در این مکتب، واژه «اکنکار» چنین تعریف شده: راه طبیعی بازگشت نزد خداوند، دانش باستانی سفر روح، علم دقیقی که خالص ترین تعالیم را دربرمی گیرد. اکنکار قائم به ذات است. و عقل از سادگی آن مبهوت می گردد.[ کرامر تاد و منسون داگلاس، اکنکار حکمت، 1380: 7.]
در عرفان اکنکار به صراحت آمده است که اکنکار، به وجود آورنده و دربرگیرنده تمامی افکار جهان های پایین است، هنر، نویسندگی، موسیقی و مجسمه سازی تنها گسترشی از آرمان های بالاتر اکنکار هستند! و ادیان اصلی جهان از اکنکار سرچشمه گرفته اند. این چرخ دوازده پره دارد که عبارتند از: آنیمیسم، هندوئیسم، اسلام، مسیحیت، یهود، شینتوئیسم، بودیسم، تائوئیسم، جانیسم، دین زرتشت، مکاتب اسرار و صوفیگری. هر یک از این پرّه ها معرّف یکی از ادیان امروزی جهان است. به همین دلیل سوگماد تعالی به دوازده پرّه تقسیم شده است. اغلب بنا به تربیت فردی در این جهان، ما باید مسیر به سمت بهشت را به شیوه ای و در طریقی که برای ما مناسب ترین است، طی کنیم. اما در انتها، تنها سیر «اک» وجود دارد.[ همان، 23.]
پال توئیچل معتقد است؛ هر یک از ادیان اصولی یک مؤسّس داشته اند که در قالب یک کالبد فیزیکی به این جهان آمد. و از این جهان رفته اند. شاید لازم به اشاره است، همان گونه که در مسیحیت، عیسی را «نور جهان» خوانده اند، در شرق بودا را «نور آسیا» خطاب کرده اند. پیروان هر دینی به پیشوای خود لقبی کمابیش با همین محتوی داده اند. اما ماهانتا، استاد حق در قید حیات، به لقبی «نور کیهان» ملقّب است![ همان، 274.]
پال توئیچل می گوید: اکثریت ایدئولوژی هایی که در زمینه دینی و فلسفی مطرح شده اند. همه شاخ و برگ خودشان را چیده و به راه باریکی رسیده اند. من می توانم یک مسیحی، مسلمان و یا هر چیز دیگری باشم. امّا بعد از آن دیگر خود را محدود کرده ام. اگر مردم از من بپرسند چه دینی دارم، و بگویم «خوب، من یهودی هستم» بلافاصله ذهن آنها مرا در رده ی خاصی قرار می دهد. و من جزو یکی از کسانی خواهم شد که در یکی از پرّه هایی واقع شده که اک در مرکز آن است.
بنابراین آنچه در اینجا مرا به فکر می اندازد و خودم را از بابت آن مقصر هم می دانم این است که ما حتّی نمی توانیم بگوییم اک، یک طریق است. چرا که خود زندگی است.[ سیمیسون پتی، پالجی، 1377: 302.]
به راستی به پشتوانه چه دلیلی می توان انواع ادیان، مذاهب و مسالک عرفانی که در سرتاسر جهان با توجه به گوناگونی فرهنگ و جغرافیا، و انواع کتب مقدّسه و با توجّه به تمام تفاوت های ظاهری و محتوایی، زیرمجموعه و تفسیری بر مسلک عرفانی اکنکار دانست؟!
سفر روح
در این مکتب مهم ترین و شاید تنها ترین روش برای حل مشکلات زندگی، فراگیری و تمرین عملی «سفر روح» گفته شده است.
در این عرفان می خوانیم: تمامی نوع بشر به دو گروه تقسیم می شوند: مانوموخ ها[ Manumukhs.] و گوروموخ ها[ Gourumukhs.].
«مانوموخ» یعنی کسی که از اوامر ذهنش پیروی می کند و گوروموخ به معنای شخصی است که از ماهانتا، استاد حق در قید حیات (رهبر فعلی مکتب اکنکار) تبعیت می کند.
«مانوموخ ها» تابع ذهن و خواسته های ذهنی خود هستند امّا گوروموخ ها همواره روی به استاد حق دارند و انسانی آزاده هستند… استاد حق راه را به آنها نشان می دهد و برای رسیدن به این آزادی «سفر روح» گریزناپذیر است.[ پال توئیچل، سرزمین های دور،1379: 374.]
پال توئیچل می گوید: مقصود اصلی از سفر روح یافتن اقلیم بهشتی خداست. سفر روح کلید اصلی برای گشودن اسرار جهان معنوی است و راهی است برای رسیدن به جایی که خدا سرچشمه خود را در مرکز تمامی هستی ها تأسیس کرده است! جدای از این حقیقت، ما مقصودی دیگر برای اکنکار در جهانی که در آن زندگی می کنیم می یابیم و آن حل مسائل زندگی مان از طریق سفر روح است.[ همو، اکنکار کلید جهان، 1379: 235.]
یکی از علل آشفتگی امروزی و رنجش انسان در طی سالیان، نادیده گرفتن مطالعه روش های جدایی روح از بدن زیرا تنها راه رسیدن و دستیابی به علم لایتناهی، رها ساختن روح است از زندان تن قبل از مرگ است.
اکنکار معتقد است؛ هنگامی که با تجربه شخصی درمی یابیم که فراسوی کالبد مادّی دارای حیات، هستیم از وحشت مرگ رها می شویم و نگرانی کمتری را به خود راه می دهیم.
پال توئیچل می گوید: وقتی طیّ تجربیات درک کنیم که خود جزئی از خدایی هستیم که به ما عشق می ورزد، عشق بیشتری را در زندگی خود جاری و نگرانی یا بیگانگی را کمتر احساس می کنیم. وقتی به تجربه در می یابیم که هدفی معنوی در پس زندگی وجود دارد احساس توانایی می کنیم.[ کرامرتاد و منسون داگلاس، 1380: 21.]
هنگامی که شخصی قادر به انجام سفر روح در هر حدّی باشد، می تواند از بالا به مشکلات دنیایی اش نگاه کند و کنترل آن مشکلات را به دست گیرد. این بدان معنی است که به جای آنکه مسائل را از سطح افقی ببینیم باید از بالا به آنها نگاه کنیم. از چنین موقعیتی همچنین می توان دریافت که چگونه می توان موقعیت مالی را تنظیم کرد و نیز از پس سایر مسائل پراهمیّت در این دنیا برآمد.[ پال توئیچل، 1379: 236.]
اکنکار معتقد است تنها راه دستیابی به هدف معنوی، انجام سفر روح است. پال توئیچل ادعا می کند که انسان به وسیله سفر روح می تواند مراتب هستی را بپیماید، وارد عوالم دیگر شده و سرانجام وارد بهشت شود.
به عبارت دیگر او معتقد است که اگر انسانی سفر روح را بیاموزد می تواند وارد بهشت شود. حال آنکه بهشت بنا بر آیات و روایات و بزرگان دینی، علاوه بر ایمان و خودسازی روحی، به واسطه انجام اعمال صالح به انسان های نیکوکار عطا می شود و تنها سفر روح کارساز نیست و از سوی دیگر آیا می توان گفت؛ کسی که سفر روح را نیاموخته صلاحیت رفتن به بهشت را ندارد؟!
همچنین در عرفان اکنکار، آرامش حاصل از سفر روح، انسان را وارد سرزمین بهشتی می کند که در آنجا جواب تمام مشکلات دنیوی خود را می یابد، حتّی قادر می شود اوضاع اقتصادی خویش را سر و سامان دهد. این ادّعای بزرگی است که اگر اثبات می شد وضعیت زندگی پیروان اکنکار را شامل می شد و هیچ کدام، هیچ مشکلی نداشتند.
مکتب اکنکار به واسطه همه ادّعاهایی که همه در جهت بزرگ جلوه دادن تعالیم خود بر دیگر ادیان است و بدون آوردن هیچ گونه دلیل پسندیده ای نمی تواند در میان پیروان دیگر ادیان، اعتمادسازی کند و آنان را به سمت خود جلب نماید.