۱۳۹۸/۱۲/۰۴
–
۱۳۹۱ بازدید
سلام و خسته نباشید، برای اینکه انسان ارتباط اگاهانه ی کامل با خداوند پیدا کند باید علم حضوری اگاهانه به حقیقت خویش پیدا کند، چگونه این علم حضوری ایجاد می شود؟ با تشکر
دوست گرامی. انسان شناسی بر اساس یک تقسیم بندی از جهت روش موجود در آن به چهار نوع تقسیم می شود:
1) انسان شناسی تجربی یا علمی:
این دانش بررسی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای حسی و مادی او از راه تجربه و مشاهده مورد بررسی قرار می دهد؛ این شاخه علمی شامل همه رشته های علوم انسانی می شود و نباید این نوع انسان شناسی را با انسان-شناسی به مفهوم Anthropology خلط کرد، چرا که آنتروپولوژی (مردم شناسی) هم یکی ازشاخه های علوم انسانی است که تحت انسان شناسی تجربی قرار می گیرد.
در مردم شناسی به مسائلی از قبیل منشاء پیدایش انسان، توزیع جمعیت و پراکندگی آن، رده بندی انسان ها، پیوند نژادها، خصیصه های فیزیکی و محیطی و روابط اجتماعی و موضوع فرهنگ، با روش تجربی پرداخته می شود. این دانش شامل مردم شناسی، پزشکی، فیزیولوژی، روان شناسی تجربی و زیست شناسی می شود.
2) انسان شناسی شهودی یا عرفانی:
در انسان شناسی عرفانی از راه علم حضوری به مطالعه و بحث و بررسی در مورد انسان می پردازد. این رویکرد، با بهره گیری از سیر و سلوک عرفانی در پی کشف معارفی راجع به انسان و جایگاه و مقام و منزلت او در نظام هستی است.
3) انسان شناسی فلسفی:
انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارد، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد، چراکه ماهیت شناخت فلسفی، شناخت مفاهیم کلی است و فیلسوف دنبال امور جزیی و شخصی نیست، لذا فلسفه در بخش انسان-شناسی هم به دنبال شناخت ماهیت انسان به صورت قضیه حقیقیه است.
این نوع معرفت، همه انسان های گذشته و حال و آینده را مصادیق موضوع خود می داند و روش آن، تعقل و بهره مندی از عقل است. فلاسفه ای چون سقراط، افلاطون، ارسطو، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا از منادیان این دانش شمرده می شوند. در این نوع انسان شناسی مسائلی از این قبیل مطرح می شود:
الف) آیا انسان علاوه بر بدن، ساحت دیگری چون نفس دارد؟
ب) درصورت تعدد ساحت های وجودی وی، کدام یک از آنها حقیقت انسان را تشکیل می دهد؟
ج) تعریف نفس و ادله وجود و تجرد آن چیست؟
د) رابطه نفس و بدن چگونه است؟
ه) کدام یک از نفس و بدن در آفرینش مقدم هستند؟
4) انسان شناسی دینی:
در این نوع از انسان شناسی ابعاد، ویژگی ها، حقایق و ارزش های گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون مقدس دینی- کتاب و سنت- به دست می آید.
به بیان دیگر در انسان شناسی دینی به جای بهره گیری از روش های تجربی، عقلی یا شهودی برای شناخت انسان از روش نقلی استفاده می شود.
پاره ای از اشکالات در انسان شناسی های تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد، چراکه حقیقت انسان، همانند کتابی است که نیازمند شرح است و شارح این کتاب هم کسی جز مصنف آن یعنی پروردگار آفریننده آن نمی تواند باشد و خداوند سبحان هم حقیقت انسان را به وسیله انبیاء و اولیاء و فرشتگان خود شرح کرده است و با بیان این که آدمی از کجا آمده، به کجا می رود و در چه راهی گام برمی دارد، او را با خویشتن، با آفریدگار، با گذشته، حال و آینده اش آشنا کرده است.
تفاوت انسان شناسی فلسفی و دینی با انسان شناسی علمی و تجربی تفاوت در موضوع آنها است. موضوع نوع اول انسانیت و روح انسان است، در حالی که موضوع علم تجربی بشریت و جنبه های ظاهری او است.
راه انسان شناسی شهودی یا معرفت نفس:
مراد از معرفت نفس، آن است که نفس، خودش خودش را به علم حضوری کشفی، شهود نماید. در این هنگام، نفس خودش را اشراقی از اشراقات حضرت ربّ العالمین خواهد یافت.راه معرفت نفس، تزکیه است. و راه تزکیه، مراقبه ی دائمیّه است. در اثر مراقبه و دوام مراقبه، آثار حبّ و عشق در نفس شخص ظاهر می شود، و نفس (روح) گرفتار جذبات الهی می شود؛ و توجّهش از بدن و دنیا منصرف گشته به ملکوت و جبروت و لاهوت نظر می کند. در این هنگام، معرفت ربّ، حاصل می شود. البته ابتدا، این جذبات، گاه و بیگاهند، ولی با ادامه ی مراقبه، هم قوّت می گیرند هم تا حدودی اختیاری می شوند. تفصیل مطلب را در کتاب شریف « لبّ اللباب» تألیف علّامه طهرانی مطالعه فرمایید. این کتاب، تقریرات درس عرفان علّامه طباطبایی است. دقّت شود که این کتاب با کتاب دیگر علامه طهرانی، با عنوان لبّ الالباب (رساله منسوب سیّد بحر العلوم) اشتباه نشود.
البته برای رسیدن به مرحله ی مراقبه، مراحلی باید طیّ شود مثل یقیظه (بیداری) که نتیجه ی فکر در هدف خلقت و تفکّر در باب مرگ و عذاب قبر و حساب آخرت است؛ مقصود تفکّر فلسفی نیست، بلکه تفکّر به معنی توجّه مراد است. شخص باید هفته ای یکی دو بار یا بیشتر، به قبرستان برود و خود را تصوّر کند که مرده و وارد برزخ شده است. آنگاه فکر کند که در آن سو چه خبر است؟ و چه بلایی بر سرش می آید. این کار، موجب بیداری قلب می شود و انگیزه ی سیر و سلوک پدید می آید. آنگاه شخص باید توبه کند. باید از زمان طفولیّت تا اکنون را جزء به جزء بررسی کند و هر حقّ الناس و حقّ اللهی که بر گردن دارد را روی کاغذ بیاورد. موارد قبیحه، رمزی باشند که اگر دست کسی افتاد، آبروی شخص نرود.
آنگاه شخص باید این نامه ی اعمالش را جلویش بگذارد و با حالت تضرّع و خوف، از گناهانی که استغفار لازم دارند استغفار کند، و تصمیم قطعی بر عدم انجام آنها بگیرد، و اموری را که قضا یا کفّاره یا جبران دارند، تصمیم بگیرد که طبق تکلیفش آنها را تداراک کند. آنگاه غسل توبه نماید و دو تا نماز دورکعتی نماز توبه بخواند، همراه با حالت خوف و تضرّع. کیفیّت نماز توبه در اعمال ماه ذی قعده ـ در مفاتیح الجنان ـ است. دقّت شود که آن نماز و غسل، اختصاص به ماه ذی قعده و روز یکشنبه ندارد، بلکه بعد از توبه، در هر زمانی جایز است.
آنگاه شخص باید اقدام کند به جبران گذشته، طبق تکلیف شرعی اش. از همین زمان، مراقبه هم آغاز می شود؛ یعنی شخص در همان حال که مشغول اصلاح عملکرد گذشته ی خود است، باید مواظب حال و آینده ی خود هم باشد و نگذارد که خلاف شرعی از او سر بزند؛ بلکه باید مراقبت کند که هر کارش برای رضای خدا باشد.
در این مراحل، اذکاری هم به تناسب فرد قابل توصیه است که باید حتماً توسّط استاد راه پیموده باشد نه هر مدّعی عرفان.
در اثر توبه، شخص، به حکم « انّ الله یحبّ التوابین» محبوب خدا می شود؛ و همین امر موجب می شود که جذبات الهی او را فرا بگیرند. در این حال، مراقبه باعث می شود که او هم گیرایی لازم برای دریافت جذبات را پیدا کند. ادامه ی این روند، شعله ی عشق به خدا و انسان کامل را در دل شخص مشتعل می کند، و شخص چنان می شود که دوست می دارد ساعتها با خدا خلوت کند؛ و مدام دنبال اذکار مناسبی می گردد تا خدا را با آنها یاد کند. چون از یاد خدا لذّت می برد. در این حال، شخص حتّی بلاها را هم عنایت یار دیده می گوید: « اگر با من نبودش هیچ میلی ــ چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟»
ادامه ی این حالت، موجب شهود نفس می شود که نتیجه اش شهود ربّ است.
البته گفتن این حرفها راحت است، امّا کار به عمل راست بیاید، به سخندانی نیست. به قول حافظ اسرار دوست: « گویند که سنگ، لعل شود در مقام صبر ــ آری شود، امّا به خون جگر شود.»
1) انسان شناسی تجربی یا علمی:
این دانش بررسی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای حسی و مادی او از راه تجربه و مشاهده مورد بررسی قرار می دهد؛ این شاخه علمی شامل همه رشته های علوم انسانی می شود و نباید این نوع انسان شناسی را با انسان-شناسی به مفهوم Anthropology خلط کرد، چرا که آنتروپولوژی (مردم شناسی) هم یکی ازشاخه های علوم انسانی است که تحت انسان شناسی تجربی قرار می گیرد.
در مردم شناسی به مسائلی از قبیل منشاء پیدایش انسان، توزیع جمعیت و پراکندگی آن، رده بندی انسان ها، پیوند نژادها، خصیصه های فیزیکی و محیطی و روابط اجتماعی و موضوع فرهنگ، با روش تجربی پرداخته می شود. این دانش شامل مردم شناسی، پزشکی، فیزیولوژی، روان شناسی تجربی و زیست شناسی می شود.
2) انسان شناسی شهودی یا عرفانی:
در انسان شناسی عرفانی از راه علم حضوری به مطالعه و بحث و بررسی در مورد انسان می پردازد. این رویکرد، با بهره گیری از سیر و سلوک عرفانی در پی کشف معارفی راجع به انسان و جایگاه و مقام و منزلت او در نظام هستی است.
3) انسان شناسی فلسفی:
انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارد، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد، چراکه ماهیت شناخت فلسفی، شناخت مفاهیم کلی است و فیلسوف دنبال امور جزیی و شخصی نیست، لذا فلسفه در بخش انسان-شناسی هم به دنبال شناخت ماهیت انسان به صورت قضیه حقیقیه است.
این نوع معرفت، همه انسان های گذشته و حال و آینده را مصادیق موضوع خود می داند و روش آن، تعقل و بهره مندی از عقل است. فلاسفه ای چون سقراط، افلاطون، ارسطو، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا از منادیان این دانش شمرده می شوند. در این نوع انسان شناسی مسائلی از این قبیل مطرح می شود:
الف) آیا انسان علاوه بر بدن، ساحت دیگری چون نفس دارد؟
ب) درصورت تعدد ساحت های وجودی وی، کدام یک از آنها حقیقت انسان را تشکیل می دهد؟
ج) تعریف نفس و ادله وجود و تجرد آن چیست؟
د) رابطه نفس و بدن چگونه است؟
ه) کدام یک از نفس و بدن در آفرینش مقدم هستند؟
4) انسان شناسی دینی:
در این نوع از انسان شناسی ابعاد، ویژگی ها، حقایق و ارزش های گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون مقدس دینی- کتاب و سنت- به دست می آید.
به بیان دیگر در انسان شناسی دینی به جای بهره گیری از روش های تجربی، عقلی یا شهودی برای شناخت انسان از روش نقلی استفاده می شود.
پاره ای از اشکالات در انسان شناسی های تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد، چراکه حقیقت انسان، همانند کتابی است که نیازمند شرح است و شارح این کتاب هم کسی جز مصنف آن یعنی پروردگار آفریننده آن نمی تواند باشد و خداوند سبحان هم حقیقت انسان را به وسیله انبیاء و اولیاء و فرشتگان خود شرح کرده است و با بیان این که آدمی از کجا آمده، به کجا می رود و در چه راهی گام برمی دارد، او را با خویشتن، با آفریدگار، با گذشته، حال و آینده اش آشنا کرده است.
تفاوت انسان شناسی فلسفی و دینی با انسان شناسی علمی و تجربی تفاوت در موضوع آنها است. موضوع نوع اول انسانیت و روح انسان است، در حالی که موضوع علم تجربی بشریت و جنبه های ظاهری او است.
راه انسان شناسی شهودی یا معرفت نفس:
مراد از معرفت نفس، آن است که نفس، خودش خودش را به علم حضوری کشفی، شهود نماید. در این هنگام، نفس خودش را اشراقی از اشراقات حضرت ربّ العالمین خواهد یافت.راه معرفت نفس، تزکیه است. و راه تزکیه، مراقبه ی دائمیّه است. در اثر مراقبه و دوام مراقبه، آثار حبّ و عشق در نفس شخص ظاهر می شود، و نفس (روح) گرفتار جذبات الهی می شود؛ و توجّهش از بدن و دنیا منصرف گشته به ملکوت و جبروت و لاهوت نظر می کند. در این هنگام، معرفت ربّ، حاصل می شود. البته ابتدا، این جذبات، گاه و بیگاهند، ولی با ادامه ی مراقبه، هم قوّت می گیرند هم تا حدودی اختیاری می شوند. تفصیل مطلب را در کتاب شریف « لبّ اللباب» تألیف علّامه طهرانی مطالعه فرمایید. این کتاب، تقریرات درس عرفان علّامه طباطبایی است. دقّت شود که این کتاب با کتاب دیگر علامه طهرانی، با عنوان لبّ الالباب (رساله منسوب سیّد بحر العلوم) اشتباه نشود.
البته برای رسیدن به مرحله ی مراقبه، مراحلی باید طیّ شود مثل یقیظه (بیداری) که نتیجه ی فکر در هدف خلقت و تفکّر در باب مرگ و عذاب قبر و حساب آخرت است؛ مقصود تفکّر فلسفی نیست، بلکه تفکّر به معنی توجّه مراد است. شخص باید هفته ای یکی دو بار یا بیشتر، به قبرستان برود و خود را تصوّر کند که مرده و وارد برزخ شده است. آنگاه فکر کند که در آن سو چه خبر است؟ و چه بلایی بر سرش می آید. این کار، موجب بیداری قلب می شود و انگیزه ی سیر و سلوک پدید می آید. آنگاه شخص باید توبه کند. باید از زمان طفولیّت تا اکنون را جزء به جزء بررسی کند و هر حقّ الناس و حقّ اللهی که بر گردن دارد را روی کاغذ بیاورد. موارد قبیحه، رمزی باشند که اگر دست کسی افتاد، آبروی شخص نرود.
آنگاه شخص باید این نامه ی اعمالش را جلویش بگذارد و با حالت تضرّع و خوف، از گناهانی که استغفار لازم دارند استغفار کند، و تصمیم قطعی بر عدم انجام آنها بگیرد، و اموری را که قضا یا کفّاره یا جبران دارند، تصمیم بگیرد که طبق تکلیفش آنها را تداراک کند. آنگاه غسل توبه نماید و دو تا نماز دورکعتی نماز توبه بخواند، همراه با حالت خوف و تضرّع. کیفیّت نماز توبه در اعمال ماه ذی قعده ـ در مفاتیح الجنان ـ است. دقّت شود که آن نماز و غسل، اختصاص به ماه ذی قعده و روز یکشنبه ندارد، بلکه بعد از توبه، در هر زمانی جایز است.
آنگاه شخص باید اقدام کند به جبران گذشته، طبق تکلیف شرعی اش. از همین زمان، مراقبه هم آغاز می شود؛ یعنی شخص در همان حال که مشغول اصلاح عملکرد گذشته ی خود است، باید مواظب حال و آینده ی خود هم باشد و نگذارد که خلاف شرعی از او سر بزند؛ بلکه باید مراقبت کند که هر کارش برای رضای خدا باشد.
در این مراحل، اذکاری هم به تناسب فرد قابل توصیه است که باید حتماً توسّط استاد راه پیموده باشد نه هر مدّعی عرفان.
در اثر توبه، شخص، به حکم « انّ الله یحبّ التوابین» محبوب خدا می شود؛ و همین امر موجب می شود که جذبات الهی او را فرا بگیرند. در این حال، مراقبه باعث می شود که او هم گیرایی لازم برای دریافت جذبات را پیدا کند. ادامه ی این روند، شعله ی عشق به خدا و انسان کامل را در دل شخص مشتعل می کند، و شخص چنان می شود که دوست می دارد ساعتها با خدا خلوت کند؛ و مدام دنبال اذکار مناسبی می گردد تا خدا را با آنها یاد کند. چون از یاد خدا لذّت می برد. در این حال، شخص حتّی بلاها را هم عنایت یار دیده می گوید: « اگر با من نبودش هیچ میلی ــ چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟»
ادامه ی این حالت، موجب شهود نفس می شود که نتیجه اش شهود ربّ است.
البته گفتن این حرفها راحت است، امّا کار به عمل راست بیاید، به سخندانی نیست. به قول حافظ اسرار دوست: « گویند که سنگ، لعل شود در مقام صبر ــ آری شود، امّا به خون جگر شود.»