طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ذکر در ادیان

ذکر در ادیان


ذکر در ادیان

۱۳۹۴/۱۱/۰۳


۳۲۹۴ بازدید

در فرقه های یهودی و مسیحی ذکر با چه عباراتی بیان شده است؟ و چه نقشی در تربیت مردمان آن سامان داشته و چه تاثیر روانی بر جامعه داشته است؟

درباره ی فضیلت ها و اهمیت ذکر در کتب آسمانی و ادیان مختلف مطالب فراوانی آمده است. اهمیت ذکر در دین زرتشت:در اوستا در بخش «هرمزدیشت» اهورامزدا به زرتشت می گوید: «ذکر نام های من کارآمدتر از هر چیز است.» در این بخش سخن خداوند بر آن است که این گونه نام بردن از او پیروزمندترین و چاره بخش ترین چیزهاست و می فرماید: «این است آن چه بر دشمنی دیوان و مردمان دروند [چیره شود]. این است آن چه در سراسر جهان استومند، بهتر نهاد مردمان را پاک کند.»هنگامی که زرتشت اهمیت ذکر را از زبان خداوند می شنود از او می خواهد که نام های خود را برای گفتن ذکر به او بیاموزد تا او نیز به بشریت بیاموزد. خداوند نیز نام های خود را در دو بخش بازگو می کند، نخست 20 نام و سپس 49 نام را برای ذکر مداوم، به زرتشت می آموزد. خداوند در 20 نام ابتدایی می فرماید: «یکم منم سرچشمه ی دانش و آگاهی، دوم منم بخشنده ی گله و رمه، سوم منم توانا، چهارم منم بهترین اشه، پنجم منم نشان همه ی دهش های نیک، اشه مزدا آفریده، ششم منم خرد، هفتم منم خردمند، هشتم منم دانایی، نهم منم دانا، دهم منم ورجاوندی، یازدهم منم ورجاوند، دوازدهم منم اهوره، سیردهم منم زورمندترین، چهاردهم منم دور از دسترس دشمنان، پانزدهم منم شکست ناپذیر، شانزدهم منم به یاد دارنده ی پاداش، هفدهم منم همه را نگهبان، نوزدهم منم آفریدگار، بیستم منم نام بردار به مزدا.»خداوند یکتا پس از آن که نام های خود را به زرتشت می آموزد، به پیامبر خود سفارش می کند که روزان و شبان مرا با نیاز برازنده ی زور بستان. و می فرماید که: «یاری رسانی، پناه بخشی، چیرگی بر دشمنان و دیوان و مردمان دروغ گو، راهزنان و کرپ های ستمکار، سپاه فرخ سنگر و دشمنان خونریز، فقط در پناه ذکر همیشگی نام ایزد در روزان و شبان امکان پذیر است.»خداوند با کلامی برا و استوار به پیامبر خود می گوید: «ای زرتشت! آن که در این جهان استومند، این نام های مرا بازگیرد، یا روزان و شبان به بانگ بلند بخواند، آن که این نام ها را هنگام برخاستن از خواب یا به گاه خفتن هنگام کشتی بستن یا کشتی گشودن،1 هنگام رفتن از شهر و کشور، به سوی کشوری دیگر بخواند، در این روز و در این شب کارد بر او کارگر نشود و سنگ های فاخن بدون نرسد! این نام های بیست گانه هم چون زره پشت سر و سره پیش سینه در برابر گره [ناپیدا] درندان و نابکاران ورن و کیذی تبهکار به زبان اهریمن نابکار ناپاک به کار رود، چنان که گویی هزار مرد مردی تنها را نگاهبانی کنند.»2اهمیت و فضیلت ذکر در دین موسی (ع):در کتب عهد عتیق مبحث ذکر نمونه های جالب و چشمگیری برای پژوهش دارد. ذکرهای حضرت داود (ع) در سموئیل بسیار زیباست. دعای حضرت داود (ع) و یا سرود داود(س)3 در کتاب اول تواریخ ایام، نیز سرود دوم داود (ع) درباره ی اهمیت ذکر و چگونه سخن گفتن با خداوند، حکایت ها دارد. سرود دوم داود (ع) از آن جهت قابل توجه بیشتر است که نخستین دستور ذکر گفتن در دین یهود است. داود (ع) این سرود را به آساف و برادرانش می دهد تا خداوند را تسبیح گویند: «یهوه را حمد گویید و نام او را بخوانید. اعمال او را در میان قوم ها اعلام کنید. او را بسرایید. برای او تسبیح بخوانید. در تمامی کارهای عجیب او تفکر کنید. به نام قدوس او فخر کنید. در میان امت ها جلال او و در جمع قوم ها کارهای عجیب او را ذکر کنید، زیرا خداوند عظیم است. ای قبائل و قوم ها! خداوند را توصیف کنید. خداوند را به جلال و جبروت توصیف کنید.»4در بخش مزامیر ذکرهای زیبای گوناگونی هست، مانند «چه مجید است نام تو (مزامیر / 8)، مکتوم داود با نام اطمینان در خداوند (مزامیر / 25)، درخواست تعلیم الهی (مزامیر / 25)، درخواست کمک (مزامیر / 25). در مزامیر دستور دیگری که بر ذکر تاکید دارد، سرود تمجید خداوند است در مزامیر / 29: در ابتدای آن چنین آمده است: «ای فرزندان خدا! خداوند را توصیف کنید. جلال و قوت را برای خداوند توصیف کنید. خداوند را به جلال و اسم او تمجید کنید. خداوند را در زینت قدوسیت سجده کنید.»5در بخش اشعیا نیز به ذکر گفتن اشاره شده است. دو نمونه جالب آن ستایش خدا «ای یهوه! تو خدای من هستی. پس تو را تسبیح می گویم. (اشعیا / 25) و سرود ستایش (اشعیا / 42) است.6اهمیت ذکر در دین مسیح (ع):در دین مسیح (ع) نیز سفارشات بسیاری به ذکر گفتن شده است. برای نمونه می توان به بخش شکرگذاری و دعا در رساله ی پولس رسول به افسسیان اشاره کرد.
پولس در مورد اهمیت ذکر چنین می گوید: «تا چشمان دل شما روشن شده، بدانید که امید دعوت او چیست، کدام است دولت جلال میراث او در مقدسین، چه مقدار است عظمت بی نهایت قوت او نسبت به ما مؤمنین.» (افسسیان / 1)7
در رساله ی پولس به کولسیان در بخش اصول زندگی نیز به این مسئله اشاره شده و سفارش و تاکید به ذکر گفتن شده و چنین آمده: «یکدیگر را تعلیم دهید. نصیحت کنید به مزامیر و تسبیحات و سرودهای روحانی و بافیض. در دل های خود خدا بسرایید.»(کولسیان / 3)8
در رساله ی پولس به تسالونیکیان در بخش نصایح عملی باز هم به ذکر اشاره شده و چنین نوشته: «همیشه دعا کنید. در هر کاری شاکر باشید که این است اراده ی خدا در حق شما.» (تسالونیکیان / 5)
در رساله ی اول پولس به تیموتاوس بخشی هست به نام درباره ی عبادات که به ذکر گفتن و دعا برای همه ی مردم هنگام ذکر سفارش می کند: «پس از همه چیز اول سفارش می کنم که صلوات و دعاها و مناجات و شکرها را برای جمیع مردم به جا آورند.» (تیموتاوس / 2)9
فضیلت و اهمیت ذکر در دین اسلام:
در دین اسلام که دین خاتم است، در ایات، احادیث و روایات، ذکر گفتن سفارش شده و به دلیل اهمیت و گوناگونی آن قابل پژوهش فراوان است. درباره ی فضیلت ذکر خدا، ایات بسیاری در قرآن آمده: «پس یاد کنید مرا تا من نیز شما را یاد کنم.» (بقره، ایه 152).
«ای کسانی که ایمان آورده اید، خداوند را یسیار یاد کنید.» (احزاب، ایه 4)
«هرگاه نماز را به پایان بردید، پس خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلو افتاده یاد کنید». (نشا، ایه 103) «پروردگارات را در دل خود با فروتنی و ترس و آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از گروه غافلان مباش.» (اعراف، ایه 205)
«آن ها که به خدا ایمان آورده و دل هاشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دل هاست.» (رعد، ایه 28) «مگر ایمان آورندگان و نیکوکاران که بسیار یاد خدا کردند و از او یاری خواستند و کسانی که ظلم و ستم کردند، به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گناهی گرفتار خواهند شد.» (شعرا، ایه 237)
احادیث مختلفی نیز درباره ی اهمیت ذکر از پیامبر (ص) نقل شده که بسیار جالب و زیبا هستند. ابونعیم در الحلیقه و بیهقی در الشعب از حدیث ابن عمر با سند ضعیف از رسول خدا (ص) نقل کرده اند که فرمود: «کسی که ذکر خدا می گوید، در میان افراد غافل از ذکر خدا مانند درخت سرسبزی است در میان گیاهان خشک و درختان پوسیده.»10 در روایت دیگری آمده است: «کسی که ذکر خدا می گوید در میان افراد غافل از ذکر خدا مانند فرد زنده است در میان افراد مرده.»11 هم چنین در روایتی مسلم از حدیث ابوهریره فرموده اند: «فرشتگان گرد گروهی که در مجلسی بنشینند و خدا را یاد کنند جمع می شوند و رحمت خدا ایشان را در بر می گیرد و خدای عزوجل نیز آنان را در میان مقربان خود یاد می کند.»
ترمذی نیز روایتی دارد از حدیث ابوهریره که پیامبر (ص) فرمود: «در روز قیامت حسرت از آن گروهی است که در جایی بنشینند و ذکر خدا را نگویند و بر رسول خدا صلوات نفرستند.»
عمرو بن شعیب نیز به روایت از جد و پدرش آورده است که پیامبر (ص) فرمود: «بهترین چیزی که من و پیامبران پیش از من گفته اند این است که هیچ معبود به حقی وجود ندارد جز خداوند که تنهاست و هیچ انبازی برای او نیست.»12درباره ی اهمیت ذکر و فضیلت آن روایات متعددی از ائمه (ع) نقل شده که نشان دهنده ی اهمیت ذکر و ذاکر در فضیلت انجام است. در این زمینه آمده است: چون ذاکر بر ذکر مداومت کند، سلطان ذکر بر مملکت دل مستولی شود و ماسوای خق را از اقلیم دل اخراج کند. سر بر جیب مراقبه ی حق فروبرد و از هرچه جز اوست وحشت کند و اشرف مرتبه ی اطمینان او را حاصل اید که «و تطمئن القلوب» (سوره رعد، ایه 28) و چون محبت غیر حق در دل یابد، بداند که بیماری دل هنوز باقی است. پس به مصقل ذکر13 از اله آن کند تا عرش دل چون فلک اطلس از نقش غیر ساده شود و این کلمات در حق او صادق اید: نزین پیش دمی بود و هزار اندیشه / اکنون همه لا اله الا الله است.»
در این وقت سلطان عشق رایت سلطنت برافراشته، ملک دل را مسخر گرداند و نفس سرکش را ریسمان طلب بر گردن بسته به سیاستگاه دل آرد و از درخت اخلاص آویخته به تیغ ذکر سر هوی و هوس و خواهش را بردارد و سراق شیاطین که هم کاران نفس بودند چون آن سیاست ببینند، شهر جسد را خالی کرده از ولایت تن رخت بیرون کشند.
و خلعت رقیت و بندگی در ایشان
پوشاند و سرهنگی درگاه دل بدیشان ارزانی داد و شهر دل را به زیور لالی و جواهر یقین و اخلاص و توکل و صدق و کرم و مروت و فتوت و جود و سخاوت و حیا و شجاعت و فراست و انواع صفات حمیده و خصال پسندیده مزین گرداند تا خلوتسرایی معشوق را شاید.
