۱۳۹۳/۰۴/۱۸
–
۱۰۷۰۹ بازدید
ایا کسی که خودکشی میکنه تا ابد در جهنمه وعذاب می کشه؟ ایا خدا ان فرد را می بخشد؟؟امکان دارد؟؟ممکن است ان فرد به خاطر اینکه مشکل در دنیا داشته و زندگی برایش سخت بوده این کار را کرده باشد؟ حدیث یا ایه ای در قران در این رابطه وجوددارد؟
از دیدگاه اسلام، مالک همه چیز – از جمله انسان – خداوند است و او است که حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آنجا که او رخصت دهد، جایز و جایى که او اذن ندهد، غیرمجاز است. از جمله این موارد، کشتن انسان است. در این موضوع هیچ تفاوتى بین انتحار و دیگر کشى نیست، چرا که این کار سلب حق حیات از خود و یا دیگرى است. خداى سبحان انسان را از این امر برحذر داشته، مى فرماید: ؛ «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً»(مائده (5)، آیه 32) «آن کس که انسانى را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند، بکشد گویا همه مردم را کشته است».
مرگ و حیات یک نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست، ولى شباهتى به آن دارد؛ ازاین رو در جایى که اذن خداوند نیست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آنجا که خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هیچ کسى نه حق کشتن دیگرى را دارد و نه حق کشتن خود را. این بدان جهت است که از دیدگاه اسلام و همه مکاتب الهى، حیات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از این رو هرگاه این حق، وسیله اى براى قتل نفوس دیگر یا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شایسته . حاکم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآیند، این حق به نفع دیگران سلب مى شود.(ر.ک: مائده (5)، آیات 32 و 33 ؛ بقره (2)، آیات 178 و 179 و 217)
به طور کلى مى توان گفت:
الف. حیات، موهبتى خداوندى است و حق زندگى براى همه انسان ها تضمین شده است و همه دولت ها، جمعیت ها و افراد مکلف به حمایت و دفاع از این حق اند و کشتن هیچ کس، بدون مجوز شرعى جایز نیست.
ب. استفاده از هر وسیله اى، براى نابودى چشمه سار حیات بشرى، حرام است.
ج. حفظ ادامه حیات بشرى – تا آنجا که مشیت الهى تعلق گیرد – واجب است ؛ خواه در مقابل تعدّى دیگران و یا تعدى بر خویشتن (مانند خودکشى) و یا محافظت از حیات دیگران.
نتیجه آنکه در نگرش الهى «حق حیات»، عطاى الهى است که مسئولانه به انسان عطا شده است. پس باید در حفظ آن مراقب بود؛ چه اینکه «حیات»، فقط «حق» نیست؛ بلکه حفظ آن، «تکلیف» است.
با توجه به تحلیل مذکور به آیات دیگرى از قرآن و دو حدیث شریف درباره حرمت شدید «خودکشى» اشاره مى شود.
خداوند مى فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً . وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ (نساء(4)، آیات 29 و 30) «و خود را مکشید، زیرا خداوند به شما مهربان است و ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً» هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش مى اندازیم و این کار براى خدا آسان است».
به نظر برخى از مفسران مقصود از «أَنْفُسَکُمْ»، نفوس مردم اجتماع است؛ بنابراین معناى آیه چنین مى شود: «همدیگر را از روى عداوت و ستم مکشید»؛ لکن آیه شامل هرگونه قتل نفس مى شود و به مقتضاى آیه 32 سوره «مائده» هر کس که بى گناهى را (بدون عنوان قصاص یا افساد در روى زمین) بکشد، مانند آن است که همه انسان ها را کشته است.
امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده است: هر کس خود کشی کند او در جهنم وارد می شود در حالی که این جهنمی بودنش همیشگی خواهد بود) : من قتل نفسه متعمدا فهو فی نار جهنم خالدا فیها). وسایل الشیعه،ج19, باب تحریم الانسان نفسه, ص13,حدیث1) .
