خانه » همه » مذهبی » راهکارهاي ايجاد آرامش در زندگي فردي و اجتماعي

راهکارهاي ايجاد آرامش در زندگي فردي و اجتماعي

چکيده

مقاله پيش رو يک مقاله درون ديني است که به بحث آرامش پرداخته است کتابهاي متعددي در باره اين موضوع به رشته تحرير در آمد ه است که هر کدام به نوعي در آن خلئي ديده مي شود ، يعني انسان  با مطالعه آن کتب قانع نمي شود که اين روشها او را به آرامش بر ساند چون از ذهن يک انساني سرچشمه گرفته که معلوم نيست او خودش درچه حالي بوده است .

اسلا م به عنوان يک دين کامل براي زندگي متعالي و با دارا بودن بزرگاني که دراوج آرامش بوده اند بدون آسايش تن ، روشهائي را ارائه کرده که بشر امروزي به آن نياز دارد تا ازاين بحرانهايي که درآن واقع شده رهائي بيابد . البته به اين مطلب بايد توجه کرد که آرامش صد درصد مال اين دنيا نيست دنيا و آرامش .

در روايتي قدسي خداوند متعال به رسولش فرمود: من چند چيز را در چند چيز قرار دادم مرد آن را درچند چيز ديگرمي جويند  « آرامش رادر بهشت قراردادم مردم آن را در دنيا مي جويند . »

واژگان کليدي : آرامش ، آسايش ، ايمان ، نيايش

 

مقدمه

در عصر شتاب و هيجان امروز ، عصري که همه چيز بر محور سرعت ، رقابت و جلو افتادن مي چرخد ، عصري که در آن از حوصله و شکيبائي خبري نيست عصري که مردم به جاي آنکه وقت صرف کنند تا غذا آماده کنند آنرا فوري و آماده از مغازه خريداري مي کنند ، درچنين وضعي که پريشاني هاي روح و روان فراوان شده است همه دنبال يک چيز مي گردند آرامش . اما کحا بايد ازآن  خبري گرفت ، عصري که حتي متخصصان روانشناسي آن  نوعا خودشان دچار اضطراب هستند ، اين تنها دين است که مي تواند آرامش درون را به انسان مضطرب امروزي هديه کند.

در اين مقاله ابتدا معناي آرامش و آسايش را بررسي نموده بعد تفاوت اين دو را گفته و درقسمت بعد به تعدادي ازراهکارهاي دين در باره آرامش پرداخته البته ذکر اين نکته لازم است که اين مطالب نيازبه تحليل و تفسير و تدبر بيشتري نياز دارد که هرکدام با اين زاويه ديد  بايد جداگانه مورد بررسي قرار بگيرد .

 

معناي آرامش و آسايش :

فرهنگ فارسي معين آرامش و آسايش را به دو گونه معنا کرده است ، آرامش را به معني :

آراميدن، فراغت، راحتي، آسايش، طمأنينه، سکينه، صلح، آشتي، ايمني و امنيت، خواب اندک وسبک وسکون.

اما در معني اسايش آسايش چنين آورده است:

راحت، استراحت، آساني، آسودگي، فراغ، سکون، بي جنبشي، آرام 1

 

فرق بين آرامش و آسايش

پس ازفهميدن معناي لغوي آرامش و آسايش  اگر واقع بينانه به معناي اين دو کلمه نگاه کنيم تفاوت هاي ماهوي زيادي را در آن ها مي بينيم.

آرامش يک حالت روحي- رواني. يک حالت دروني است مانند وجدان که خودش قابل رِؤيت نيست ولي آثار آن در گفتگو ها و برخوردهاي فردي و اجتماعي ، راه رفتن و از اين قبيل کارها قابل رؤيت مي باشد.

اما آسايش به حالتي مي گويند که انسان از لحاظ امکانات زندگي  و مالي در يک رفاه نسبي باشد به گونه اي  که بتواند وسايل زندگي را در حد بالايي خريداري کند. آسايش بر خلاف آرامش آثار آن در زندگي روزمره قابل درک مي باشد. تهيه وخريد هر نوع وسيله مانند ماشين، خانه، جاروبرقي هاي مدرن و پيشرفته و…. را در بر مي گيرد.

ديدگاه غرب درباره آرامش

با نيم نگاهي به جوامع غربي مي توان به خوبي مردمان آن را در يک حالت اضطراب و آشفتگي خاصي مشاهده کرد. تا آنجا که انديشمندان غربي تمام همّ و غم خود را معطوف به اين مسئله داشته که جامعه آشفته و بحران زده را از اين حالت نجات بدهند.

رواج اديان و فرقه هاي متعدد، شيوع بيماري هاي روحي و رواني، افزايش روزافزون مراکز-ngo- براي حل مشکلات روحي و مراکز نگهداري افرادي که به افسردگيهاي شديد مبتلا شده اند، عجله شتاب درنحوه رانندگي، جنايت ها و قتل ها ، تجاوز به عنف ، نبودن امنيت براي مردم در همه ابعاد زندگي و مشکلاتي از اين قبيل ، نشانه هاي اين اضطراب و آشفتگي است . اما آنها در فيلم ها و برنامه هايشان به دنبال اين هستند که با فرافکني جامعه را آرام معرفي کنند.

اين مشکل تمام انديشمندان تربيتي و روانشناسي غرب را به اين نقطه رسانده که براي حل اين مشکل چاره اي جز رو آوردن به راهکارهايي براي  آرامش نيست اما حيف و صد حيف که :

خوب وردي بر زبان آورده اند     ليک سوراخ دعا گم کرده اند.

آن ها با سفارش سرمايه دارن بزرگ يهودي و شرکتهاي فيلم سازي هاليوودي  « هنر ، زيبايي روح و احساس و عشق را به سکس تبديل کرده اند و فرويديسم بازاري و سکسي پرستي بسيار پست و مبتذل را به عنوان فلسفه علمي و زير بناي شخصيت  انسان معرفي مي کنند. » 2

غرب آرامش را به بازي گرفته است سردمداران کاخ سفيد به اسم آرامش مروج خشونت و فساد و تروريسم و توطئه گري و هزاران مشکل ديگر هستند. آرامش را بد معنا کرده اند و مي خواهند مذاق جامعه شرق را هم تغيير بدهند که هم مس و تاسمان را غارت کنند و هم بر انديشه و احساساتمان سوار شوند در صددند ما را به اسارت فکري و ذهني خود در بياورند مانند يک مشک خالي و تشنه و نيازمند فرمان استعمارآنوقت است که هرنسخه اي درباره آرامش بپيچند ما آن را اجرا مي کنيم ، اما پس از مدتي مي بينيم که يا هنوز سر جاي خودمان ايستاده ايم يا يک قدم عقب تررفته ايم ‌. آرامش متاعي نيست که غرب و غرب گرايان آن را به ما بدهند چون غرب هنوز نتوانسته بين معنويت و ماديت فرقي قائل بشود او آرامش را با آسايش اشتباه گرفته اينجاست که مي توان قشنگ و تيز بيني حافظ شيرين سخن را ديد :

سالها دل طلب جام جم ازما مي کرد            آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي کرد

گوهري کز صدف کون ومکان بيرون بود        طلب از گمشدگان لب دريا مي کرد

راه چيست؟ کجا بايد رفت؟ چه بايد کرد؟ بايد به سمت دين برگشت هرچه بيراهه رفتيم بس است بايد ايستاد اطراف را ديد و با چشماني بازتر از قبل نگريست. دين اسلام آنقدر درباره آرامش حرف دارد که اگر انديشمندان دنيا خود را خالي الذهن بکنند و بدون هيچ تعصبي نظرات دين اسلام را تحليل و بررسي بکنند قطع دارم اعتراف خواهند کرد که دين چه مرواريدهاي نابي براي آرامش دارد و ما چقدر دور بوده ايم.

 

راه هاي رسيدن به آرامش در قرآن و روايات:

وقت آن است تا پاي درس هاي قرآن زانوي ادب بزنيم و از معارف نابش بهره بگيريم : که « از هرچه بگذريم سخن دوست خوشتر است »

بعد از خلقت آدم و حوا و داستان هاي آن ، اولين خطابي را که خداوند به آدم کرد اين بود فرمود :

« وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا » 3

به آدم و همسرش گفتيم برو در بهشت ساکن شو و بعد بخور.

أسکن از ماده سکن به معني آرام و بي حرکت شدن مي باشد که اگر با «اليه» بيايد يعني « سکن اليه »مي شود به او آرامش يافت و احساس آرامش کرد . 4

خداوند متعال در اولين خطاب  فرمود : اي انسان برو براي خودت آرامش کسب کن ، اسکن فعل امر است يعني براي خودت مسکن بساز، خداوند باغي پر نعمت و بزرگ به آدم داد ولي تهيه منزل و مسکن که محل آرامش مي باشد را به خودش تنفيذ کرد يعني اي انسان ما دنيا را به تو داديم زحمت ساخت مسکن با خودت، آرامش اکتسابي است بايد اول جايگاهش را فراهم بکني بعد درخواست بکني .

نکته بعد در اين آيه ( کلا ) است يعني خوردن، اينکه چرا بعد از سکن گفته شده خوردن جالب است. انسان معاصر و ماشيني تصورش اين است که اول بايد بخورد بعد آرامش بيايد ولي قرآن که کتاب و قانون زندگي مدرن است مي گويند اول آرامش کسب کن بعد اسباب خوردن آماده کن . انساني که آرامش ندارد هرچه بخورد بجاي رفع  نيازمي شود وبال و بيماري .

افزايش روز افزون بيماري هاي عصر حاضر بخاطر اين است که انسان ها مي خواهند فرمول آرامش را بالعکس طي کنند ، انساني که با استرس مشغول غذا خوردن بشود مدت زمان زيادي نمي گذرد که به انواع معده دردها و مشکلات گوارشي مبتلا مي شود ، همچنين انساني که بدون آرامش رو به عبادت بياورد انواع وسوسه هاي ويرانگر روح و جانش را تازيانه مي زند .

در يک ديدگاه کلي و برگرفته از آيات نوراني قرآن  مي توان گفت کارانسان درعالم هستي تنها رسيدن به همين نکته يعني آرامش است . اين انسان آرام است که مي تواند خداشناس خوبي بشود و پيروي جانانه از رسولان ، انبياء و اولياء الهي بنمايد و به آموزه هاي ديني عمل بکند.

اينک به مواردي از راههاي رسيدن به آرامش اشاره مي کنيم :

1-  ايمان

ايمان از ريشه اي أمَن يأمِن مي باشد به معني امين دانستن، اعتماد کرد، ايمان يعني باور کردن، تصديق کردن که ضد آن کفر مي باشد نتيجه ايمان به خداوند اين است که انسان مؤمن مي شودو مؤمنان کساني هستند که :

« َ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً »  مؤمنان ازاحدي جز خداوند نمي ترسند. 5

ترس انواعي دارد يک نوع ترس ويرانگر است و انسان ها را به وادي پوچ گرايي و تنبلي و سستي مي کشاند که نتيجه اش رسيدن به انواع استرس ها و اضطراب ها مي باشد مانند ترس از اينکه فردا گرسنه نمانم، پول هايم را دزد نبرد، اين نوع زندگي کردن انسان سوز است نه انسان ساز.

اما يک نوع ترس آبادگر است وانسان ها را به وادي معرفت و کمال وارد مي کند اين مختص مؤمنان مي باشد آن ها از کسي جز خدا که خالق و روزي ده است ، و مالک همه چيز مي باشد مي ترسند البته خدا که ترس ندارد او رئوف و رحيم است ترس آنها از اين است که يک وقت در محضر خدا بي ادبي نکنند دنبال ادب هستند چون اعتقاد دارند در مقابل منعم و ولي نعمت بايد با ادب بود اين نوع ترس آرمان ساز است که اثر آن رسيدن به هر آن چيزي است که پروردگار آماده کرده است. اگر کسي به اين مقام رسيد ديگر سرزنش کنندگان دلشان را نمي رنجاند « وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ » 6

به آنچه دارند دلبستگي ندارند « كَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏ » 7

در حوادث سخت سست نمي شوند و اندوهي بخود راه نمي دهند« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ » 8

جايگاه ايمان:

در سوره فتح آيه 4 خداوند متعال مي فرمايد: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِم‏ »

سکينه را وقار، آرامش و هيبت معنا کرده اند ( المنجد ) به آرامش خاطري مي گويند که هرگونه شک و ترديدي را از انسان زائل کند نکات در اين آيه جالب است :

1- سکينه بايد نازل شود مثل باران- قرآن چون از خزائن رحمت الهي نشأت مي گيرد بايد جايگاه پيدا کند.

2- جايگاه سکينه قلب است نه هر زمين چون سکينه از خداست بايد در حرم امن هم جا بگيرد متاعي نيست که در سر هر کوي و بازار بيايد، ارزشمند است.

3- هر قلبي قابليت درک آن را ندارد فقط قلب مؤمنين توانايي جذب و درک آن را دارد.

4- نتيجه اين سکينه افزايش ايمان مي باشد.

سکينه مانند يک نسيم بهشتي بر قلوب مؤمنين آرامش مي بخشد بايد جامعه را به سمت ايمان پيش برد نه به سمت مادي گرايي، بايد قلوب را آماده کرد نه لباس هاي رنگارنگ و مدها ، اين ها همه نشان از آن دارد که « اين ره که تو مي روي به ترکستان است » و اين وظيفه همه نهادهاي جامعه است از شهرداران و پزشکان و مهندسان ساختمان گرفته تا بقالان و بزازان و خبازان همه بايد جامعه را به سمت اين هدف پيش ببرند ، اگر ايمان بيايد امنيت کاري ، امنيت جاني، امنيت مالي تأمين خواهد شد.

1-  انفاق

يکي ديگر از چيزهايي که مي تواند آرامش روح و روان به دنبال داشته باشد انفاق کردن است، که اين نوع آرامش هم اجتماعي است و هم فردي. اين همه فسادها و بلاهايي که در جامعه غرب حاکم است يکي از عوامل نبودن فرهنگ انفاق مال مي باشد اسراف در ميان ثروتمندان برابر است با از بين رفتن امنيت رواني مردم فقير و مستضعف. وقتي يک قسمت از جامعه در رنج باشد و هميشه در انديشه و فکرشان ثروت و ثروتمندان را مورد حمله قرار مي دهند دچار اضطراب و افسردگي مي شوند اين اضطراب آنها به طور ناخواسته آن گوشه از جامعه هم که در رفاه هستند را درگير مي کند. قرآن يکي از راههاي ديگري را که براي آرامش مطرح مي کند انفاق کردن است، مي فرمايد:

« الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏ » 9

کساني که اموال خود را در شب و روز آشکارا و پنهان انفاق مي کنند براي آنها نزد پروردگارش پاداشي است- نه ترسي براي آنهاست و نه غمگين مي شوند.

چند نکته مي تواند ذهن هاي ما را هدايت بکند:

1- انفاق از نشانه هاي ايمان است چون در جاي ديگري قرآن مي فرمايد: « أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ  » 10

ترس و حزن نداشتن از ويژگي هاي اهل ايمان است و مفهوم اين آيه مي رساند که هر انفاقي از بين برنده غم نيست حتما بايد صاحب آن هم اثرات خاصي داشته باشد.

2- انفاق زمان و مکان و موقعيت خاصي نياز ندارد « بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً » بستگي دارد به فرد و موقعيتي که در آن قرار ميگيرد. يک وقت در نماز انفاق بايد کرد، يک وقت در دل شبهاي تاريک و يک وقت آشکارا. اگر چيزي زمان و مکان نداشته باشد اين آرامش خيال را براي فرد به دنبال دارد که هر وقت با هر شرايطي که خواست انجام دهد اين گستردگي  نوعي آرامش به دنبال خودش مي آورد.

3- جامعه که پيکره واحدي است وقتي دردي نداشته باشد و آرام باشد همه اعضاي آن هم آرام هستند ديگر پليس ، مرکز نگهداري از مجرمان و…. نياز نيست اين ها براي کنترل آرامش درجامعه مي باشد.

 

2- زکات

زکات از ريشه زکي يزکوا، زکاءً به معني رشد ونمومي باشد وتزکيه را به معني  پاک و وارسته ، صالح شدن ، پرهيزکار و دور از گناه شدن معنا کرده اند . 12

قرآن کريم به پيامبرش « صلي الله عليه وآله » مي فرمايد:

« خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم‏ » 13

از اموالشان صدقه بگير تا بدين وسيله آنان را ( از بخل و دنيا پرستي ) پاک سازي و رشدشان دهي و بر آنان درود فرست( و دعا کن ) زيرا دعاي تو مايه آرامش آنان است و خداوند شنوا ووبيناست.

دو تا از فلسفه هاي اخلاقي و رواني واجتماعي زکات که در اين آيه بيان شده عبارتند از : 1- پاکي     2-  نمو ( تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ )

وقتي انسان ها درونشان و برونشان پاک بشود رشد مي کنند که  نتيجه اين رشد مي شود آرامش فرد و اجتماع ، با پاک کردن رذائل اخلاقي ، دنيا پرستي ، بخل از جان انسانها و پرورش نهال نوعدوستي ، سخاوت، توجه به حقوق ديگران در جان مردم سلامت روح و روان حاصل مي شود.

زکات مانند هرس کردن شاخ وبرگ درختان است هيچ کشاورز و باغداري از هرس کردن درختان ناراحت نمي شود چون مي داند اين کار به ثمر دهي بهترآنها کمک مي کند وقتي انسان احساس کند زيادي هاي مالش دلي را شاد مي کند ، حياتي به انسان در حال مرگ مي دهد اگر خصايص انساني در درونش نمرده باشد قطعا به وجد مي آيد واحساس رضايت و آرامش مي کند .

البته اين آرامش زماني حاصل مي شود که شرايط پرداخت آن رعايت بشود.

3- اراده و پايداري

عنصر ديگري که براي انسان آرامش مي آورد اراده هاي محکم داشتن. قرآن مي فرمايد:

« وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما » 14

ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم اما او فراموش کرد، عزم و استواري براي او نيافتيم.

مقصود از عزم در اينجا تصميم و اراده محکمي است که انسان خود را در برابر وسوسه هاي نيرومند شيطان حفظ کند. 15

در اين آيه انسان را خطاب مي کند که اي انسان تو فراموشيت و عدم دقتت در گذشته  باعث شکستن و سست شدن اراده ات است اگر اين ها را از خود دور کني تو داراي چنان اراده محکم و پولاديني هستي که  مي تواني عالم را به تصرف و تسخير خودت بيرون بياوري کسي که داراي اراده اي محکم باشد هيچوقت غمگين نيست.

با يک سري کارها مي توان اراده قوي داشت :

1-  ترک سور چراني:

امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ »16

اراده هاي محکم و پايدار با سور چراني و خوردن به دست نمي آيد.

2- دوري از غفلت:

امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَات‏» 17

سستي ناشي از غفلت ها بر اراده آن ها به کوشش در عبادت چيره نگردد.

3- صبرو بخشش :

قرآن مي فرمايد :« وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور »  18

 4- صبر وتقوا :

قرآن در اين زمينه مي فرمايد: «…. ً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» 19

4- نماز و نيايش

قرآن در معروف ترين آيه در اين زمينه مي فرمايد: « الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »   20

اساسا ارتباط با موجودي که داراي قدرت ، ثروت بدون زوال و مالکيت به تمام معنا داشته باشد آرامش آور است  چون وقتي انسان احساس کند که کسي فوق تصور او با تمام قوا آماده است او را ياري کند و هيچوقت از نيايش با او کوتاهي نمي کند اما مشکل اينجاست که ما اين احساسات را در درونمان کشته شده ايم  وحس تنوع طلبي ما را از حقيقت هاي عالم هستي دور کرده است هر روز دنبال کسي مي گريم که بتوانيم به او اتکاء بکنيم اما افسوس « که يا رد رخانه ما گرد جهان مي گرديم »

5-عطر زدن

اين روزها کمتر کسي است که ازد رمراودات اجتماعي از عطر استفاده نکند يا ازاهميت عطر زدن بي خبر باشد. در دين مبين اسلام روايات متعددي بر عطر زدن داريم که گفتن و جمع آوري آنها در اين مختصر نمي گنجد.

انس بن مالک) نقل مي کند که رسول خدا ( صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند : من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم: زن ها ، عطر و روشني چشم من در نماز است. 21

وجه شبهه هر سه تاي اينها آرامش زا بودنشان است البته اين نکته هم قابل ذکر است که مقصود از زن ها نه زن پرستي است بلکه ازدواج مي باشد اگرانسان زن ها را در قالب همسر و ازدواج دوست داشته باشد  آرامش زا است و اگر در قالب شهوت پرستي به زنه تمايل داشته باشدهرگز آرامش به دنبال نخواهد داشت.

در بحث عطر زدن اين نکته مهم است که عطر را بايد هم در محل کار و هم در منزل و براي خانم ها فقط در منزل و جايي که محارم رفت و آمد دارند استعمال کرد اگر در غير اين کانال مصرف شود برق شهوت جستن مي کند و آتش آن همه چيز را مي سوزاند.

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هرزني که عطر بزند و از خانه اش خارج شود تا هر زماني که به خانه اش برگردد لعنت مي شود. 22

کسي که مورد لعن قرار گرفت ازرحمت الهي به دور است و کسي که از رحمت الهي دور شد ديگر روي آرامش را نخواهد ديد .

6-تلاوت قرآن :

يکي ديگر از چيزهايي که مي تواند آرامش روح روان انسان را تأمين کند تلاوت آيات قرآناست. بايد با او انس گرفت تا فهميد براي کساني که اين موضوع را بررسي نکرده و انجام نداده اند درکش سخت مي باشد ، قرآن به مجاهدان راه تبليغ دين خطاب مي کند :

« فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏ » 23    هرچقدر که برايتان ممکن است از آيات قرآن را تلاوت کنيد.

مبلغان عرصه دين به پيوندي در شب نياز دارند که نماز پيوند آنهاست. و به انسي احتياج دارند و قرآن انس و ثبات آنهاست. اين طبيعي است که به زودي گرفتار مي شوند و رنج مي برند ممکن است مبتلا بشوند و ضربه بخورند واين قرآن است که جلوي اين مرض ها را مي گيرد.24 « عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ » 25

7-رازقيت

يکي از چيزهايي که براي بشر دغدغه مي باشد غذا خوردن و ترس از گرسنگي و فقر مي باشد. « الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر »26 کار شيطان اين است که با وسوسه گري در درون انسانها آن ها را به اين سمت معطوف بکند و روح و روانشان را متزلزل بکند اگر انسان به اين نقطه برسد که خودش فقير مطلق است و اين خالقي مهربان است که از کودکي و قبل از آن فکر او بوده و همه چيزش را آماده کرده هيچوقت غصه روزي را نمي خورد ، اگر انسان بداند منشأ رزق خدا فضل او نه عدل او به آرامش ابدي مي رسد فضل خدا زيادت از نياز و استحقاق و ظرفيت و گنجايش ماست . 27

خداوند متعال اين روزي و رزق بندگان را « وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب‏ » مي دهد. 28

اين طور روزي مي دهد که اولا: انسان بنده ديگري نشود. ثانيا : عزت و کرامتش حفظ بماند. ثالثا : غم و غصه فردا او را از پا در نياورد. رابعا: مي خواهد انسان را تربيت کند و به اوج بندگي برساند.

8- راستي و درستکاري

وقتي انسان دروغ مي گويد تا از مخمصه اي که در آن افتاده رهائي يابد بعد از مدتي عذاب وجدان او را عذاب مي دهد دنبال راه نجاتي است که در روايت داريم :

امام علي ( عليه السلام): « النجاة في الصدق » اين راستگويي است که انسان ها را نجات مي دهد. 29

انسان راستگو هميشه مورد اطمينان و وثوق است و همين مسئله باعث مي شود که دغدغه هاي ويرانگر سراغش نيايد. راستگويي انسان را پاکيزه مي کند.

امام صادق ( عليه السلام) مي فرمايد :

هرکه زبانش راستگو باشد کردارش پاکيزه مي گردد. 30

نویسنده: حجت الاسلام محمد رضا حسيني

پی نوشت ها:

1-  فرهنگ فارسي معين، انتشارات تامن، چاپ دوم، سال 1386

2-   دکترعلي شريعتي، مجموعه آثار21،  ص 90و 91

3- بقره /آيه 35

4- المنجد، عربي فارسي ،  بندر ريگي ، محمد

5- احزاب/ 39

6- مائده/ آيه 54

7- حديد/ آيه 23

8- آل عمران/ آيه 139

9- بقره/ آيه 274

10-  يونس/ آيه 63

11- المنجد، عربي فارسي،  بندر ريگي ، محمد

13-  توبه/ آيه 103

14-  طه/ آيه 115

15- تفسير نمونه ، مکارم شيرازي ، ج 13/ ص 318

16-  نهج البلاغه / خ 241

17-  نهج البلاغه / خ 241

18- شوري آيه / 43

19-  آل عمران / آيه 189

20- رعد/ آيه 28

21-  ترجمه خصال‌،شيخ صدوق، ج 1 / ص 247

22- ثواب الاعمال ، ترجمه بندر ريگي/ ص 561

23-  مزمل / آيه 20

24-  مزمل /آيه 20

25- حرکت ، آية الله صفائي حائري/ ص 203

26-  بقره/ آيه 268

27- دعاي روزانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) /ص 30/صفائي حائري

28 – طلاق/ آيه

29-  غررالحکم / ص 219

30- خصال ،  ترجمه قهري/ ج1 ص 100

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد