۱۳۹۷/۱۲/۰۳
–
۱۳۹۰ بازدید
باسلام
فردی هستم نمازخوان وعلاقه شدیدی به ائمه وشرکت درمراسمات ایشان ونمازجماعت دارم ولی باوجودشرکت زیاددراین مراسمات،کسل میشم یعنی سرنمازووسط دعا خمیازه میکشم خیلی ناراحتم،لطفاراهنماییم کنیدباتشکر
پاسخ اجمالی
پرستش معبود از جمله امور فطری انسان است که گاه در اثر اشتباه، در گونه های دیگر از جمله پرستش بتهای چوبی و سنگی، خورشیدپرستی و بندگی انسانی دیگر تبلور یافته است.
خداوند حاکم مطلق و سزاوار الوهیت است و شناخت عظمتش، مستلزم سرسپردگی به فرامین اوست.
حس آرامشی که از عبادت پروردگار نصیب انسان می شود، شوق آفرین است؛ اما غبارهای معصیت، روزمرگی و دوری از عبادت واقعی که حضور معبود در آن درک شود، از این شوق می کاهد موجی خستگی انسان در عبادت می شود .
برای احیای شوق عبادت و دوری از خستگی باید در شأن بندگی و عبودیت خویش و در عظمت مقام محبوب تأملی دوباره نمود و از توصیه بزرگان دین که طی مسیر سلوک کرده اند، بهره جست.
پاسخ تفصیلی
الف ) مفهوم شناسی عبادت
عبودیت در لغت به معنای اظهار کوچکی و خضوع در برابر معبود و اطاعت و(راغب اصفهانی، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ماده »عبد«؛ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، بیتا، ماده »عبد«)
فرمانبرداری از او و پرستش اوست. مفهوم قرآنی عبادت با معنای اطاعت و(شرتونی، اقرب الموارد؛ فیروزآبادی، قاموس المحیط؛ جوهری، صحاح اللغه، ماده »عبد«)(اگر کلمه عبادت بدون قرینه بکار رود به معنای معروفش یعنی پرستش حمل می شود. برای نمونه: (رعد: 36)
ب) عوامل ایجاد شوق عبادت
اولین نکته در عبودیت، راهیابی به مرتبه کمال عبادت است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد و جز در راه او گام برندارد و هرچه غیر اوست را فراموش کند. تلاش برای رسیدن به این درجه از کمال، نیاز به انگیزه و شوق وافری دارد و برای ایجاد شوق به عبادت در خویشتن و حرکت به سوی عبادت کامل به عوامل و راهکارهای ذیل توجه داده می شود:
1 . عوامل درونی
1 . 1 . معرفت و درک عظمت معبود
معرفت مقدمه عبادت است بلکه حقیقت عبادت کشف معرفت حاصل از فعل عبادی است. از این رو، علامه طباطبایی می نویسد:
پس معلوم می شود که حقیقت عبادت این است که بنده، خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته، رو به سوی مقام رب خود آورد و همین، منظور آن مفسریست که عبادت را به معرفت تفسیر کرده است و می خواهد بگوید: حقیقت عبادت(برای نمونه: صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار، 1366ش، 386/4.
همان معرفتی است که از عبادت ظاهری به دست می آید.(المیزان، 388/18)
رابطه معرفت وعبادت به این صورت قابل تبیین است که از سویی، انسانی که معرفت شایسته به خدا ندارد، آنگونه که سزاوار است عظمت و حرمت او را پاس نمی دارد و هر اندازه آدمی به فرامین الهی و ارزش عبادت آگاهی بیشتری داشته باشد، عبادتی پربارتر خواهد داشت و از سویی دیگر هر عبادتی که به صورت صحیح انجام پذیرد، دل را برای کسب معرفتی بالاتر آماده کرده، او را به عبادتی دیگر وامی دارد. در تفسیر این سخن و برای روشن شدن بحث به کلام فیض کاشانی اشاره می شود که وی می نویسد:
هر عبادتی که بر وجه صحیح آن انجام گیرد، صفایی در دل به جا می گذارد که دل را برای حصول نور و شرح صدر و معرفت و یقین دیگری آماده می سازد؛ سپس همین نور و معرفت و یقین جدید او را به عبادت دیگری وامی دارد و آن هم به نوبه خود. .. تا آنجا که خدا بخواهد پیش می رود. مَثَل چنین شخصی، مَثَل کسی است که با چراغی در دست در تاریکی راه می رود و هر قسمتی از راه که برایش روشن می شود، در آن گام می نهد تا قطعه ای جلوتر را روشن کند.(ملا محسن فیض کاشانی، علم الیقین، قم، بیدار، 1400ق، 8 – 9)
به این ترتیب، هرچه شناخت آدمی رو به تکامل می رود ذوق و شوق او برای عبادت بیشتر خواهد شد. آنکس که لذت حضور عرفانی را درک کرده، در پی نورانیت بیشتر گام خواهد برداشت.
2 . 2 . حضور قلب
یکی از شرایط کمال عبادت، حضور قلب در هنگام انجام عبادت است. حضور قلب روح عبادت است و اگر عبادات این روح را نداشته باشد و صرف لقلقه زبان و اعمال ظاهری باشد، به مرور زمان جذابیت خود را از دست می دهد. از این رو، برای بقای همیشگی شوق به عبادت نباید از این امر غافل شد. علامه طباطبایی در مورد احساس حضور در مقابل معبود می فرماید:
در عبادت، حضوری دو جانبه وجود دارد: یکی حضور خداوند به عنوان معبودی حاضر و روبرو است چنانکه در آیه إِیاک نَعْبُدُ حیث التفاتی از غیبت به حضور(یعنی اینکه در خداوند در سوره حمد از حال کسی سخن گفته که خدای غایب را وصف می کند و بعد از چند آیه، آیه »إیاک نعبد« را به صورت متکلم می آورد علتش آن است که…)
تبدیل شد تا پس از حمد او و ذکر اوصافش به تخاطب با پروردگار بپردازد که تنها تو را می پرستیم چون حق پرستش او این است که او را حاضر و روبرو بدانیم. اما از ناحیه بنده، حق عبادت این است که خود را حاضر و روبروی خدا بداند و آنی از اینکه در حال عبادت است، غایب و غافل نشود و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدی بی روح نباشد و نیز عبادت خود را قسمت نکند که در یک قسمت آن مشغول پروردگارش شود و در قسمت دیگر آن، مشغول و به یاد غیر او باشد.(المیزان، 25/1 – 26)
شدت این حضور قلب است که انسان را به اخلاص و کمال عبادت می رساند تا در عملش شریکی برای خدای سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت وابسته به جایی نباشد، نه به امیدی و نه از ترسی حتی نه امید به بهشت و نه ترس از دوزخ. در نقطه اوج چنین اخلاصی است که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
إِلَهِی مَا عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ عِقَابِک وَ لَا طَمَعاً فِی ثَوَابِک وَ لَکنْ وَجَدْتُک أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک.(محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق، 14/41)
(بارالها!) من تو را نه به طمع بهشت می پرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ بلکه تو را شایسته معبودیت می بینم و می پرستم.
با وجود احساس حضور است که شوق بنده برای فرا رسیدن زمان عبادت دو چندان می شود. این احساس که در هنگام عبادت، اجازه سخن گفتن با خالق آفرینش و معشوق هستی، یافته است باعث می شود تا شوق عبادت بیش از پیش در انسان باقی بماند.
3 . 2 . تقوا
چگونه می توان انتظار داشت کسی که روان خود را به گناه آلوده کرده است، همچنان شوق انجام اعمال عبادی را در خود زنده نگهدارد. عبادتی که تقوا را به همراه نیاورد نوعی انجام ظاهری عبادت بدون توجه به لُبّ آن است. در قرآن کریم تقوا را نتیجه عبادت معرفی می کند. بزرگان دینی در تأثیر تقوا بر ارتقاء معنوی(یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ؛ هان ای مردم پروردگار خویش را که شما و اسلافتان را آفرید بپرستید شاید پرهیزکاری کنید (بقره: 21))
تا آنجا پیش رفته اند که ترک معصیت را عبادت و ذکر عملی خواندند؛ محض نمونه، حضرت آیت اللّه بهجت(ره) با دستخطّ خویش مرقوم فرمود:
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست. ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق بدون مراقبه دائمیه ما صورت نمی گیرد. بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت(فریادگر توحید، قم، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی اهلبیت، 1378ش، 206؛ دستخط مبارک آن بزرگوار نیز ضمیمه همین کتاب است)
عبور کرده ایم، غافلند از اینکه معصیت اختصاصی به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع (و زیردست) برای تخویف (و ترساندن)، ایذاء محرَّم است و تبسم به عاصی اعانت بر معصیت است.(همان، 225)
انسانی که بر اثر عبادت با مرتبه ای از تقوا ملازم شد، خود را از منهیات الهی دور نگه می دارد و حق بندگی را ادا می کند تا به درجه بالاتری از تقوا برسد؛ یعنی این تقوا خود راهنمای بنده برای عبادتی کاملتر و والاتر خواهد بود که در قرآن آمده است:
إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً (انفال: 29)
اگر از خدا بترسید، خداوند قوه تشخیص حق از باطل را روزی شما می کند.
حضرت علی(ع) در توصیف عارف عابد و در بیان تأثیر تقوا فرمود:
(عابد عارف) عقل خویش را زنده کرده و نفس اماره را میرانده است؛ تا آنجا که اندام درشت او نزار شده و غلظت وجودش به لطافت بدل می گردد و برقی شدید برای وی می جهد و راه را به او نشان می دهد و او را به راه می اندازد و از دری به دری می برد تا به در سلامت برساند.
پس، باید تقوای الهی پیشه کرد تا لذت و نورانیت واقعی عبادت به آدمی چشانده شود و آنگاه علاقه و ذوق استفاده از چنین منبع فیضی در جان رخنه کند.
2 . عوامل بیرونی
در بحث از عوامل شوق آفرین، نمی توان از اثرپذیری عوامل بیرونی غافل شد. اسلام نیز به این واقعیت توجه کرده است. از جمله این عوامل مکان و زمان است. برخی مکانها و زمانها از شرافت خاصّی برخوردار شده اند که باعث برکت و رفعت عبادت می گردد.
1 . 2 . مکان
عبادت در مکانهای یادآور خدا مانند مسجد، حرم اولیاء الهی، سرزمین عرفات و… فضای حاکم بر روح آدمی را تغییر می دهد. قرار گرفتن در این مکانها اگر مانند حضور در عرفات که به حکم شرع لازم است، لزوم شرعی هم نداشته باشد، به سبب نقش ایجابی که در کسب فیوضات دارد به مؤمنان و پویندگان طریقت توصیه شده است؛ چنانکه امام خمینی(ره) در کتاب آداب الصلاة می نویسد:
بدان که سالک إلی اللّه را به حسب نشئات وجودیه مکان هایی است که از برای هر یک از آنها آداب مخصوصه ایست که تا سالک بدانها محقق نشود به صلاة اهل معرفت نائل نگردد.(امام خمینی(ره)، آدابالصلاه، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام(ره)، 1370ش، 101)
حضور در چنین مکانهایی زمینه را برای دریافت روحیات معنوی آماده کرده با تغییر روحیه جوّی شوق آفرین بر روح و جان آدمی حاکم می شود.
2 . 2 . زمان
عبادت و راز و نیاز در هنگام سحر، روز جمعه، شب قدر و. .. اثری شگرف در صفای درون دارد و عامل ترغیب بیشتر برای تهذیب نفس می گردد. نسیم لطف الهی در این زمانها به وزیدن در می آید و آن کس که خود را در بند خواب و خوراک کند در معرض آن نسیم قرار نخواهد گرفت؛ پس به سخن رسول گرامی اسلام گوش دار که فرمود:
إِنَّ لِرَبِّکمْ فِی أَیامِ دَهْرِکمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا.(بحارالانوار، 221/68؛ مولوی چه زیبا سروده است که:
گفت پیغمبر که نفحت های حقّ اندرین ایام می آرد سبق
گوش هُش دارید این اوقات را در ربایید اینچنین نفحات را )
همانا قطعاً در روزگار شما نسیمهایی وجود دارد پس هشیار باشید که خود را به آنها عرضه کنید.
در حدیثی قدسی، خداوند بندگان مشتاق خود را چنین توصیف می کند که:
آنان به غروب آفتاب چنان علاقه منداند که پرنده به هنگام غروب به آشیانه خود پس چون شب آنها را فرا گرفت و تاریکیها درهم آمیخت و بسترها گشوده شد و تخت خوابها پهن شدند و هر دوستی با دوست خود خلوت کرد، آنان در پیشگاه من بر قدمهای خویش می ایستند و صورتهایشان را به سوی من فرش زمین می کنند و با کلام من با من به مناجات پردازند و با نعمتهای من، مرا تملق گویند، پس گاهی ناله می کنند و گاهی گریه و گاهی آه پردرد دارند و گاهی شکایت. .. نخستین چیزی که من به آنان عطا می کند سه امر است:
(اول) از نور خودم به دلهای آنها می اندازم که با آن نور نسبت به من آگاهی یابند همانگونه که من از آنان آگاهم. دوم، اگر آسمانها و آنچه در آنهاست در میزان اعمال آنان باشد، من آن اعمال را برای آنان اندک می کنم. سوم، روی خود را به سوی آنها خواهم کرد؛ پس آنکس که من به او رو کنم، می داند که چه می خواهم به او بدهم.(بحارالانوار، 26/67)
میرزا جواد ملکی تبریزی(قده) که از عرفا و بکائین روزگار خویش بوده است، اینگونه بر نفس، تازیانه سلوک می زند و به شب زنده داری ترغیب می کند:
پس ای نفس مسکین! به حال خود بنگر که اگر فرمانبر پروردگارت باشی، چگونه به آن مقام بالا و درجه والا که زبان از تعبیر آن عاجز، و بلکه عقل از تصورش حیران است، بالا خواهی رفت؛ زیرا با این ترقی که کنی پیشوای فرشتگان شده و. .. و اگر با او سر عصیان داشته باشی و امر تهجد و شب زنده داری را سبک بشماری و دعوت به مناجاتش را ارج نگذاری محل بول شیطان خواهی گردید. وه که چه(اشاره به روایت پیامبر اکرم(ص) که فرمود: هیچکس همه شب را در خواب بسر نمی برد مگر آنکه شیطان در دو گوش او بول کند و روز قیامت تهیدست به آنجا بیاید. (حسن دیلمی، ارشادالقلوب، انتشارات شریف رضی، 1412ق، 91/1))
رسوایی تو را است که با لذت خواب تو را از ربالعالمین غافل نمود.(میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاءاللّه، احمد فهری، تهران، 1360ش، بخش تازیانه سلوک، 135 – 136)
یکی از سفارشات امام خمینی(ره) برای حفظ شوق عبادت، انتخاب حال و وقت مناسب برای عبادت است. ایشان می فرماید:
وقتی را که (سالک) برای عبادت انتخاب می کند، وقتی باشد که نفس را به عبادت اقبال است و دارای نشاط و تازگی است و خستگی و فتور ندارد، زیرا که اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگی وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدی به آن مترتّب شود که از جمله آنها آن است که انسان از عبادت منزجر شود و تکلّف و تعسّف آن زیاد گردد و کم کم باعث تنفّر طباع نفوس شود و این علاوه بر آن که ممکن است انسان را بکلّی از ذکر حق منصرف کند و روح را از مقام عبودیت که منشأ همه سعادات است برنجاند.(امام خمینی(ره)، آداب الصلاه (آداب نماز)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1370ش، ص 23)
* نتیجه گیری
بنابراین در اسلام، برای رسیدن به عبادتی کامل و ایجاد شوق در انجام عبادات و دوری از خستگی در عبادت به عواملی در درون انسان، مثل تفکر و حصول معرفت، تمرین برای ایجاد حضور قلب و تلاش برای دوری از گناهان توجه داده شد و به همین صورت نباید از تأثیر عوامل بیرونی مثل مکان و زمان در برانگیختن روحیه عبادت و ذکر غافل شد. شب زنده داری، مراقبه و تقوا از اموری است که مورد سفارش بزرگان قرار گرفته است.
ج ) اعتدال در عبادت
به طور کلی دین ما بر اساس اعتدال و میانه روی بنیان گذاری شده است و افراط و تفریط را در هر زمینه ای محکوم می کند.
قرآن کریم، مسلمانان را امت وسط می نامد و می فرماید: وَکَذَ لِکَ جَعَلْنَـکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا. (بقره: 143) بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.
یکی از مصادیق افراط، عبادت است که خلاف آموزه های اسلامی است. بابی در روایات داریم که عنوان آن اقتصاد در عبادت است. یعنی حتی در عبادت انسان مومن باید تعادل و میانه روی را رعایت کند تا دلزدگی ایجاد نشود و از کارهای دیگر زندگی نماند.
حضرت امام علی (ع) ضمن وصایای خود به امام مجتبی(ع) فرموده اند: فرزند عزیز در تلاش معاش و انجام عبادات میانه رو و معتدل باش و از زیاده روی پرهیز کن و در حدود طاقت و توانت فعالیت نما تا بتوانی آن را برای همیشه انجام دهی.
امام کاظم (ع) فرمودند: تلاش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: یک ساعت برای مناجات با خداوند و یک ساعت برای مسئله معیشت و یک ساعت هم برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد، همان هایی که عیوب شما را به شما معرّفی می کنند و در باطن، خود را برای دوستی با شما مخلص می کنند و بالاخره ساعتی را هم خالی کنید برای لذّت های غیر حرام خود و لذت جویی از حلال. (تحف العقول، صفحه 409)
اینکه گاهی شخص بر اثر افراط درعبادت، از بعضی از امور مهمتر در زندگی باز می ماند، همانند مادر و یا پدری که به جای رسیدگی بیشتر به زندگی و خانواده اش به نماز وعبادت بایستد و توجه به وظایف اصلی زندگی اش مانند تربیت فرزند و یا امور اقتصادی و یا رشد فکری و یا علمی فرزندانش نکند! و این کار او نه تنها درست نیست بلکه موجب نفرت اطرافیان نسبت به اصل نماز و یا عبادت بشود!
همواره باید دانست که ابتدا می بایستی، فقط اکتفا به انجام واجبات وترک محرمات کرد! وسپس تا حد امکان و با ملاحظه همه جوانب، علاوه بر واجبات و ترک محرمات، تا حدی که امکان دارد و به انجام وظایف دیگر لطمه وارد نکند، مستحبات را به جا آورد .
بنابراین عبادت را باید به قدر ظرفیت و توان به جا آورد و افراط در ان باعث دین گریزی افراد می شود و ثانیا نباید عبادت را منحصر در نماز وروزه وذکر دانست، بلکه گاهی این موارد به ضدش تبدیل می شود و اثر مخربی در ایمان واعتقاد انسان ایجاد می کند!
افراط در بندگی به این معنا که انسان بکوشد هر چه بیشتر مطیع و بنده خدا باشد، اصولا افراط نیست و مشکلی ندارد، بلکه عین اعتدال است، ولی افراط در عبادت به معناى انجام بیش از حد اعمال خاصى همچون نماز و روزه و دعا و ذکر، خطر کشیده شدن به تفریط را در پى دارد.
هر انسانى ظرفیتى محدود دارد که به اندازه معرفت و شناخت او است اگر بیش از حدّ خود را مشغول اعمال عبادى بکند؛ هم حالت توجه و حضور و خشوع خود را که روح عبادت است، از دست خواهد داد و هم به انسان یک حالت کسالت و زدگى دست می دهد. عبادت را نباید به روح تحمیل کرد بلکه باید آن را از روى میل و در حال پذیرش روح، انجام داد.
سخن نورانى امام على(ع) در این زمینه بهترین چراغ هدایت است که مى فرماید: انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً، فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروها على الفرائض – دل هاى انسان ها در دو حالت متغییر قرار دارد گاهى حالت آبادگى و نشاط و روى آوردن دارد و گاهى حالت بى میلى و روى برگرداندن، پس هنگامى که دیدید دل نشاط و میل دارد، علاوه بر واجبات به انجام مستحبّات وادارش کنید و هنگامى که روى بر گرداند، به انجام واجبات اکتفا کنید، (نهج البلاغه، حکمت 304).
این کلام به خوبى نشان مى دهد که حالت روح را باید ملاحظه کرد به طورى که حتى اگر عبادت هم بر روح انسان جنبه تحمیل داشته باشد علاوه بر اینکه اثر نیک نمى بخشد اثر سوء نیز مى بخشد.