هر صاحب حقی میتواند مطالبه حق خود را از بدهکار یا خدای متعال درخواست نماید. شهادت در قیامت موضوعى کلى و پردامنه است. شهادت اعضاء و جوارح و آیات مربوط به آن، به صراحت از چشم و گوش و دست و پا و پوست و زبان به عنوان شهودى که فرداى قیامت علیه گنهکاران در محکمه عدل الهى شهادت مى دهند نام برده شده است. آیه «وَ لا تَقْفُ ما لیسَ لکَ بِهِ علمٌ، اِنَّ السمعَ و البصرَ و الفؤادَ کُلُّ اولئک کانَ عنهُ مَسؤولاً»( سوره اسراء، آیه 36) نیز نشان مى دهد که دل نیز به همراه چشم و گوش مورد سؤال قرار مى گیرد.به جز این آیه و آیه مورد بحث، آیات دیگرى که دلیل بر شهادت اعضاء و جوارح انسان در حسابرسى قیامت مى باشد اینهاست:«وَ یَوْمَ یُحْشَرُ اَعْداءُ اللّه ِ إلى النّارِ فَهُمْ یُوزَعُون حتّى إذا ما جاؤُوها شهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أبْصارُهُمْ و جُلُودُهُمْ بِما کانوُا یَعْمَلوُنَ و قالوُا لِجُلوُدِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالوُا أنْطَقْنا اللّه ُ الَّذى أنْطَق کُلَّ شى ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ اوّلَ مَرَّةٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»( سوره فصّلت، آیات 19 ـ 21)
مفاد سه آیه مذکور این است: روزى که دشمنان خداوند به جانب آتش گردآورى مى شوند و آنها براى پیوستن بقیه نگه داشته مى شوند تا آنگاه که به آتش رسند گوش و چشمها و پوستهایشان، علیه آنان نسبت به رفتارى که داشته اند گواهى خواهند داد. آنها به پوستهایشان مى گویند: براى چه به ضرر ما شهادت دادید؟ و آنها مى گویند: آن خداوندى که هر چیز را به سخن آورد، ما را گویا ساخت. و خداوند شما را اول بار آفرید و به سوى او برگردانده مى شوید.
در آیه دیگر یادآورى مى شود که روز قیامت بر دهان گنهکاران مهر زده مى شود و دستهاى آنان است که سخن مى گوید و پاهاى آنان است که نسبت به عملکرد آنان گواهى مى دهد:
«ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أیْدیهمْ وَ تَشْهَدُ أرْجُلُهُمْ بِما کانوُا یَکْسِبوُنَ».( سوره یس، آیه 65)
معناى شهادت اعضاء:
گواهى اعضاء یا قواى انسانى در روز قیامت عبارت است از گزارش و بازگو کردن گناهانى که این اعضاء در دنیا شاهد و ناظر بوده اند. بر این اساس، این شهادت، در واقع اداء همان چیزى است که عهده دار شده و حامل آن گشته اند، و اگر این عهده دارى و تحمل و نظارت از همان دنیا و هنگام عمل نبود و تنها به این جهت باشد که خداوند آنها را در قیامت داراى شعور و قدرت نطق مى کند، و آنها تازه در آنجاست که نسبت به اعمال و صحنه هاى گذشته آگاه مى شوند، و یا اینکه خداوند صدایى را در آنها ایجاد مى کند، بدون اینکه خود ادراک و شعورى داشته باشند، دیگر شهادت دادن صدق نمى کرد، و نسبت به فرد مجرمى که گناه را انکار مى کرد، اتمام حجت از این راه، معنا نداشت.
شهادت یعنى چه؟
ظاهر آیات مورد بحث نشان دهنده این امر است که شهادت «گوش» و «چشم» عبارت از اداء و ارائه چیزى است که شنیده و دیده اند، حتى نسبت به آن دسته از گناهانى که به وسیله این دو صورت نگرفته است. مانند اینکه گوش گواهى دهد که آیات الهى را که بر او خوانده مى شد شنید، ولى صاحبش از آنها روى گرداند، و یا اینکه شنید که صاحب گوش، سخن کفرآمیز بر زبان مى راند، و نیز مانند شهادت چشم به اینکه نشانه هاى یگانگى خداى تعالى را دید ولى صاحب چشم به آنها توجهى نکرد، و یا ناظر گوش کردن صاحب چشم به غیبت و یا سایر محرمات بوده است. چنان که در این آیه اشاره شده است:
«و لا تقفُ ما لیس لکَ به علمٌ إنّ السمعَ و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً».
بنابراین، مى توان گفت: گوش و چشم از این نظر با سایر اعضاء تفاوت دارند و گواهى آنها شامل سایر گناهان فرد نیز مى شود؛ گناهانى که توسط سایر اعضا و قواى انسانى انجام شده است، ولى سایر اعضا، چون دست و پا و پوست، بر گناهانى شهادت خواهند داد که خود وسیله انجام آنها بوده اند. و علت اینکه مجرمین، تنها خطاب به پوستهایشان مى گویند: «چرا علیه ما شهادت دادید؟» را مى توان در همین تفاوت دانست. در این خصوص توضیح بیشترى خواهد آمد.
سخن آخر:
شهادت اعضا و جوارح آدمی به گناهان و جرمهای خود در واقع به معنایی پذیرش کامل و اعتراف به اعمال ناپسند خود است و اتمام حجتی است بر آنها. گویی در آنجا اعضای ما که به کمکشان گناهی را مرتکب شده ایم ، داغی بر چهره دارند و شرمی آنان را فراگرفته که با دیدن عظمت او و جنایت خود ناخواسته لب به سخن می گشایند و طلب عفو می کنند اما فراموش کرده اند که فرصتها به پایان رسیده است.
از سویی دیگر ، خدایی که عادل و حکیم است هیچ گاه بر خود روا نمی شمارد حتی با وجود انکه جرمی در برابر دیدگانش روی می دهد و شاهدانی چون پیامبر و امامان و فرشتگانش نظاره گر آنند را بدون محاکمه کیفر نماید . بلکه او فاعلان و کنندگان را به سخن می آورد تا آنان خود از کرده هایشان سخن گویند و عذری دیگر برایشان نباشد. آیا کسی حاکمی با چنین عدالتی را سراغ دارد؟ آیا در دنیای ما اگر قاضی – از آن جهت که قاضی است – خود شاهد جرمی بود ، آیا نمی تواند بدون مطالبه دلیل و برهان و برگذاری محاکمه مجرم را به مسلخگاه مجازات بکشاند؟ مطمنا می تواند چنین کند.
مفاد سه آیه مذکور این است: روزى که دشمنان خداوند به جانب آتش گردآورى مى شوند و آنها براى پیوستن بقیه نگه داشته مى شوند تا آنگاه که به آتش رسند گوش و چشمها و پوستهایشان، علیه آنان نسبت به رفتارى که داشته اند گواهى خواهند داد. آنها به پوستهایشان مى گویند: براى چه به ضرر ما شهادت دادید؟ و آنها مى گویند: آن خداوندى که هر چیز را به سخن آورد، ما را گویا ساخت. و خداوند شما را اول بار آفرید و به سوى او برگردانده مى شوید.
در آیه دیگر یادآورى مى شود که روز قیامت بر دهان گنهکاران مهر زده مى شود و دستهاى آنان است که سخن مى گوید و پاهاى آنان است که نسبت به عملکرد آنان گواهى مى دهد:
«ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أیْدیهمْ وَ تَشْهَدُ أرْجُلُهُمْ بِما کانوُا یَکْسِبوُنَ».( سوره یس، آیه 65)
معناى شهادت اعضاء:
گواهى اعضاء یا قواى انسانى در روز قیامت عبارت است از گزارش و بازگو کردن گناهانى که این اعضاء در دنیا شاهد و ناظر بوده اند. بر این اساس، این شهادت، در واقع اداء همان چیزى است که عهده دار شده و حامل آن گشته اند، و اگر این عهده دارى و تحمل و نظارت از همان دنیا و هنگام عمل نبود و تنها به این جهت باشد که خداوند آنها را در قیامت داراى شعور و قدرت نطق مى کند، و آنها تازه در آنجاست که نسبت به اعمال و صحنه هاى گذشته آگاه مى شوند، و یا اینکه خداوند صدایى را در آنها ایجاد مى کند، بدون اینکه خود ادراک و شعورى داشته باشند، دیگر شهادت دادن صدق نمى کرد، و نسبت به فرد مجرمى که گناه را انکار مى کرد، اتمام حجت از این راه، معنا نداشت.
شهادت یعنى چه؟
ظاهر آیات مورد بحث نشان دهنده این امر است که شهادت «گوش» و «چشم» عبارت از اداء و ارائه چیزى است که شنیده و دیده اند، حتى نسبت به آن دسته از گناهانى که به وسیله این دو صورت نگرفته است. مانند اینکه گوش گواهى دهد که آیات الهى را که بر او خوانده مى شد شنید، ولى صاحبش از آنها روى گرداند، و یا اینکه شنید که صاحب گوش، سخن کفرآمیز بر زبان مى راند، و نیز مانند شهادت چشم به اینکه نشانه هاى یگانگى خداى تعالى را دید ولى صاحب چشم به آنها توجهى نکرد، و یا ناظر گوش کردن صاحب چشم به غیبت و یا سایر محرمات بوده است. چنان که در این آیه اشاره شده است:
«و لا تقفُ ما لیس لکَ به علمٌ إنّ السمعَ و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً».
بنابراین، مى توان گفت: گوش و چشم از این نظر با سایر اعضاء تفاوت دارند و گواهى آنها شامل سایر گناهان فرد نیز مى شود؛ گناهانى که توسط سایر اعضا و قواى انسانى انجام شده است، ولى سایر اعضا، چون دست و پا و پوست، بر گناهانى شهادت خواهند داد که خود وسیله انجام آنها بوده اند. و علت اینکه مجرمین، تنها خطاب به پوستهایشان مى گویند: «چرا علیه ما شهادت دادید؟» را مى توان در همین تفاوت دانست. در این خصوص توضیح بیشترى خواهد آمد.
سخن آخر:
شهادت اعضا و جوارح آدمی به گناهان و جرمهای خود در واقع به معنایی پذیرش کامل و اعتراف به اعمال ناپسند خود است و اتمام حجتی است بر آنها. گویی در آنجا اعضای ما که به کمکشان گناهی را مرتکب شده ایم ، داغی بر چهره دارند و شرمی آنان را فراگرفته که با دیدن عظمت او و جنایت خود ناخواسته لب به سخن می گشایند و طلب عفو می کنند اما فراموش کرده اند که فرصتها به پایان رسیده است.
از سویی دیگر ، خدایی که عادل و حکیم است هیچ گاه بر خود روا نمی شمارد حتی با وجود انکه جرمی در برابر دیدگانش روی می دهد و شاهدانی چون پیامبر و امامان و فرشتگانش نظاره گر آنند را بدون محاکمه کیفر نماید . بلکه او فاعلان و کنندگان را به سخن می آورد تا آنان خود از کرده هایشان سخن گویند و عذری دیگر برایشان نباشد. آیا کسی حاکمی با چنین عدالتی را سراغ دارد؟ آیا در دنیای ما اگر قاضی – از آن جهت که قاضی است – خود شاهد جرمی بود ، آیا نمی تواند بدون مطالبه دلیل و برهان و برگذاری محاکمه مجرم را به مسلخگاه مجازات بکشاند؟ مطمنا می تواند چنین کند.