۱۳۹۳/۱۲/۱۹
–
۳۴۴۰ بازدید
در خصوص ام کلثوم دختر امام علی (ع) توضیح دهید؟
پاسخ: ام کلثوم دختر امیر المومنین علی علیه السلام بود. امام علی علیه السلام (علاوه بر دیگر دختران) سه دختر به نامهای ام کلثوم کبری، ام کلثوم وسطی و ام کلثوم صغری داشته است.[1] اما مادر ام کلثوم کبری حضرت زهرا و مادر آن دو ام کلثوم دیگر، همسران دیگر امام علی علیه السلام بودهاند. ام کلثوم کبری چهارمین فرزند حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا بود. وی پس از امام حسن و امام حسین و حضرت زینب در شهر مدینه دیده به جهان گشود[2] اما تاریخ دقیق ولادت ایشان مشخص نمیباشد. تنها میتوان گفت پس از سال هشتم هجرت و قبل از رحلت رسول خدا به دنیا آمدهاند.[3] (برخی نویسندگان معتقدند وی اصلا وجود خارجی نداشته است اما دلایل و شواهد تاریخی بسیاری نشان از وجود این بانو دارد. بعلاوه در مقابل این عده، نویسندگان بسیاری نیز به نام ایشان در کتابهای تاریخی خود اشاره نمودهاند.[4])
روایت شده است که هنگام شهادت حضرت زهرا، ام کلثوم همچون برادران و خواهرش در سوگ مادرش سخت محزون بود و اشک می ریخت. او در حالی که روپوشی بر صورت و چادری بر سر کشیده بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مخاطب کرد و با نالهای جانسوز گفت:«یا رسول الله! گویا الآن تو را از دست دادهایم و درد فقدان تو را الآن احساس کردیم».
و نیز نقل است:«هنگامی که امیرمؤمنان توسط ابن ملجم مرادی ضربت خورد و به منزل منتقل شد، ام کلثوم پایین پای او نشسته بود. امام چشمان خود را گشود و به ام کلثوم نظری افکند و فرمود:«اکنون به سوی خداوند مهربان سفر میکنم.» ام کلثوم به شدت گریست و نالهای سر داد و آنگاه به سوی ابنملجم رفت و آن ملعون را ملامت کرد. [5]از جمله حوادث مهم زندگی ام کلثوم، حضور وی به همراه برادرش امام حسین علیه السلام در کربلا است. [6]وی پس از عاشورا به همراه خواهرش، زینب، از سالاران قافله اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود که به کوفه و شام سفر کرد.[7] از ام کلثوم در جریان اسارت در کوفه و شام، خطبهها و سخنانی در تاریخ و کتابهای مقتل نقل شده است.
محققان شیعه میگویند او همسر عون بن جعفر بوده است، ولی علمای اهل سنت بر این عقیده اند که وی همسر عمر بن خطاب بوده است. نظریه ازدواج وی با عمر بن خطاب، با دلایلی بسیار متین و مستدل از سوی دانشمند بزرگوار آیهالله سید علی حسینی میلانی رد شده است که در صورت تمایل در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر (علاوه بر منابع ذکر شده در پاورقی) میتوانید به کتابهای زیر نیز مراجعه فرمایید :
اعلام النساء و المومنات، ص 187
زندگانی حضرت زهرا، شهیدی، ص 263
ریاحین الشریعه، ص 244
پی نوشت:——————————
[1] . در مورد دختران حضرت که نام آنها ام کلثوم بوده است میتوانید ر.ک: دایرة المعارف تشیع، ج2، ص505 به بعد. در این کتاب اسامی اشخاصی را که به نامشان ام کلثوم بوده و منسوب به حضرت امیرالمومنین علی (ع) میباشند، بیان شده است.
[2] . محمد بن جریر طبرى شیعى، نوادر المعجزات، (قم، الهادى، چاپ اوّل، 1410ق،(ص97؛ همو، دلائل الامامه، (قم، البعث، چاپ اوّل، 1413ق) ص104.
[3] . دایرة المعارف تشیع، ج2، ص507.
[4] . بسیارى منابع هنگامى که نام فرزندان امیرالمؤمنین(ع) را با هم ذکر مى کنند، از زینب و ام کلثوم هر دو نام مى برند و بسیارى از آنها تصریح کرده اند که مادر هر دو حضرت فاطمه(س) است. به عنوان نمونه ر.ک: بیهقى (م458ق)، سنن الکبرى، بیروت، دارالفکر، ج7، ص70؛ ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، ج3، ص179 و ج69، ص176؛ یوسف مزى (م742ق)، تهذیب الکمال، مؤسسه الرساله، ج20، ص479؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، ج7، ص295؛ مسعودى (م345ق)، التنبیه و الاشراف، ص258؛ ابن کثیر (م774)، البدایة و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث، ج5، ص314 و ج7، ص367؛ اربلى (م693ق)، کشف الغمه، بیروت، دار الاضواء، ج2، ص68؛ بلاذرى، انساب الاشراف، بیروت، اعلمى، ج2، ص411؛ طبرى،تاریخ الامم و الملوک، بیروت، اعلمى، ج5، ص153؛ ابن اثیر (م630)، الکامل فى التاریخ، ج2، ص440؛ ابن اثیر، اسدالغابه، اسماعیلیان، ج5، ص70؛ ابن حجر، الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج6، ص191؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، ج2، ص213.
[5]. ابو حنیفه دینوری(م 282)، ، اخبار الطوال، (تحقیق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش) ص214؛ محمد بن جریر طبرى (م 310)، تاریخ طبرى ، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش) ج2، ص2686.
[6] . ابو حنیفه دینوری(م 282)، ، اخبار الطوال، ص276؛ أبو محمد أحمد بن اعثم الکوفى (م 314)،کتاب الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411ق) ج5، ص84.
[7] . ابوالفرج اصفهانی(م 356)، مقاتل الطالبیین، (تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا) ص119.
روایت شده است که هنگام شهادت حضرت زهرا، ام کلثوم همچون برادران و خواهرش در سوگ مادرش سخت محزون بود و اشک می ریخت. او در حالی که روپوشی بر صورت و چادری بر سر کشیده بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مخاطب کرد و با نالهای جانسوز گفت:«یا رسول الله! گویا الآن تو را از دست دادهایم و درد فقدان تو را الآن احساس کردیم».
و نیز نقل است:«هنگامی که امیرمؤمنان توسط ابن ملجم مرادی ضربت خورد و به منزل منتقل شد، ام کلثوم پایین پای او نشسته بود. امام چشمان خود را گشود و به ام کلثوم نظری افکند و فرمود:«اکنون به سوی خداوند مهربان سفر میکنم.» ام کلثوم به شدت گریست و نالهای سر داد و آنگاه به سوی ابنملجم رفت و آن ملعون را ملامت کرد. [5]از جمله حوادث مهم زندگی ام کلثوم، حضور وی به همراه برادرش امام حسین علیه السلام در کربلا است. [6]وی پس از عاشورا به همراه خواهرش، زینب، از سالاران قافله اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود که به کوفه و شام سفر کرد.[7] از ام کلثوم در جریان اسارت در کوفه و شام، خطبهها و سخنانی در تاریخ و کتابهای مقتل نقل شده است.
محققان شیعه میگویند او همسر عون بن جعفر بوده است، ولی علمای اهل سنت بر این عقیده اند که وی همسر عمر بن خطاب بوده است. نظریه ازدواج وی با عمر بن خطاب، با دلایلی بسیار متین و مستدل از سوی دانشمند بزرگوار آیهالله سید علی حسینی میلانی رد شده است که در صورت تمایل در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر (علاوه بر منابع ذکر شده در پاورقی) میتوانید به کتابهای زیر نیز مراجعه فرمایید :
اعلام النساء و المومنات، ص 187
زندگانی حضرت زهرا، شهیدی، ص 263
ریاحین الشریعه، ص 244
پی نوشت:——————————
[1] . در مورد دختران حضرت که نام آنها ام کلثوم بوده است میتوانید ر.ک: دایرة المعارف تشیع، ج2، ص505 به بعد. در این کتاب اسامی اشخاصی را که به نامشان ام کلثوم بوده و منسوب به حضرت امیرالمومنین علی (ع) میباشند، بیان شده است.
[2] . محمد بن جریر طبرى شیعى، نوادر المعجزات، (قم، الهادى، چاپ اوّل، 1410ق،(ص97؛ همو، دلائل الامامه، (قم، البعث، چاپ اوّل، 1413ق) ص104.
[3] . دایرة المعارف تشیع، ج2، ص507.
[4] . بسیارى منابع هنگامى که نام فرزندان امیرالمؤمنین(ع) را با هم ذکر مى کنند، از زینب و ام کلثوم هر دو نام مى برند و بسیارى از آنها تصریح کرده اند که مادر هر دو حضرت فاطمه(س) است. به عنوان نمونه ر.ک: بیهقى (م458ق)، سنن الکبرى، بیروت، دارالفکر، ج7، ص70؛ ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، ج3، ص179 و ج69، ص176؛ یوسف مزى (م742ق)، تهذیب الکمال، مؤسسه الرساله، ج20، ص479؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، ج7، ص295؛ مسعودى (م345ق)، التنبیه و الاشراف، ص258؛ ابن کثیر (م774)، البدایة و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث، ج5، ص314 و ج7، ص367؛ اربلى (م693ق)، کشف الغمه، بیروت، دار الاضواء، ج2، ص68؛ بلاذرى، انساب الاشراف، بیروت، اعلمى، ج2، ص411؛ طبرى،تاریخ الامم و الملوک، بیروت، اعلمى، ج5، ص153؛ ابن اثیر (م630)، الکامل فى التاریخ، ج2، ص440؛ ابن اثیر، اسدالغابه، اسماعیلیان، ج5، ص70؛ ابن حجر، الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج6، ص191؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، ج2، ص213.
[5]. ابو حنیفه دینوری(م 282)، ، اخبار الطوال، (تحقیق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش) ص214؛ محمد بن جریر طبرى (م 310)، تاریخ طبرى ، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش) ج2، ص2686.
[6] . ابو حنیفه دینوری(م 282)، ، اخبار الطوال، ص276؛ أبو محمد أحمد بن اعثم الکوفى (م 314)،کتاب الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411ق) ج5، ص84.
[7] . ابوالفرج اصفهانی(م 356)، مقاتل الطالبیین، (تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا) ص119.