پس حضرت الوهیت از تتق جلال در اینه ی دل جمال نماید و زبان حال بدین مقام مترنم گردد. بدین ترتیب ذکر، ذاکر را به سویی می برد که امروزه آن را ارتباط با عالم بالا می نامند. در این مرحله14 نیز بر ذاکر مراتبی را مترتب می دانند که قابل توجه است، اگر در خود صفت محبت الهی می یابد، داند که محبت الهی بر آن، سابق و متقدم است. «یحیهم و یحیومه»، اشارت بدین معنی است و اگر در خود شوق حضرت ربوبیت مطالعت کند، داند که نتیجه ی شوق حق است و اگر در خود، ذکر حق سبحانه می یابد، داند که به مقدار آن نزدیک حق است. «فاذکرونی اذکرکم».(بقره، ایه 147). عبارت از آن است و این ذکر که کلام مجید بر ذکر بنده مترتب گردانیده است هرچند متاخر و لاحق است، ذکر الهی دیگری بر آن متقدم و سابق است. چه تا اول سبحانه بنده را یاد نکرد، توفیق یاد حق او را رفیق نشد و ذکر لاحق ثواب کسب بنده است و ذکر سابق محض عطا.
و امیرالمؤمنین (ع) ذکر بنده را در این موضع ذکر بین الذکرین گفته است و فی الجمله هر که خواهد که منزلت خود پیش خدای بداند و بشناسد، باید که اول منزلت حق را پیش خود اعتبار کند و به مقدار آن منزلت خود را نزدیک او قیاس کند.15
در این مقام ذکر، صفت لازم دل گردد، وامدار آن علی التعاقب و التوالی متواصل شود و در اوقات فترات ذکر لسانی، فتور و قصور بدان راه نیابد. و بعد از آن به جایی رسد که صفت ذکر، در دل متوجهر شود و حقیقت آن با جوهر دل متحد گردد و ذاکر ذر ذکر و ذکر در دل و دل در مذکور محو و فانی شود.
و در این مقام اگرچه صورت کلمه توحید که معنی ذاکر است از وجه ظاهر دل محو گردد، حقیقت آن در وجه باطل او مثبت بود و عبارت از این حال است که آن چه گفته اند ذکر و ذاکر و مذکور هر سه یک چیز شوند.16
و اگر ذکر و ذاکر چنین شود، آن چه که در حکایات آمده پذیرفتنی می شود مانند: از شبلی می اید که پیش وی برخواندند «واذکر ربک اذا نسیت». وی گفت: شرط ذکر نسیان است و همه ی عالم اندر ذکر مانده. نعره ای بزد و هوش از وی بشد. چون به هوش آمد، گفت عجب از آن دلی که کلام وی بشنود و بر جای بماند و عجب از آن جانی که کلام وی بشنود و برنیابد!»17
پی نوشت ها:
1. کشتی: بندی است باریک و بلند که از 72 نخ پشم درست شده و زرتشتیان آن را بر روی سدره سه دور به گرد کمر می بندند و در دور دوم دو گره به جلو و در دور سوم دو گره از پشت سر به آن می دهند. کشتی، بند بندگی اهورامزداست و زرتشتیان از زن و مرد و کوچک و بزرگ وظیفه دارند که هماره و در هر حال به کمر داشته باشند.
(مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، موبد اردشیر آذرگشسب، ص 163)
2. یشت ها، اوستا، ص 272 تا 276.
3. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص 380، 381، 402، 403.
4. کتاب مقدس، عهد عتیق، ص 508 و 509.
5. همان، ص 660.
6. همان، ص 824.
7. همان، عهد جدید، ص 1353.
8. همان، عهد جدید، ص 1366 و 1367.
9. همان، عهد جدید، ص 1371.
10. مختصر احیا علوم الدین، باب نهم، ص 153.
11. همان، ص 154.
12. همان.
13. صیقل دهنده، جلا دهنده، پرداخت کننده.
14. تحفه ی عباسی، ص 309 و 380.
15. مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص 93.
16. همان، ص 169.
17. کشف المحجوب، ص 513.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد