۱۳۹۳/۱۰/۲۰
–
۲۳۹ بازدید
دانشجوی گرامی از اینکه سوال خودتان را به صورتی دقیق پرسیده اید از شما تشکر می نماییم. به سوال شما به دو صورت می توان پاسخ داد: ۱. جواب نقضی: به این معنا که برخی از انقلاب ها از جمله انقلاب فرانسه با شعار «آزادی» و «برابری» ایجاد شد. خود انقلاب فرانسه یک از این نمونه هاست. نمونه دیگر خود انقلاب ایران، که دو شعار عمده «استقلال» و «آزادی» از جمله شعارهای آن بود پس می توان گفت این ادعا صحیح نیست که گفته شود از طریق انقلاب آزادی فراهم نمیشود چون موارد نقضی دارد.
دانشجوی گرامی از اینکه سوال خودتان را به صورتی دقیق پرسیده اید از شما تشکر می نماییم. به سوال شما به دو صورت می توان پاسخ داد: 1. جواب نقضی: به این معنا که برخی از انقلاب ها از جمله انقلاب فرانسه با شعار «آزادی» و «برابری» ایجاد شد. خود انقلاب فرانسه یک از این نمونه هاست. نمونه دیگر خود انقلاب ایران، که دو شعار عمده «استقلال» و «آزادی» از جمله شعارهای آن بود پس می توان گفت این ادعا صحیح نیست که گفته شود از طریق انقلاب آزادی فراهم نمیشود چون موارد نقضی دارد.
جواب حلی: ابتدا باید دید چرا این سوال ایجاد شده است؟ که برخی می پندارند که از طریق انقلاب، آزادی فراهم نمی شود. این به چند دلیل بر میگردد: 1. ابتدا برخی از نظریه پردازان غربی انقلاب، متاثر از نظریه های مارکسیستی هستند. که «آزادی» دغدغه آنها نیست و بیشتر دغدغه «برابری» دارند. 2. برخی از انقلاب ها در آسیا(چین، روسیه) و نیز در آمریکای جنوبی، سبقه ای مارکسیستی داشته اند و بر طبق نظرات انقلابی-مارکسیستی بنا شده اند. به این دو دلیل عمده، برای برخی از شائبه ایجاد شده است که نمی توان از طریق انقلاب به آزادی رسید.
نکته دیگر اینکه، نظریه های مارکسیستی انقلاب، یکی از نظریه های انقلاب محسوب می شود. و نمی شود همه نظریات در مورد انقلاب ها را به نظریه مارکسیستی نسبت داد. در حالی که در تقسیم بندی نظریات انقلاب می توان به موارد زیر اشاره نمود : 1. نظریات روانشناختی 2. ساختاری -کارکردی 3. نظریات سیاسی (توسعه نامتوازن ) 4. نظریات فرهنگی 5. نظریات مارکسیستی(اقتصادی) 6. نظریات اجتماعی
با این حال نمی توان به صورت قطع و یقین گفت که هرگز از طریق انقلاب «آزادی» فراهم نمی شود. این مطلب کلیت ندارد.
نکته دیگر توجه به خود مفهوم «آزادی» است که چه برداشتی از آن وجود دارد، مفهوم آزادی در نظام های مختلف اجتماعی معانی متفاوت و بعضا متضادی دارد. آزادی به مفهوم غربی و در چارچوب نظام غربی، چیزی جز سرکشی و تعرض به مفاهیم مذهبی و دینی و رهایی مطلق از بندهای دین مسیحیت نیست. در این نظام انسان ها حق مسلم خود می دانند که آزاد باشند، آن هم به شکل رهایی مطلق و عدم تقید و نفی هرگونه محدودیت و امور مقدسی که آنها را در یک چارچوب خاص و ثابتی قرار دهد. از سوی دیگر آزادی در اندیشه و نظام اسلامی مفهومی دوسویه است. از یک طرف معنای سلبی دارد که در واقع رهایی از سیطره غیر خدا و شکستن انواع بت ها و طاغوت های سلطه جو است.( که به خصوص در انقلاب اسلامی این مساله وجود داشت) و از سوی دیگر پذیرش بندگی و عبودیت خدای متعال است که برای انسان مسئولیت، محدودیت و رسالت را به وجود می آورد. بنابراین آزادی در مفهوم غربی از حقوق طبیعی و اولیه انسان شمرده می شود که هر زمانی خواست می تواند از این حق دست بردارد. اما در مفهوم اسلامی چنین نیست زیرا انسان در برابر آزادی خود مسئولیت دارد و در هیچ شرایط زمانی و مکانی این مسئولیت از انسان سلب نخواهد شد. اگر دقت شود خود مفهوم آزادی که به آن، در سوال اشاره شده است. مبهم است. اگر منظور شما از آزادی مفهومی غربی باشد. در این صورت انقلاب اسلامی ایران در چارچوب مبانی فکری، لیبرالیسم قرار نمی گیرد. اینکه در انقلاب اسلامی ایران نیز مفهوم «برابری» و «عدالت» نیز به کار رفته است دلیل این نمی شود که انقلاب اسلامی را با نظریه های مارکسیستی مقایسه کرد. چرا که همانطور که انقلاب اسلامی بنا به مبانی عقیدتی و فکری خود، تعریف خاصی از «آزادی» دارد. به همان نسبت معنای مارکسیستی از عدالت نیز در گفتمان انقلاب اسلامی نفی و بر معنای اسلامی و قرآنی عدالت تکیه می شود. از اینجا معلوم می شود که میزان اعتقاد و پایبندی رهبران انقلاب، و همچنین نوع ساختارهای اجتماعی، فرهنگ سیاسی در جامعه ایران با آزادی به معنای غربی سازگاری ندارد. با توجه به توضیحات پیش گفته، می توان به این نتیجه رهنمون شد که به طور خاص، انقلاب اسلامی، مفاهیمی نظیر آزادی و «عدالت و برابری» را در زمینه جامعه اسلامی، و مبانی اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی اسلام قابل تحقق می داند. این به این معنا نیست که از طریق انقلاب و به خصوص انقلاب اسلامی «آزادی» فراهم نمی شود. آزادی در زمینه و (context) اسلامی قابلیت تحقق دارد. اینکه عده ای از اندیشمندان غربی آزادی را فقط و فقط بر مبنای لیبرالیسم قابل تحقق بدانند و در زمینه و (context ) غربی «آزادی» را قابل مطالعه و بررس بدانند. درست نیست.
برای مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:
1. مصطفی ملکوتیان، تئوری های انقلاب
2. مصطفی ملکوتیان، انقلاب اسلامی در سپهر نظریه پردازی
3. آلوین استانفورد، تئوری های انقلاب ، مقاله آزادی؛ حق یا مسئولیت مفهوم آزادی از منظر اسلام و غرب
جواب حلی: ابتدا باید دید چرا این سوال ایجاد شده است؟ که برخی می پندارند که از طریق انقلاب، آزادی فراهم نمی شود. این به چند دلیل بر میگردد: 1. ابتدا برخی از نظریه پردازان غربی انقلاب، متاثر از نظریه های مارکسیستی هستند. که «آزادی» دغدغه آنها نیست و بیشتر دغدغه «برابری» دارند. 2. برخی از انقلاب ها در آسیا(چین، روسیه) و نیز در آمریکای جنوبی، سبقه ای مارکسیستی داشته اند و بر طبق نظرات انقلابی-مارکسیستی بنا شده اند. به این دو دلیل عمده، برای برخی از شائبه ایجاد شده است که نمی توان از طریق انقلاب به آزادی رسید.
نکته دیگر اینکه، نظریه های مارکسیستی انقلاب، یکی از نظریه های انقلاب محسوب می شود. و نمی شود همه نظریات در مورد انقلاب ها را به نظریه مارکسیستی نسبت داد. در حالی که در تقسیم بندی نظریات انقلاب می توان به موارد زیر اشاره نمود : 1. نظریات روانشناختی 2. ساختاری -کارکردی 3. نظریات سیاسی (توسعه نامتوازن ) 4. نظریات فرهنگی 5. نظریات مارکسیستی(اقتصادی) 6. نظریات اجتماعی
با این حال نمی توان به صورت قطع و یقین گفت که هرگز از طریق انقلاب «آزادی» فراهم نمی شود. این مطلب کلیت ندارد.
نکته دیگر توجه به خود مفهوم «آزادی» است که چه برداشتی از آن وجود دارد، مفهوم آزادی در نظام های مختلف اجتماعی معانی متفاوت و بعضا متضادی دارد. آزادی به مفهوم غربی و در چارچوب نظام غربی، چیزی جز سرکشی و تعرض به مفاهیم مذهبی و دینی و رهایی مطلق از بندهای دین مسیحیت نیست. در این نظام انسان ها حق مسلم خود می دانند که آزاد باشند، آن هم به شکل رهایی مطلق و عدم تقید و نفی هرگونه محدودیت و امور مقدسی که آنها را در یک چارچوب خاص و ثابتی قرار دهد. از سوی دیگر آزادی در اندیشه و نظام اسلامی مفهومی دوسویه است. از یک طرف معنای سلبی دارد که در واقع رهایی از سیطره غیر خدا و شکستن انواع بت ها و طاغوت های سلطه جو است.( که به خصوص در انقلاب اسلامی این مساله وجود داشت) و از سوی دیگر پذیرش بندگی و عبودیت خدای متعال است که برای انسان مسئولیت، محدودیت و رسالت را به وجود می آورد. بنابراین آزادی در مفهوم غربی از حقوق طبیعی و اولیه انسان شمرده می شود که هر زمانی خواست می تواند از این حق دست بردارد. اما در مفهوم اسلامی چنین نیست زیرا انسان در برابر آزادی خود مسئولیت دارد و در هیچ شرایط زمانی و مکانی این مسئولیت از انسان سلب نخواهد شد. اگر دقت شود خود مفهوم آزادی که به آن، در سوال اشاره شده است. مبهم است. اگر منظور شما از آزادی مفهومی غربی باشد. در این صورت انقلاب اسلامی ایران در چارچوب مبانی فکری، لیبرالیسم قرار نمی گیرد. اینکه در انقلاب اسلامی ایران نیز مفهوم «برابری» و «عدالت» نیز به کار رفته است دلیل این نمی شود که انقلاب اسلامی را با نظریه های مارکسیستی مقایسه کرد. چرا که همانطور که انقلاب اسلامی بنا به مبانی عقیدتی و فکری خود، تعریف خاصی از «آزادی» دارد. به همان نسبت معنای مارکسیستی از عدالت نیز در گفتمان انقلاب اسلامی نفی و بر معنای اسلامی و قرآنی عدالت تکیه می شود. از اینجا معلوم می شود که میزان اعتقاد و پایبندی رهبران انقلاب، و همچنین نوع ساختارهای اجتماعی، فرهنگ سیاسی در جامعه ایران با آزادی به معنای غربی سازگاری ندارد. با توجه به توضیحات پیش گفته، می توان به این نتیجه رهنمون شد که به طور خاص، انقلاب اسلامی، مفاهیمی نظیر آزادی و «عدالت و برابری» را در زمینه جامعه اسلامی، و مبانی اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی اسلام قابل تحقق می داند. این به این معنا نیست که از طریق انقلاب و به خصوص انقلاب اسلامی «آزادی» فراهم نمی شود. آزادی در زمینه و (context) اسلامی قابلیت تحقق دارد. اینکه عده ای از اندیشمندان غربی آزادی را فقط و فقط بر مبنای لیبرالیسم قابل تحقق بدانند و در زمینه و (context ) غربی «آزادی» را قابل مطالعه و بررس بدانند. درست نیست.
برای مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:
1. مصطفی ملکوتیان، تئوری های انقلاب
2. مصطفی ملکوتیان، انقلاب اسلامی در سپهر نظریه پردازی
3. آلوین استانفورد، تئوری های انقلاب ، مقاله آزادی؛ حق یا مسئولیت مفهوم آزادی از منظر اسلام و غرب