خانه » همه » مذهبی » روایت یک فروپاشی از درون؛ در عربستان سعودی چه می‌گذرد؟

روایت یک فروپاشی از درون؛ در عربستان سعودی چه می‌گذرد؟


روایت یک فروپاشی از درون؛ در عربستان سعودی چه می‌گذرد؟

۱۳۹۲/۰۸/۰۱


۷۴ بازدید

آمریکا از سال ۱۹۳۲ میلادی از عربستان سعودی حمایت می‌کند، ولی بعد از جنگ خلیج‌فارس و موافقت ملک فهد، تبدیل به تحت‌الحمایه آمریکا شد. عربستان که زمانی در رأس چهار کشور رو به‌رشد جهان بود اکنون با بحران مسکن، بیکاری فزاینده، افزایش هزینه‌ها و رشد منفی جمعیت روبرو شده است.

آمریکا از سال 1932 میلادی از عربستان سعودی حمایت می‌کند، ولی بعد از جنگ خلیج‌فارس و موافقت ملک فهد، تبدیل به تحت‌الحمایه آمریکا شد. عربستان که زمانی در رأس چهار کشور رو به‌رشد جهان بود اکنون با بحران مسکن، بیکاری فزاینده، افزایش هزینه‌ها و رشد منفی جمعیت روبرو شده است.

گسترش جنبش های مردمی اصلاح طلب در سراسر مناطق عربستان به وضوح نشان می دهد که نظام قبیله ای و فاسد در این کشور نتوانسته و نخواهد توانست خارج از مدار این تغییرات حرکت کند. علی رغم سرکوب وحشیانه تظاهرات، نقض آشکار حقوق بشر، تبعیض میان شهروندان بر اساس مذهب و منطقه در طی بیش از 8 دهه و علی رغم تلاش های رژیم آل سعود برای فرار به جلو از طریق متوسل شدن به فتواهای فقهای درباری و صدور فتوا به درخواست امراء‌‌ به منظور پوشش نیازهای دینی دربار در زمینه مقابله با هرگونه تغییر، نشانه های تغییرات بنیادین در تمامی مناطق عربستان غیر قابل انکار است.

رژیم آل سعود از مفتی های صف کشیده در پشت دروازه های دربار این کشور درخواست می کند تا فتواهایی در زمینه حرام بودن تظاهرات و کفر شمردن اعتراضات مسالمت آمیز و صدور مجوز قتل برای اربابانشان در صورت ناراحت شدن با شعار و یا اعلامیه اعتراضی، صادر کنند.

تجاوزات سران رژیم آل سعود و مزدوران آنها علیه ملت عربستان و به ویژه ساکنان منطقه شرقی که به حقوق از دست رفته شان اعتراض دارند، ادامه دارد؛ حقوقی که تمامی قوانین و منشورهای بین المللی بدان اقرار می کنند. سران آل سعود به جای استقبال از خواسته های قانونی و مشروع معترضین با حملات وحشیانه مزدوران خود به استقبال آنها می روند،‌ موضوعی که باعث شده، برخی سازمان های فعال در زمینه حقوق بشر جنایت های آل سعود را محکوم کرده و خواستار توقف خشونت و مجازات عامل آن باشند.

بعد از شهادت “احمد آل مصلاب” به دست مزدوران آل سعود، سازمان عربی حقوق بشر خواستار تحقیق فوری در این مورد و مجازات عاملان شهادت وی در العوامیه واقع در شرق عربستان شد.

یک کارشناس سعودی تاکید می کند که مسئله زندانیان یکی از مهمترین مسایل حقوق بشر در عربستان و محور تمامی تحرکات مردمی برای آزادی زندانیانی است که مسئولان آنها را بدون تفهیم اتهام و یا محاکمه برای مدت طولانی بازداشت کرده اند. وی ریاض را به تلاش برای سرپوش گذاشتن بر نقض مکرر حقوق بشر از طریق نفوذ در موسسات بین المللی متهم می کند.

در شبه جزیره عربستان اراده ملت مصادره شده، شوق به آزادی در ساده ترین بعد آن از طرف عناصری تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مورد پیگرد و تعقیب قرار می گیرد؛‌ تا چه رسد به آزادی بیان، تشکیل احزاب، آزادی روزنامه ها و حق اعتراض بر سیاست ها و توافقات بین المللی؛ در آنجا کرامت انسانی مورد چپاول و دستبرد قرار گرفته است، تمامی مناصب و مقام های عالی در بدنه حکومت و در نهاد ارتش توسط شاهزادگان آل سعود به گونه ای احتکار شده است، که گویی سایران شهروندان لیاقت و شایستگی آن را ندارند و یا اینکه آنها اصلا شهروند به حساب نمی آیند! با علم به اینکه که کشوری مثل عربستان با منابع سرشار نفت و ثروت های کلان به خاطر بحران مسکن و بیکاری فزاینده، نبود فرصت های شغلی جدید و افزایش هزینه های زندگی، با رشد منفی جمعیت روبرو است در حالی که این کشور در راس چهار کشور رو به رشد در جهان بود.

به خاطر ماهیت حکومت بدوی و قبیله ای آل سعود، پایه و اساس این حکومت چپاول، غارت و حرص و ولع جنون آمیز خاندان حاکم است. مساحت گسترده ای از زمین و املاک میان امیران به عنوان بخشش های خاص توزیع شده است؛ چرا که آنها خود را مالکان مردم و سرزمینشان می دانند، نسبت اراضی تصاحب شده از طرف آنان بالغ بر 30 درصد است. آنها به صورت علنی برای غارت و تصاحب مجانی اراضی قابل ساخت و ساز و املاک رقابت می کنند، سپس اقدام به فروش آن به فقرا در قبال مبالغ هنگفت می کنند؛‌ در حالی که به طور کلی شهروندان سعودی و به خصوص ساکنان منطقه شرقی با مشکلات اجتماعی، بهداشتی و حتی محیط زیستی دست و پنجه نرم می کنند، همه این اقدامات نقض آشکار حقوق بشر و حقوق اسلام است و در سازمان ملل نیز حقوق آنها قانونی و مشروع تلقی می شود ولی برخی تلاش می کنند، بر موارد نقض حقوق بشر در این کشور سرپوش گذشته و اجازه شفاف سازی اقدامات سرکوبگرانه و آمارهای موجود در این زمینه را نمی دهند.

توهم آسایش و رفاه مالی با افزایش تعداد بیکاران و خودکشی برخی از آنان و افزایش مسئولیت های سنگین زندگی باعث محدود شدن دایره طبقه متوسط و فشار بر آنها شده است،‌ مهمتر از همه فساد گسترده در این کشور نفت خیز است که تنها در موارد نادری شاهد موفقیت اقتصادی و رضایت نسبی مردم از خدمات و زیر ساخت ها هستیم.

وخامت شرایط امنیتی و فقدان ثبات و آرامش سیاسی و شکست سیاست های اقتصادی در عربستان منجر به کوچ اجباری بسیاری از شهروندان سعودی به کشورهای حوزه خلیج فارس شده که همین موضوع باعث خروج سرمایه های این کشور و سرمایه گذاری در حوزه های مختلف در بحرین، قطر،‌کویت، عمان و به ویژه در دبی شده است.

گویی که شکست داخلی در عربستان باعث پویایی اقتصادی برای تاجران و سرمایه های خارج از مرزهای این کشور می شود، به عنوان مثال بحرین بر پایه اشتباهات این کشور اقتصاد خود را می چرخاند و فرودگاه آن در منطقه شرقی تبدیل به فرودگاه سعودی ها شده است. به خاطر فضای بسته اجتماعی بسیاری از شهروندان عربستانی برای اقامت دائم وارد بحرین شده اند، در نتیجه ناتوانی و بی برنامگی بخش آموزش و پرورش در عربستان شهروندان به همین منظور در مدارس خصوصی در بحرین ثبت نام می کنند (فرزندان امرای منطقه شرقی نیز در میان آنها هستند) به خاطر قوانین سختگیرانه داخلی بر بازرگانان فروشندگان طلا، به دبی و دیگر مناطق مهاجرت کرده و شرکت های املاک سعودی اقدام به سرمایه گذاری در دبی می کنند.

سوالی که هر شهروند سعودی آسیب دیده و نابود شده مطرح می کند این است:

آیا کشوری مثل عربستان می تواند بیش از یک درصد شهروندانش را بازداشت کند و آنها را همچون خورشید پشت ابرها در زندان های ابراز عقیده و اندیشه حبس و آزادی آنها را مصادره و با آنها بدرفتاری کند تا درس عبرتی باشد برای تمام کسانی که طرفدار آزادی هستند و یا آزادی را در خیال خود ترسیم می کنند؟ آیا چنین رژیمی می تواند آزادی که خداوند متعال به مردم عطا فرموده است را محدود کند؟ آیا برای چنین کشوری این امکان وجود دارد ملت خود را در مسیر برابری و زندگی همسان و مشترک پیش ببرد؟

در سرزمینی که روشنفکران آن در عقیده و باور خود به غربی کردن تفکر اجتماعی و تحریف آن متهم می شوند، در سرزمینی که ساکنان آن گمان می کنند آنجا حرم امن الهی (مکه) است و آنها در یک جامعه پاک و مقدس زندگی می کنند؛‌ در حالی که حاکمان ( در سرزمین حجاز) سرگروم فسق و فجور هستندد، عربستان برای پادشاهان و امیران آن گوارا و دلکش است، سلطه و سیطره دینی حکام این سرزمین حتی در عرصه های رسانه ای، فرهنگی و عمرانی مورد اطاعت و پذیرش قرار می گیرد.

سوالی که تمام آزادگان و انسان های شریف مطرح می کنند، این است: آیا در قرن بیست و یکم همچنان برای دیکتاتوری که از طرف بزرگترین قدرت دمکراسی جهان مورد حمایت قرار می گیرد، می توان وجودی قائل شد، دیکتاوری ای که ادعا می کند همگام با بهار عربی است؟

دیکتاتوری حمایت شده سعودی عنوان کتابی است که “جان میشال فولکیه” در سال 1995 توسط انتشارات میدویست در پاریس منتشر شد. این کتاب خلاصه ای است از تجربه میدانی او از زندگی چندین ساله اش در ریاض و جده، وی به عنوان یک شاهد عینی واقعی – نه همانند شاهدان عینی الجزیره و العربیه- موارد نقض حقوق بشر در عربستان و محرومیت زنان از حقوق خود به نام اسلام و تحریف تعالیم و اهداف اسلام را بر می شمارد.

فولکیه برای جهان غرب – و نه جهان عرب – غیر ممکن بودن تجمیع دمکراسی و حقوق بشر با نفت را در شرق تبیین می کند و عربستان را نمونه واضح آن در این تناقض می داند،‌ چرا که تنها یک خاندان – با کمک آمریکا – توانسته است کل کشور را تصاحت کرده و با قوه قهریه دیکتاتوری بی نظیر خود در سطح زمین را حفظ کند.

این نویسنده فرانسوی عربستان را که در نوع خود در تاریخ – حتی کشوری در دوران تاریک اروپا و دوره انحطاط عربی شبیه به این کشور نبوده است – بی نظیر می داند، دارای محدودیت ها و ممنوعیت های سه گانه توصیف می کند:

ممنوعیت اول: لال باش،‌ در سرزمینی که نارضایتی و ظلم بر همه جا سایه افکنده است و شایعه پراکنی دغدغه اصلی همگان است و در حمایت از سخن چینان مدنی و یا دینی و کسانی که مترصد اوضاع بوده و سخن چینی می کنند، سکوت حاکم است.

ممنوعیت دوم: کور باش، هماهنگی و دست به دست هم دادن آداب و رسوم رایج و تمایل به دوری از هرگونه تعرض و آزار و اذیت،‌ باعث به وجود آمدن نوعی از نابینایی شده است که در رژیم های دیکتاتوری نظیر ندارد و دلیل شدت آن در قیاس با نظام های دیکتاتوری دیگر ثروت های هنگفت این کشور است.

ممنوعیت سوم: کر باش، در گیر و دار زیاده گویی ها و تبادل آراء در زمینه واقعیت های زندگی اجتماعی در جده و ریاض هر سخن یا نقدی باعث هلاکت تو خواهد شد.

از فردی که به صورت درگوشی و نجوا چیزی را به تو منتقل می کند، دوری کن و بدان که شنونده خوب همیشه در معرض خطرات است. فولکیه به صورت مختصر و مفید توصیه می کند که هرکس می خواهد در عربستان زندگی کند باید: کور، لال و کر باشد و در این صورت است که فردی محترم و با ابهت هستی و می توانی ثروت های هنگفتی را جمع آوری کنی!!

ولی ممکن است انسان فضول سوال کند: در مورد سفرای غربی و نویسندگان و روزنامه نگاران، سرمایه گذاران و بازرگانان آمریکایی و اروپایی که به عربستان سفر کرده و برای مدت کوتاه و یا طولانی در آن زندگی کرده اند چگونه …

چرا آنها به فقدان آزادی،‌ دمکراسی و حقوق بشر در سعودی هیچ اشاره ای نداشته اند؟!

سوال بسیار خوبی است! جواب قاطع و دندان شکن را فولکیه از زبان آنان و به ویژه از زبان دولت های خارجی که وزرای گدای خود را به آنجا اعزام می کنند و تمام آنها احترام به حقوق بشر را مورد تمسخر قرار داده و می گویند: از این حقوق در عربستان صحبت می کنید؟ حرف آخر تا اطلاع ثانوی از آن ریال است،‌ همانند رمالی که مخفی می شود و از همه چیز صحبت می کند.

آمریکا از سال 1932 از عربستان حمایت می کند،‌ ولی بعد از جنگ خلیج و موافقت ملک فهد، تبدیل به تحت الحمایه آمریکا شد و برخی فراتر از این رفته و در این مورد می گویند که رابطه این دو کشور همانند رابطه مافیا با مشتریانش است و اساس آن بر «تو پول بده و من از تو حمایت می کنم»، است.

امروز تاریک ترین و بسته ترین رژیم دیکتاتوری تاریخ بشر می خواهد به شرق جهان عرب آزادی، دمکراسی و حقوق بشر را از طریق تفکر وهابی حمایت شده با سرمایه و سلاح و تروریست صادر کند!

فعالان سعودی بر این باورند که بازداشت ها با استناد به فتاوای دینی مفتیان از جمله شیخ عبدالعزیز آل شیخ مفتی اعظم عربستان صورت می گیرد. وی با صدور این فتوا که تظاهرات در شرع مقدس اسلام هیچ مبنا و خیری برای جامعه ندارد، نسبت به ایجاد ناامنی و بی ثباتی و تاثیر شبکه های ماهواره ای و اینترنت که چهره اسلام را مخدوش کرده و باعث فتنه انگیزی و هرج و مرج و نشر اکاذیب می شود،‌ هشدار داده و به ضرورت حمایت همگان از “بانیان امور” تاکید می کند. از دیدگاه وی این تظاهرات آشوبگری و هرج و مرج طلبی است که هیچ دستاورد مثبتی ندارد و ایجاد فضای آشوب برای “عوام الناس” باعث سوء استفاده دشمنان می شود، همانطور که در برخی کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم!

گزارش صادره از سازمان عفو بین الملل فاش کرده است که تعداد زندانیان سیاسی در زندان های عربستان بیش از 30 هزار نفر است که در معرض انواع و اقسام شکنجه قرار می گیرند و شرایط بسیار سختی بر آنها حاکم است، از سوی دیگر “الهام فخرو” پژوهشگر سعودی تاکید کرده است که حدود 3 میلیون نفر از 18 میلیون جمعیت عربستان در فقر و تنگدستی به سر می برند، فقر و مسکنت تنها در مناطق حاشیه ای و روستاها حاکم نیست حتی در ریاض نیز شاهد آن هستیم و طبق آمارهای رسمی میزان بیکاری ده درصد و طبق آمارهای غیر رسمی بیست درصد گزارش شده است.

مسلما آمارهای انجمن حقوق بشر عربستان که رژیم آل سعود آن را تاسیس کرده است، در مقابل گزارش ها و آمارهای سازمان های و انجمن های حقوق بشر مدنی هیچ اعتباری ندارد، آخرین آمار را “آژانس جزیره عربی” منتشر کرد که بر وجود بیش از 35 هزار زندانی به خاطر آزادی تجمع مسالمت آمیز و آزادی بیان و اندیشه تاکید می کند، در میان بازداشت شدگان تعداد زیادی کودک وجود دارد که طبق گزارش ها صادره از “مرکز حقوق بشری سعودی برای عدالت” در معرض وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرند.

این اقدامات سرکوبگرانه با انواع روش های تحقیر و اجبار که تنها از یک رژیم دیکتاتوری و سرکوبگر ناشی می شود باعث شده است ده ها هزار نفر از شهروندان سعودی بالاجبار در جستجوی ثبات و آرامش و فرار از مشکلات و شرایط نابسمان اجتماعی، کشور خود را ترک کنند. گزارش سالانه آمارهای دفتر مهاجرت وزارت امنیت ملی آمریکا که سالانه به صورت کتاب چاپ می شود بر افزایش آمار شهروندان سعودی که به دنبال قانونی کردن شرایط اقامت دائم خود در آمریکا هستند، تاکید می کند.

آمارها و گزارش هایی که ارائه کردیم نشان از واقعیت تلخی است که سرزمین نجد و حجاز در سایه سرکوب وحشیانه مردم توسط خاندان آل سعود، با آن دست و پنجه نرم می کنند. این خاندان از زمان به دست گرفتن سکان قدرت در این سرزمین مقدس، به دشمنی با اصالت عربی و فعالیت مستمر علیه مصالح کشورهای عربی و خدمت به کشورهای غربی و اسرائیل مشهور است.

استیون لیندمان نویسنده آمریکایی می گوید: آمریکا از رژیم آل سعود که سرکوبگرترین رژیم جهان است حمایت می کند؛‌ چرا که رژیم سعودی شیفته سلطه و زورگویی در منطقه است و از طرف دیگر یک سوم ذخایر نفت جهان و مقدار زیادی ذخایر گاز در اختیار دارد. هم پیمانی ریاض با واشنگتن همکاری است که هرج و مرج امپریالیستی که از طریق سرمایه های دولت عربستان تامین مالی می شود، را تقویت می کند.

کسی که جنبش های اعتراضی و تظاهرات مسالمت آمیز را در محکومیت ظلم و ستم علیه مردم در عربستان را پیگیری می کند، ده ها سوال در ذهن او ایجاد می شود که شاید مهمترین آنها این است: چطور ممکن است در کشوری که آل سعود در آن حاکم هستند خود را حامی حقوق بشر در کشورهای دیگر معرفی کنند؟ در حالی که حقوق انسان ها در پرونده های فساد پادشاهی از بالاترین مقام آن گرفته تا پایین ترین سطوح، ضایع شده است. خود آنها غرق در گناهان و اشتباهات هستند، آنها خود را اصلاح نکرده اند که ادعای اصلاح دیگری را داشته باشند. اگر فرض بر این باشد که طرف دیگر نیاز به نصیحت و راهنمایی دارد؛ چطور ممکن است که خود آنها که سرشار از کینه و حسد هستند، نیاز به آن نداشته باشند!؟

رژیم آل سعود جنایت های خود را با تکیه بر گروه های مسلح و باز گذاشتن دست آنان در سرکوب ملت عربستان، ایجاد خفقان و مقابله با مطالبات قانونی و حقوق حقه مرتکب می شود. تا جایی که زندان ها مملو از زندانیان طالب آزادی بیان و اندیشه است. حالت تعفن و فساد داخلی که رژیم آل سعود در قبال ظلم و سرکوب شهروندان و محروم کردن آنها از ساده ترین حقوقشان بدان دچار شده است، حکومت را به سمت حمایت از جنبش های رادیکال تکفیری در اقصی نقاط جهان سوق داده است. آنها این توهم را دارند که با تلاش برای ایجاد فتنه های داخی در بسیاری از کشورهای عربی می توانند از انتفاضه حقیقی مردمی که کرسی های ظلم و جور را به لرزه خواهد انداخت، به دور خواهند ماند.

کسانی که اخبار و تحولات جاری عربستان را پیگیری می کنند به خوبی می دانند که رژیم الیگارشی سعودی که امکان تنظیم قوانین و منشورهای حقوق شهروندی و انسانی را از بین برده است، با تشدید و تداوم اعتراضات مردمی و تبدیل ملت عربستان به بردگان و بندگان خاندان حاکم، در معرض تهدید قرار گرفته است. خاندانی که تا چند مدت پیش یعنی قبل از اعلام حمایت از تروریسم و چشم پوشی از مسئله اصلی عرب که در مسئله فلسطین نمود یافته است، غرب را به خاطر حمایت از دشمنان اسلام کافر می دانست.

امروز هیبت و شکوه رژیم بعد از ناکام و عقیم ماندن مکانیزم ترس و وحشت در ایجاد یک نسل وحشت زده، در بوته آزمایش تعیین کننده ای قرار گرفته است؛‌ علی رغم اینکه امپراطوری رسانه ای عربستان طبق تاکید نویسندگان، روزنامه نگاران و گزارش های تلویزیونی، تبدیل به چیزی شبیه به سرویس های امنیتی و ابزار صرف برای ایجاد رعب و وحشت شده است.

چاپلوسی، تسلیم،‌ اطاعت و فرمانبری، نداشتن اختیار عمل و بردگی ذهنی به حدی رسیده است که رسانه های سعودی بدون هیچگونه آگاهی و هشیاری تمام آنچه را که از زبان امیر یا ولی نعمت خارج می شود حتی اگر حماقت محض باشد، مقدس شمرده و از آن تمجید می کنند. رسانه ها به محض شنیدن کلماتی از امیر یک منطقه با ستایشی بی کران شروع به تحلیل و بررسی آن می کنند، وظیفه رسانه های سعودی پرده برداری از حقایق و واقعیت ها نیست بلکه دقیقا عکس آن یعنی سرپوش گذاشتن بر حقایق است.

کارشناسان تاکید می کنند، روشی که خاندان آل سعود در پیش گرفته است در آینده ای نزدیک آنها را به طرز مفتضحانه ای غافلگیر خواهد کرد. سرکوب وحشیانه مردم و بی عدالتی و نابرابری، اشاعه فساد، چپاول و غارت ثروت ها از طرف خاندان حاکم و طرفداران آن بدون شک منجر به تشدید اعتراضات در این کشور خواهد شد.

حوادث فجیع و مصیبت بار قطیف و سرکوب وحشیانه معترضین خواهان زندگی آبرومندانه، عدالت و برابری و حمایت شهروندان مناطق مختلف عربستان از معترضین، نشان می دهد که این کشور نیاز به اصلاحات عمیق و جامع در زمینه آزادی، عدالت و برابری و زندگی آبرومندانه دارد. تمام طیف های اپوزیسیون عربستان به ضرورت طرح مسائل عربی به منظور ایجاد ضمانت های اجرایی برای بازگرداندن کشور به آغوش فرهنگ عربی و خروج آن از انزوا تاکید می کند، انزوایی که در نتیجه سیاست خارجه آل سعود و تمرکز آن بر تحقق اهداف استراتژیک و منافع غربی و آمریکایی بر این کشور تحمیل شده است.

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/255207/در-عربستان-سعودی-چه-می‌گذرد

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد