۱۳۹۴/۱۱/۱۳
–
۱۲۹۵ بازدید
چرا دوستی دختر و پسر را نکوهش میکنند؟ آیا خوب است مثل کسانی باشیم که نمیتوانند دو کلام با پسر هم کلاسی خود صحبت کنند و انگار با خودشان هم قهر هستند. همه که قصد روابط جنسی ندارند، بلکه در بسیاری از مواقع فقط میخواهند با هم دوست باشند و بدون هیچ حسّی با یکدیگر همصحبتی و همنشینی داشته باشند، مثل خود من که برای خودم در رابطهای که برقرار کردم اصولی دارم. اصلاً مگر نه این است که دوستی خوب است و خود خداوند این علاقه به جنس مخالف را در نهاد انسان قرار داده است؟
بدیهی است داشتن روابط برای انسان که موجودی اجتماعی است، ضرورت دارد؛ ولی چگونگی آن از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا وقتی نحوه ارتباط به اصل مسأله آسیب میرساند، هوشمندانه آن است که برای حفظ امور مهم و حیاتیتر ار چنین ارتباطی چشم پوشید. در مورد شکل برقراری روابط با جنس مخالف گفتنی است که منحصر در دو نوع مورد اشاره در متن سؤال نیست که بگوییم چون برخورد خشک و غیراجتماعی با جنس مخالف مورد تأیید نیست، پس یک گزینه میماند و آن دوستی و یا رابطه باز با جنس مخالف است.
به طور کلی چند شیوه برخورد با جنس مخالف وجود دارد که شیوه مبتنی بر شناخت و احترام متقابل درست بوده و شیوههای دیگری نظیر برخورد احساسی و هیجانزده، برخورد خشک و محدود و روابط پنهانی نادرست است.[ برای مطالعه بیشتر ر.ک: تحلیلی بر روابط دختر و پسر در ایران، علیاصغر احمدی، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1385.]
برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل، برخوردی است که طی آن دختر و پسر به محض دیدن یکدیگر، خود را نمیبازند و هیجانزده نمیشوند. یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نکرده و آن را در ذهن و رؤیاهای خویش نمیپرورانند؛ بلکه در میهمانیهای فامیلی، محیطهای تحصیلی و… بسیار با وقار و سنجیده برخورد نموده و در ضمن احوال پرسی و پاسخگویی، دچار افراط در خنده و شوخی نمیشوند. بدیهی است؛ جنس مخالف را نباید مانند پدر، مادر، برادر و خواهر خود دانست، بلکه ضروری است آداب شرعی و اجتماعی را در برخورد با آنان رعایت نمود.
بنابر آن چه گفته شد؛ شیوههای نادرست ارتباط با جنس مخالف، عبارتند از:
برخورد احساسی و هیجانزده؛ این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف میباشد؛ زیرا ممکن است حتّی یک نگاه، فرد را هیجان زده کند و چنین بپندارد که صاحب نگاه عاشقش شده است.
برخورد خشک و محدود؛ عدهای از جوانان بر اساس نوع تربیت، گاهی در میان خویشان و آشنایان خود نیز از انجام آداب معمول در برخورد اجتماعی نظیر سلام و احوالپرسی با جنس مخالف اجتناب کرده و گاه رفتار قهرآمیز و خشن دارند. البته خشک نبودن هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی نیست؛ ولی رعایت موازین شرعی هم لزوماً به معنای بداخلاقی و سرد بودن نمیباشد.
روابط پنهانی؛ داشتن روابطی مثل نامهنگاری، تماسهای تلفنی و پیامکی و ملاقاتهای مخفیانه عواقب روانی و اجتماعی بسیار خطرناکی به دنبال دارد که متأسفانه بیشترین آسیب آن نصیب دختران میشود؛ زیرا به عنوان مثال رد و بدل کردن نامه، عکس و… باعث ایجاد این انتظار در ذهن دختر است که مقدمات پیوند ازدواج و زناشویی فراهم آمده و زمانی که میبیند فرد مقابل برای ازدواج با وی طفره میرود، گاه دست به خودکشی نیز میزند. برای پسر نیز از دیدگاه خود این حق را ایجاد میکند که بر اساس آن انتظار داشته باشد دختر روابطش را با او در هر قالبی که میطلبد، استمرار بخشد تا جاییکه اگر با مقاومتی از سوی دختر مواجه شود، او را تهدید به افشا میکند.
معاشرت افراطگونه؛ بعضی از افراد به بهانه «اجتماعی و معاشرتی بودن» از فرهنگ دینی و بومی خود فاصله گرفته و با خود باختگی در برابر دیگران، برگزاری و شرکت در میهمانیهای مختلط، شوخی، خنده و دست دادن با جنس مخالف را برای خودشان افتخار میدانند؛ در حالی که با این رفتارها از زندگی سالم و هنجارهای جامعه اسلامی فاصله میگیرند.
با توجّه به مطلب فوق پرواضح است ارتباط عادی با جنس مخالف که لازمه زندگی اجتماعی و در جهت مصالح ویژه از قبیل مباحثات علمی، داد و ستد، رفت و آمدهای خانوادگی، استاد و شاگردی و… بوده و منافع مادی و معنوی بر آنها مرتب میباشد، اشکال ندارد. البتّه این ارتباطات با رعایت حیای فردی و عفّت جمعی، رعایت دستورات دینی و وجود اهداف منطقی و مشروع شکل منطقی و قابل قبول خواهد داشت.
باید توجّه داشت؛ «دوستی» یعنی همنشینی و گفت وگو با افرادی که نسبت به آنها علاقه و محبّتی وجود دارد وگرنه رابطهای که در آن طرفین چنین حسّی نسبت به یکدیگر ندارند از واژه «دوستی» استفاده نمیشود.
در دستورات دینی و تربیتی اسلام، توجه ویژهای به دوستی و ارتباط شده و معیارهایی برای انتخاب دوست بیان گردیده که همه آنها در جهت تربیت و تکامل انسانها بوده و سعی شده است ترقّی و بالندگی اخلاقی، علمی و معنوی در آنها مورد توجه باشد. در مورد ارتباط با جنس مخالف هم دستورات و رهنمودهایی ارائه شده که با کمالطلبی انسانها سازگاری دارد و خط مشی طوری ترسیم شده است که انسانها را از انحراف و کجاندیشی بازداشته، به خالق یکتا نزدیک سازد و سعادت دنیوی و اخروی آنان را در پی داشته باشد. از جمله آداب دوستی، هدفدار بودن آن است؛ بنابراین عقل اقتضاء میکند که هر فردی قبل از انتخاب دوست، هدف خود را از دوستی معین نماید. به نظر شما دوستی با جنس مخالف- بر فرض که در چنین ارتباطی طرفین هیچ حسّی نسبت به یکدیگر نداشته باشند- چه هدف صحیحی میتواند داشته باشد که آنها را در معرض آفات مختلف ارتباط با جنس مخالف قرار ندهد؟!
با توجّه به این مقدّمات و این حقیقت که جاذبه بین دو جنس مخالف به ویژه در سنین جوانی بسیار فراوان است، نباید از این نکته غفلت ورزید که هر چند جوان بخواهد رعایت مسایل شرعی و عرفی را در دوستی با جنس مخالف نماید، تمایلات نفسی و وسوسه های شیطانی قوی تر از آنند که انسان گرفتار خطرهای بزرگ نشود، به همین جهت عقل اقتضاء می کند انسان خود را در معرض خطری که بسیاری از خوش باوران را گرفتار کرده قرار ندهد.
در مورد اینکه خود خداوند علاقه به جنس مخالف را در نهاد آدمی قرار داده است؛ پس چرا دوستی دختر و پسر نکوهش میگردد، گفتنی است که خداوند علایق مختلفی را در آدمی قرار داده و اسلام نیز معتقد است که نباید هیچ غریزهای را سرکوب کرد؛ اما برخی با خروج از چارچوب هنجارهای اجتماعی و دینی با وعده ازدواج، انگیزه جنسی، توهّم قدرت و جاذبه، پناهجویی به یکدیگر و… در بستری غیر از ازدواج به ایجاد رابطه با جنس مخالف روی آورده و به سوی بیعفّتی و گناه کشیده میشوند.
در مورد کسانی هم که صرفاً به دنبال دوستی هستند و هدف دیگری در این میان ندارند، گفتنی است که این مسأله قدم نهادن در مسیری است که به سقوط میانجامد؛ زیرا شاید در ابتدا، پسر و دختری که میخواهند با هم دوست شوند، خیال کنند دوستیشان در حد معاشرت عادی دو دوستِ همجنس باقی میماند، اما تجربه نشان میدهد وقتی با جنس مخالفی رابطه عاطفی برقرار میشود، غریزه جنسی نیز سریع تحریک میشود.
به هر حال آسیبهای روابط دختر و پسر بر هیچ کس پوشیده نیست. بهترین شاهد بر این مدعا آن است که وقتی جوانی تصمیم به ازدواج میگیرد، دلش میخواهد با کسی ازدواج کند که قبلاً با جنس مخالف رابطه برقرار نکرده باشد. برخی از آسیب های روانی و اجتماعی جبرانناپذیر دوستی دختر و پسر عبارتند از:
سرکوب شدن استعدادها: رابطه با جنس مخالف که ممکن است با یک سلام و احوالپرسی ساده و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره آغاز شود، به تدریج تسلّط میل جنسی بر وجود انسان را به همراه دارد که تمام توجه وی را به هوسبازی معطوف نموده، مجالی برای شکوفایی اندیشه و استعداد فرد باقی نمیگذارد.
افت تحصیلی یا رکود علمی: تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است، در حالیکه دلمشغولیها و اضطرابهای این گونه روابط، باعث می شوند دو طرف تمام فکر، توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی خود کنند تا جاییکه بزرگ ترین مانع بر سر راه رشد و ترقی علمی شکل میگیرد.
عاشق شدن: نوع خلقت انسان، به ویژه در سن جوانی، به گونه ای است که جنس مخالف برای او جاذبه دارد. اگر بین پسر و دختری ارتباط پیوسته برقرار باشد، شیفته و عاشق یکدیگر می شوند؛ تا حدی که معایب یکدیگر را نمی بینند. منشأ این عشق و علاقه غریزه جنسی و به دور از ملاک ها و معیارهای منطقی و عرفی است. در این نوع علاقه و ارتباط، حتی گاهی ممکن است به جهت لطافت روح احساس معنویت نیز به جوان دست دهد؛ ولی نباید تردید داشت که حتی این احساس نیز منشأ غریزی و شهوانی داشته و هوسی است که در لباس عشق نمایان شده است.
ایجاد جوّ بدبینی: اغلب، اینگونه روابط به ازدواج منتهی نمیشود و اگر هم به ازدواج بینجامد، پس از مدتی، جو بدبینی و سوءظن فضای زندگی را در برخواهد گرفت. پسر با خود می گوید؛ دختری که به راحتی با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست؛ بنابراین از کجا معلوم که پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری هم طرح دوستی نریخته باشد و از کجا که پس از ازدواج با من، با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر خواهد داشت.
اضطراب، تشویش و احساس نگرانی: علاوه بر اضطرابآفرینی و مخاطرات روانی اینگونه رابطهها نظیر احساس گناه، فقدان شناخت درست و واقعبینانه و…، نگرانی از فاش شدن موضوع نیز یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
محرومیت از ازدواج پاک: هر انسانی در سرشت و نهاد خویش، به دنبال پاکی و نجابت است. دخترانی که در پی روابط آلوده هستند، در حقیقت، پشت پا به سرنوشت خود زده اند و به جرم آلودگی به این روابط، شرایط ازدواج پاک را از دست میدهند. اگر به وسیله اینگونه روابط ناسالم، در ازدواج پسران نیز تأخیر ایجاد شود دختران بیش از پسران، در معرض این آسیب قرار میگیرند.
عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده: زمانی که با زودباوری دختران، دست پیدا کردن به لذتها برای پسرها با کمترین هزینه ارتباطهای بیقید و حد صورت میگیرد، پسرها نیازی به تحمّل مسؤولیت و تعهد در قالب ازدواج نمیبیند، بلکه به تأخیر و عدم اقبال به ازدواج دامن زده میشود.
انحطاط اخلاقی و کمرنگ شدن ارزشها: دوستی ها و روابط نامطلوب دختران و پسران، بزرگترین مانع رشد و کمال انسانی است؛ زیرا دوری از معنویات و از دست رفتن ارزشهای انسانی و الهی با مشغول کردن جوانان به تغییراتی در ارایش، پوشش و… آنان را از هدف اصلی خود و شکوفایی استعداد و خلاقیت ها باز میدارد.
احساس گناه و عذاب وجدان: اغلب، افرادی که در دوره جوانی به علت عدم آگاهی، غفلت و یا تغافل به رابطه با نامحرم مبتلا میشوند، مدتی نمیگذرد که به خود آمده، به گذشته خود اندیشیده و رفتار خود را با ملاکها و معیارهای اخلاقی و شرعی محک میزنند. اینجاست که دچار پشیمانی شده و اگر نتوانند به درستی از این فضای روانی خارج شوند، احساس گناهی به سراغشان میآید که منشأ بسیاری از ناگواریهای روحی و روانی میشود؛ زیرا احساس گناه همراه با یأس و ناامیدی، توان حرکت به سوی اصلاح و تغییر رفتار را از شخص میگیرد.
به دوش کشیدن گرفتاریهای عاطفی: افرادی که دوستیهای قبل از ازدواج را تجربه کردهاند، گرفتاری عاطفی دارند. یعنی ممکن است مثلاً تجربه دوستی با چند نفر را داشته باشند و یکی از آنها منجر به ازدواج شده باشد. این افراد همواره در زندگی مشترک خود با ذهنیتها و تجربیات عاطفی که داشتهاند، درگیر هستند و قیاسهای ذهنی آنها را رها نمیکند.
ناتوانی در ابراز محبت خالص و صمیمی به همسر: کسی که تابه حال به جهت ارتباطهای خود با جنس مخالف، مجبور به بروز انواع محبت به افراد مختلف بوده است، در قبال همسر آینده خود، آن چنان عاجز است که همسرش به راحتی تصنعی بودن ابراز محبتِ او را درک می کند. این مسأله، درست عکسِ تصور برخی افراد است که معتقدند این ارتباطها نوعی آموزش برای دوران زناشویی شان است؛ زیرا محبت و ابراز آن، بیش از آنکه به تکنیک های رنگارنگ وابسته باشد، مربوط به قلب و عمق وجود انسان هاست. محبت، هنگامی که از دل برمی خیزد، بر دل می نشیند و کسی که دل او خانه افراد دیگری شده و مدت ها مشغول هوا و هوس های غیرموجّه بوده است، چگونه می تواند به گونه ای عشق بورزد که انگار تا به حال به کسی چنین علاقهای نداشته است؟! خلقت و فطرت انسان اجازه این گونه بازیگری را به او نمی دهد.
به طور کلی چند شیوه برخورد با جنس مخالف وجود دارد که شیوه مبتنی بر شناخت و احترام متقابل درست بوده و شیوههای دیگری نظیر برخورد احساسی و هیجانزده، برخورد خشک و محدود و روابط پنهانی نادرست است.[ برای مطالعه بیشتر ر.ک: تحلیلی بر روابط دختر و پسر در ایران، علیاصغر احمدی، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1385.]
برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل، برخوردی است که طی آن دختر و پسر به محض دیدن یکدیگر، خود را نمیبازند و هیجانزده نمیشوند. یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نکرده و آن را در ذهن و رؤیاهای خویش نمیپرورانند؛ بلکه در میهمانیهای فامیلی، محیطهای تحصیلی و… بسیار با وقار و سنجیده برخورد نموده و در ضمن احوال پرسی و پاسخگویی، دچار افراط در خنده و شوخی نمیشوند. بدیهی است؛ جنس مخالف را نباید مانند پدر، مادر، برادر و خواهر خود دانست، بلکه ضروری است آداب شرعی و اجتماعی را در برخورد با آنان رعایت نمود.
بنابر آن چه گفته شد؛ شیوههای نادرست ارتباط با جنس مخالف، عبارتند از:
برخورد احساسی و هیجانزده؛ این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف میباشد؛ زیرا ممکن است حتّی یک نگاه، فرد را هیجان زده کند و چنین بپندارد که صاحب نگاه عاشقش شده است.
برخورد خشک و محدود؛ عدهای از جوانان بر اساس نوع تربیت، گاهی در میان خویشان و آشنایان خود نیز از انجام آداب معمول در برخورد اجتماعی نظیر سلام و احوالپرسی با جنس مخالف اجتناب کرده و گاه رفتار قهرآمیز و خشن دارند. البته خشک نبودن هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی نیست؛ ولی رعایت موازین شرعی هم لزوماً به معنای بداخلاقی و سرد بودن نمیباشد.
روابط پنهانی؛ داشتن روابطی مثل نامهنگاری، تماسهای تلفنی و پیامکی و ملاقاتهای مخفیانه عواقب روانی و اجتماعی بسیار خطرناکی به دنبال دارد که متأسفانه بیشترین آسیب آن نصیب دختران میشود؛ زیرا به عنوان مثال رد و بدل کردن نامه، عکس و… باعث ایجاد این انتظار در ذهن دختر است که مقدمات پیوند ازدواج و زناشویی فراهم آمده و زمانی که میبیند فرد مقابل برای ازدواج با وی طفره میرود، گاه دست به خودکشی نیز میزند. برای پسر نیز از دیدگاه خود این حق را ایجاد میکند که بر اساس آن انتظار داشته باشد دختر روابطش را با او در هر قالبی که میطلبد، استمرار بخشد تا جاییکه اگر با مقاومتی از سوی دختر مواجه شود، او را تهدید به افشا میکند.
معاشرت افراطگونه؛ بعضی از افراد به بهانه «اجتماعی و معاشرتی بودن» از فرهنگ دینی و بومی خود فاصله گرفته و با خود باختگی در برابر دیگران، برگزاری و شرکت در میهمانیهای مختلط، شوخی، خنده و دست دادن با جنس مخالف را برای خودشان افتخار میدانند؛ در حالی که با این رفتارها از زندگی سالم و هنجارهای جامعه اسلامی فاصله میگیرند.
با توجّه به مطلب فوق پرواضح است ارتباط عادی با جنس مخالف که لازمه زندگی اجتماعی و در جهت مصالح ویژه از قبیل مباحثات علمی، داد و ستد، رفت و آمدهای خانوادگی، استاد و شاگردی و… بوده و منافع مادی و معنوی بر آنها مرتب میباشد، اشکال ندارد. البتّه این ارتباطات با رعایت حیای فردی و عفّت جمعی، رعایت دستورات دینی و وجود اهداف منطقی و مشروع شکل منطقی و قابل قبول خواهد داشت.
باید توجّه داشت؛ «دوستی» یعنی همنشینی و گفت وگو با افرادی که نسبت به آنها علاقه و محبّتی وجود دارد وگرنه رابطهای که در آن طرفین چنین حسّی نسبت به یکدیگر ندارند از واژه «دوستی» استفاده نمیشود.
در دستورات دینی و تربیتی اسلام، توجه ویژهای به دوستی و ارتباط شده و معیارهایی برای انتخاب دوست بیان گردیده که همه آنها در جهت تربیت و تکامل انسانها بوده و سعی شده است ترقّی و بالندگی اخلاقی، علمی و معنوی در آنها مورد توجه باشد. در مورد ارتباط با جنس مخالف هم دستورات و رهنمودهایی ارائه شده که با کمالطلبی انسانها سازگاری دارد و خط مشی طوری ترسیم شده است که انسانها را از انحراف و کجاندیشی بازداشته، به خالق یکتا نزدیک سازد و سعادت دنیوی و اخروی آنان را در پی داشته باشد. از جمله آداب دوستی، هدفدار بودن آن است؛ بنابراین عقل اقتضاء میکند که هر فردی قبل از انتخاب دوست، هدف خود را از دوستی معین نماید. به نظر شما دوستی با جنس مخالف- بر فرض که در چنین ارتباطی طرفین هیچ حسّی نسبت به یکدیگر نداشته باشند- چه هدف صحیحی میتواند داشته باشد که آنها را در معرض آفات مختلف ارتباط با جنس مخالف قرار ندهد؟!
با توجّه به این مقدّمات و این حقیقت که جاذبه بین دو جنس مخالف به ویژه در سنین جوانی بسیار فراوان است، نباید از این نکته غفلت ورزید که هر چند جوان بخواهد رعایت مسایل شرعی و عرفی را در دوستی با جنس مخالف نماید، تمایلات نفسی و وسوسه های شیطانی قوی تر از آنند که انسان گرفتار خطرهای بزرگ نشود، به همین جهت عقل اقتضاء می کند انسان خود را در معرض خطری که بسیاری از خوش باوران را گرفتار کرده قرار ندهد.
در مورد اینکه خود خداوند علاقه به جنس مخالف را در نهاد آدمی قرار داده است؛ پس چرا دوستی دختر و پسر نکوهش میگردد، گفتنی است که خداوند علایق مختلفی را در آدمی قرار داده و اسلام نیز معتقد است که نباید هیچ غریزهای را سرکوب کرد؛ اما برخی با خروج از چارچوب هنجارهای اجتماعی و دینی با وعده ازدواج، انگیزه جنسی، توهّم قدرت و جاذبه، پناهجویی به یکدیگر و… در بستری غیر از ازدواج به ایجاد رابطه با جنس مخالف روی آورده و به سوی بیعفّتی و گناه کشیده میشوند.
در مورد کسانی هم که صرفاً به دنبال دوستی هستند و هدف دیگری در این میان ندارند، گفتنی است که این مسأله قدم نهادن در مسیری است که به سقوط میانجامد؛ زیرا شاید در ابتدا، پسر و دختری که میخواهند با هم دوست شوند، خیال کنند دوستیشان در حد معاشرت عادی دو دوستِ همجنس باقی میماند، اما تجربه نشان میدهد وقتی با جنس مخالفی رابطه عاطفی برقرار میشود، غریزه جنسی نیز سریع تحریک میشود.
به هر حال آسیبهای روابط دختر و پسر بر هیچ کس پوشیده نیست. بهترین شاهد بر این مدعا آن است که وقتی جوانی تصمیم به ازدواج میگیرد، دلش میخواهد با کسی ازدواج کند که قبلاً با جنس مخالف رابطه برقرار نکرده باشد. برخی از آسیب های روانی و اجتماعی جبرانناپذیر دوستی دختر و پسر عبارتند از:
سرکوب شدن استعدادها: رابطه با جنس مخالف که ممکن است با یک سلام و احوالپرسی ساده و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره آغاز شود، به تدریج تسلّط میل جنسی بر وجود انسان را به همراه دارد که تمام توجه وی را به هوسبازی معطوف نموده، مجالی برای شکوفایی اندیشه و استعداد فرد باقی نمیگذارد.
افت تحصیلی یا رکود علمی: تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است، در حالیکه دلمشغولیها و اضطرابهای این گونه روابط، باعث می شوند دو طرف تمام فکر، توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی خود کنند تا جاییکه بزرگ ترین مانع بر سر راه رشد و ترقی علمی شکل میگیرد.
عاشق شدن: نوع خلقت انسان، به ویژه در سن جوانی، به گونه ای است که جنس مخالف برای او جاذبه دارد. اگر بین پسر و دختری ارتباط پیوسته برقرار باشد، شیفته و عاشق یکدیگر می شوند؛ تا حدی که معایب یکدیگر را نمی بینند. منشأ این عشق و علاقه غریزه جنسی و به دور از ملاک ها و معیارهای منطقی و عرفی است. در این نوع علاقه و ارتباط، حتی گاهی ممکن است به جهت لطافت روح احساس معنویت نیز به جوان دست دهد؛ ولی نباید تردید داشت که حتی این احساس نیز منشأ غریزی و شهوانی داشته و هوسی است که در لباس عشق نمایان شده است.
ایجاد جوّ بدبینی: اغلب، اینگونه روابط به ازدواج منتهی نمیشود و اگر هم به ازدواج بینجامد، پس از مدتی، جو بدبینی و سوءظن فضای زندگی را در برخواهد گرفت. پسر با خود می گوید؛ دختری که به راحتی با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست؛ بنابراین از کجا معلوم که پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری هم طرح دوستی نریخته باشد و از کجا که پس از ازدواج با من، با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر خواهد داشت.
اضطراب، تشویش و احساس نگرانی: علاوه بر اضطرابآفرینی و مخاطرات روانی اینگونه رابطهها نظیر احساس گناه، فقدان شناخت درست و واقعبینانه و…، نگرانی از فاش شدن موضوع نیز یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
محرومیت از ازدواج پاک: هر انسانی در سرشت و نهاد خویش، به دنبال پاکی و نجابت است. دخترانی که در پی روابط آلوده هستند، در حقیقت، پشت پا به سرنوشت خود زده اند و به جرم آلودگی به این روابط، شرایط ازدواج پاک را از دست میدهند. اگر به وسیله اینگونه روابط ناسالم، در ازدواج پسران نیز تأخیر ایجاد شود دختران بیش از پسران، در معرض این آسیب قرار میگیرند.
عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده: زمانی که با زودباوری دختران، دست پیدا کردن به لذتها برای پسرها با کمترین هزینه ارتباطهای بیقید و حد صورت میگیرد، پسرها نیازی به تحمّل مسؤولیت و تعهد در قالب ازدواج نمیبیند، بلکه به تأخیر و عدم اقبال به ازدواج دامن زده میشود.
انحطاط اخلاقی و کمرنگ شدن ارزشها: دوستی ها و روابط نامطلوب دختران و پسران، بزرگترین مانع رشد و کمال انسانی است؛ زیرا دوری از معنویات و از دست رفتن ارزشهای انسانی و الهی با مشغول کردن جوانان به تغییراتی در ارایش، پوشش و… آنان را از هدف اصلی خود و شکوفایی استعداد و خلاقیت ها باز میدارد.
احساس گناه و عذاب وجدان: اغلب، افرادی که در دوره جوانی به علت عدم آگاهی، غفلت و یا تغافل به رابطه با نامحرم مبتلا میشوند، مدتی نمیگذرد که به خود آمده، به گذشته خود اندیشیده و رفتار خود را با ملاکها و معیارهای اخلاقی و شرعی محک میزنند. اینجاست که دچار پشیمانی شده و اگر نتوانند به درستی از این فضای روانی خارج شوند، احساس گناهی به سراغشان میآید که منشأ بسیاری از ناگواریهای روحی و روانی میشود؛ زیرا احساس گناه همراه با یأس و ناامیدی، توان حرکت به سوی اصلاح و تغییر رفتار را از شخص میگیرد.
به دوش کشیدن گرفتاریهای عاطفی: افرادی که دوستیهای قبل از ازدواج را تجربه کردهاند، گرفتاری عاطفی دارند. یعنی ممکن است مثلاً تجربه دوستی با چند نفر را داشته باشند و یکی از آنها منجر به ازدواج شده باشد. این افراد همواره در زندگی مشترک خود با ذهنیتها و تجربیات عاطفی که داشتهاند، درگیر هستند و قیاسهای ذهنی آنها را رها نمیکند.
ناتوانی در ابراز محبت خالص و صمیمی به همسر: کسی که تابه حال به جهت ارتباطهای خود با جنس مخالف، مجبور به بروز انواع محبت به افراد مختلف بوده است، در قبال همسر آینده خود، آن چنان عاجز است که همسرش به راحتی تصنعی بودن ابراز محبتِ او را درک می کند. این مسأله، درست عکسِ تصور برخی افراد است که معتقدند این ارتباطها نوعی آموزش برای دوران زناشویی شان است؛ زیرا محبت و ابراز آن، بیش از آنکه به تکنیک های رنگارنگ وابسته باشد، مربوط به قلب و عمق وجود انسان هاست. محبت، هنگامی که از دل برمی خیزد، بر دل می نشیند و کسی که دل او خانه افراد دیگری شده و مدت ها مشغول هوا و هوس های غیرموجّه بوده است، چگونه می تواند به گونه ای عشق بورزد که انگار تا به حال به کسی چنین علاقهای نداشته است؟! خلقت و فطرت انسان اجازه این گونه بازیگری را به او نمی دهد.