۱۳۹۲/۰۴/۱۰
–
۳۶۰۳ بازدید
جایگاه دعا در فرقه و مکاتب دیگر چگونه است؟
هیچ فرقه و یا مکتبی دعا کردن به معنی درخواست کردن از خداوند را کفر نمی داند مگر اینکه دعا کردن همراه با فعل دیگری باشد که آن فعل جایز نباشد و کفر محسوب گردد مثلا اینکه ما عوامل دیگر غیر از خداوند را در برآوردن حاجات خود موثر بدانیم و…در ادامه مطالبی جهت آگاهی در رابطه با دعا و حقیقت دعا ارائه می کنیم:
دعا نوعی عبادت و پرستش است و هر عبادتی که با قصد قربت انجام شود ؛ یعنی عبادت کننده تصمیم داشته باشد به خدای خود نزدیک شود و به کمالات ذات اقدس اله آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست. دعا کردن، در حقیقت، درمان عطش قلب و تسکین سوزش جان و و نیاز روح به عروج به عالم قدس اله است. امام صادق(ع)فرمود: «شما را به دعا سفارش مى کنم. زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا, به خدا نزدیک نمى شوید.» (کافی، ج2، ح،467)
دعا برای افزایش استعداد آدمی و رشد آن بسیار مفید است. چرا که دعا نیز خود یک عبادت محسوب می شود.
دعا به انسان ارج و قُرب می دهد. دعا عامل توجه خدا به انسان است .
خداوند در قرآن کریم می فرماید:«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم— بگو: پروردگارم براى شما اجرى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد»(فرقان/77).
«یعبؤا»از ماده «عبا» (بر وزن عبد) به معنى سنگینى است. بنابراین جمله «لا یعبأ» یعنى وزنى قائل نیست، و به تعبیر دیگر اعتنایى نمى کند.
آری آن چه به انسان وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا مى دهد همان توجه به پروردگار است. دعا حس نیاز و توجه به خدا را به نمایش می گذارد.(تفسیر نمونه/ج 15/ ص 172و173).
هدف نهایی از دعا، ذکر و یاد خدا و قرب الهی است که فلسفه وجودی انسانها نیز بر همین مبنا استوار می باشد «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون – جن و انس را خلق نکردم مگر برای عبادت.» (ذاریات 56).
حقیقت عبادت این است که انسان خود را بنده و مملوک خدا بداند، براى خود مالکیتى قایل نباشد و براى خود اراده مستقلّى در مقابل خدا قایل نباشد، بلکه خود و دارایى خود را از آن خدا بداند؛ بطور کامل تسلیم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل پروردگار اعتراف کند و از روى اختیار، بندگى تکوینى خود را در مقابل خدا اظهار بدارد به عبارت دیگر، در برابر خدا اظهار کند که تو خدایى و من بنده توام، تو عزیزى و من ذلیلم، تو مالکى و من مملوکم، تو ربّى و من مربوبم. حقیقت دعا نیز اظهار همین مطلب است که خدایا، من بنده ام، عبودیت شأن من است و تو مالک من هستى.
عبادت در واقع اظهار این مطلب است، خواه با توجه قلبى، خواه با اظهار زبانى یا نشان دادن با اعضا و جوارح ؛رکوع و سجود نیز اگر عبادت به حساب مىآیند به این دلیل است که بیانگر این حالت قلبى است: اظهار ذلّت در مقابل عظمت بیکران الهى. ذکر زبانى و دعا نیز گویاى این حقیقت است.
اصل همه عبادات و روح آنها همین توجّه قلبى است و حرکات و ذکر زبانى جلوه این حقیقت است. دعا نشان دهنده اعتقاد به مالکیت، ربوبیت، عزّت و قدرت الهى در عمل است.
کسى که دست خویش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را کج و سر خود را خم مىنماید، روى به خاک مىساید و اشک از دیدگان سرازیر مىکند و با دعاى خود از او حاجت مىخواهد، در عمل نهایت شکستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مىدهد؛ خود را فقیر، ضعیف، ذلیل و بیچاره و خدا را غنى، قوّى، عزیز و قادر مىبیند و با حالت خود این حقیقت را بیان مىکند.
باید دعا کنیم و فقط از خدا بخواهیم چون همه وجود و داشته هایمان از خدا است و هر چه می خواهیم هم در ید قدرت او است. هر کس هر چه دارد از خدا است و غیر خدا کسی چیزی از خودش ندارد تا ما از او چیزی بخواهیم.
گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نیازهاى مادّى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است. درست است که معمولاً دعا به شکل تکلّم الفاظ است؛ اما الفاظ از ما فى الضمیر حکایت مىکنند و خود از اصالتى برخوردار نمىباشند.
به عبارت دیگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حکایت مىکند. پس دعا باید از دل و جان انسان برآید. تلفّظ برخى کلمات با زبان، بدون هیچگونه توجّه قلبى، دعا به حساب نمىآید. بنابراین، دعا باید با خواست جدّى قلبى همراه باشد. (بر درگاه دوست/ ص 19 و 20). در واقع دعا از آن روی مورد توجه و اهمیت است که عبادت کردن و بندگی دارای اهمیت می باشد. در روایت شریفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که: «الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ – دعا به منزله مغز همه عبادات است. »(بحار ،ج93،ص300،ر37)
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ – محبوب ترین کارها در نزد خداوند در روی زمین دعااست .» (کافی/ج4/ص213).
عامل تقرب به خدا این است که انسان اعمالی انجام دهد که در نزد خداوند محبوبند شخصی که بسیار دعا می کند از این جهت که کاری را انجام می دهد که در نزد خداوند کریم محبوبترین اعمال است او نیز در پیشگاه خدا از محبوب ترین بندگان می گردد و هنگامی که در نزد خدا محبوب گردید لطف و عنایت الهی شامل حال او می گردد و باعث نزدیکی او به خداوند کریم می شود.
حقیقت دعا توجه به بارگاه معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مىآید. دعا فقط تلفّظ پاره اى کلمات و مراعات برخى آداب خاص نیست. حقیقت و روح دعا توجه قلبى انسان به خداوند عالم است و قوّت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد. از این رو، باید پیش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجّه داشت.
امام صادق- علیه السلام- فرمود:«زیاد دعا کنید زیرا دعا کلید بخشش خداوند و وسیله رسیدن به هر حاجت است، نعمت ها و رحمت هایى نزد پروردگار است که جز با دعا نمى توان به آن رسید! و بدان هر در را که بکوبى عاقبت گشوده خواهد شد».(تفسیر نمونه/ ج 1/ ص 639).
دعا نوعی عبادت و پرستش است و هر عبادتی که با قصد قربت انجام شود ؛ یعنی عبادت کننده تصمیم داشته باشد به خدای خود نزدیک شود و به کمالات ذات اقدس اله آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست. دعا کردن، در حقیقت، درمان عطش قلب و تسکین سوزش جان و و نیاز روح به عروج به عالم قدس اله است. امام صادق(ع)فرمود: «شما را به دعا سفارش مى کنم. زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا, به خدا نزدیک نمى شوید.» (کافی، ج2، ح،467)
دعا برای افزایش استعداد آدمی و رشد آن بسیار مفید است. چرا که دعا نیز خود یک عبادت محسوب می شود.
دعا به انسان ارج و قُرب می دهد. دعا عامل توجه خدا به انسان است .
خداوند در قرآن کریم می فرماید:«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم— بگو: پروردگارم براى شما اجرى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد»(فرقان/77).
«یعبؤا»از ماده «عبا» (بر وزن عبد) به معنى سنگینى است. بنابراین جمله «لا یعبأ» یعنى وزنى قائل نیست، و به تعبیر دیگر اعتنایى نمى کند.
آری آن چه به انسان وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا مى دهد همان توجه به پروردگار است. دعا حس نیاز و توجه به خدا را به نمایش می گذارد.(تفسیر نمونه/ج 15/ ص 172و173).
هدف نهایی از دعا، ذکر و یاد خدا و قرب الهی است که فلسفه وجودی انسانها نیز بر همین مبنا استوار می باشد «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون – جن و انس را خلق نکردم مگر برای عبادت.» (ذاریات 56).
حقیقت عبادت این است که انسان خود را بنده و مملوک خدا بداند، براى خود مالکیتى قایل نباشد و براى خود اراده مستقلّى در مقابل خدا قایل نباشد، بلکه خود و دارایى خود را از آن خدا بداند؛ بطور کامل تسلیم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل پروردگار اعتراف کند و از روى اختیار، بندگى تکوینى خود را در مقابل خدا اظهار بدارد به عبارت دیگر، در برابر خدا اظهار کند که تو خدایى و من بنده توام، تو عزیزى و من ذلیلم، تو مالکى و من مملوکم، تو ربّى و من مربوبم. حقیقت دعا نیز اظهار همین مطلب است که خدایا، من بنده ام، عبودیت شأن من است و تو مالک من هستى.
عبادت در واقع اظهار این مطلب است، خواه با توجه قلبى، خواه با اظهار زبانى یا نشان دادن با اعضا و جوارح ؛رکوع و سجود نیز اگر عبادت به حساب مىآیند به این دلیل است که بیانگر این حالت قلبى است: اظهار ذلّت در مقابل عظمت بیکران الهى. ذکر زبانى و دعا نیز گویاى این حقیقت است.
اصل همه عبادات و روح آنها همین توجّه قلبى است و حرکات و ذکر زبانى جلوه این حقیقت است. دعا نشان دهنده اعتقاد به مالکیت، ربوبیت، عزّت و قدرت الهى در عمل است.
کسى که دست خویش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را کج و سر خود را خم مىنماید، روى به خاک مىساید و اشک از دیدگان سرازیر مىکند و با دعاى خود از او حاجت مىخواهد، در عمل نهایت شکستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مىدهد؛ خود را فقیر، ضعیف، ذلیل و بیچاره و خدا را غنى، قوّى، عزیز و قادر مىبیند و با حالت خود این حقیقت را بیان مىکند.
باید دعا کنیم و فقط از خدا بخواهیم چون همه وجود و داشته هایمان از خدا است و هر چه می خواهیم هم در ید قدرت او است. هر کس هر چه دارد از خدا است و غیر خدا کسی چیزی از خودش ندارد تا ما از او چیزی بخواهیم.
گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نیازهاى مادّى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است. درست است که معمولاً دعا به شکل تکلّم الفاظ است؛ اما الفاظ از ما فى الضمیر حکایت مىکنند و خود از اصالتى برخوردار نمىباشند.
به عبارت دیگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حکایت مىکند. پس دعا باید از دل و جان انسان برآید. تلفّظ برخى کلمات با زبان، بدون هیچگونه توجّه قلبى، دعا به حساب نمىآید. بنابراین، دعا باید با خواست جدّى قلبى همراه باشد. (بر درگاه دوست/ ص 19 و 20). در واقع دعا از آن روی مورد توجه و اهمیت است که عبادت کردن و بندگی دارای اهمیت می باشد. در روایت شریفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که: «الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ – دعا به منزله مغز همه عبادات است. »(بحار ،ج93،ص300،ر37)
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ – محبوب ترین کارها در نزد خداوند در روی زمین دعااست .» (کافی/ج4/ص213).
عامل تقرب به خدا این است که انسان اعمالی انجام دهد که در نزد خداوند محبوبند شخصی که بسیار دعا می کند از این جهت که کاری را انجام می دهد که در نزد خداوند کریم محبوبترین اعمال است او نیز در پیشگاه خدا از محبوب ترین بندگان می گردد و هنگامی که در نزد خدا محبوب گردید لطف و عنایت الهی شامل حال او می گردد و باعث نزدیکی او به خداوند کریم می شود.
حقیقت دعا توجه به بارگاه معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مىآید. دعا فقط تلفّظ پاره اى کلمات و مراعات برخى آداب خاص نیست. حقیقت و روح دعا توجه قلبى انسان به خداوند عالم است و قوّت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد. از این رو، باید پیش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجّه داشت.
امام صادق- علیه السلام- فرمود:«زیاد دعا کنید زیرا دعا کلید بخشش خداوند و وسیله رسیدن به هر حاجت است، نعمت ها و رحمت هایى نزد پروردگار است که جز با دعا نمى توان به آن رسید! و بدان هر در را که بکوبى عاقبت گشوده خواهد شد».(تفسیر نمونه/ ج 1/ ص 639).