خانه » همه » مذهبی » خیلی ممنون از جواباتان جواب خوبی بود ولی یک سوال دیگر از متنی که فرستادید برایم پیش آمد گفتید آمده که امام حسین گفتند:((تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد.)) ولی عمر بن سعد که در بسترش نمرد مگر عمر بن سعد به دستور مختار کشته نشد و گردنش را نزدند و در کل با شمشیر به قتل رسید ولی چرا امام حسین به عمر گفتند تو در بستر میمیری او که در بسترش نمرد آیا اعوذبالله امام حسین اشتباه پیشبینی کردند ؟؟؟؟ یا منظور چیز دیگری است؟؟؟ شود منظور امام از «خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد »چیست؟؟؟ اگر این را هم رفع شبهه کنید ممنون میشوم

خیلی ممنون از جواباتان جواب خوبی بود ولی یک سوال دیگر از متنی که فرستادید برایم پیش آمد گفتید آمده که امام حسین گفتند:((تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد.)) ولی عمر بن سعد که در بسترش نمرد مگر عمر بن سعد به دستور مختار کشته نشد و گردنش را نزدند و در کل با شمشیر به قتل رسید ولی چرا امام حسین به عمر گفتند تو در بستر میمیری او که در بسترش نمرد آیا اعوذبالله امام حسین اشتباه پیشبینی کردند ؟؟؟؟ یا منظور چیز دیگری است؟؟؟ شود منظور امام از «خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد »چیست؟؟؟ اگر این را هم رفع شبهه کنید ممنون میشوم

اجمالا در باره قتل عمرسعد به دست مختار اتفاق نظر وجود دارد اما در باره چگونگی قتل او اختلاف است آیا در بستر به قتل رسید و یا در خارج از بستر؟
منظور امام از «خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد » این است که به زودی از دنیا می‌روی و کشته می‌شوی نه این که حتما در بستر خواب می‌میری .
توضیح بیشتر :
در باره قتل عمر در منابع نظرات مختلف آمده است :
یکی از اقوال این است که: مختار یکی‌ از فرماندهان‌ خود را به‌ نام‌ ابوقلوص‌ شبامی‌ به‌ تعقیب‌ آنان‌ فرستاد. وی‌ ابن‌ سعد را دستگیر کرده‌ به‌ نزد مختار آورد و ابن‌ سعد و پسرش‌ حفص‌ که‌ او نیز در مجلس‌ مختار بود به‌ دستور مختار کشته‌ شدند و وی‌ پس‌ از آتش‌ زدن‌ بدن‌ آنان‌ سرهای‌ آن‌ دو را برای‌ محمد بن‌ حنفیه‌ به‌ مدینه‌ فرستاد.
در روایت تاریخی دیگر آمده که مختار، صبح، ابوعمره را به دنبال عمر بن سعد فرستاد و دستور داد که او را بیاورد. ابو عمره نزد عمر بن سعد آمد و بر او وارد شد و گفت: تو را خواسته است!
عمر برخاست؛ اما پایش در جبه‌اش گرفت و فرو افتاد. ابو عمره او را در همان جبه با شمشیرش کشت و سرش را در دامنش گذاشت و آن را در برابر مختار قرار داد.
مختار به پسر عمر، حفص بن عمر بن سعد ـ که نزد او نشسته بود ـ گفت: این سر را می‌شناسی؟
حفص، استرجاع کرد (انا لله گفت) و گفت: آری و زندگی، دیگر پس از او، لطفی ندارد! مختار گفت: راست گفتی. تو هم پس از او زنده نمی‌مانی! و دستور داد او را نیز کشتند و سر او را در کنار سر پدرش گذاشتند.
در روایت تاریخی دیگر آمده است که ابتدا مختار، ابن سعد را به شفاعت عبدالله ابن جَعده بن هُبیره مخزومی امان داد،زیرا خواهر مختار یا به قولی دختر مختار همسر عمر بن سعد بود. اما پس از اعتراض محمدحنفیه به مختار، و یا عمل نکردن عمرسعد به تعهدی که در برابر امان‌نامه به مختار داده بود، وی به یکی از فرماندهان سپاه خویش دستور داد تا ابن سعد را در خانه‌اش در هر شرایطی دستگیر وسر از تنش برگیرد.
منابع:
دانشنامه بزرگ جهان اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «عمر ابن‌سعد»، شماره.۱۳۱۰
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قاتلان امام حسین(علیه‌السلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۶.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد