خانه » همه » مذهبی » دلبستگي و عدم دلبستگي به دنيا يعني چه؟ و آيا مي‎شود از فرد انتظار داشت به يافته‎ها و دستاوردهاي خود دلبستگي نداشته باشد؟

دلبستگي و عدم دلبستگي به دنيا يعني چه؟ و آيا مي‎شود از فرد انتظار داشت به يافته‎ها و دستاوردهاي خود دلبستگي نداشته باشد؟

قبل از آنكه دل بستن به دنيا را معنا كنيم لازم است به اين سؤال پاسخ دهيم كه دنيا چيست و چرا دنيا مورد نكوهش قرار گرفته است؟
مفهوم «دنيا» در برابر «آخرت» است؛ زيرا از نظر اسلام دو جهان وجود دارد يكي همين جهان مادي كه ما در آن زندگي مي‎كنيم و دنيا ناميده مي‎شود و ديگري جهان واپسين كه بعد از مرگ به آنجا منتقل مي‎شويم و به آن، جهان آخرت مي‎گويند.
اسلام اين جهان (دنيا) را گذرا و فاني و محل عبور مي‎داند و جهان آخرت را سراي جاويدان و جايگاه ابدي انسان مي‎خواند.[1]بنابراين «دنيا» يك مرحله‎اي از زندگي است كه هدف و فلسفة وجود آن آماده شدن انسان براي مرحله بعدي يعني زندگي اخروي است؛ چنانچه دوران كودكي يكي از مراحل زندگي مي‎باشد و فلسفة وجود آن آمادگي پيدا كردن براي مراحل بعدي زندگي است.
تاكنون به اين نتيجه رسيديم كه مراد از «دنيا» زندگي دنيا است چنانچه دورة كودكي يكي از مراحل زندگي انسان در دنيا مي‎باشد. حال اگر خواسته باشيم اين تشبيه را كامل‎تر كنيم مي‎توانيم بگوييم كه انسان چنانچه در دوران كودكي به يكسري امور نيازمند است و بايد آن‎ها را داشته باشد، انسان نيز در دنيا بايد نيازهاي خود را با استفاده از ابزار و وسايلي كه خداوند در اختيار او قرار داده است، ارضا كند و با استفاده از آنها به اهداف مورد نظر خود دست يابد. پس زمين و آسمان و گياهان و كار و كسب و دارايي‎هاي زندگي، زن  فرزند و… دنيا نيستند بلكه ابزار و وسايل زندگي و تأمين كنندة نيازها انسان هستند. استفاده از اين ابزار و وسايل و علاقه به‌ آنها در حدّي كه با هدف انسان منافات نداشته باشد هيچ اشكالي ندارد. خداوند همة اينها را از نعمت‎هاي زيباي الهي مي‎داند كه در اختيار انسان قرار داده است تا از آن‎ها استفاده كند.[2] ثروت و مال نه تنها مذموم نيست بلكه در قرآن با عنوان «خير» معرفي شده است.
خداوند مي‎فرمايد: «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»؛[3] اگر داراي متاع دنيا است وصيت كند براي پدر و مادر و خويشان.
علاقه و محبت به امور دنيا هم مطلقاً مذموم نيست؛ زيرا علاقه به اين امور فطري انسان است و اساساً خداوند انسان را اين گونه آفريده است. مگر انسان مي‎تواند همسر و فرزندانش را دوست نداشته باشد و به دست آوردهاي خود علاقه نداشته باشد؟ انسان براي زنده ماندن نياز به اين امور دارد و به گونه‎اي آفريده شده كه طبعاً به آنها تمايل داشته باشد. علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي‎فرمايد: «الناس ابناءُ الدنيا و لا يُلامُ الرَّجُلُ علي حُبِّ اُمِّهِ»؛[4] مردم فرزندان دنيا هستند و كسي را بر دوستي مادرش ملامت نمي‎كنند. در روايات سفارش شده كه به همسران و فرزندانتان محبت بورزيد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ نيز به زن و فرزندانشان اظهار علاقه مي‎كردند.[5] بنابراين، نه زمين و آسمان و گياهان و ساير نعمت‎هاي الهي مذموم و بد هستند، نه همسر و فرزند و مال و منال، نه محبّت و علاقة به آنها و نه زندگي در دنيا؛ بلكه در بعضي از روايات از دنيا تعريف هم شده است.[6]بايد عميق‎تر از اين بيانديشيم. نگاه عميق به‌ آيات و روايات و سيرة عملي ائمه ـ عليهم السّلام ـ اين نكته را آشكار مي‎سازد كه تلاش براي امور دنيا و استفاده از آنها در چارچوب شرع مقدس اسلام و در حدّي كه با اهداف عالية انسان منافات نداشته باشد هيچ اشكالي ندارد. انسان اگر از راه حلال مال و اموال بدست آورد و در راه حلال مصرف كند، هيچ منافاتي با ارزش‎هاي معنوي او ندارد. پس بايد به چند مسئله توجه داشته باشيم.
1. اسلام با ثروت داشتن و تحصيل مال از راه حلال مخالف نيست.
2. علاقه به مال و اموال، زن و فرزند و ديگر مظاهر دنيوي در چارچوب شرع و در حدّي كه انسان را از اهداف اصلي باز ندارد، از نظر اسلام مجاز مي‎باشد.
3. هم دنيا و هم امور دنيوي نقش ابزاري دارند. دنيا گذرگاه آخرت است[7] و اشيا و امكانات، وسيلة تقرب انسان به خدا هستند. انسان از طريق نعمت‎هاي الهي مي‎تواند خدا را بشناسد، با استفاده از آنها مي‎تواند به زندگي خود ادامه دهد تا به عبادت خدا بپردازد، پول را وسيلة حفظ آبروي خود قرار دهد و به ديگران كمك كند.
مولوي مي گويد:
چيست دنيا؟ از خدا غافل بودن
ني قماش و نقره و فرزند وزن
مال را گر بهر دين باش حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب انداز ير كشتي، پشتي است
آب اندركشتي هلاك كشتي است
خلاصه آنها تا وقتي انسان دنيا را گذرگاه آخرت مي‎داند و از امكانات و مال و ثروت براي تقرب به خدا استفاده مي‎كند هيچ اشكالي ندارد علاقه و محبت به دنيا نيز از آن جهت كه وسيلة رسيدن به آخرت است؛ دوست داشتن مال و زندگي و دست‎ آورد‎هاي خويشتن از آن نظر كه مي‎تواند آبروي او را حفظ كند و در طريق حلال مصرف شود، هيچ اشكالي ندارد. مشكل آن زماني به وجود مي‎آيد كه انسان نقش ابزاري دنيا را فراموش كند؛ يعني دنيا را محل اقامت و جايگاه دايمي خود بداند و‌ آن چنان به دنيا علاقه و دلبستگي پيدا كند كه خدا فراموش شود. دلبستگي مفهوم بسيار عميق و داراي بار معنايي ويژه‎اي است، اين مفهوم در موردي بكار مي‎رود كه انسان چيزي را بيشتر از همه اشياء دوست داشته باشد. و از همين جهت امكان ندارد انسان به دو چيز در عرض هم دلبستگي داشته باشد؛[8] زيرا انرژي رواني انسان فقط به يك موضوع مورد علاقه مي‎تواند متمركز شود، وقتي «دلبستگي به دنيا» گفته مي‎شود اين مفهوم را در ذهن ما تداعي مي‎كند كه دنيا را هدف و بهترين چيز خود بدانيم و اين چيزي است كه با اصول ارزش‎هاي ديني ما سازگاري ندارد؛ امّا دوست داشتن و علاقه به آن در حدّ كمتر از دلبستگي و به صورتي كه دلبستگي انسان به خدا باشد يعني قلب و دل انسان كانون عشق و محبت به خدا بوده و انرژي رواني انسان متمركز بر اين موضوع عشق بوده باشد، دنيا و امور دنيوي در مراتب بسيار پايين ‎تر قرار مي‎گيرند و آن مقدار علاقه هيچ منافاتي با دلبستگي‎ به خدا ندارد. به اين معني كه دلبستي انسان به خداوند سبب مي شود اشياء و موجودات را نيز در طول دلبستگي به خدا قرار دارد؛ زيرا آنها مظاهر رسماء و صفات الهي اند و نشانه هاي او؛ از اين جهت ما به آنها نيز علاقه نشان مي دهيم يك علعقه عرضي و تبعي نه علاقه ذاتي. يك بيت از حافظ اين مسئله را چنين بيان مي كند:
مرا به كار جهان هيچ التفات نبود
رخ تو در نظرم چنين خوشش آراست

پي نوشت ها:
[1] . قرباني، زين العابدين، به سوي جهان ابدي، انتشارات شفق، چاپ دوم، 1369، بخش دوم.
[2] . براي مطالعه بيشتر مراجعه شود به: جمشيدي، اسدالله، آثار فردي معاد از ديدگاه قرآن، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، 1380، فصل سوم.
[3] . بقره/180.
[4] . آمدي، غررالحكم، دانشگاه تهران، 1346، ج 7، ص 106.
[5] . براي مطالعه بيشتر مراجعه شود به: دلشاد تهراني، مصطفي، سيرة نبوي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1373، ص 82 ـ 68.
[6] . حر عاملي، بحارالانوار، بيروت، ج 73، ص 127.
[7] . «الدنيا قنطرةُ الآخرة الدنيا معبرة الآخره» آمدي، همان، ص 106.
[8] . خداپناهي، محمدكريم، انگيزش و هيجان، سمت، چاپ اول، 1376، فصل 1 و2.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد