جوهر ذکر غیر از گوهر دعا (خواندن) و سؤال (خواستن) است؛ زیرا صرف توجه به خدا ذکر اوست گرچه خطاب، انشا یا درخواستی او را همراهی نکند، بنابراین، جریان خواندن خدا یا خواستن چیزی از او گرچه با ذکر او همراه است بلکه همین دعوت یا مسئلت به جای خود ذکر است، لیکن ممکن است ذکر محقق شود و هیچ گونه خواندن یا خواستن که هر کدام انشای مخصوص است او را همراهی نکند، لذا پاداش برای ذکر مقرر است لیکن اجابت و استجابت در آن مطرح نیست؛ زیرا در ذکر از آن جهت که ذکر است و منحاز از دعا و ممتاز از سؤال است هیچ گونه خواندن یا خواستن در بین نیست تا اجابت شود، گرچه ممکن است با ذکر خاص، نیاز مخصوصی برطرف گردد یا مشکلی گشوده شود یا سیّئه ای بخشوده یا حَسَنه ای افزوده شود، لیکن هیچ کدام از این امور و مانند آن در متن ذِکْر تعبیه نشده است؛ چون ذکر در قبال عبادتهای دیگر, عنوان خاص دارد، هر سالکی که با عنوان مخصوص عبادتی خو گرفته و با آن مأنوس شد و بر تداوم آن مراقبت کرد و از کم کردن آن با غفلت از آن جداً پرهیز نمود و آن را بیش از ارکان عبادی دیگر در جان خود تعبیه کرد، صاحب همان مقام می شود، لذا منزلت ذاکران از منازل دیگر عبادت کنندگان جداست و آنان منادات و مناجات خاص خود را حفظ می کنند. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات