طلسمات

خانه » همه » مذهبی » رابطه القاعده و آمریکا؟

رابطه القاعده و آمریکا؟


رابطه القاعده و آمریکا؟

۱۳۹۲/۰۵/۱۵


۹۶۹ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - رابطه القاعده و آمریکا؟سازمان القاعده اواخر دهه هشتاد میلادی توسط اسامه بن لادن و همراهانش و با حمایت آمریکا و انگلیس بنیان نهاده شد.حضور ارتش سرخ شوروی در افغانستان در اوخر دهه هفتاد را شاید بتوان اولین انگیزه ای دانست که باعث تشکیل القاعده شد، آمریکا که نمی خواست به صورت مستقیم با اتحادیه جماهیر شوروی در افغانستان وارد درگیری شود، سعی کرد تا با فریب تعدادی از افراطیون و سلفی ها در کشورهای اسلامی و تحریک احساسات اسلامی آنان، گروهی منحرف را

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - رابطه القاعده و آمریکا؟سازمان القاعده اواخر دهه هشتاد میلادی توسط اسامه بن لادن و همراهانش و با حمایت آمریکا و انگلیس بنیان نهاده شد.حضور ارتش سرخ شوروی در افغانستان در اوخر دهه هفتاد را شاید بتوان اولین انگیزه ای دانست که باعث تشکیل القاعده شد، آمریکا که نمی خواست به صورت مستقیم با اتحادیه جماهیر شوروی در افغانستان وارد درگیری شود، سعی کرد تا با فریب تعدادی از افراطیون و سلفی ها در کشورهای اسلامی و تحریک احساسات اسلامی آنان، گروهی منحرف را تشکیل دهد که در زیر پوسته اعتقادات پوشالی و ظاهر دینی خود، منافع آمریکا را به صورت دقیق و سریع برآورده کنند.

تشکیل این گروه البته خیلی زود به ثمر نشست و ارتش شوروی در اوایل دهه هشتاد مجبور به عقب نشینی از افغانستان شد، اما این پایان راه القاعده نبود، پیروزی این طرح تصمیم سازان غرب را بر آن داشت تا این پروژه به صورت مداوم در منطقه باقی بماند و همواره در راستای منافع غرب فعالیت کند، به همین علت با وجود اینکه بسیاری از مبارزان این سازمان بعد از خروج شوروی از افغانستان، به کشورهای خود بازگشته بودند، با تلاش های اسامه بن لادن، تروریست سعودی تبار سازمانی نوپا به نام القاعده به صورت رسمی در سال ۱۹۹۸ تاسیس کرد.

نگاهی به شخصیت و ویژگی های اسامه بن لادن به عنوان بنیانگذار این گروه می تواند اندکی از ماهیت واقعی آن را روشن سازد، “اسامه بن محمد بن عوض بن لادن” متولد ریاض، یکی از اعضای خاندان بن لادن و از ثروتمندترین افراد عربستان سعودی بود، او ارتباطات تجاری خوبی با جرج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا داشت. در همان سال های ابتدایی جنگ با تروریسم، نیروهای سازمان سیا در آستانه بازداشت بن لادن در پاکستان بودند، اما “دونالد رامسفلد” وزیر دفاع وقت آمریکا دستور لغو عملیات بازداشت بن لادن را صادر کرده بود. پایگاه اینترنتی ویکی لیکس نیز اخیرا با انتشار مدارک نظامی آمریکا در جنگ افغانستان ثابت کرد که بن لادن عامل سیا است. روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف نیز در مورد حمایت سازمان سیا از بن لادن در سال های قبل از تاسیس القاعده می نویسد: یک گروه از مجاهدین افغانستان که تحت حمایت انگلیس قرار گرفتند و به طور مخفیانه توسط سازمان سیا نیز حمایت مالی می شدند، در سال های بعد شبکه تروریستی القاعده را بنیان نهادند.

در نهایت این که هیلاری کلینتون زمانی که جای خود را در وزارت خارجه امریکا به جان کری تحویل می داد، در سخنانی که به صورت یک کلیپ کوتاه ویدئویی منتشر شد، اعتراف کرد که این کشور در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی سابق، القاعده را ایجاد کرده است. وی در این ویدئو گفته است: بیایید به خاطر آوریم که کسانی که هم اکنون با آنها در حال جنگ هستیم (شبکه القاعده) همان کسانی هستند که 20 سال پیش به آنها کمک مالی کردیم.

وزیر خارجه سابق ایالات متحده، انگیزه این کمک را مقابله با چالش اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان ذکر و تصریح کرد که آمریکا از این طریق می خواست اجازه ندهد که روس ها کنترل آسیای مرکزی را به دست گیرند.

وی همچنین تصریح کرد که نه تنها ریگان، رئیس جمهور اسبق جمهوری خواه آمریکا، بلکه کنگره تحت تسلط دموکرات ها نیز از این اقدام حمایت می کردند. هیلاری کلینتون در این سخنان همچنین به معامله با سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) و عربستان سعودی در این خصوص خبر داد. در این راستا ایالات متحده با کمک سعودی ها و برخی عناصر پاکستانی بر روی برداشت تندروانه سلفی از اسلام سرمایه گذاری کرده است تا بتواند اتحاد شوروی را در افغانستان شکست دهد.

در حقیقت القاعده نمادی از بنیادگرایی افراطی محسوب می شود که با رویکرد وهابی و سلفی، به احیای فریضه جهاد جهت مبارزه با کفار و مشرکین فرا می خواند و هدف غایی آن احیای خلافت اسلامی با تکیه بر سیره «سلف صالح» است.

در سال های بعد گرایشات ضدشیعی خطرناک القاعده عامل مهمی در استفاده ابزاری آمریکا از آنان علیه جریان مقاومت شیعی در منطقه بود. با این حال به دنبال عقب نشینی شوروی از افغانستان در سال 1989، القاعده به دنبال جبهه‎های جدیدی بر آمد تا به زعم خود، جهاد مقدس را ادامه دهد. جنگ دوم خلیج فارس (حمله عراق به کویت) در سال 1990 و حضور نظامی آمریکا در منطقه، دستاویز تازه ای برای القاعده ایجاد کرد تا منافع آمریکا را به ویژه در عربستان هدف قرار دهد، چون بن لادن معتقد بود حکام سعودی کافر و فاسد بوده و ضمن همکاری با جبهه ائتلاف در حمله به عراق، به اشغالگران صلیبی اجازه حضور در خاک مقدس عربستان را داده‎اند.

بن لادن مدت کوتاهی در عربستان بود و چند سالی را در سودان بسر برد و بالاخره در سال 1996 به افغانستان بازگشت و با جنبش طالبان که کابل را تصرف کرده و حکومت تشکیل داده بود، بیعت کرد. به همین دلیل پس از حملات 11 سپتامبر 2001 القاعده و طالبان، هر دو مورد هجوم آمریکا و متحدانش قرار گرفتند.

حملات یازدهم سپتامبر به برج های تجاری در نیویورک و مقر پنتاگون در واشنگتن، نقطه عطفی مهمی را در تاریخ مبارزات القاعده رقم زد. صرف نظر از گمانه زنی های مربوط به این که عامل اصلی این انفجارات چه کسی بوده است، این حملات نام القاعده را در افکار عمومی برجسته کرد و راهبرد «جهاد جهانی» این سازمان را که رهبران و تئوریسین های القاعده همچون بن لادن و ایمن ظواهری طرح کرده بودند، تحقق بخشید.

القاعده با ترسیم اهداف جهانی، فعالیت های خود را در گوشه و کنار جهان ادامه داد و در سال 2004 و 2005 با نفوذ در اروپا، مادرید و لندن را با انفجاراتی مورد حمله قرار داد. در خاورمیانه و جهان اسلام نیز برخی کشورها همچون مصر، عربستان، مغرب، الجزایر، تانزانیا و کنیا که با غرب همسو بودند، با حملات انفجاری و انتحاری القاعده مواجه شدند.

در میان کشورهای منطقه، عراق و افغانستان به دلیل حضور اشغالگران غربی تبدیل به عرصه گسترده ای برای فعالیت‎های القاعده و گروه های همسو با این سازمان شدند. البته افغانستان از زمان حمله اتحاد شوروی سابق در دهه هشتاد میلادی، زمینه ساز نشو و نمای القاعده و نیز جنبش طالبان بود؛ اما عراق تجربه تازه ای برای القاعده پدید آورد و به تعبیر یکی از نویسندگان آمریکایی، این سرزمین تبدیل به «بهشت مجاهدان» گردید.

نسل اول مجاهدان عرب که در افغانستان علیه شوروی سابق می جنگیدند و به «افغان های عرب» مشهورند، پس از حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال 2003، به سازماندهی و آموزش نسل تازه‎ای از مسلمانان پیکارجو از گوشه و کنار جهان اسلام پرداخته و عراق را عرصه تاخت و تاز خود قرار دادند. این رهبران پیش از عراق در عرصه هایی همچون بوسنی هم به کارزار پرداخته و تجارب زیادی اندوخته بودند.

القاعده از نظر غرب، نماد تروریسم و خشونت و رادیکالیسم افراطی اسلامی محسوب می‎شود. اما در جهان اسلام نسبت به القاعده و رهبران آن نگاه‎های متفاوتی وجود دارد. عموم مسلمانان خصوصا اهل سنت، القاعده و رهبر آن بن لادن را اسطوره ای از جهاد و مقاومت و نمادی از عزت و عظمت از دست رفته مسلمانان می شمرند و با توجه به نفرتی که عموم مسلمانان از آمریکا و غرب و نیز رژیم‎های دیکتاتوری خود دارند، القاعده و حملات این سازمان را می ستایند. همین امر موجب جذب بسیاری از جوانان و حتی زنان به القاعده و رهبر اسطوره ای آن شده و خیل داوطلبان از گوشه و کنار جهان برای اقامه فریضه جهاد، اعلام آمادگی کرده اند. با این حال برخی از مسلمانان با خشونت افراطی القاعده علیه مردم بی‎گناه، ابراز مخالفت کرده‎اند.

غرب به ویژه پس از حملات 11 سپتامبر در برابر القاعده، به شیوه های سخت افزاری روی آورده است. این شیوه در قالب «طرح مبارزه با تروریسم» هر چند موجب محدودیت و کاهش فعالیت های این سازمان و نیز نابودی و دستگیری بسیاری از اعضای القاعده و از جمله قتل رهبر سازمان بن لادن (در اردیبهشت 1390) شد، اما غرب هیچ گاه موفق به خشکاندن ریشه های فکری و ایدئولوژیک این سازمان نشده است.

حربه مؤثر القاعده که در حملات 11 سپتامبر به اوج خود رسید و پس از آن در عراق و دیگر مناطق ادامه یافت، تکیه بر عملیات های «انتحاری» است. انجام عملیات انتحاری بدین معناست که داوطلبانی از این سازمان آماده جانفشانی در راه اهداف جهادی خود هستند و این آمادگی جز با انگیزه‌های استوار ایدئولوژیک فراهم نمی‎آید. این حربه موجب تداوم القاعده و اقدامات تروریستی آن شده و کار مقابله با این سازمان سری را برای مخالفان آن، دچار مشکل کرده است.

القاعده در عراق

القاعده در زمان اشغال عراق توسط آمریکا، با بنیان نهادن جماعت «توحید و جهاد» در این کشور اعلام موجودیت کرد. القاعده از مدت ها پیش شعار جهاد با صلیبی ها را سر داده بود؛ لذا ورود 150 هزار سرباز آمریکایی به عراق در سال 2003 نقطه عطفی را در تاریخ مبارزات القاعده شکل داد.

اما حملات شاخه القاعده در عراق تنها علیه نیروهای آمریکایی نبود، بلکه دولت و مردم این کشور و به ویژه شیعیان را هدف حملات خونین خود قرار داد. القاعده عراق با رویکرد تکفیری شکل گرفته و ادبیات این سازمان علیه شیعه بسیار گزنده است. ابومصعب زرقاوی رهبر این جماعت در پیامی که در 15 ژوئن 2004 صادر کرد شیعیان را «دروغگویان فرصت طلب» خواند و مدعی شد خطر آنان علیه امت اسلامی، بیش از آمریکایی هاست.

با خروج اشغالگران آمریکایی، شاخه القاعده در عراق دچار افول شده و بسیاری از عناصر آن به سوریه رفتند. اما بنا بر گزارش های موثق دولت عراق، در شرایط کنونی بار دیگر اقاعده به عراق بازگشته و آنجا را تبدیل به جولانگاه اقدامات تروریستی و عملیات های انتحاری خود کرده است. انفجارات عراق طی هفته های گذشته همزمان بود با اعلام موجودیت نسل جدیدی از عناصر القاعده که خود را «زرقاویان جدید» نامگذاری کرده‌اند. این نام برگرفته از نام «ابومصعب زرقاوی» رهبر افسانه ای شاخه القاعده در عراق است که در سال‌های گذشته تعداد زیادی از مردم عراق را به کام مرگ فرستاد و سرانجام در سال 1385 در اثر عملیات مشترک نیروهای آمریکایی و نیروهای امنیتی عراق، کشته شد.

این گروه نسل سوم سازمان القاعده به شمار می ‌آیند و از عناصر تروریستی خشونت طلبی تشکیل شده است که از ارتکاب جنایات فجیعی همچون آدم ربایی و تجاوز و سربریدن افراد بی گناه ابایی ندارند. بنا بر اعلام کمیته امنیتی استان دیاله، این جماعت خونخوارترین شاخه القاعده به شمار می‌رود که اخیرا در ربودن 43 غیرنظامی عراقی و مثله کردن اجساد آنها به شکلی وحشیانه دست داشته است. گفته می شود هدف قرار دادن خودروهای زائران ایرانی نیز کار این گروه بوده است.

یکی از اقدامات اخیر القاعده حمله مسلحانه به زندان‌های ابوغریب و تاجی در نزدیکی بغداد بود که به فرار حداقل 500 زندانی منجر شد. به گفته پلیس بین الملل (اینترپل) القاعده در حملات اخیر به چندین زندان در ۹ کشور از جمله عراق، لیبی و پاکستان دخالت داشته است؛ حملاتی که در اثر آن صدها تروریست و مجرم موفق به فرار شده اند.

از طرفی وجود دشمن مشترک نزد القاعده و بعثی ها در عراق، زمینه همسویی و همکاری دو طرف را فراهم نموده است؛ تا حدی که «عزت‌ ابراهیم الدوری» معاون صدام برای نخستین ‌بار با «برادر» خطاب ‌کردن عناصر القاعده، به ائتلاف و همکاری حزب منحله بعث با این شبکه تروریستی اعتراف کرد.

القاعده در سوریه

شاخه القاعده در سوریه موسوم به جبهه النصره در 22 ژانویه 2012 به رهبری «ابومحمد الجولانی» اعلام موجودیت کرد. عده ای بر این باورند که تشکل سلفی جبهه النصره به شکل ناگهانی در صحنه سوریه ظهور یافته و هیچ سابقه ای در این کشور نداشته است؛ اما برخی دیگر معتقدند که این تشکل تروریستی از سال ها قبل و به طور مشخص از زمان سقوط صدام دیکتاتور عراق فعالیت خود را در خاک سوریه آغاز کرده بود.

تندروهای سلفی و به ویژه افراد تحت تعلیم مشایخ وهابی و سلفی در آغاز بحران سوریه از طریق مساجدی که به طور عمده توسط وهابی ها اداره می شد، با یکدیگر آشنا شده و در مرحله بعدی با «عرب های افغان» پیوند خورده و عناصر جبهه النصره را تشکیل دادند.

تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه فرصت خوبی در اختیار هسته های سلفی تندرو قرار داد تا خود را سازماندهی مجدد کنند و با بهره گیری از خلا ناشی از نقل و انتقال قدرت در برخی از کشورهای عربی، اهداف خود را پیش ببرند. سازماندهی نیروهای تندرو در سوریه قطعا محدود به سوری ها نبود، زیرا به لحاظ بافت جغرافیایی در مناطق سنی نشین غرب عراق و شمال لبنان نیز تندروهای سلفی وجود دارند که انگیزه کافی جهت مبارزه با نظام سوریه را دارند. به تدریج سلفی های افراطی از دیگر کشورهای عربی و حتی اروپایی نیز به جبهه النصره در سوریه پیوسته و پس از مدت کوتاهی با حمایت غرب و کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی، به چالش بزرگی در برابر رژیم سوریه تبدیل شدند.

آمار مربوط به عناصر جبهه النصره در سوریه متفاوت است و تعداد آنان از 6 هزار تا 12 هزار تن برآورد شده است. عناصر این جبهه از مرزهای شمال سوریه و ترکیه تا مرزهای لبنان حضور داشته و جنگجویانش نسبت به دیگر گروه هایی که علیه دولت سوریه می‌جنگند، آموزش دیده ‌تر و دارای تسلیحات پیشرفته‌ تری هستند. انگیزه های اعتقادی و نگاه تکفیری از جمله لزوم مقابله باعلویان، حزب الله لبنان و جهموری اسلامی ایران نیز موجب تقویت روحیه و عملکرد رزمی آنان شده است.

جبهه النصره که از ابتدا با دیگر گروه های مسلح ضد نظام (همچون ارتش آزاد سوریه) هماهنگی و همکاری داشت به تدریج با آنان زاویه گرفت تا جایی که معاذ الخطیب (رهبر وقت ائتلاف ملی سوریه) که در ابتدا با قرار دادن جبهه النصره در لیست تروریسم توسط آمریکا مخالف بود، در صفحه فیس بوک خود اعلام کرد اندیشه القاعده با ائتلاف ملی سوریه همخوانی ندارد. اختلافات جبهه النصره با معارضان سوری به تدریج تبدیل به درگیری های میدانی و نزاع بر سر قلمرو شده است.

خشونت طلبی و ارتکاب جنایات فجیع همچون سربریدن و شکافتن سینه ها و قتل عام کودکان و زنان موجب شد جبهه النصره حتی از نگاه آن دسته از مردم سوریه که مخالف نظام بودند، بیفتد. موضوعی که ناخواسته تبدیل به نقطه ضعف القاعده در سوریه و نقطه قوت نظام سوریه در برابر تروریست ها و حامیان آنان گردیده است. این در حالی است که دستاوردهای میدانی ارتش سوریه نیز موجب افول بیشتر القاعده در سوریه شده و به همین دلیل عناصر جبهه النصره سعی دارند عراق و لبنان را به عنوان اهداف جایگزین، آماج ناامنی و تروریسم قرار دهند.

القاعده و آمریکا

رابطه آمریکا و القاعده ماجرایی طولانی و دارای فراز و نشیب های متعددی است. همچنان که گفته شد در زمان حمله شوروی به افغانستان، القاعده توسط آمریکایی ها و برای جلوگیری از نفوذ شوروی در آسیای میانه ایجاد شد و در دوره نبرد القاعده با ارتش سرخ شوروی در افغانستان، این سازمان از حمایت های سازمان جاسوسی آمریکا (سی آی ای) کاملا برخوردار بود. پس از پایان جنگ افغانستان رابطه القاعده و آمریکا تیره شد و رهبران این سازمان مأموریت جدید خود را جهاد با صلیبی ها در گستره جهانی اعلام کردند.

با این حال برخی تحلیلگران در این چرخش ناگهانی در مناسبات دو طرف تشکیک کرده و بر این باورند که به رغم تقابل ظاهری، روابط پشت پرده سران اصلی القاعده با سازمان اطلاعاتی آمریکا همچنان برقرار است. یکی از دلایلی که این گروه می آورند آن است که اقدامات ضد انسانی و خشونت آمیز القاعده، بیش از آن که به غرب ضربه بزند، شیعیان و جریان مقاومت متأثر از جمهوری اسلامی را در منطقه هدف قرار داده و در ضمن چهره اسلام و مسلمانان را مخدوش می کند و حتی زمینه لشکرکشی آمریکا و هم پیمانانش را به خاورمیانه (به بهانه مبارزه با تروریسم) فراهم ساخته است.

اگر آمریکا با القاعده در مناطقی چون افغانستان، عراق، یمن و شمال آفریقا تقابل داشت، در عرصه سوریه با دشمن خود به همسویی رسید. آمریکا از ابتدا جبهه النصره را مطابق اهداف خود در براندازی رژیم سوریه ارزیابی می کرد، هر چند با توجه به وابستگی این جبهه به القاعده و نیز ارتکاب عملیات های خشونت آمیز تروریستی، در ظاهر ناچار شد این گروه را در دسامبر ۲۰۱۲ به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کند.

روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در دوران اوج جبهه النصره طی گزارشی نوشت: شورشیان القاعده به یکی از مؤثرترین نیروهای جنگی در سوریه تبدیل شده اند. این امر از یک سو به نفع مخالفان خارجی سوریه (به ویژه آمریکا) است؛ اما از دیگر سو چالش آشکاری را پیش روی آمریکا و سایر کشورهایی که خواستار حمایت از شورشیان غیر القاعده ای هستند، قرار داده است.

با این حال به نظر می رسد آمریکا بزرگترین برنده حضور القاعده با محوریت جبهه النصره در سوریه است. واشنگتن در عین حالی که نام این جبهه را در لیست سیاه خود قرار داده، هیچگاه با آن برخورد نکرده است. به عبارتی آمریکا بر اساس یک ضرب المثلی قدیمی (دشمن دشمن من، دوست من است) جبهه النصره را دوست خود یافته است.

این دوستی تا حدی بود که شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی در تیرماه 91 در گزارشی از همسویی کامل القاعده و دولت آمریکا بر ضد بشار اسد پرده برداشت و صراحتا عنوان کرد که هر دو پی گیر اجرایی شدن یک هدف مشترک هستند و آن سرنگونی رژیم اسد است. القاعده و آمریکا در افغانستان و عراق به عنوان دو دشمن کهنه هستند و هریک از قتل سربازان طرف دیگر با افتخار یاد می کند و آن را به فال نیک می‌گیرد، اما چه شده است که این دو دشمن در سوریه دست به دست یکدیگر بر ضد بشار اسد می جنگند؟ یکی آتش تهیه می ریزد و دیگری در فاز سیاسی فشارها را افزایش می‌دهد و خواهان کنار رفتن اسد است. یکی به روستایی می رود و سر زنان و کودکان را بریده و بر روی سینه هایشان قرار می دهد و دیگری با عملیاتی رسانه ‌ای آن را به گردن دولت و ارتش سوریه می اندازد!

جمع بندی

سازمان القاعده به عنوان یک جریان ایدئولوژیک، سازمان یافته و با تجربه، چالش های زیادی را در سطح منطقه و جهان پدید آورده است. این سازمان از یک سو مدعی مبارزه و جهاد با غرب است، اما از سوی دیگر با حربه تکفیر و فتنه انگیزی، وحدت مسلمان را شانه گرفته است. این دوگانگی در رویکرد و عملکرد القاعده موجب شده است آمریکا به آسانی از این سازمان بهره برداری کرده و به رغم آن که در مواردی از حملات این سازمان ضربه خورده است، اما در عرصه ای به نام سوریه به همسویی با آن پرداخته و به خوبی از آن استفاده ابزاری می کند. زمینه این استفاده ابزاری در عراق و لبنان نیز در حال شکل گیری است.

هدف اصلی آمریکا از بازی با القاعده در سوریه تضعیف محور مقاومت، ایجاد فتنه طائفه ای و مذهبی، نابودی زیرساخت ها و ایجاد هرج و مرج در این کشور و برخی از همسایگان آن مانند لبنان و عراق است و جبهه النصره بهترین ابزار برای تأمین این هدف است. البته آمریکا به خوبی می داند که در این میان، مهار القاعده و نظارت بر فعالیت جبهه النصره ضروری است و خط قرمز آمریکا یعنی امنیت رژیم صهیونیستی نباید آسیبی ببیند. قطعا اگر القاعده فراتر ازاهداف و منافع آمریکا گامی برداشته و از خطوط قرمز عبور کند، بار دیگر هدف حمله کاخ سفید قرار خواهد گرفت.(کارکردهای «القاعده» در شرایط جدید منطقه/فرزان شهیدی/ بصیرت)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد