۱۳۹۳/۰۹/۱۴
–
۲۳۸۴ بازدید
راز جاودانگی دین اسلام چیست؟
1 با توجه به اینکه زندگى انسان در حال تحول است و در هر زمان و مکانى تغییر مى کند، آیا باز دین اسلام براى همه این زمان ها و مکان ها و حتى براى دنیاى مدرن امروز است؟ رمز توانایى اسلام در این گستره چیست؟
2 آیا تعالیم اسلام همه نیازهاى علمى انسان را تأمین مى کند؟ جایگاه علوم بشرى در این زمینه است؟
براى پاسخ به پرسش نخست، توجه به چند مطلب لازم است:
یک. اسلام، دین خاتم است
این مسأله علاوه بر اینکه مورد اتفاق همه مسلمانان باشد، با قرآن و سنت نیز ثابت شده است. خداوند متعال مى فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»
(1).
در روایتى نیز آمده است: «لانّ اللّه تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غض الى یوم القیامه»(2) «خداوند قرآن را براى زمان خاصى و مردم خاصى نفرستاد. پس قرآن تا روز قیامت در هر زمانى جدید و براى هر قومى تازه است».
در روایت دیگرى آمده است: «حکم الهى و تکالیف خداوند در حق اولین و آخرین یکسان است مگر اینکه علت یا پدیده اى پیش آید که باعث دگرگونى حکم شود و نیز همگان نسبت به تغییر حکم، هنگام پیش آمدن حوادث هماننداند و واجبات بر همه یکسان است. از همان ها که پیشینیان سؤال مى شوند، آیندگان نیز سؤال مى شوند و مورد محاسبه قرار مى گیرند».(3)
و نیز فرمود: «حلال محمد حلال ابداً الى یوم القیامه و حرامه حرام ابداً الى یوم القیامه لا یکون غیره و لا یجى ء غیره»(4)
امام خمینى نیز فرمود: «احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست و تا ابد باقى و لازم الاجرا است»،(5)
دو. لوازم خاتمیّت اسلام
خاتمیت اسلام لوازمى دارد از جمله:
1 تحریف نشود. یکى از مهم ترین علل تجدد نبوت، تحریف ادیان پیشین از سوى پیروان آن بود به گونه اى که دستیابى به آن دین ناب، از طریق عادى براى انسان غیر ممکن مى نمود. دین خاتم باید از سازو کارى بهره مند باشد که آن را از تحریف حفظ کند.
2 جاودان و همگانى باشد. طبق ادله لزوم بعثت، بشر همواره نیازمند هدایت الهى است و انسان در هیچ دوره اى، نباید محروم از هدایت الهى (دین) باشد. اگر دین الهى ختم شود و آن دین خاتم، مخصوص زمان و یا مکان خود باشد، باعث محرومیت انسان ها و نسل هاى دیگر، از دین مى گردد. این با اصل دلیل لزوم بعثت، منافات دارد. پس دینى مى تواند دعواى خاتمیت داشته باشد که همگانى و جاودان باشد.(6)
لازمه جاودان و همگانى بودن دین خاتم، آن است که در هر دوره اى و با هر زمانه و زمینه اى، بتواند رسالت خود را در هدایت انسان ها انجام دهد و در تأمین نیازهاى بشر- که او را محتاج به دین کرده است- کارا باشد.
از آنجا که زندگى انسان، همواره دستخوش تغییر و تحول است، باید ساز و کار مناسبى در دین خاتم موجود باشد که بتواند در شرایط مختلف، قابل اجرا بوده و اهداف اصیل خود را تأمین کند. این ساز و کار در واقع رمز جاودانگى دین خاتم و توانایى او در هدایت بشر در هرزمان و مکان است.
سه. رمز جاودانگى اسلام
خداوند متعال درباره ختم دین خود مى فرماید: «… الیوم یئس الذین کفرا من دینکم فلا تخشوهم واخشونِ الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا»
(7) «امروز کافران از اینکه به دین شما اختلالى رسانند، طمع بریزند. پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من نترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم. بهترین دین را که اسلام است برایتان برگزیدم».
آن روز، روزى است که کافران از نابودى اسلام مأیوس مى شوند یعنى، عنصرى در دین تعبیه شد که حافظ دین است و از آنجا که مراد «الیوم» روز غدیر است، آن عنصر «امامت» مى باشد.
در تفاسیر شیعى این مسأله مسلم است. در منابع اهل سنت نیز به آن اشاره شده است از جمله:
1 ابن عساکر شافعى (571 ه)، به نقل از الدر المنثور، جلال الدین سیوطى، انتشارات محمدامین دمج، بیروت، ج 2، ص 289
2 جلال الدین سیوطى شافعى (991 ه)، الدر المنثور، ج 2، ص 259
3 السید شهاب الدین آلوسى شافعى (1270 ه)، روح المعانى، دار احیاء التراث العربى، ج 6، ص 193
4 شیخ محمد عبده (1323 ه)، المنار، دارالفکر، ج 6، ص 463
5 ابى بکر احمدبن على الخطیب (463 ه)، تاریخ بغداد، دارالکتب العربى، ج 8، ص 290
6 ابى عساکر شافعى، تاریخ دمشق، دارالفکر، ج 42، ص 233
7 ابن کثیر (571 ه)، البدایه و النهایه، دارالکتب العلمیه، ج 7، ص 342
امامت و تبیین دین
امامان معصوم علیه السلام براى محفوظ ماندن اسلام در طول تاریخ حضور خود، سه کار را انجام دادند:
یکم. در کنار تأیید آیات قرآن، سنت نبوى را عیناً نقل کردند و نگذاشتند حوادث پس از رحلت (حدود یک قرن منع کتابت حدیث) سنت نبوى را نابود سازد و با این کار منابع دین را حفظ کردند.(8)
دوم. روش فهم قرآن و سنت و روش استنباط احکام اسلام را آموزش دادند که تا ابد و در طول تاریخ، انسان ها بتوانند رأى اسلام در هر زمینه را، از منابع آن استخراج و استنباط کنند. این روش- که اجتهاد مصطلح شیعى بر پایه آن بنا شده است- راهى است که در صورت پیموده شدن، مى تواند رأى اسلام را در همه زمان ها درباره هر موضوعى از منابع دین به دست آورد.
سوم. کسانى را که شایستگى لازم براى به کارگیرى این روش دارند، به مردم معرفى کردند. امام عسکرى علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه» «هرکس از فقهاى امت من که نفس خود را مواظبت کند و از دینش پاسدارى نماید، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت کند، سزاوار است که غیر فقها از او تقلیدکنند».
نتیجه اینکه امامان معصوم علیهم السلام در دوران حضور خود، منابع دین و روش استخراج احکام آن و نیز ویژگى هاى لازم را براى شخصى که مى تواند آنها را استخراج کند، آموزش دادند تا دین الهى همواره از تحریف مصون بماند.
حال باید دید فقهى که از مدرسه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله استخراج مى شود، چگونه مى تواند دنیاى متغیر و متجدد را ادا کند. براى این منظور باید نخست دانست که همه نیازهاى انسان متغیر و متحول نیست. همان گونه که جسم انسان ها و نیازهاى آن، از صدر اسلام تغییر نکرده و بعدها نیز تغییرى نخواهد کرد روان و فطرت انسان و احساسات و تمایلات او نیز تغییر نکرده است. انسان همواره خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، حس نوع دوستى، زیبایى گرایى و… از نیازهاى خود شمرده است هرچند که شکل آنها در زمان ها و مکان هاى مختلف، متفاوت بوده و روابط اجتماعى انسان ها پیچیده و گسترده شده است. پس بخشى از حیات انسان، ثابت و بخش دیگر آن در حال تغییر و تحول است. جاودانگى اسلام براى تأمین نیازهاى ثابت انسان، هیچ مشکلى ندارد و مشکل یاد شده فقط تأمین نیازهاى متغیر به وسیله دین ثابت است.
دین و اداره دنیا
سازوکارهایى که دین ثابت، براى این نیازهاى متغیر پیش بینى کرده، قواعد و اصول ثابتى است که در درون خود امکان تطبیق باشرایط مختلف زمانى و مکانى را دارد.
در اسلام قواعد کلى و عامى وجود دارد که به مجتهد، این توانایى را مى دهد که هرگاه مسأله جدیدى به دلیل تحولات زندگى بشر پدید آمد، بتواند در رابطه با این مسأله نظر بدهد. در این رابطه چند نکته را باید در نظر گرفت:
الف. دین خداوند در طول تاریخ متناسب با رشد علمى اجتماعى فکرى و مقتضیات عصرى روند تکاملى داشته است تا آنجا که بشریت به حدى از بلوغ برسد که بتواند برنامه تکاملى مربوط به تمام ادوار تاریخى را یک جادریافت دارد و قرآن- که اساسنامه و مرامنامه تکامل نهایى بشر براى همه اعصار و امصار است- بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل گردید و به عنوان سندى جاودان و زنده براى بشریت باقى ماند.
ب. اینکه «قرآن براى فهم مردمى بدوى و عرب زبان نازل شده است»، سخنى نادرست است زیرا قرآن «در میان مردمى بدوى و عرب زبان» نازل شده و فرق است بین اینکه چیزى در میان قومى خاص ظهور یابد با این سخن که «مخصوص آنها پدید آمده باشد». جالب این است که قرآن هیچ گاه مخاطب خود را اعراب قرار نداده و همواره روى خود را با «ناس»، یعنى، متوجه جمیع مردم یا مؤمنان کرده است که هر انسان خداجوى در هر عصر و وابسته به هر نسلى راشامل مى شود. از نظر فهم پذیرى نیز آیات قرآن چند دسته اند:
1 بعضى از آیات قرآن، هم براى اعراب بدوى آن زمان فهم پذیر بود و در عین بساطت و سادگى بیان داراى چنان استوارى علمى و منطقى است که براى دانشمندان برجسته امروزى نیز جالب توجه و درخور دقت است.
2 برخى از آیات چه در زمان نزول و چه در زمان ما، جز با تعمق و ژرف کاوى هاى دقیق و روش مند قابل درک نیست.
3 بسیارى از حقایق علمى و فلسفى و مباحث اجتماعى قرآن تنها در پرتو دانش کنونى یا آینده بشریت قابل درک است.(9)
4 بسیارى از آیات قرآن نیز تاحد زیادى فراتر از عقول و افهام عادى بشر بوده و تنها در سایه پرتوافشانى هایپیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) فهم پذیر است و تفاسیر مأثوره از آنان گنجینه هاى ارزشمندى است که حقایق والایقرآن را به نیکوترین وجهى در اختیار بشریت قرار مى دهد. این نکته چیزى نیست که تنها شیعه بدان معترف باشد. بلکه اهل سنت نیز در بسیارى از تفاسیر خود به احادیث مأثوره تمسک مى جویند.
5 اینکه قرآن به وقایع زمان خود اشاره نموده است، قرآن را منحصر به آن عصر نمى سازد زیرا:
الف. قرآن منحصربه ذکر چند حادثه و نکته تاریخى گذرا نیست بلکه مشتمل بر معارفى جاودان در باب خداشناسى، کیهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنماشناسى و مجموعه گسترده اى از احکام اخلاق و… است که همه زمان ها راپوشش مى دهد و هدایت بشریت به سوى سعادت را در هر مقطع تاریخى تأمین مى کند.
ب. وقایع تاریخى نیز که در قرآن اشاره شده، هر چند مربوط به گذشته است، ولى کار کرد آنها در آینده است. به عبارت دیگر هر یک از آنها به نحو استلزام بیانگر نوعى سنت لا یتغیر تاریخى یا حکم و قانونى است که دارایکلیت و شمول است، مثلا وقتى قرآن درباره بنى اسرائیل مى گوید: «آنان پس از رهایى از چنگال فرعون اظهارنارضایتى از غذاى واحد نموده و خواست هاى مادى متعددى نمودند و لاجرم گرفتار غضب الهى گردیدند»، نشان مى دهد که رفاه طلبى افزون خواهى و نافرمانى در برابر فرستاده خداوند سرانجام به تباهى و تیره بختى خواهد انجامیدو این درس بزرگى براى همه کسانى است که پس از رهایى از بند حکومت هاى استبدادى و ظالمانه در برابر اندک دشوارى صبورى نمى ورزند و در جست وجوى خواست هاى مادى بى تابى مى کنند.
(1) انبیا (21)، آیه 107 و «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین» احزاب (23)، آیه. 40
(2) صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص. 130
(3) کلینى، فروع کافى، ج 5، ص 18، کتاب الجهاد، باب. 13
(4) کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 58، ح 19 بحارالانوار، ج 89، ص 148، باب. 1
(5) امام خمینى، ولایت فقیه، ص. 8
(6) براى آگاهى بیشتر ر. ک:
الف. جوادى آملى، عبدالله، شریعت در آیینه معرفت، ص 227- 214
ب. مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش عقاید، ج 2، ص 126- 113
پ. سبحانى، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل
ت. مطهرى، مرتضى، ختم نبوت
ث. مطهرى، مرتضى، اسلام و مقتضیات زمان
د. جوادى آملى، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت، فقاهت و عدالت، ص. 236
(7) مائده (5)، آیه. 3
(8) ر. ک:
الف. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، ج 2، ص 82، و 595
ب. عسگرى، علامه مرتضى، معالم المدرستین، ج 2، ص 44
پ. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 5، ص 118
ت. فتح البارى، ج 1، ص 194
ث. ناینى، جلال، توضیح الملل، ترجمه الملل و النحل، ج 1، ص 35
ج. الجامع الصحیح، ج 1، ص 57، ح 114 ص 52، ح 100 ج 2، ص 373، ح 3053 ج 3، ص 181، ح 4431، ج 3، ص 182، ح 4432 ج 4، ص 29، ح 5669 ج 4، ص 375، ح 7366
ح. مسند احمد، ج 1، ص. 355
(9) براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر. ک: بوکاى، موریس، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم.