۱۳۹۴/۰۲/۱۸
–
۳۱۵ بازدید
دمشق در آستانه محاصره
مداخله دوباره اسرائیل در قلمون نیز در راستای تسریع در اجرای این سناریو قابل تحلیل است که به موازات اطمینان از ضعف ساختاری ارتش سوریه و عقب نشینی سایر نیروهای مقاومت به داخل عراق و لبنان عملیاتی شده است…
مداخله دوباره اسرائیل در قلمون نیز در راستای تسریع در اجرای این سناریو قابل تحلیل است که به موازات اطمینان از ضعف ساختاری ارتش سوریه و عقب نشینی سایر نیروهای مقاومت به داخل عراق و لبنان عملیاتی شده است…
پایگاه خبری انصارحزب الله: رخداد های هفته جاری در منطقه شامات و به خصوص در سوریه ، حکایت از امتداد تغییر وضعیت در میدان نبرد در جبهه شمالی و میانی دارد. این تغییرات میدانی در کنار تحولات دیگر در جبهه جنوب حکایت از تغییرات اصلی در راهبرد معارضه سوری ، داعش ، جبهه مقاومت و البته اسرائیل دارد. بنابراین به نظر می رسد ضروری است تا جهت تنویر افکار مخاطبان به تشریح و تحلیل رخدادهای جاری بپردازیم.
ائتلاف برای ادلب
۱. طی روز های هفتم فروردین و ششم اردیبهشت ماه ۱۳۹۴، رسانه ها با اعلام دو خبر شوک آور مبنی بر سقوط ادلب و پس از آن جسر الشغور در حومه جنوب این استان در بهت فرو رفتند. اما واقعیت اینجاست که سقوط ادلب به هیچ وجه مسئله حیرت انگیزی نبود که به شکل صاعقه وار اتفاق افتاده باشد. چنانچه به نظر می رسد حتی رصد کنندگان عادی کنش گروه های معارض در رسانه های مرتبط با آنان و به خصوص شبکه های اجتماعی می توانستند وقوع یک عملیات قریب الوقوع در ادلب را پیش بینی کنند.
در حالی روز ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، «السنافی النصر» یکی از فرماندهان جبهه النصره ، در صفحه توییتر خود از خدواند برای پیروزی در نبرد ادلب طلب نصرت نمود که روز پیش از آن نیز گروههای معارض عرب ، خبر از تشکیل اتاق عملیاتی مشترک برای آغاز حمله به ادلب داده بودند که «جیش الفتح» نام داشت. این ائتلاف ذیل طرح دکتر «محمد عبدالله المحیسنی» شکل گرفت که یک تبعه سعودی است و در همکاری نزدیک با جبهه النصره در سوریه کار می کند.
و این طرح را از سوم بهمن ۱۳۹۳، برای پایان دادن به جنگ بین گروه های جهادی در سوریه ارائه داده بود. بنابراین «جیش الفتح» شامل ائتلافی بین گروههای «احرار الشام» ، «لژیون شام» ، «صغور الشام» و «جیش الاسلام» از معارضه سوری با «جند الاقصی» ، «لواء الحق» ، «جیش السنه» ، «اجناب الشام» از «جبهه النصره» بود. این ائتلاف از روز ۱۹ فروردین رسما خبر آماده سازی نیروهای خود برای حمله قریب الوقوع به ادلب را داده بود. درحالی استعداد نیروی این ائتلاف در حدود ۳۰۰۰ نیروی پیاده ارزیابی می شد که جبهه النصره از روز ۲۴ مهر ۱۳۹۳ ، عملیات حمله به نقاط ایست و بازرسی ارتش سوریه را بوسیله نیروهای انتحاری آغاز کرد و از روز ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ، اولین نشانه های پیشروی زرهی جبهه النصره در «وادی الضیف» واقع در شرق «معره النعمان» در استان ادلب دیده شد.
حتی روز پنجم فروردین ، «جیش الفتح» آنقدر از تصرف ادلب مطمئن بود که بواسطه هیئت شرعی خود ، اطلاعیه۱۰ بندی با موضوع چگونگی رفتار نیروها با شهروندان ادلب منتشر کرد که محتوای کلی آن ، پرهیز از حمله و تعرض به شهروندان به استثناء نُصَیری های مسلح (علوی های هوادار نظام اسد) بود. بنابراین روز ۷ فروردین ، یگانهای انتحاری «جیش الفتح» با هجوم به نقاط ایست و بازرسی ارتش سوریه در ادلب به سرعت آنان را به عقب رانده و مواضع ارتش را اشغال کردند. چنانچه «جیش الفتح» از تصرف بیشتر مواضع ارتش و تسلط بر نیمی از شهر خبر داد. با این وصف تقریبا می توان گفت ارتش بدون هر گونه مقاومتی در مدت یک شب ادلب را تخلیه کرد و روز هشتم فروردین نیز ، «جیش الفتح» خبر آزادی این شهر را منتشر کرد ، که حاوی تصاویری از برافراشته شدن پرچم جبهه النصره بر فراز ساختمان های دولتی در ادلب بود.
در حالی با سقوط ادلب معارضین به حدود شرقی لاذقیه رسیدند که از روز۲۰ اسفند ، نیز در حال وارد آوردن فشار به دیواره دفاعی این شهر ، بواسطه نبرد در روستای «دورین» و کوههای اطراف آن در حومه لاذقیه بودند. با این وصف از روز نهم فروردین ، تیپ الفرقان ، شاخه «انصار الشام» خبر از آغاز عملیات مشترک در «جسر الشغور» واقع در جنوب غربی ادلب داد. بعد از تقریبا یک ماه درگیری ، «جیش الفتح» روز پنجم اردیبهشت ، خبر از فتح «جسر الشغور» داد.
آغاز عملیات نهایی در «جسر الشغور» روز دوم اردیبهشت و گروههای مشارکت کننده در آن «أحرارالشام» ، «جبهةالنصرة» ، «جیش الإسلام» ، «أنصارالشام» و «جبهة أنصارالدین» ، با نام «معرکه النصر» اعلام شد که برای اولین بار یک گردان از «نیروهای حزب اسلامی ترکستان» نیز که اصالتا یک گروه تُرک تبار وابسته به القاعده و فعال در پاکستان و افغانستان و چین بود در کنار نیروهای ائتلاف معارض در عملیات «جسر الشغور» مشارکت داشت. این ترکیب جدید خارج از چتر «جیش الفتح» وارد عملیات شد که دلیل آن نیز اعزام نیروهای ائتلاف به جبهه لاذقیه بود.
هدف راهبردی «جیش الفتح» از آغاز این سلسله حملات ، تصرف مناطق حائل بین ادلب و لاذقیه است که از طریق حمله به دشت الغاب (سهل الغاب) آن را پیگیری می کند. چنانچه پیش از این نیز معارضه عرب تصرف ادلب را به مفهوم بازشدن فتح لاذقیه قلمداد کرده بود.
همپوشانی تاکتیکی داعش و معارضه عرب در جبهه شمال
۲.اما علاوه بر جبهه شمالی در جبهه مرکزی در محور حمص و حماه نیز سلول های خاموش داعش در حال فعالیت دوباره هستند که این مسئله میتواند حاکی از در پیش بودن تغییرات جدی در موازنه میدان نبرد باشد. داعش از اواخر دی ماه ۱۳۹۳ ، پس از چند ماه ، فعالیت خود را همچون استان دمشق در حماه نیز دوباره از سر گرفت و در نهایت روز دوازدهم فروردین ، اولین عملیات خود در روستای «المبعوجة» واقع در حومه شرقی حماه را انجام داد. روز چهاردهم فروردین ، درگیری در منطقه «شیخ الحلیل» در شهر «السلامیه» در شمال حماه را آغاز کرد که بر بزرگراه السلامیه – رقه متمرکز بود.
اما پدیده جدیدی که طی روزهای ۲۸ تا ۳۱ فروردین دیده شد این بود که نیروهای داعش برای اولین بار در جبهه شمالی با پشتیبانی جبهه النصره و سایر گروههای مسلح ، با ارتش سوریه در حماه در گیر شدند. این پدیده می تواند یک هشدار جدی مبتنی بر ائتلاف تاکتیکی این دشمنان ایدئولوژیک برای دست یابی به یک هدف مشترک باشد ، که از دی ماه ۱۳۹۳ در منطقه قلمون در مرز با لبنان نیز دیده شده است. براین اساس شواهد حاکی است که هر دو گروه جبهه النصره و داعش از ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ ، به سمت تنش زدایی بین روابط خود در مناطق مرزی لبنان پیش رفته اند و این فرایند تا ماه اسفند ۱۳۹۳ ادامه داشته است.
در حالی در دی ماه ۱۳۹۳ ، پرچم داعش در چند صد متری مرز لبنان به اهتزاز درآمد که این منطقه به طور سنتی محدوده نفوذ جبهه النصره محسوب می شود. در این رابطه «عباس ابراهیم» یکی از مقامات امنیتی لبنان برآورد کرده بود که تا ۲۹ دی در حدود۷۰۰ نفر از سایر گروه ها در منطقه مرزی سوریه و لبنان ، تحت بیعت داعش درآمده اند. این نیروها در حالی بر منطقه قلمون متمرکز شده اند که این منطقه یک نقطه راهبردی برای پشتیبانی نیروهای سوری از طریق بزرگراه ام – ۵ به جبهه شمالی است.
متغیر اسرائیل
۳. این نکات وقتی از اهمیت بالایی برخوردار می شود که آنان را در کنار موج جدید حملات هوایی اسرائیل در خاک سوریه به مواضع حزب الله و ارتش سوریه قرار دهیم. بر این اساس نیروی هوایی اسرائیل دوم اردیبهشت ۱۳۹۴ ، به مواضع حزب الله و ارتش سوریه در «وادی الشیخ علی» و «العباسیة» واقع در کوه های قلمون حمله کرد. هر چند این خبر که از سوی شبکه الجزیره اعلام شده بود از سوی هیچ یک از مقامات سوری و اسرائیل به شکل رسمی تکذیب یا تائید نشد اما «افیخای أدرعی» سخنگوی ارتش اسرائیل روی صفحه فیسبوک خود براین خبر صحه گذاشت. این در حالی است که دیگر منابع امنیتی اسرائیل هدف این حملات را تیپ های ۱۵۵ ، ۶۵ و ۹۲ ارتش سوریه اعلام کردند.
تحلیل و نتیجه گیری
به نظر می رسد براساس این ترتیبات ۳ گانه می توان به تحلیلی منطبق بر واقعیت از رخدادهای جاری در جبهه نبرد در سوریه دست یافت و در این رابطه به پیش بینی هایی که بیشتر محتمل بر وقوع است اشراف یافت.
۱.براساس آنچه ذکر شد ارتش سوریه ، هرگز در مقابل یک عملیات غافلگیر کننده زمینی قرار نداشته است. چنانچه می توان مدعی بود حداقل یک هفته پیش از آغاز حمله به ادلب ، نشانه های واضح از آغاز این عملیات قابل ارزیابی بوده است.
۲.بنابراین عقب نشینی سریع ارتش سوریه از محیطی بسیار گسترده در ادلب می تواند بر ۲ دلیل استوار باشد.
الف: این عقب نشینی یک راهبرد جدید است.
ب: عقب نشینی ارتش سوریه دلیلی بر فرسایش و ناتوانی است.
در واقع باید گفت براساس آمار موجود ، نیروی هوایی سوریه بیشترین حملات هوایی خود را بر دو استان حماه و ادلب متمرکز کرده بود. این درحالی است که در مدت یورش جیش الفتح ، هیچ حمله هوایی از سوی نیروی هوایی سوریه انجام نشد. از دیگر سو همانطور که پیش تر عنوان شد ، مسئله غافلگیری احتمالی نیز ، منتفی به نظر می رسد و نمی توان فرضی مبنی بر عدم فرصت برای واکنش در نظر گرفت. از دیگر سو باید گفت ، این یک واقعیت است که استعداد ارتش سوریه متکی بر نیروهای مکانیزه و زرهی است. حال آنکه حفظ زمین متکی به استقرار حداقل یک تیپ پیاده در مناطق هدف است که براساس این اصل ، تیپ ها و گردانهای زرهی ارتش سوریه در مقابل نیروهای چریک فاقد کارایی هستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت ، ارتش سوریه با علم به استعداد موجود دست به یک عقب نشینی استراتژیک زده که البته دلایل دیگری نیز برای آن متصور است.
۳.شواهد حاکی است ، راهبرد جیش الفتح ، قطع محور ادلب ، لاذقیه و تصرف این شهر راهبردی است که در صورت تحقق ، دروازه جنوب به سمت دمشق گشوده خواهد شد.
۴.شواهد قدرتمند دیگری بر این مبنا استوار است که جبهه النصره ، داعش و سایر گروه های معارض مسلح سوریه در حال انجام یک همپوشانی تاکتیکی در میدان نبرد هستند که نشانه های آن در حماه و قلمون به وضوح از ابتدای سال جدید میلادی دیده می شود.تسلط بر حماه و لاذقیه بعد از ادلب در حالی که محور تدمر – دیر الزور تا پشت دروازه شرقی حمص تحت کنترل داعش قرار دارد به این مفهوم است که در آینده نزدیک ارتباط حکومت مرکزی با محور شمال قطع خواهد شد و در صورت همپوشانی نیروهای معارض در منطقه قلمون ، دمشق به طور کامل از محور شمالی در محاصره قرار خواهد گرفت.
معنی این سناریو که بخش عمده آن تا کنون تحقق یافته در پیش بودن روزهای سخت مقاومت در دمشق است.چنانچه علی رغم آزادی بیشتر مناطق جبهه حوران در جنوب احتمال محاصره پایتخت و قطع ارتباط آن با فرودگاه بین المللی نیز به دلیل فعال شدن سلول های داعش در این منطقه بالا خواهد بود. بنابراین به نظر می رسد مداخله دوباره اسرائیل در قلمون نیز در راستای تسریع در اجرای این سناریو قابل تحلیل است که به موازات اطمینان از ضعف ساختاری ارتش سوریه و عقب نشینی سایر نیروهای مقاومت به داخل عراق و لبنان عملیاتی شده است.
براساس این شواهد ۴ گانه به نظر می رسد ارتش سوریه در حال انتقال نیروهای باقی مانده خود به استان دمشق و غرب در لاذقیه و طرطوس است تا با ایجاد کمربند امنیتی برای پایتخت و حفظ راه ارتباط با دریا قادر باشد در برابر فشارهای وارده مقاومت کند. این مسئله می تواند یک هشدار برای مسئولین امنیتی در پرونده سوریه باشد. چنانچه براساس سناریوی پیشین ، قوی ترین احتمال مبتنی بر فعال سازی همزمان گروههای معارض عرب در مرز لبنان به موازات تکمیل محاصره دمشق خواهد بود. از دیگر سو به نظر می رسد اسرائیل نیز در اجرای این سناریو نقش فعال تری ایفا خواهد کرد که نتیجه آن قطع عروق حیاتی دمشق با جهان خارج و کاهش امکان مقاومت در چارچوب کمربند امنیتی فرضی در آینده است.