امام باقرعلیه السلام فرموده است: «اِنَّ المُؤمِن یبتلى بِکُلِّ بَلیّة و یَموت بِکُل مَیتَة إِلاّ اِنَّهُ لایقتل نَفسه»(همان) «مؤمن به هر بلایى مبتلا مى شود و با هر نوعى مرگ مى میرد؛ ولى خودکشى نمى کند».
قرآن کریم در مورد قتل نفس فرموده است: «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً»(مائده (5)، آیه 32) «هرکس نفسى را بدون قصاص و یا فساد در زمین کشت مثل این است که همه مردم را کشته است».
برخى از مفسران در توجیه این آیه گفته اند: کسى که شخصى را به ناحق مى کشد، در واقع انسان و انسانیت در نزد او بى ارزش است و اگر یک نفر را بکشید، مثل این است که همه انسان ها را کشته است. همه مفاسد و زیان هایى که در کشتن دیگران هست، در خودکشى نیز وجود دارد، از جمله:
1. خودکشى، نافرمانى و سرپیچى از دستور خداوند است و کسى که دستور خدا را نادیده انگارد و سرپیچى کند، مستحق عذاب مى گردد.
2. خودکشى دلیل بر عدم ایمان و یأس و نا امید شدن از خدا است و یأس و نا امیدى از «او»، بزرگ ترین گناهان است که گاهى در رتبه شرک و کفر قرار دارد.
3. کسى که دست به خودکشى زده – همانند کسى که دیگرى را کشته – انسان و انسانیت در نظرش بى ارزش شده است. از این جهت بین خودکشى یا کشتن دیگران، فرقى نیست و همان گونه که هر کس، دیگرى را بکشد مستحق عقوبت و عذاب مى گردد؛ انسانى که خودکشى کرده، نیز مستحق عقوبت و عذاب الهى مى گردد و این با عدالت خدا هیچ گونه منافاتى ندارد.
4. خودکشى، گناهى کبیره است؛ اما اینکه عقوبت آن دقیقاً چیست و آیا موجب عذاب ابدى است یا نه، روشن نیست. چه بسا نسبت به افراد و شرایط آنها، مجازات هاى متفاوتى وجود داشته باشد؛ اما به هر حال خودکشى عملى نادرست است که نه دین بر آن صحّه مى گذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5. در نظام هاى حقوقى جهان، نیز اساساً خودکشى نوعى بزهکارى و جرم تلقى مى شود؛ از این رو شخصى که به خودکشى کننده در جهت انتحار کمک کند، شریک جرم شناخته شده و مجازات مى شود و این فرع بر جرم بودن .
مرگ و حیات یک نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست، ولى شباهتى به آن دارد؛ ازاین رو در جایى که اذن خداوند نیست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آنجا که خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هیچ کسى نه حق کشتن دیگرى را دارد و نه حق کشتن خود را. این بدان جهت است که از دیدگاه اسلام و همه مکاتب الهى، حیات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از این رو هرگاه این حق، وسیله اى براى قتل نفوس دیگر یا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شایسته . حاکم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآیند، این حق به نفع دیگران سلب مى شود.(ر.ک: مائده (5)، آیات 32 و 33 ؛ بقره (2)، آیات 178 و 179 و 217)
به طور کلى مى توان گفت:
الف. حیات، موهبتى خداوندى است و حق زندگى براى همه انسان ها تضمین شده است و همه دولت ها، جمعیت ها و افراد مکلف به حمایت و دفاع از این حق اند و کشتن هیچ کس، بدون مجوز شرعى جایز نیست.
ب. استفاده از هر وسیله اى، براى نابودى چشمه سار حیات بشرى، حرام است.
ج. حفظ ادامه حیات بشرى – تا آنجا که مشیت الهى تعلق گیرد – واجب است ؛ خواه در مقابل تعدّى دیگران و یا تعدى بر خویشتن (مانند خودکشى) و یا محافظت از حیات دیگران.
نتیجه آنکه در نگرش الهى «حق حیات»، عطاى الهى است که مسئولانه به انسان عطا شده است. پس باید در حفظ آن مراقب بود؛ چه اینکه «حیات»، فقط «حق» نیست؛ بلکه حفظ آن، «تکلیف» است.
با توجه به تحلیل مذکور به آیات دیگرى از قرآن و دو حدیث شریف درباره حرمت شدید «خودکشى» اشاره مى شود.
خداوند مى فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً . وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ (نساء(4)، آیات 29 و 30) «و خود را مکشید، زیرا خداوند به شما مهربان است و ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً» هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش مى اندازیم و این کار براى خدا آسان است».
به نظر برخى از مفسران مقصود از «أَنْفُسَکُمْ»، نفوس مردم اجتماع است؛ بنابراین معناى آیه چنین مى شود: «همدیگر را از روى عداوت و ستم مکشید»؛ لکن آیه شامل هرگونه قتل نفس مى شود و به مقتضاى آیه 32 سوره «مائده» هر کس که بى گناهى را (بدون عنوان قصاص یا افساد در روى زمین) بکشد، مانند آن است که همه انسان ها را کشته است.
امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده است: هر کس خود کشی کند او در جهنم وارد می شود در حالی که این جهنمی بودنش همیشگی خواهد بود) : من قتل نفسه متعمدا فهو فی نار جهنم خالدا فیها). وسایل الشیعه،ج19, باب تحریم الانسان نفسه, ص13,حدیث1) .
امام باقرعلیه السلام فرموده است: «اِنَّ المُؤمِن یبتلى بِکُلِّ بَلیّة و یَموت بِکُل مَیتَة إِلاّ اِنَّهُ لایقتل نَفسه»(همان) «مؤمن به هر بلایى مبتلا مى شود و با هر نوعى مرگ مى میرد؛ ولى خودکشى نمى کند».
قرآن کریم در مورد قتل نفس فرموده است: «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً»(مائده (5)، آیه 32) «هرکس نفسى را بدون قصاص و یا فساد در زمین کشت مثل این است که همه مردم را کشته است».
برخى از مفسران در توجیه این آیه گفته اند: کسى که شخصى را به ناحق مى کشد، در واقع انسان و انسانیت در نزد او بى ارزش است و اگر یک نفر را بکشید، مثل این است که همه انسان ها را کشته است. همه مفاسد و زیان هایى که در کشتن دیگران هست، در خودکشى نیز وجود دارد، از جمله:
1. خودکشى، نافرمانى و سرپیچى از دستور خداوند است و کسى که دستور خدا را نادیده انگارد و سرپیچى کند، مستحق عذاب مى گردد.
2. خودکشى دلیل بر عدم ایمان و یأس و نا امید شدن از خدا است و یأس و نا امیدى از «او»، بزرگ ترین گناهان است که گاهى در رتبه شرک و کفر قرار دارد.
3. کسى که دست به خودکشى زده – همانند کسى که دیگرى را کشته – انسان و انسانیت در نظرش بى ارزش شده است. از این جهت بین خودکشى یا کشتن دیگران، فرقى نیست و همان گونه که هر کس، دیگرى را بکشد مستحق عقوبت و عذاب مى گردد؛ انسانى که خودکشى کرده، نیز مستحق عقوبت و عذاب الهى مى گردد و این با عدالت خدا هیچ گونه منافاتى ندارد.
4. خودکشى، گناهى کبیره است؛ اما اینکه عقوبت آن دقیقاً چیست و آیا موجب عذاب ابدى است یا نه، روشن نیست. چه بسا نسبت به افراد و شرایط آنها، مجازات هاى متفاوتى وجود داشته باشد؛ اما به هر حال خودکشى عملى نادرست است که نه دین بر آن صحّه مى گذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5. در نظام هاى حقوقى جهان، نیز اساساً خودکشى نوعى بزهکارى و جرم تلقى مى شود؛ از این رو شخصى که به خودکشى کننده در جهت انتحار کمک کند، شریک جرم شناخته شده و مجازات مى شود و این فرع بر جرم بودن .