خانه » همه » مذهبی » روح و قوای چهار گانه آن

روح و قوای چهار گانه آن


روح و قوای چهار گانه آن

۱۳۹۲/۱۰/۲۳


۱۵۰۰ بازدید

منشا کارهای انسان رابگویید؟


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
پرسش گر گرامی بهتر است بدانید که منشأ و نیروی مولد کار در انسان و حیوانات نفس یا همان روحی است که خداوند تعالی در چهار ماهگی شکم مادر در بدن وارد می کند و توسط آن انسان انسان می شود و موجودی حی می شود لذا با خروج آن از بدن حیات جسمی از دست می رود و نقش بدن در این میان تنها ابزاری است که روح توسط آن کسب فیض یا رذائل می کند و بس مثال روح به بدن مثل نرم افزار می ماند نسبت به سخت افزار به طوری که نرم افزار توسط سخت افزار ابراز وجود می کند و سخت افزار هم اگر بدون نرم افزار باشد لاشه ای بیش نیست.
بنابراین منشأ تمامی اعمال و حرکات ما به روح ما بستگی دارد و از آن ناشی می شود و باید بدانید که روح نیز در انجام کارها توسط بدن دارای شئوونات یا ابزار قوای مختلفی است که به توسط آنها کارها را انجام می دهد لذا با دانستن قوای نفسانی انسان منشأ کارهای انسان بدست می آید(آنچه در این ذیل آورده می شود از کتاب معراج السعاده ص 39مهدی نراقی است که بدون دخل و تصرف خدمتتان تقدیم می شود)
قواى چهارگانه و تبعیت سایر قوا از آنها
بدان که تن، مملکتى است که خداوند عالم آن را به اقطاع روح مجرد مقرر فرموده، و از براى روح در این مملکت، از اعضاء و جوارح و حواس و قواى ظاهریه و باطنیه، لشکر و خدم بسیار قرار داده، که بعد از این شمه اى از آنهامذکور خواهد شد، و «ما یعلم جنود ربک الا هو». (و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند مدثر آیه 31)
و هر یک را خدمتى معین و شغلى مقرر تعیین داده، و از میان ایشان قواى اربع که:
«عقل » «شهوت » «غضب » و «وهم » باشد، حکم کارفرمایان و سران لشکر و عمال مملکت دارند، و سایر قوا، زیردستان و فرمان برانند.
و شان «عقل » ، ادراک حقایق امور، و تمیز میان خیرات و شرور، و امر به افعال جمیله و نهى از صفات ذمیمه است.
و فایده ایجاد «قوه شهویه » ، بقاى بدن است، که آلت تحصیل کمال نفس است، زیراکه: زیست بدن چند روزى در این دنیا، موقوف است به تناول غذا، شراب، تناکح وتناسل.و احتیاج آنها به قوه شهویه روشن و ظاهر است.
و ثمره «قوه وهمیه » فهمیدن امور جزئیه است، و دانستن دقایق امورى که به وسیله آنها به مقاصد صحیحه مى رسند.
و شغل «قوه غضبیه » آن است که: دفع مضرتهاى خارجیه را از بدن نموده، و نیز اگرقوه شهویه یا وهمیه اراده سرکشى و خودسرى کرده، و قدم از جاده اطاعت عقل بیرون نهند، ایشان را مقهور نموده، به راه راست آورد، و در تحت اقتدار و تسلط عقل بازدارد.
و بدان که هیچ یک از قواى ظاهریه و باطنیه را به غیر از این چهار قهرمان، در هیچ وقتى خیال فرمانروایى و اندیشه سرورى نیست، بلکه هر یک محکوم حکم حاکم خطه بدن اند.
اما این چهار سرهنگ

یکى از آنها که عقل است، وزیر پادشاه است که روح باشد، و هماره در تدبیر آن است که روح از مقتضاى صوابدید او تجاوز ننموده، و انقیاد اوامر و نواهى آن را نماید، تا به حسن کفایت و تدبیر آن، امر مملکت را «منسّق » (منظم ، مرتب) و مضبوط کند و پادشاه راتهیه اسباب سفر عالم قرب، سهل و آسان باشد.
و دوم که شهوت است، مانند عامل خراج است، و طماع، دروغزن، فضول و «تخلیطگر» (خرابکار) است، و هر چه وزیر که عقل است گوید، شهوت، هواى مخالفت آن کند،و همیشه طالب آن است که راه روح را زده و او را محکوم حکم خود نماید.و مانندبهایم و چهارپایان غرق لجه شهوات نموده، و به هر چه او را امر نماید از مشتهیات «اکل » «شرب » «جماع » «مرکب » «لباس » «مسکن » و امثال آن، روح بدون آنکه درارتکاب آن با وزیر مشورت نموده و صواب و فساد آن را فهمیده باشد، متابعت نماید.
و سوم که غضب است، به «شحنگى » (پاسبانی، نگهبانی) آن شهر منصوب است، و تند و تیز و بى باک و شریر است، همه کشتن و بستن و زدن و شکستن و ظلم و ایذاء و عداوت و بغض راطالب است.و در صدد آن است که: پادشاه را که روح است فریب دهد، تا به آنچه اواشاره نماید، عمل کند، و فرمان عقل را اطاعت ننماید، و او را چون سباع درنده، همه شغل، دریدن و ایذاء بوده باشد.
و چهارم که وهم است، شغل آن مکر، خدعه «تلبیس »، (پنهان کرن حقیقت) خیانت و فتنه است، ومى خواهد که سلطان مملکت بدن، مطیع و منقاد او شود تا به هر چه فرمان دهد ازفریفتن و شیطنت و افساد و مکر، اطاعت نموده تجاوز نکند.
و به سبب اختلاف هواهاى این قواى اربع، و تفاوت آراى این چهار سرهنگ است که پیوسته مملکت بدن میدان محار به آنها و معرکه تنازع ایشان است.گاهى در آنجاآثار فرشتگان و اعمال قدسیان ظاهر مى شود، و زمانى که افعال بهایم و چهارپایان از آن هویدا مى گردد، و ساعتى مشغول شغل سباع و درندگان است، و لحظه اى مظهر آثارشیطان مى شود.و همیشه چنین است تا اینکه غلبه کلیه از براى یکى از این قوا حاصل شود، و دیگران مقهور حکم او گردند.در این هنگام پیوسته آثار آن یک از نفس سرمى زند و صاحب آن داخل در عالم آن مى شود.
پس اگر سلطنت از براى قهرمان عقل باشد، در مملکت نفس آثار ملائکه ظاهرمى گردد، و احوال مملکت انتظام به هم مى رساند، و صاحب آن داخل در صنف فرشتگان مى شود، و همیشه چنین است.و اگر غلبه از براى دیگران باشد، آثار آنها درآنجا پیدا مى شود و مملکت خراب و ویران گشته، و امر معاش و معاد اختلال به هم مى رساند، و صاحب آن داخل در حزب بهایم یا سباع یا شیاطین مى شود، نعوذ بالله من ذلک.

 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد