۱۳۹۵/۱۰/۰۸
–
۲۶۳۹ بازدید
باسلام،برای برخی سوال شده که حضرت فاطمه(س)دختر خوانده پیامبر(ص)بوده یعنی دختر خواهر حضرت خدیجه بوده و او را نزد خود بزرگ کرده اند برای همین پیامبر(ص)فرموده فاطمه پاره تن من است و نیز به پیامبر(ص)گفته اند ابتر چون از خود فرزندی نداشته و اگر پسری برایش میماند آیا بعداز خودش پیامبر میشد با اینکه خودش آخرین پیامبر بود، ما با سوره کوثر و دیگر روایات با استدلال بیان نمودیم اما با سند معتبر جواب میخواهند،لطفا شما با ارائه سند پاسخ دهید.
دانشجوی گرامی، قرار نیست هر سخن نادرستی که دیگران می گویند لازم باشد پاسخی قانع کننده برای آنان داشته باشید. اینکه حضرت صدیقه طاهره(س) دختر خوانده پیامبر باشد به قدری مضحک و بی پایه و اساس است که اصلا نیازی به پاسخ دادن آن نیست. اینگونه افراد همه چیز را به باد مسخره گرفته و به همه چیز شبهه وارد می کنند.
به هر حال در اینکه حضرت فاطمه زهرا فرزند آن حضرت بوده شکی نیست. آنچه محل بحث است این است که آیا دیگر دخترانی که به پیامبر منسوبند دختر ایشانند یا دختر خوانده که در پاسخ به این سوال باید گفت:
برخى از دانشمندان معاصر،(ر.ک: الصحیح فى سیرة النبى الاعظم(صلى الله علیه وآله)، ج 1، ص 121 – 131) ثابت کرده اند که برخى از فرزندان پیامبر ازحضرت خدیجه، ممکن است فرزند واقعى پیامبر نباشد؛ بلکه فرزند خوانده آن حضرت بوده اند و عرب فرزند خوانده یا ربیبه را هم فرزند مى نامد. درباره زینب، رقیه و ام کلثوم، این احتمال داده شده است که این دختران، دختر خوانده هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده اند. به عنوان مثال، برخى مى گویند که رقیه و زینب، دختران هاله، خواهر خدیجه بودند و بعضى نیز مدعى اند که رقیه و زینب، متعلق به جحش بودند و فرزند خوانده پیامبر اسلام گردیدند. (برای آگاهی بیشتر در رابطه با این نظریه به این کتابها مراجعه بفرمایند: ازواج النبی و بناته ، تألیف الشیخ نجاح الطائی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم نوشته سید جعفر مرتضی و…)
دلائل علمای شیعه از این قرار است:
1 . عدم وجود رابطه صمیمانه بین پیامبر و دیگر دختران آن حضرت :
با رجوع به سیره نبی مکرم اسلام و دقت در آن ، در مییابیم که روایات بسیاری از رابطه بسیار صمیمانه نبی مکرم اسلام و دختر بزرگوارش صدیقه طاهره سلام الله علیها حکایت میکند ؛ تا جایی که هر زمانی پیامبر اسلام به سفر میرفت ، آخرین کسی که با او خداحافظی میکرد ، فاطمه زهرا بود و وقتی از سفر بر میگشت ، قبل از هر کاری به دیدار فاطمه میرفت و در خانه او را میزد . روایات فراوانی در کتابهای شیعه و سنی این رابطه بسیار صمیمانه را ثابت میکند ؛ از جمله بسیاری از علمای شیعه و سنی یکی از القاب آن حضرت را « ام أبیها » نقل کردهاند. ابن حجر عسقلانی در تهذیب و الإصابه ، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و الکاشف خود و .. نوشتهاند :فاطمه الزهراء … کانت تکنى أم أبیها.(الإصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 262 ؛ سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 2 ، ص 118 ، 119 ؛ الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته ، الذهبی ، ج 2 ، ص 514 ؛ تهذیب الکمال ، المزی ،ج 35 ، ص 247 ؛ أسد الغابه، ابن الأثیر ؛ ج 5 ، ص 520 ؛ الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1899) .
اما هیچ روایتی؛ حتی یک روایت ضعیف نیز در کتابهای شیعه و سنی نقل نشده است که پیامبر اسلام حتی یکبار درِ خانه رقیه و ام کلثوم را زده باشد. چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله این رابطه بسیار صمیمانه را با دیگر دختران خود نداشته است؛ نه در مدینه و نه حتی در مکه؟ مگر نه این که به ادعای اهل سنت آنها نیز یادگار خدیجه بودند؟
هر چند که فاطمه زهرا (سلام الله علیها)از هر نظر از تمامی زنان عالم متمایز بوده است؛ ولی اگر پیامبر دختری غیر از فاطمه داشت ، شایسته بود که این رابطه صمیمانه بین آنها نیز وجود داشته باشد . آیا می شود پیامبر خدا بین فرزندان خود تبعیض قائل شود و بین آنها فرق بگذارد؟!
2. در قضیه مباهله که پیامبر تمام بستگان درجه یک خود را انتخاب کرد ، چرا دیگر دختران خود را نبرد و از بین «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب کرد ؟
3 . چرا هیچ کس از دیگر دختران پیامبر خواستگاری نکردند؟ قضیه دیگری که بطلان این قضیه را روشن میکند ، این است که در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است که در مدینه ، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام کلثوم رفته باشد؛ با این که برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یکدیگر پیش دستی میکردند و هر کس دوست داشت این افتخار نصیب او شود. آیا ام کلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت؟
4. از دلایلی که دروغ بودن این قضیه را روشن میسازد، این است که بسیاری از علمای اهل سنت و از جمله ضیاء المقدسی گفتهاند: ..قتاده گفته است: خدیجه برای نبی مکرم اسلام ، در عهد جاهلیت ، عبد مناف را به دنیا آورد و بعد از اسلام ، دو پسر و چهار دختر به نام های : قاسم ـ به خاطر او کنیه پیامبر را «ابوالقاسم » گذاشتند ، آن قدر زنده بود که میتوانست راه برود بعد از آن فوت کرد ـ و عبد الله که خردسال فوت کرد ، و ام کلثوم ، زینب ، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد . (البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139).
شهاب الدین قسطلانی(از علمای بزرگ اهل سنت) بعد از نقل سخن مقدسی مینویسد: گفتهاند که خدیجه قبل از مبعث یک پسر برای او به دنیا آورد که به او عبد مناف میگفتند، غیر از عبد مناف بقیه فرزندان پیامبر بعد از مبعث متولد شده است. (المواهب اللدنیة ، ج 1 ، ص 196) .
و ابن عبدالبر (از علمای بزرگ اهل سنت )در الإستیعاب مینویسد: زبیر گفته: نخستین فرزند رسول خدا که به دنیا آمد، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود، پس از او زینب، و پس از وی عبدالله که به وی طیب و یا طاهر نیز میگفتند بعد از نبوت متولد شد، پس از آن ام کلثوم، سپس فاطمه و پس از وی رقیه به دنیا آمدند . (الاستیعاب – ابن عبد البر – ج 4 – ص 1818).
از طرف دیگر نوشتهاند که رقیه ، کوچکترین دختر رسول خدا و حتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نیز کوچکتر بوده است . چنانچه ابن کثیر دمشقی مینویسد: بزرگترین فرزند ، پیامبر صلی الله علیه وآله، قاسم ، و پس از آن ، زینب ، عبد الله ، ام کلثوم ، فاطمه و پس از آن رقیه بوده است .
با این تفصیل ، چگونه میتوان این سخن اهل سنت را تصدیق کرد که رقیه با عثمان ازدواج کرده ، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتی در داخل کشتی فرزندی از او سقط شده است !!! . با این که میدانیم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است . یعنی باید رقیه در سن زیر 4 سالگی با عثمان ازدواج کرده و از او باردار هم باشد!!!
و همچنین بسیاری از علمای اهل سنت نوشتهاند که ام کلثوم و رقیه قبل از این که با عثمان ازدواج کند در عقد پسران أبی لهب بودهاند!! و بعد از آن که سوره تبّت در حق أبی لهب نازل شد ، وی به فرزندانش دستور داد که دختران رسول خدا را طلاق بدهند . ابن أثیر در اسد الغابة مینویسد : رسول خدا ، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام کلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد ، وقتی سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جمیل که همان «حمالة الحطب » باشد، به پسرانش دستور دادند که دختران محمد را طلاق دهند . پس آنها را طلاق دادند … (أسد الغابة – ابن الأثیر – ج 5 – ص 456). در حالی که میدانیم، سوره تبت در زمانی نازل شده است که مسلمین در شعب أبی طالب در محاصره بودند، یعنی (همانطور که سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت هم به آن اشاره می کند) محاصره در شعب أبی طالب در سال ششم هجری و بعد از هجرت به حبشه بوده است!!. (الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج 6 – ص 408)
مشاهده می کنید که چه تناقضات عجیبی بین اقوال بزرگان اهل سنت وجود دارد، از یک طرف می گویند عثمان قبل از سال پنجم بعثت با فرزندان پیامبر ازدواج کرده بود و با آنان به حبشه هم رفته بود و از طرف دیگر سن یکی از آنان را کمتر از چهارسال می دانند !! و باز از طرف دیگر می گویند تا سال هفتم بعثت و ماجرای شعب ابی طالب این دو فرزند در ازدواج فرزندان ابی لهب بوده اند و بعد به ازدواج عثمان در می آیند؟؟ ما کدام حرف این آقایان را باور کنیم؟ شما خود قضاوت کنید.
5. تنها کسی که پیامبر افتخار قرابت با او را ذکر کرده است حضرت علی بن ابی طالب (ع) است در این رابطه به این حدیث توجه کنید: ابن الدمشقی و محب الدین طبری(از علمای بزرگ اهل سنت) مینویسند: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود : یا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنایت فرموده است که به من و هیچیک از مردم ، عنایت نفرموده است : 1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است که به من عنایت نکرده است ؛ 2. همسر پاکیزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته که به من عنایت نفرموده است ؛ 3 . حسن و حسینى از پشت تو به وجود آورده است که چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نیاورده است ؛ آرى ! من از شمایم و شما از من مى باشد . (جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) – ابن الدمشقی – ج 1 – ص 209 و الریاض النضرة ج 2 ص 202) .
در این روایت پیامبر اسلام به صراحت میگوید که به احدی غیر از علی علیه السلام پدر زنی مثل من داده نشده است، معلوم میشود که پیامبر دختر دیگری نداشته است و گرنه چنین سخنی نمیفرمود. و همچنین به صراحت از حضرت علی(ع) تجلیل کرده است.
به هر حال در اینکه حضرت فاطمه زهرا فرزند آن حضرت بوده شکی نیست. آنچه محل بحث است این است که آیا دیگر دخترانی که به پیامبر منسوبند دختر ایشانند یا دختر خوانده که در پاسخ به این سوال باید گفت:
برخى از دانشمندان معاصر،(ر.ک: الصحیح فى سیرة النبى الاعظم(صلى الله علیه وآله)، ج 1، ص 121 – 131) ثابت کرده اند که برخى از فرزندان پیامبر ازحضرت خدیجه، ممکن است فرزند واقعى پیامبر نباشد؛ بلکه فرزند خوانده آن حضرت بوده اند و عرب فرزند خوانده یا ربیبه را هم فرزند مى نامد. درباره زینب، رقیه و ام کلثوم، این احتمال داده شده است که این دختران، دختر خوانده هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده اند. به عنوان مثال، برخى مى گویند که رقیه و زینب، دختران هاله، خواهر خدیجه بودند و بعضى نیز مدعى اند که رقیه و زینب، متعلق به جحش بودند و فرزند خوانده پیامبر اسلام گردیدند. (برای آگاهی بیشتر در رابطه با این نظریه به این کتابها مراجعه بفرمایند: ازواج النبی و بناته ، تألیف الشیخ نجاح الطائی؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم نوشته سید جعفر مرتضی و…)
دلائل علمای شیعه از این قرار است:
1 . عدم وجود رابطه صمیمانه بین پیامبر و دیگر دختران آن حضرت :
با رجوع به سیره نبی مکرم اسلام و دقت در آن ، در مییابیم که روایات بسیاری از رابطه بسیار صمیمانه نبی مکرم اسلام و دختر بزرگوارش صدیقه طاهره سلام الله علیها حکایت میکند ؛ تا جایی که هر زمانی پیامبر اسلام به سفر میرفت ، آخرین کسی که با او خداحافظی میکرد ، فاطمه زهرا بود و وقتی از سفر بر میگشت ، قبل از هر کاری به دیدار فاطمه میرفت و در خانه او را میزد . روایات فراوانی در کتابهای شیعه و سنی این رابطه بسیار صمیمانه را ثابت میکند ؛ از جمله بسیاری از علمای شیعه و سنی یکی از القاب آن حضرت را « ام أبیها » نقل کردهاند. ابن حجر عسقلانی در تهذیب و الإصابه ، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و الکاشف خود و .. نوشتهاند :فاطمه الزهراء … کانت تکنى أم أبیها.(الإصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 262 ؛ سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 2 ، ص 118 ، 119 ؛ الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته ، الذهبی ، ج 2 ، ص 514 ؛ تهذیب الکمال ، المزی ،ج 35 ، ص 247 ؛ أسد الغابه، ابن الأثیر ؛ ج 5 ، ص 520 ؛ الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1899) .
اما هیچ روایتی؛ حتی یک روایت ضعیف نیز در کتابهای شیعه و سنی نقل نشده است که پیامبر اسلام حتی یکبار درِ خانه رقیه و ام کلثوم را زده باشد. چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله این رابطه بسیار صمیمانه را با دیگر دختران خود نداشته است؛ نه در مدینه و نه حتی در مکه؟ مگر نه این که به ادعای اهل سنت آنها نیز یادگار خدیجه بودند؟
هر چند که فاطمه زهرا (سلام الله علیها)از هر نظر از تمامی زنان عالم متمایز بوده است؛ ولی اگر پیامبر دختری غیر از فاطمه داشت ، شایسته بود که این رابطه صمیمانه بین آنها نیز وجود داشته باشد . آیا می شود پیامبر خدا بین فرزندان خود تبعیض قائل شود و بین آنها فرق بگذارد؟!
2. در قضیه مباهله که پیامبر تمام بستگان درجه یک خود را انتخاب کرد ، چرا دیگر دختران خود را نبرد و از بین «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب کرد ؟
3 . چرا هیچ کس از دیگر دختران پیامبر خواستگاری نکردند؟ قضیه دیگری که بطلان این قضیه را روشن میکند ، این است که در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است که در مدینه ، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام کلثوم رفته باشد؛ با این که برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یکدیگر پیش دستی میکردند و هر کس دوست داشت این افتخار نصیب او شود. آیا ام کلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت؟
4. از دلایلی که دروغ بودن این قضیه را روشن میسازد، این است که بسیاری از علمای اهل سنت و از جمله ضیاء المقدسی گفتهاند: ..قتاده گفته است: خدیجه برای نبی مکرم اسلام ، در عهد جاهلیت ، عبد مناف را به دنیا آورد و بعد از اسلام ، دو پسر و چهار دختر به نام های : قاسم ـ به خاطر او کنیه پیامبر را «ابوالقاسم » گذاشتند ، آن قدر زنده بود که میتوانست راه برود بعد از آن فوت کرد ـ و عبد الله که خردسال فوت کرد ، و ام کلثوم ، زینب ، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد . (البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139).
شهاب الدین قسطلانی(از علمای بزرگ اهل سنت) بعد از نقل سخن مقدسی مینویسد: گفتهاند که خدیجه قبل از مبعث یک پسر برای او به دنیا آورد که به او عبد مناف میگفتند، غیر از عبد مناف بقیه فرزندان پیامبر بعد از مبعث متولد شده است. (المواهب اللدنیة ، ج 1 ، ص 196) .
و ابن عبدالبر (از علمای بزرگ اهل سنت )در الإستیعاب مینویسد: زبیر گفته: نخستین فرزند رسول خدا که به دنیا آمد، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود، پس از او زینب، و پس از وی عبدالله که به وی طیب و یا طاهر نیز میگفتند بعد از نبوت متولد شد، پس از آن ام کلثوم، سپس فاطمه و پس از وی رقیه به دنیا آمدند . (الاستیعاب – ابن عبد البر – ج 4 – ص 1818).
از طرف دیگر نوشتهاند که رقیه ، کوچکترین دختر رسول خدا و حتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نیز کوچکتر بوده است . چنانچه ابن کثیر دمشقی مینویسد: بزرگترین فرزند ، پیامبر صلی الله علیه وآله، قاسم ، و پس از آن ، زینب ، عبد الله ، ام کلثوم ، فاطمه و پس از آن رقیه بوده است .
با این تفصیل ، چگونه میتوان این سخن اهل سنت را تصدیق کرد که رقیه با عثمان ازدواج کرده ، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتی در داخل کشتی فرزندی از او سقط شده است !!! . با این که میدانیم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است . یعنی باید رقیه در سن زیر 4 سالگی با عثمان ازدواج کرده و از او باردار هم باشد!!!
و همچنین بسیاری از علمای اهل سنت نوشتهاند که ام کلثوم و رقیه قبل از این که با عثمان ازدواج کند در عقد پسران أبی لهب بودهاند!! و بعد از آن که سوره تبّت در حق أبی لهب نازل شد ، وی به فرزندانش دستور داد که دختران رسول خدا را طلاق بدهند . ابن أثیر در اسد الغابة مینویسد : رسول خدا ، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام کلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد ، وقتی سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جمیل که همان «حمالة الحطب » باشد، به پسرانش دستور دادند که دختران محمد را طلاق دهند . پس آنها را طلاق دادند … (أسد الغابة – ابن الأثیر – ج 5 – ص 456). در حالی که میدانیم، سوره تبت در زمانی نازل شده است که مسلمین در شعب أبی طالب در محاصره بودند، یعنی (همانطور که سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت هم به آن اشاره می کند) محاصره در شعب أبی طالب در سال ششم هجری و بعد از هجرت به حبشه بوده است!!. (الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج 6 – ص 408)
مشاهده می کنید که چه تناقضات عجیبی بین اقوال بزرگان اهل سنت وجود دارد، از یک طرف می گویند عثمان قبل از سال پنجم بعثت با فرزندان پیامبر ازدواج کرده بود و با آنان به حبشه هم رفته بود و از طرف دیگر سن یکی از آنان را کمتر از چهارسال می دانند !! و باز از طرف دیگر می گویند تا سال هفتم بعثت و ماجرای شعب ابی طالب این دو فرزند در ازدواج فرزندان ابی لهب بوده اند و بعد به ازدواج عثمان در می آیند؟؟ ما کدام حرف این آقایان را باور کنیم؟ شما خود قضاوت کنید.
5. تنها کسی که پیامبر افتخار قرابت با او را ذکر کرده است حضرت علی بن ابی طالب (ع) است در این رابطه به این حدیث توجه کنید: ابن الدمشقی و محب الدین طبری(از علمای بزرگ اهل سنت) مینویسند: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود : یا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنایت فرموده است که به من و هیچیک از مردم ، عنایت نفرموده است : 1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است که به من عنایت نکرده است ؛ 2. همسر پاکیزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته که به من عنایت نفرموده است ؛ 3 . حسن و حسینى از پشت تو به وجود آورده است که چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نیاورده است ؛ آرى ! من از شمایم و شما از من مى باشد . (جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) – ابن الدمشقی – ج 1 – ص 209 و الریاض النضرة ج 2 ص 202) .
در این روایت پیامبر اسلام به صراحت میگوید که به احدی غیر از علی علیه السلام پدر زنی مثل من داده نشده است، معلوم میشود که پیامبر دختر دیگری نداشته است و گرنه چنین سخنی نمیفرمود. و همچنین به صراحت از حضرت علی(ع) تجلیل کرده است.