خانه » همه » مذهبی » در غیاب آرمان

در غیاب آرمان

اما بازجوها به اسمیت این‌گونه پاسخ می‌دهند: “این خود تو هستی که نیستی.”
«برادربزرگه» و دوستان و دشمنانش حالا در گوشه‌ای از تاریخ به آرامی دفن شده‌اند، اما در تمام این سالها، مفسران لیبرال‌منش «1984» وجود برادر بزرگه را به معنای وجود هر نوع ایدئولوژی یا آرمان در نظر گرفتند و با ابزار «اورول» به جنگ با ایدئولوژی‌ها رفتند. چاره‌ای نیست؛ ما هم به تفسیر این مفسران پرطرفدار معتقد می‌شویم و به عمومیت «برادربزرگه» تاکید می‌کنیم و آن وقت است که بهترین پاسخ به میل فراگیر دوران جدید؛ «به نفی آرمان و ایدئولوژی» نیز دقیقا همانی می‌شود که آنها گفتند:” این خود سوژه است که در یک زندگی بی‌آرمان عملا دیگر وجود ندارد. این خود تو هستی که دیگر وجود نداری.این زندگی خود توست که قربانی می‌شود.”
ماجرا خیلی ساده است. نهایت سر سپردن به دیدگاهی که بر تقدس زندگی صرف پامی‌فشارد و از آن در مقابل کوچکترین تهدید از جانب قدرت‌های متعالی و آرمان‌ها و ایدئولوژی‌هایِ بزرگِ برهم‌زننده آسایش محافظت می‌کند، زندگی ملال‌آور و نظارت‌شده‌ای است که همه ما در آن بی‌دردانه و در امن و امان به طرز کسل‌کننده‌ای زیست خواهیم کرد..اگر مازاد زندگی، آرمان، ایدئولوژی و هر هدف بزرگی از زندگی حذف شود، آنچه باقی می‌ماند، یک منظره بی‌روح انتزاعی است از زندگی که فقط مثل سایه، کش می‌آید. چیزی که دیگر عملا نامش زندگی نیست و به این ترتیب بزرگترین قربانی این نوع نگاه به زندگی، در واقع خود زندگی است.
و حالا اینجا، دقیقا به مشابه مد همه این سالهای سینما و ادبیات و فرهنگ و هنر ایرانی،در تمام این واکنش‌های احساسی به 175 شهید مشهور، همه این مویه‌های احساسی به از دست رفتن آنها، اشاره به سن و سال جوان‌ آنها، به مادران و همسرانی که در تمام این سالها منتظر آنها بوده‌اند،این روضه‌خوانی‌های مفصل درباره بسته بودن دست آنها هنگام شهادت و… در تمام این‌ها آن چیزی که در حال قربانی شدن است، خود همین شهدا هستند و این همان نمایش رویگرد بقاگرای تقدیس زندگی است که اینجا دوباره سربرآورده است.رویکردی که تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، حفظ زندگی است و از زندگی در برابر تمام عوامل تهدید‌کننده و خطرزای مختلف؛ از آرمان گرفته تا تعهد محافظت می‌کند.
فارغ از اینکه این رویکردِ بقاگرای تقدس زندگی، خود بزرگترین ایدئولوژی امروز بخش بزرگی از جامعه امروز ماست، آنچه این رویکرد را به شدت آسیب‌پذیر می‌کند و در مقابل تیغ تیز و تند پرسش، بی‌دفاع می‌سازد، ویژگی متناقض‌نمای این رویکرد است.تقلیل این شهدا شهدا به جوانان پاک و بی‌غل و غشی که امروز می‌توانستند در کنار همسرشان، با فرزندانشان زندگی خوب و موفقی داشته باشند و مادران‌شان نیز در کنارشان آرمیده بود، همان‌طور که در معنای ضمنی خود اشاره ظریفی به «بی‌عقلی» آنها دارد، عملا در حال پنهان کردن بزرگترین حقیقت مسیر آنها، «آرمان‌» شان است. آرمانی که اگر وجود نداشت آنها نیز این‌گونه وجود نداشتند.
شاید تماشای دوباره یکی از مهترین فیلم‌های سینمای جنگی جهان، «نجات سرباز رایان» اسپیلبرگ، نمونه خوبی برای فهم رویکرد بقاگرا در مقوله جنگ است. جایی که در آن جنگ، صرفا کشتار بی‌معنایی است که هیچ چیز، هیچ عقیده‌ و ایدئولوژی و آرمانی نمی‌تواند توجیهش کند.
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/747305
در غیاب همه آرمان‌هایی که این شهدا برای آن به «جنگ» رفتند، امروز تراژدی‌خوانی بزرگی برای پیکر 175 تن از آنان که به تازگی به وطن برگشته است، برپا شده است.با تمرکز صرف بر تقدس زندگی و روضه‌خوانی صرف برای زندگی جوانی که از دست رفته است. 
و این زندگی، همانی زندگی توصیه‌شده در قالب واکنش‌های احساسی به حضور 175 غواض شهید در کشور دقیقا همانی است که این شهدا برای ایستادن در مقابل آن قیام کردند، انقلاب کردند، جنگیدند و شهید شدند. و واضح است که آدمی که زندگی‌اش را فدای آرمانش می‌کند، دقیقا در مقابل این نوع زندگی ایستاده است و حالا 29 سال بعد از شهادتش، در حال شنیدن توصیه‌های مدام به انتخاب زندگی بی‌دردسر، آن هم به بهانه شهادتش است و شاید تراژدی اصلی دقیقا همین‌جاست.
حمیدرضا بوالی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد