتن مقدارى خاک- حاجتى را روا و دردى را شفا مى بخشد؟
گفتنى است طبق پاره اى از روایات و احادیث قدسى، یکى از موهبت ها و الطاف الهى نسبت به بندگان، اثر بخشیدن به «حسن ظن» و «گمان نیک» آنان است. خداوند، مقرر فرموده که در دو بخش (1. نسبت به وجود مقدس خود او، 2. نسبت به هر امر یا هر شیئى دیگر)، هر کس گمان نیکى ببرد، آن گمان را جامه عمل بپوشاند و انسان را ناامید نکند. براساس بعضى از روایات، به ما امر شده که هم به خداوند و هم به امور دیگرى که با آن سر و کار داریم، حسن ظن داشته باشیم. بنا بر روایتى «تأثیر تفأل، متناسب با اعتقاد آدمى است؛ یعنى، اگر حادثه و مصیبتى را سخت [و وقوعش را حتمى ] دید، براى او سخت خواهد بود و اگر آن را سبک گرفت، آسان خواهد بود و اگر به آن اعتنایى نکرد، بر او نخواهد بود (اثرى نخواهد داشت)». «1» امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «هرکس گمان خیرى نسبت به تو داشت، گمانش را تصدیق نما و آن طور که درباره ات گمان داشت، با او رفتار کن». «2» ما علاوه بر اینکه نسبت به دیگران، حسن ظن داریم، باید به این نکته نیز توجّه کنیم که «حسن ظن»، به عنوان بابى براى برآورده شدن خواسته هایمان، به روى ما گشوده شده است. از روایات چنین برمى آید که: «حق تعالى، حسن ظن به هر چیزى را [نه فقط به خداوند] تصدیق کرده و امر را بر وفق گمان نیک وى پیش مى برد». «3»
گویا چنین گمان نیکى، مصداق حسن ظن به خداوند است؛ هر چند گمان برنده، اصلًا به خداوند اعتقاد نداشته و به قول شما «هندو» باشد. اما در واقع، چون عالم وجود، هستى خویش را از خداوند یافته است؛ هر خیرى هم که از ناحیه شخصى یا شیئى، به کسى مى رسد، به خداوند متصل بوده و از جانب او رسیده است. پس هر گمان نیک، نهایتاً حسن ظن به خداوند است؛ یعنى، خداوند این خیر و نیکى را در آن شخص یا شى ء، به ودیعت نهاده است؛ آن گاه خداوند هم به این گمان جامه عمل خواهد پوشاند.
این معنا به طور صریح در روایت آمده است: «هر کس گمان نیکى به سنگى برد، خداوند در آن سرّى قرار خواهد داد. [راوى با تعجب ] گفت: به سنگى؟ امام فرمود: مگر حجرالاسود را نمى بینى؟» «1» پس اعتقادات و باورهاى مردم جهان که باعث توسّل آنان به خاک، سنگ، درخت، شخص و یا هر چیز دیگرى شده است؛ داراى واقعیت است اما دلیل بر حقانیت آن اعتقاد نیست. چنان که برنیامدن حاجت ها نیز دلیل بر باطل بودن اعتقادات ما نمى باشد؛ بلکه این دستیابى به حوایج، از باب لطف و توجّه خداوند به بندگان خویش است که اسباب و علل را در عالم، طبق ظن نیکوى آنان، هموار و مهیا مى سازد.
او زبحر عذب آب شور خورد تا که آب شور او را کور کرد
بحر مى گوید به دست راست خور زآب من اى کور! تا یابى بصر
هست دست راست اینجا ظن راست کاو بداند نیک و بد را کز کجاست «2»

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

خداى مسلمان و خداى هندو


خداى مسلمان و خداى هندو

۱۳۹۲/۰۹/۰۴


۲۰۲ بازدید

کدام خدا وجود دارد؟ خدای مسلمین یا دیگران؟

واقعیت داشتن خداسخن از باور، اعتقاد و ایمان، مجالى وسیع و زمینه اى دیگر مى طلبد.
همین قدر باید گفت که آنچه انسان به آن اعتقاد و باور دارد، بحثى جدا و برآورده شدن حاجت ها و بهره بردن از توسّلات، سخنى دیگر است.
نکته قابل توجّه اینکه آیا ممکن است چیزى فراتر از «باور انسانى» وجود نداشته باشد؛ ولى حوایج و خواسته هاى انسانى، در پاره اى از موارد برآورده شود؟ آیا آنچه «نیست»، مى تواند به خواسته هاى ما جامه «وجود» بپوشاند؟
ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستى بخش

حال این «حقیقت موجود» چیست و کدام یک از ادیان و کیش هاى مختلف، حقانیت مطلق را از آن خویش ساخته است؟ باید در جاى خود، از آن سخن گفت.
اما چگونه است که «توسّل»- حتى با برداشتن مقدارى خاک- حاجتى را روا و دردى را شفا مى بخشد؟
گفتنى است طبق پاره اى از روایات و احادیث قدسى، یکى از موهبت ها و الطاف الهى نسبت به بندگان، اثر بخشیدن به «حسن ظن» و «گمان نیک» آنان است. خداوند، مقرر فرموده که در دو بخش (1. نسبت به وجود مقدس خود او، 2. نسبت به هر امر یا هر شیئى دیگر)، هر کس گمان نیکى ببرد، آن گمان را جامه عمل بپوشاند و انسان را ناامید نکند. براساس بعضى از روایات، به ما امر شده که هم به خداوند و هم به امور دیگرى که با آن سر و کار داریم، حسن ظن داشته باشیم. بنا بر روایتى «تأثیر تفأل، متناسب با اعتقاد آدمى است؛ یعنى، اگر حادثه و مصیبتى را سخت [و وقوعش را حتمى ] دید، براى او سخت خواهد بود و اگر آن را سبک گرفت، آسان خواهد بود و اگر به آن اعتنایى نکرد، بر او نخواهد بود (اثرى نخواهد داشت)». «1» امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «هرکس گمان خیرى نسبت به تو داشت، گمانش را تصدیق نما و آن طور که درباره ات گمان داشت، با او رفتار کن». «2» ما علاوه بر اینکه نسبت به دیگران، حسن ظن داریم، باید به این نکته نیز توجّه کنیم که «حسن ظن»، به عنوان بابى براى برآورده شدن خواسته هایمان، به روى ما گشوده شده است. از روایات چنین برمى آید که: «حق تعالى، حسن ظن به هر چیزى را [نه فقط به خداوند] تصدیق کرده و امر را بر وفق گمان نیک وى پیش مى برد». «3»
گویا چنین گمان نیکى، مصداق حسن ظن به خداوند است؛ هر چند گمان برنده، اصلًا به خداوند اعتقاد نداشته و به قول شما «هندو» باشد. اما در واقع، چون عالم وجود، هستى خویش را از خداوند یافته است؛ هر خیرى هم که از ناحیه شخصى یا شیئى، به کسى مى رسد، به خداوند متصل بوده و از جانب او رسیده است. پس هر گمان نیک، نهایتاً حسن ظن به خداوند است؛ یعنى، خداوند این خیر و نیکى را در آن شخص یا شى ء، به ودیعت نهاده است؛ آن گاه خداوند هم به این گمان جامه عمل خواهد پوشاند.
این معنا به طور صریح در روایت آمده است: «هر کس گمان نیکى به سنگى برد، خداوند در آن سرّى قرار خواهد داد. [راوى با تعجب ] گفت: به سنگى؟ امام فرمود: مگر حجرالاسود را نمى بینى؟» «1» پس اعتقادات و باورهاى مردم جهان که باعث توسّل آنان به خاک، سنگ، درخت، شخص و یا هر چیز دیگرى شده است؛ داراى واقعیت است اما دلیل بر حقانیت آن اعتقاد نیست. چنان که برنیامدن حاجت ها نیز دلیل بر باطل بودن اعتقادات ما نمى باشد؛ بلکه این دستیابى به حوایج، از باب لطف و توجّه خداوند به بندگان خویش است که اسباب و علل را در عالم، طبق ظن نیکوى آنان، هموار و مهیا مى سازد.
او زبحر عذب آب شور خورد تا که آب شور او را کور کرد
بحر مى گوید به دست راست خور زآب من اى کور! تا یابى بصر
هست دست راست اینجا ظن راست کاو بداند نیک و بد را کز کجاست «2»

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد