۱۳۹۵/۰۴/۲۴
–
۱۶۵ بازدید
محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان نوشت:
بینالی ایلدیریم چند روز پس از تکیه زدن بر جای داوود اوغلو، نخست وزیر ترکیه اظهارات مهمی را بر زبان راند، آنجا که گفت کشورش در نظر دارد روابط خود را با سوریه بهبود بخشد؛ این اظهارات مهر تاییدی شد بر تحلیل آن دسته از کارشناسانی که میگفتند، اردوغان در ماجرای سوریه به بن بست خورده و تغییر استراتژی داده و ادامه خصومت با بشار اسد را به مصلحت کشورش نمیبیند. این عقبنشینی از سوی کشوری که به عنوان اصلیترین حامی داعش خوانده میشود، آنقدر مهم هست که بتوان آن را یک پیروزی بزرگ و راهبردی برای بشار اسد، ایران و حتی خود ترکیه خواند. ترکیه در پنج سال گذشته، از ماجراجوییهای منطقهای خود چه منفعتی جز جنگ داخلی و خسارتهای هنگفت اقتصادی دیده است؟ برای ترکیهای که به هیچ یک از اهداف خود نرسیده، جلوگیری از ادامه این روند خسارتبار میتواند به اندازه یک پیروزی شیرین باشد. درباره این عقبنشینی که همزمان شده با تضعیف بیسابقه داعش در عراق و سوریه گفتنیهایی هست:
1- پنج سالی از ظهور پدیده نحس داعش میگذرد. تمرکز جدی داعش روی کشورهای عراق، لبنان و سوریه یعنی متحدان کلیدی ایران در منطقه، کافی بود برای اینکه به این نتیجه برسیم، داعش را برای مهار ایران ساختهاند. کشوری که اسرائیل آن را بزرگترین خطر برای موجودیت خود میداند. اینکه گفته شود علت ظهور چنین جانورانی در این سه کشور به «شرایط خاص و مهیایِ» حاکم بر این کشورها باز میگردد نیز، سخن دقیقی نیست، چرا که هواداران این نظریه در نهایت میخواهند به این نتیجه برسند هدفِ از قبل طراحی شدهای پشت این ماجرا وجود نداشته. اگر هم این فرضیه را درست بگیریم باید پرسید، اولا چه کسانی این «شرایط مهیا» را در این سه کشور مهیا کردند؟ ثانیا آیا این شرایط فقط در کشورهای متحد ایران مهیا بود؟ (که از قضا محورهای مقاومت هم هستند) چرا در هیچ جای دیگر دنیا، داعش و النصره و … مثل این سه کشور حضور جدی نیفتند؟
به این حقیقت که فلسفه وجودی داعش، مهار مقاومت به رهبری ایران برای نجات رژیم صهیونیستی است اعتراف هم شده است، آن هم نه یک بار و دوبار بلکه دهها بار؛ هم از سوی مقامات رسمی و هم غیررسمیِ صاحبان داعش. کتاب خاطرات معروف هیلاری کلینتون، اظهارات مشهور وسلی کلارک و جو بایدن و اعترافات صریح و شفاف بن جاسم آل ثانی، وزیر خارجه وقت قطر تنها نمونههایی از این دلایل و اسناد محکم هستند که در صورت کنار هم قرار دادن آنها، میتوان به اهداف اولیه و ثانویه پدیدآورندگان داعش از خلق چنین گروه جنایتکاری پی برد. در این پروژه، از اسلام هراسی گرفته تا ترسیم مرزهای جدید برای کشورهای غرب آسیا و آفریقا، چپاول ثروتهای نفتی، جنگافروزی بین شیعه و سنی، جان گرفتن کارخانههای اسلحهسازی غرب و …پیشبینی شده است اما هدف غایی و اصلی پروژه داعش همان است که گفته شد و گفتهاند، یعنی؛ مهار ایران، محور اصلی مقاومت برای تامین امنیت اسرائیل. نباید از این مسئله به سادگی گذشت که داعش در این مدت حتی یک گلوله به سمت صهیونیستها شلیک نکرده است. بخوانید:
داعش با منابع مالی دوستان و متحدان ما شکل گرفت… وقتی شما کسانی را میخواهید که باید تا پای مرگ با حزبالله بجنگند، نمیتوانید اطلاعیه بدهید و بگویید بیایید در جنگ ثبت نام کنید، چون میخواهیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم، بلکه شما میروید دنبال آدمهای متعصب، میروید دنبال بنیادگراهای مذهبی، چون آنها هستند که حاضرند با حزبالله مبارزه کنند. (وسلی کلارک، ژنرال ارشد آمریکایی و فرمانده سابق نیروهای این کشور در منطقه، اواخر اسفند ماه سال 93 شمسی)
اظهارات کلارک شباهت زیادی به اظهارات جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا در این خصوص دارد اما بایدن-احتمالا به خاطر مسئولیت رسمی که دارد- پای آمریکا را بطور مستقیم به مسئله باز نکرده و ایجاد داعش را به متحدان خود نسبت داده است: «آنها (متحدان آمریکا ) آنقدر مصمم به کنار زدن اسد و در اصل یک جنگ نیابتی شیعی-سنی بودند… که صدها میلیون دلار و دهها و صدها هزار تن تسلیحات را برای هر کسی که با اسد میجنگید، روانه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه افرادی که در حال دریافت این کمکها بودند، النصره، القاعده و عوامل افراطگرای جهادی بودند که از دیگر بخشهای جهان آمدهاند.»
هیلاری کلینتون اما صریحترین موضعگیریها را در این زمینه دارد. وی در کتاب خاطرات خود صراحتا از تشکیل دولت اسلامی(غربیها به داعش دولت اسلامی میگویند) سخن رانده است:
«ما در جنگ عراق، سوریه و لیبی شرکت کردیم و همه چیز خوب بود. ما با اخوانالمسلمین در مصر توافق کرده بودیم دولت اسلامی در سینا تشکیل شود. قرار بود بخشی از سینا به حماس و بخش دیگر آن به اسرائیل واگذار شود و حلایب و شلاتین به سودان ملحق شود و دولت مصر مرزها با لیبی را در منطقه السلوم باز کند.قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال 2013 در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم. من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از تشکیل آن، توضیح دهم. اما به یکباره همه چیز در برابر چشمان ما فرو ریخت. … ما از طریق اخوانالمسلمین در مصر و دولت اسلامی که قرار بود تشکیل شود منطقه را تقسیم میکردیم و پس از آن توسط عوامل خود از اخوانالمسلمین به سراغ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میرفتیم. ابتدا کار از کویت آغاز میشد و به ترتیب به سراغ امارات، بحرین و عمان میرفتیم. در پی آن، تقسیمات منطقه عربی و مغرب عربی به طور کامل تغییر میکرد و ما تسلط کامل بر منافع نفتی و گذرگاههای دریایی پیدا میکردیم.»
2- آمریکا در این مدت اگرچه به کمک دستنشاندههای منطقهای خود به برخی اهداف ثانویه رسیده اما هرگز به هدف اصلی خود نرسیده است. امروز ترکیه، صحبت از لزوم بهبود روابط با سوریه و عراق میکند. آن هم دو روز پشت سر هم. هیئتهای دیپلماتیک اروپایی یکی پس از دیگری به دیدار اسد میروند، سفارتخانههای تعطیل شده در سوریه یک به یک بازگشایی میشوند، مسکو از موافقت آنکارا برای جلوگیری از ورود سلاح و تروریست به سوریه خبر داده و آنکارا میگوید، حاضر است پایگاه اینجرلیک را در اختیار جنگندههای روسیه بگذارد. امروز حتی غرب با مشاهده تضعیف جدی داعش، خود برای مقابله با این هیولا، وارد میدان میشود. در عراق فقط یک استان یعنی نینوا برای داعش باقی مانده و در سوریه نیز حلب، به آخرین شانس داعش برای بقا تبدیل شده است. خلاصه این که، اوضاع در منطقه به نفع ایران و مقاومت است اما ماجرا هنوز تمام نشده است.
برای اینکه فضای تنفس برای صهیونیستها باقی بماند، باید هدف تضعیف کشورها و کوچکتر شدن آنها ادامه یابد و آتش جنگ و ناامنی هم روشن بماند. ورود نظامیان آمریکایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی (به ترکیب کشورها توجه شود) به خاک سوریه برای مقابله با داعش نیز یعنی، ماجرا تمام نشده و فقط نقشه و روش کار تغییر کرده است. تقریبا همه این کشورها با یک هدف اعلام شده و ناپنهان یعنی کمک به کردهای تجزیهطلب وارد خاک سوریه شدهاند. غرب از این به بعد در پیآن خواهد بود، کاری را که با داعش نتوانست به سرانجام برساند، با سوء استفاده از اکراد به پایان برساند. (مسئلهای که میتواند در تغییر موضع ترکیه بسیار موثر بوده باشد) ضمن اینکه مشارکت در لحظات پایانی جنگ و هنگام تقسیم غنایم، یعنی ما هم علیه داعش بودیم! سفر ناگهانی وزیر دفاع آمریکا به بغداد آن هم در آستانه آخرین عملیات آزادسازی در عراق(موصل) و کمکهای مالی و نظامی به ارتش عراق هم از همین منظر قابل تحلیل است.
3- از این پس اما، شاهد تغییرات تاکتیکی غرب در منطقه خواهیم بود. داعش البته قرار نیست از معادلات بطور کامل کنار گذاشته شود، چرا که هنوز کاراییهای خود را دارد. این گروه از این پس به جای تلاش برای اشغال این شهر و آن استان برای تاسیس آنچه خلافت مینامد، دست به کشتار بیشتر مردم خواهد زد، درست مثل حملات تروریستی که در الکراده بغداد انجام داد و 300 غیرنظامی را قتل عام کرد. سایر گروههای تروریستی (گروههایی به غیر از داعش) نیز از این پس علنیتر از قبل مورد حمایت غربیها قرار میگیرند با این امید که، جایگزینی برای داعش شوند. این وضعیت میتواند تمرکز و انرژی زیادی از کشورهای حامی مقاومت بگیرد. همانطور که گفته شد، در شرایط جدید دولتهای عراق و سوریه جدیتر از همیشه با حملات تروریستی و انتحاری به مردم و موضوع تجزیه و استقلالطلبی مواجه خواهند شد. اینجاست که نوبت به سازمان ملل میرسد تا با طرح لزوم انجام گفتوگوها برای حل مشکلات بین اکراد و دولتهای عراق و سوریه، به تجزیه این کشورها کمک کند. دولتی هم که با سازمان ملل مخالفت کند، محکوم به ترک روشهای مسالمتآمیز و گفتوگو خواهد شد.
4- نباید به تضعیف حتی جدی داعش و نزدیک شدن به پایان اوج این گروه تکفیری خوشبین بود چرا که رژیم صهیونیسی هنوز وجود، مرزهای کشورهای منطقه هنوز تغییر نکرده، مقاومت منطقه سرپاست و از همه مهمتر اینکه، جمهوری اسلامی ایران بر سر اصول خود محکم ایستاده است. اگر فرضیه «ایجاد داعش برای کمک به ادامه حیات اسرائیل بود» را فرض بگیریم، باید نتیجه گرفت، تا رژیم صهیونیستی هست، توطئههایی نظیر راهاندازی داعش و النصره هم هست. داعش نتیجه طبیعی وجود رژیمی مثل اسرائیل است؛ بنابر این راهحل ریشهای بحرانی مثل داعش، در عقبنشینی کشوری مثل ترکیه نیست، راهحل ریشهای، ریشه کن شدن اسرائیل این غده سرطانی است.