پرسشگر گرامی ، اگر می خواهیم مثل پیامبر صلی الله علیه و آله شویم باید با مطالعه در سیره اخلاقی ایشان و ایجاد اخلاق و رفتار ایشان در خود به ایشان نزدیک شویم :
اخلاق نبوی
قـرآن کـریـم ، هـدف بـعـثـت را، تـزکـیـه و تـهـذیـب روح ، و تـرویـج و نـهـادیـنه سازی فضائل انسانی در جان آدمی معرفی کرده است و در آیات متعددی تزکیه و پرورش را بر تـعـلیـم و آمـوزش مـقـدم شـمـرده اسـت . از سوی دیگر خداوند پیامبر اعظم (ص ) را در میان انـبـیـای الهـی بـه صـفـت خـلق نـیـکـو و عظیم ستوده است . و پـیـامـبـر اسـلام نـیـز بـه صـراحـت هـدف بـعـثـت مـبـارکـش را تـکـمـیـل و تـمـیـم اخلاق و فضائل انسانی اعلام نمود و به پیروانش ایـن گـونـه سـفـارش کـرد کـه ((اخـلاق پسندیده برای شما لازم است و خداوند برای همین اصل مرا مبعوث فرموده است .))
گـرچـه سخن گفتن و نوشتن درباره صفات اخلاقی پیامبر کاری است بس دشوار، آن چنان که :
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تـا بـگـویـم وصـف آن رشـگ مـلک
ولی مـاءیـوس هـم نـبـایـد بـود و بـه اندازه توان خود برای معالجه دردهای مزمن روحی و اخلاقی جامعه از گنجینه عظیم کمالات و فضایل اخلاقی پیامبر باید استفاده کرد.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
اکنون برگه هایی از کتاب قطور و گرانسنگ صفات و رفتارهای گوناگون و پسندیده اخـلاقـی دوران زنـدگی پیامبر اعظم (ص ) را با یکدیگر می خوانیم تا ضمن پی بردن بـه گـوشـه هایی از فضایل و کمالات پیامبر اسلام (ص ) با پیروی و بهره گیری از رفتارهای آن بزرگوار راه رسیدن به خوشبختی را هموار سازیم .
1. ساده زیستی
رهبر بزرگ جهان اسلام از نظر امکانات مادی و زندگی همطراز طبقات پایین جامعه آن روز زنـدگـی می کرد و از تنوع طلبی و تجمل گرایی پرهیز داشت . حضرت علی (ع ) زهد و پارسایی و ساده زیستی پیامبر را چنین توصیف می فرماید:((پیامبر از دنیا چندان نخورد کـه دهـان را پـر کند و به دنیا به گوشه چشم نگریست ، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفـتـه تـر و شـکـمـش از هـمـه خـالی تـر بـود…. پـیـامـبـر بـا دل از دنـیـا روی گـردانـد و یـادش را از جـان خـود ریـشـه کـن کرد و همواره دوست داشت تا جـاذبـه هـای دنـیـا از دیـدگـانـش پـنـهان ماند. و از آن لباس زیبایی تهیه نکند. و آن را قـرارگـاه دائمـی خـود نـکـند.))
((پیامبر دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نـزد دیـگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود؛ و می دانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست می داشت که زینت های دنیا از چـشـم او دور نـگـهـداشـته شود تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند.
2. مهرورزی
بـرجـسـتـه تـریـن شـاخـصه سیره اخلاقی پیامبر رحمت ، عطوفت و محبت ایشان است محبت و صـمـیمیت پیامبر(ص ) به قدری گسترده بود که نزدیک ترین افراد خانواده ، اصحاب و یاران و حتی اسیران دشمن و گناهکاران تحت الشعاع پر مهر و صمیمیت و مهربانی پیامبر قـرار مـی گـرفـتـنـد، قـرآن رمـز مـوفـقـیـت رهـبـری و پـیـامـبـری رسـول اعـظـم (ص ) را هـمـیـن صـمـیـمـیـت ، مـهـربـانـی و عـطـوفـت او مـی دانـد. آن حـضـرت پـیوسته جویای حـال اصـحـاب خـود بـود، اگـر سـه روز یـکـی از آنـان را نـمـی دیـد احـوال او را مـی پرسید، اگر در مسافرت بود در حقش دعا می کرد، اگر حضور داشت به دیـدارش مـی شـتـافـت و اگـر در بـستر بیماری قرار داشت به عیادتش می رفت .
دیگر جلوه مهربانی پیامبر رفتار صمیمانه ایشان در برابر کودکان بود که جداگانه بـه آن خـواهـیـم پـرداخت . کودکانی را که برای دعا یا نامگذاری خدمت حضرت می آوردند، بـرخـی اوقـات طـفـل در دامـن پـیـامـبـر بول می کرد اطرافیان با لحن عتاب آلود به کودک فـریـاد مـی زدنـد امـا پـیـامـبـر آن هـا را از ایـن کـار مـنـع مـی کـرد و مـی گـفـت بـگـذاریـد طـفـل آزاد بـاشـد. هـنگامی که مراسم دعا یا نام گذاری به پایان می رسید پیامبر لباس خود را تطهیر می کرد.
نـمـونـه ای دیـگـر از جـلوه هـای مـهـربـانـی پیامبر، رفتار هدایتگرانه و صمیمانه او با اسـیـران جـنـگـی اسـت . در یـکـی از سـریـه هـا، رئیـس اهل یمامه را اسیر کرده و نزد حضرت آوردند. حضرت هر روز برای او غذا می فرستاد و او را بـه اسـلام دعـوت مـی کرد. روزی به او فرمود: من تو را در انتخاب کردن یکی از سه چیز مخیر می کنم : اول آن که تو را بکشم . در جواب گفت اگر چنین کنی بدان که شخصیت بزرگی را به قتل رسانده ای . فرمود: دوم آن که مالی را عوض خود فدیه بدهی و آزاد شـوی . گـفـت قـیـمـت مـن گـران اسـت و قـوم مـن بـایـد مـبـلغ زیـادی را بـرای آزادی مـن تـحـمـل کنند. آنگاه رسول خدا(ص ) فرمود: راه سوم آن است که بر تو منت گذارم و آزادت کـنـم . گفت اگر چنین کنی مرا فردی سپاسگزار خواهی یافت . پیامبر دستور داد او را آزاد کـردنـد. وی پـس از ایـمـان آوردن گـفـت : قـسـم به خدا، هنگامی که تو را دیدم دانستم که پـیـامـبـر هستی و هیچ کس را در جهان بیشتر از تو دشمن نداشتم و اکنون تو محبوب ترین افـراد نـزد مـن هـستی .
3. معاشرت عمومی
پـیـامـبـر اکرم (ص ) هر گاه به مجلسی وارد می شد در نزدیک ترین جای خالی می نشست جلسات او با اصحاب بی آلایش و حلقه وار بود به گونه ای که اگر کسی از بیرون وارد مـی شـد پـیامبر را نمی شناخت ، اجازه نمی داد کسی پیش پایش بایستد، هرگز پای خـود را پـیـش اصـحـاب دراز نـمـی کـرد وقـتـی در حـضـور فـردی مـی نـشـسـت تـا قـبـل از رفـتـن او لبـاس و زیـنـت خـود را از تـن خـارج نـمـی کـرد. بـا غنی و فقیر یکسان مصافحه می کرد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. هنگامی که مردم این مـوضـوع را فـهـمیدند وقتی با آن حضرت مصافحه می کردند، به فوری دست خود را از دسـت آن حضرت می کشیدند. هر گاه بر مرکبی سوار می شد دیگری را هم سوار می کرد. در جـمـع اصـحـاب و یـاران مـتـنـاسـب با موضوعات مطروحه سخن می گفت . یکی از یاران پـیـامـبـر می گوید چون با رسول خدا(ص ) می نشستیم ، اگر از آخرت سخن می گفتیم او نیز با ما راجع به آن صحبت می فرمود و اگر راجع به دنیا و یا خوردنی و آشامیدنی ها بـحث می شد درباره همان موضوع با ما گفتگو می کرد. به اصحاب خود می فرمود بدی هـای یـکـدیـگـر را پـیـش مـن بـازگـویـی نکنید. زیرا من دوست دارم با دلی آرام و خالی از کـدورت نـزد شما بیایم . و هر گاه از مجلسی بر می خاست می فرمود: سُبْحانَکَاللهُمِ وِ بـِحَمدِکَ اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا انت اَستَغفُرکَ وَ اَتوبُ اِلَیک .
4. آراستگی ظاهری
بـارزتـرین صفت پسندیده پیامبر اعظم (ص )، آراستگی ظاهری و نظافت او بود. حضرت نـه تـنـهـا بـرای خـانـواده بـلکـه بـرای اصـحـاب و مـردم نـیـز خـود را مـی آراسـت . قبل از بیرون آمدن از منزل به آینه یا آب نگاه می کرد و موی سر را شانه می زد. روزهای جـمـعه ناخن و موی شارب را کوتاه می کرد و یک لباس مخصوص روز جمعه داشت . بیشتر لباس های حضرت سفید بود، البته لباس سبز را هم دوست داشت . می فرمود: زنده های خـود را سـفـیـد بـپوشانید و مرده های خود را با آن دفن کنید. از از پوشیدن چیزی که رنگ سیاه داشته باشد کراهت داشت مگر عمامه ، کفش و عبا.
هـزیـنـه عـطـریـات او بـیـشـتـر از خـوراکـش بـود بـهترین عطر نزد او مشک بود، یک ظرف مخصوص عطر داشت و پس از هر وضو بلافاصله خود را معطر می ساخت ، هر گاه از محلی عبور می کرد عابرین از بوی عطرش به وجود و حضور مبارکش پی می بردند.
5. سخن گفتن
پـیـامـبـر گـرامی اسلام (ص ) اکثر اوقات ساکت بود، هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمی کـرد و جـز در مواقع ضرورت سخن نمی گفت . هر گاه اراده سخن می کرد با حالت تبسم لب هـا را بـه آرامـی بـرای سـخـن گـفـتـن بـاز مـی کـرد. گفتارش فصیح و شیرین بود، مـطـالبـش کـوتـاه و کـلمـاتش به یکدیگر پیوستگی داشت ، مطالبش را برای تفهیم به مـخاطب شمرده بیان می کرد تا شنونده آن را به خوبی به حافظه بسپارد. هیچ گاه به جـای سـخـن گـفتن با چشم و ابرو به کسی یا چیزی اشاره نمی کرد و هر گاه در برابر مخاطب قرار داشت ، به گوشه چشم به او نگاه نمی کرد، خطبه هایش همیشه کوتاه بود و هـیـچ گـاه مـطـلب بـیـهـوده ای بـیـان نـکـرد. جـز بـرای اجـازه ورود بـه مـنـزل اشـخـاص یـا صـدا زدن فـرد خـاصـی کلام خود را تکرار نمی کرد.
6. مزاح و خنده رویی
پـیـامبر همواره خوش رو بود و بدون این که بخندد تبسمی بر لب داشت ، حضرت برای خشنود ساختن با بیان مطالب حق و پرهیز از بیهوده گویی یا مطالب خلاف واقع ، همراه بـا عـفـت کـلام و بـدون اسـتـهـزاء، تـمـسخر یا تحقیر به منظور شادمانی و مسرور ساختن اصحاب شوخی می کرد و انگیزه حضرت این بود تا اصحاب و یارانش مقهور جذبه معنوی ، عظمت و بزرگی الهی دینی او نگردند و بتوانند به راحتی با او ماءنوس شوند و حاجت های خود را بیان نمایند؛ همچنان که امام صادق (ع ) به یکی از یاران خود سفارش کرد که بـه پـیـروی از سـیره پیامبر با برادران دینی خود مزاح نمایند. روزی خـادم رسـول خـدا بـرای شـتـران هـمـسـر او آواز حـُدی می خواند تا شتران با سرعت حرکت کنند. پـیـامـبـر با واژه لطیف و زیبا به غلام فرمود ((با شیشه ها مدارا کن ))؛ یعنی مراقب باش چون زنان لطیف و ضعیف هستند ممکن است بر اثر سرعت حرکت شتر بترسند و بیفتند و آسیب بـبـیـنـنـد. و نـیـز یـک روزی بـه کـودکـی فـرمـود: ای صـاحـب دو گـوش ، فـرامـوش مـکن .
7. ادب سفره و طعام
پـیـامـبـر هـمـچون سایر افراد و غلامان و خادمان در کنار سفره می نشست و بر خلاف سیره مـتـکـبـران و پـادشـاهـان هـنگام تناول طعام به هیچ چیزی تکیه نمی زد، بلکه روی زمین یا فـرش مـی نـشـسـت . هـر گـونـه طـعـامـی کـه خـدا حـلال کـرده بـود تـناول می فرمود: به هیچ غذایی دست رد نمی زد و مدح و تعریف بی جهت هم از غذاها نمی کـرد. هـمـواره بـا اهـل بـیـت و خـدمـتـگـزار مـنـزل خـود غـذا مـیـل مـی کرد. هر گاه میهمان برای حضرت می آمد و یا بردگان او را دعوت می کردند، با آن هـا غـذا مـیـل مـی فـرمـود و پـس از تـناول انگشتان خود را تمیز می کرد. هرگز بر اثر پرخوری و یا سیری شکم آروغ نزد.
8. انجام کارهای شخصی
با این که در منزل حضرت ، همسران ، و گاه خدمتکاران حاضر بودند کارهای شخصی خود را بـه هـیـچ فـردی واگـذار نـمـی کـرد. کـفـش و لبـاسش را با دست خویش وصله می کرد گـوسـفـنـدان را مـی دوشـید، درب خانه را خود باز می کرد، مایحتاج خانه اش را از بازار تـهـیـه مـی کـرد و خـود بـه سـوی خـانـه حمل می نمود و آب وضوی شبش را خود تهیه می کرد.
9. جلوه ای از نظم
سـراسـر زنـدگـی پـیامبر بر نظم و انضباط استوار بود و یکی از جلوه های نظم او این بـود که اثاث و اشیاء و حیوانات خود را به اسم خاصی نام گذاشته بود. اسم پرچمش ((عـقاب )) و شمشیرش که در جنگ ها همراهش بود ((ذوالفقار)) و دیگر شمشیرهایش ((مخذوم ))، ((رسوب )) و ((قضیب )) بود، کمانش ((کتوم )) و جعبه تیرش ((کافور)) نام داشت .
نـاقـه آن حـضـرت ((عـضـباء))، استرش ((دلدل )) و الاغش ((یعفور)) و گوسفندی که از آن شیر می آشامید ((عنیة )) نام داشت .
10. همیاری و تعاون
پیامبر اسلام هم مسلمانان را به همکاری و همیاری سفارش می کرد، هم خود در کارهای عمومی شـرکـت مـی جـسـت . هنگامی که پیشنهاد پیامبر، مبنی بر ساختن مسجد النبی مورد تاءیید و قـبـول هـمـگـان قـرار گـرفت ، پیامبر نیز مانند برخی دیگر از مسلمانان سنگ ها را برای ساختمان سازی حمل می کرد. در جنگ خندق نیز پس از سازماندهی لشکر برای حفر خندق ، خود نیز کلنگی را گرفت و در قسمتی به حفر خندق مـشـغـول شـد و حـضـرت عـلی نـیـز خـاک هـا را بـه بـیـرون انتقال می داد.
در یـکی از مسافرت های دسته جمعی ، برای پختن غذا هر کسی ماءموریت یافت تا بخشی از کـار تـهـیـه غـذا را انجام دهد. پیامبر نیز به سوی صحرا رفت تا خار و خاشاک برای آتش مهیا کند. هنگامی که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بنده اش را در مـیـان یـارانـش بـا وضـعـی بـبـیـنـد کـه بـرای خـود نـسـبـت بـه دیـگـران امـتـیـازی قائل شده باشد.
11. انفاق و سخاوت
پـیـامـبـر اعـظـم (ص ) سخی ترین مردم بود. هرگز در هم و دینار نزد او نمی ماند، اگر چیزی پیش آن حضرت زیاد می آمد تا آن را به کسی یا مستحقی نمی رساند به خانه نمی رفـت ، هـر چـه از ایـشـان مـی خـواسـتـنـد عـطـا مـی کـرد. یـکـی از هـمـسـران پـیـامـبـر مـی گـویـد رسـول خـدا هـرگـز سـه روز پـی در پـی سـیـر نـبـود تا این که از دنیا رفت و اگر می خواستیم ، می توانستیم گرسنه نباشیم اما ایثار می کردیم .
12. حلم
کنترل خشم و بردباری در برابر رویدادها و حوادث چه در عرصه اجتماعی و چه در محیط خـانـواده از جـمـله ویـژگی های اخلاقی پیامبر بود. انس بن مالک خادم حضرت می گوید: بـرای افـطـار و سـحـری رسـول خـدا(ص ) شیر فراهم می کردم . یک شب پیامبر دیر به خانه آمد من فکر می کردم آن حضرت به مهمانی رفته و افطار کرده است ، شیر را خوردم . چـیـزی نـگـذشـت کـه آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است ، وقتی حضرت از جـریـان اطـلاع یـافـت ، اصلا مطلبی بیان نکرد و با خوشرویی و گرسنگی شب را به روز آورد و روزه گـرفـت .
13. عفو و گذشت
رسـول خـدا بـه عـنـوان مـظـهـر انـسـان کـامـل ، بـالاتـریـن مـصـداق فـضـائل و کرامت های انسانی است . یکی از نمونه های ((خلق عظیم )) پیامبر عفو و گذشت او بـود کـه شـامـل هـمـه انسان ها اعم از مومنان و مخالفان بود. آنچنان رئوف بود که هیچ گـاه در فـکـر انـتقامجویی حتی از دشمنان و معاندان نبود. از این رو در تاریخ زندگانی مـبـارکـش از هـیـچ فـردی انـتقام نگرفت . هنگام فتح مکه وقتی پرچم در دست سعد بن عباده قرار داشت و اشعار انتقامجویی را سر می داد، حضرت علی علیه السلام را ماءمور کرد تا پـرچـم را از دسـت سـعـد بگیرد و ندای عفو و رحمت را برای اهالی مکه بلند کند. آنگاه تمام کسانی را که او را آزار و اذیت کرده و یا دشنام داده بـودنـد و یـا حـتـی در صـدد کـشـتـنـش بـرآمـده بـودنـد بـخـشـیـد. حـتـی وحـشـی ، قـاتـل حـمـزه سیدالشهدا که قبلا دستور قتل او را صادر کرده بود، وقتی اسلام آورد و در نـزد پـیامبر چگونگی به شهادت رساندن حمزه را تشریح کرد به او فرمود، بر خیز و برو و روی خود را از من پـنـهـان کـن !
در کـارزار احـد کـه دنـدانـش را بـا سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمی و خون آلود شد، این حـادثـه بـر اصـحـاب و یـاران حـضـرت بسیار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حـضرت کفار و دشمنان را نفرین کند، اما رسول اعظم فرمود: من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام ، بلکه من پیامبر رحمت هستم ، آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا قوم مرا هـدایـت کـن زیـرا آن هـا نـادان هـستند.
14. رفتار با کودکان
رسـول گـرامـی اسـلام در نـهـایـت سادگی و مهربانی با کودکان خواه فرزندان خود یا اطـفـال دیـگـران مـحـبـت مـخـصـوصـی داشـت . از ایـن رو دربـاره حـضـرت نـوشـته اند که : ((وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـیـانِ مـِن عادَةِ الرَّسولِ)) یعنی مهربانی درباره کودکان راه و رسم پـیـامـبـر بـود. و ایـن رفـتـار پـیـامـبـر در ایـجـاد عوامل شخصیت در کودکان تاءثیر فراوانی داشت که چند نمونه آن را بیان می نماییم .
احـتـرام : روزی امـام حـسـن و امـام حـسین در سنین کودکی بر پیامبر وارد شدند ؛ حضرت به احـتـرام آنـان از جـا بـرخـاسـت و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند پیامبر به سوی آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
هـدیـه : نـقـل شـده اسـت کـه گـردنـبـنـدی از طـلا بـرای حـضـرت رسـول هـدیـه آورده بـودنـد، حـضـرت گـردنـبند را به همسرانش نشان داد و پرسید آن را چـگـونـه مـی بـیـنید؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نیکوتر از این را ندیده ایم ! در این هنگام ((اَمـامـه )) دخـتـر ابـی العـاص کـه کـودکـی بـود و در گـوشـه مـنـزل بـازی مـی کـرد بـه سـوی حـضـرت آمـد، حـضـرت رسـول گـردنـبـنـد را در گـردن وی قـرار داد و از نـزد هـمـسـرانـش بیرون رفت .
بوسیدن و نوازش : بوسه و نوازش نهال محبت و علاقه را در وجود فرزند زنده می سازد و فـرزنـد هـم از عـلاقـه پـدر و مـادر نـسـبـت بـه خـود آگـاه مـی شـود. یـکـی از عـادات رسـول خـدا نـسـبـت بـه کـودکـان بـوسـیـدن و نـوازش آنـان بـوده اسـت . مـردی نـزد رسـول خـدا(ص ) آمـد و گفت من تا کنون هرگز کودکی را نبوسیده ام . وقتی که از حضور پـیـامـبـر بـیـرون رفـت ، پـیـامـبـر فـرمـود ایـن مـرد بـه نـظـر مـن اهل آتش است . جالب این است که احترام پیامبر نسبت بـه فـرزنـدان خـود یا دیگران بیشتر در حضور جمع و عموم مردم انجام می شد. از این رو بسیاری از اصحاب نوازش و محبت و بوسیدن امام حسن و امام حسین را بارها از سوی پیامبر اکرم (ص ) مشاهده کرده اند.
زمخشری گوید: رسول خدا(ص ) امام حسن (ع ) را که کودک بود در بر گرفت و بوسید، سـپـس او را روی زانـوی خـود نـهاد، آنگاه امام حسین (ع ) را در بر گرفت و بوسید و روی زانـوی چـپ خـود نـشـانـیـد.
پـیـامبر به فرزندان شهیدان همانند فرزندان خود محبت می ورزید. روزی یکی از کودکان از پـیامبر پرسید که پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسـیـد، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گریست ، پیامبر دست بر سر کودک کشید و سـوار مـرکـب خود کرد و به او فرمود: آیا دوست نداری که من جای پدرت باشم ؟
15. رفتار با جوانان
هـنـگـامـی کـه رسـول اعـظم (ص ) دعوت خود را در مکه آشکارا آغاز کرد، جوانان با صفای بـاطـن و لطـافـت روحـشـان اولیـن کـسـانـی بودند که به ندای روحبخش آن حضرت لبیک گـفـتـند. رفتار و سیره اخلاقی و سخنان هدایتگر پیامبر برای همه طبقات مؤ ثر بود، اما در جوانان که به ملکوت نزدیک تراند تاءثیر عمیقی به وجود آورده بود.
هنگامی که مصعب بن عمیر نماینده مخصوص پیامبر برای آموزش قرآن و نشر معارف دینی بـه مـدیـنـه آمـد، در مـنـزل اسـعـد بـن زراره سـکـونـت یـافـت . وی روزهـا بـه مـحـل تـجمع قبایل خزرج می رفت و آنان را به دین اسلام دعوت می کرد، و جوانان بیش از بزرگسالان دعوت او را می پذیرفتند.
عـلاوه بـر حـضرت علی (ع ) که صفات و فضایل منحصر به فرد داشت ، سعد بن مالک ، جـعـفـر بـن ابـیـطـالب ، عـمـر بـن حـزم ، مـصـعـب بـن عـمـیـر، عـتـاب بـن اسـیـد، مـعـاذ بـن جبل ، اسامة بن زید، جوانانی دلاور، برومند، و پرشوری بودند که در مکتب سیره اخلاقی و مـدیـریـتـی پـیـامـبـر تـربـیت یافته بودند و پیامبر هر کدام را برای مسئولیت های مهم برگزید و این جوانان در عرصه مدیریت اجتماعی و فرماندهی نظامی لیاقت و شایستگی هـای خـاصـی داشـتـنـد وهـرکـدام کـارنامه درخشانی از خدمتگزاری بر جای گذاشتند و نزد پیامبر دارای جایگاه و احترام خاصی بودند.
نـکـتـه مـهـم دیـگـر، نـوع رفتار دقیق و جالب پیامبر با جوانانی است که به سوی گناه سوق داده شده بودند. از نظر روان شناسی جوانان ، این رفتار درسی برای بزرگان و والدیـن مـحـسـوب مـی شـود کـه یـک نـمـونـه را یـاد آور می شویم . امام باقر(ع ) فرمود: فـضـل بن عباس که جوانی خوش سیما بود در روز عید قربان در کنار پیامبر(ص ) سوار شـده بـود. در ایـن هـنـگام زن زیبارویی از قبیله خثعم همراه برادرش برای پرسیدن احکام شـرعـی نـزد رسـول خـدا(ص ) آمـد. بـرادر آن زن مـسـائل دیـنـی را مـی پـرسـیـد و فـضـل بـن عـبـاس بـه آن زن نـگـاه مـی کـرد. رسـول خـدا، چـانـه فضل را گرفت و صورت او را از سوی آن زن برگردانید تا به او نـگـاه نـکـنـد. هـنـگـامـی کـه رسـول خـدا(ص ) از پـاسـخ دادن بـه مـسائل آن مرد عرب فارغ شد، شانه فضل بن عباس را گرفت و به او فرمود: ((آیا نمی دانـی کـه روزگـار می گذرد؟ اگر کسی چشم و زبان خود را حفظ کند، خداوند پاداش حج قـبـول شـده را در نـامـه عـمل او ثبت خواهد کرد!)) ایـن بـرخورد پیامبر با یک جوان خلافکار بهترین الگو برای مسلمانان است تا با تـوجـه بـه روحـیـات و خصوصیات و لطافت روحی و اخلاقی جوانان برای جلوگیری از گناهان آنان و ناهنجاری های اجتماعی به شیوه دقیق صحیح و مؤ ثر امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
16. عبادت و دعا و تهجد
پـیـامـبر اعظم با تمام اشتیاق انتظار وقت نماز را می کشید و مراقب آن بود، چون وقت نماز می رسید به مؤ ذنش می فرمود ای بلال مرا راحت کن ! یکی از همسران حضرت می گوید ما با او سخن می گفتیم ، همین که موقع نماز می شد، او را حالتی دست می داد که گویی نه او ما را
می شناسد و نه ما او را می شناسیم و هیچ کاری را بر آن مقدم نمی داشت .
هر گاه به نماز می ایستاد، از خوف خدا رنگ چهره اش تغییر می کرد و صدای سوزناک از او بـه گـوش مـی رسـیـد، و آنچنان اشک می ریخت که جای سجده اش خیس می شد و آن قدر گریه می کرد که برخی اوقات بی هوش می شد، دو برابر نمازهای واجب نماز مستحبی مـی خـوانـد و نـیـز دو برابر روزه های واجب روزه مستحبی می گرفت . مـاه شـعـبـان ، ایـام البـیـض هـر مـاه و پـنـج شـنـبـه دهـه اول ، چـهـارشنبه دهه دوم و پنج شنبه دهه سوم هر ماه را روزه می گرفت ، با خرمای تازه یـا خشک و یا کشمش افطار می کرد و در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع می کرد و در مـسجد معتکف می شد. در ماه رمضان اسیران را آزاد می کرد و به سائلین هدایایی عطا می فـرمود.
پیامبر در تمام ایام سال و ساعات روز و مناسبت های مختلف به خواندن ادعیه مداومت داشت . در شـدایـد و آسـایـش ، جـنـگ و صلح ، ذکر خدا و دعا و التجاء به درگاه الهی را مد نظر داشـت بـرای اعـمـال واجـب ، مـسـتـحـبـی یـا مـباح و هنگام پرهیز از مکروهات و محرمات دعاهای مخصوص را قرائت می کرد.
هـنـگـام دعا خواندن دست ها را به سوی آسمان بلند می کرد و چون فقیری که غذا طلب می کـنـد، بـه گونه ای تضرع و زاری می کرد، که نزدیک بود عبای حضرت از دوش او بر زمین افتد.
نتیجه گیری
آنـچـه مـرور کردیم بخشی از گنجینه عظیم فضایل انسانی و قطره ای از دریای بیکران اخـلاق نـبوی بود، پیامبر توسط هدایت های خاص و عام الهی تربیت یافت به گونه ای که خود فرمود: ((اَدَّبنی رَبّی وَ اَحْسنَ تَاءْدیبی )) خـدایـم مـرا ادب آمـوخـت و چـه نـیـکـو مـرا ادب آموخته است . از این رو خداوند در قرآن کریم رسـول گـرامـی را در طـول تاریخ تا پایان خلقت ، بزرگترین سرمشق بشریت معرفی کـرده اسـت . زیرا شـخـصـیـت پـیـامـبـر(ص ) نـمـونـه ای بـرای یـک روزگـار، یـک نـسـل ، یـک مـلت ، یـک مـذهـب و یـک مـکـان خـاص نـمـی بـاشـد، بـلکـه یـک سمبل جهانی و همیشگی برای تمام مردم در همه زمان هاست .
حسن ختام را به سفارش امام صادق علیه السلام مزین می کنیم که فرمود:
اِنَ اللّهَ خـَصَ رَسـولَه بـِمـَکـارِمِ الاخـلاقِ وَ امـتَحِنوا اَنفُسَکُم فَان کانَت فیکُم فاحَمدو اللّه وَارغـَبوا اِلَیهِ فی الزیادَةِ مِنها. خـدای تـعالی رسول خود را به صفات پسندیده اختصاص داد، پس شما خود را بیازمایید: هـر گـاه ایـن صـفـات نـیـک پـیـامـبـری در شـمـا بود، خدای را سپاس گویید و در تقویت و افزایش آن صفات بکوشید.
شایسته است سیاست های مدیریت فرهنگی سپاه بیشتر به گسترش اخلاق اسلامی و اخلاق نـبـوی در کـارکـنـان گـرایـش پـیـدا کـنـد تـا سـپـاهـیـان مـظـهـر کـامل سرباز اسلام و جمهوری اسلامی باشند. یکی از راه های گسترش و ترویج اخلاق ، اسـتـمـرار و تکرار مباحث اخلاقی برای رسوخ در جان افراد است تا بتوانند با ممارست و تـذکـرهـای مـداوم روح خـود را بـه زیبایی های فضایل آراسته نمایند و در این راه از هیچ کوششی فرو گذار ننمایند. ان شاء اللّه .
اخلاق نبوی
قـرآن کـریـم ، هـدف بـعـثـت را، تـزکـیـه و تـهـذیـب روح ، و تـرویـج و نـهـادیـنه سازی فضائل انسانی در جان آدمی معرفی کرده است و در آیات متعددی تزکیه و پرورش را بر تـعـلیـم و آمـوزش مـقـدم شـمـرده اسـت . از سوی دیگر خداوند پیامبر اعظم (ص ) را در میان انـبـیـای الهـی بـه صـفـت خـلق نـیـکـو و عظیم ستوده است . و پـیـامـبـر اسـلام نـیـز بـه صـراحـت هـدف بـعـثـت مـبـارکـش را تـکـمـیـل و تـمـیـم اخلاق و فضائل انسانی اعلام نمود و به پیروانش ایـن گـونـه سـفـارش کـرد کـه ((اخـلاق پسندیده برای شما لازم است و خداوند برای همین اصل مرا مبعوث فرموده است .))
گـرچـه سخن گفتن و نوشتن درباره صفات اخلاقی پیامبر کاری است بس دشوار، آن چنان که :
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تـا بـگـویـم وصـف آن رشـگ مـلک
ولی مـاءیـوس هـم نـبـایـد بـود و بـه اندازه توان خود برای معالجه دردهای مزمن روحی و اخلاقی جامعه از گنجینه عظیم کمالات و فضایل اخلاقی پیامبر باید استفاده کرد.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
اکنون برگه هایی از کتاب قطور و گرانسنگ صفات و رفتارهای گوناگون و پسندیده اخـلاقـی دوران زنـدگی پیامبر اعظم (ص ) را با یکدیگر می خوانیم تا ضمن پی بردن بـه گـوشـه هایی از فضایل و کمالات پیامبر اسلام (ص ) با پیروی و بهره گیری از رفتارهای آن بزرگوار راه رسیدن به خوشبختی را هموار سازیم .
1. ساده زیستی
رهبر بزرگ جهان اسلام از نظر امکانات مادی و زندگی همطراز طبقات پایین جامعه آن روز زنـدگـی می کرد و از تنوع طلبی و تجمل گرایی پرهیز داشت . حضرت علی (ع ) زهد و پارسایی و ساده زیستی پیامبر را چنین توصیف می فرماید:((پیامبر از دنیا چندان نخورد کـه دهـان را پـر کند و به دنیا به گوشه چشم نگریست ، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفـتـه تـر و شـکـمـش از هـمـه خـالی تـر بـود…. پـیـامـبـر بـا دل از دنـیـا روی گـردانـد و یـادش را از جـان خـود ریـشـه کـن کرد و همواره دوست داشت تا جـاذبـه هـای دنـیـا از دیـدگـانـش پـنـهان ماند. و از آن لباس زیبایی تهیه نکند. و آن را قـرارگـاه دائمـی خـود نـکـند.))
((پیامبر دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نـزد دیـگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود؛ و می دانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست می داشت که زینت های دنیا از چـشـم او دور نـگـهـداشـته شود تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند.
2. مهرورزی
بـرجـسـتـه تـریـن شـاخـصه سیره اخلاقی پیامبر رحمت ، عطوفت و محبت ایشان است محبت و صـمـیمیت پیامبر(ص ) به قدری گسترده بود که نزدیک ترین افراد خانواده ، اصحاب و یاران و حتی اسیران دشمن و گناهکاران تحت الشعاع پر مهر و صمیمیت و مهربانی پیامبر قـرار مـی گـرفـتـنـد، قـرآن رمـز مـوفـقـیـت رهـبـری و پـیـامـبـری رسـول اعـظـم (ص ) را هـمـیـن صـمـیـمـیـت ، مـهـربـانـی و عـطـوفـت او مـی دانـد. آن حـضـرت پـیوسته جویای حـال اصـحـاب خـود بـود، اگـر سـه روز یـکـی از آنـان را نـمـی دیـد احـوال او را مـی پرسید، اگر در مسافرت بود در حقش دعا می کرد، اگر حضور داشت به دیـدارش مـی شـتـافـت و اگـر در بـستر بیماری قرار داشت به عیادتش می رفت .
دیگر جلوه مهربانی پیامبر رفتار صمیمانه ایشان در برابر کودکان بود که جداگانه بـه آن خـواهـیـم پـرداخت . کودکانی را که برای دعا یا نامگذاری خدمت حضرت می آوردند، بـرخـی اوقـات طـفـل در دامـن پـیـامـبـر بول می کرد اطرافیان با لحن عتاب آلود به کودک فـریـاد مـی زدنـد امـا پـیـامـبـر آن هـا را از ایـن کـار مـنـع مـی کـرد و مـی گـفـت بـگـذاریـد طـفـل آزاد بـاشـد. هـنگامی که مراسم دعا یا نام گذاری به پایان می رسید پیامبر لباس خود را تطهیر می کرد.
نـمـونـه ای دیـگـر از جـلوه هـای مـهـربـانـی پیامبر، رفتار هدایتگرانه و صمیمانه او با اسـیـران جـنـگـی اسـت . در یـکـی از سـریـه هـا، رئیـس اهل یمامه را اسیر کرده و نزد حضرت آوردند. حضرت هر روز برای او غذا می فرستاد و او را بـه اسـلام دعـوت مـی کرد. روزی به او فرمود: من تو را در انتخاب کردن یکی از سه چیز مخیر می کنم : اول آن که تو را بکشم . در جواب گفت اگر چنین کنی بدان که شخصیت بزرگی را به قتل رسانده ای . فرمود: دوم آن که مالی را عوض خود فدیه بدهی و آزاد شـوی . گـفـت قـیـمـت مـن گـران اسـت و قـوم مـن بـایـد مـبـلغ زیـادی را بـرای آزادی مـن تـحـمـل کنند. آنگاه رسول خدا(ص ) فرمود: راه سوم آن است که بر تو منت گذارم و آزادت کـنـم . گفت اگر چنین کنی مرا فردی سپاسگزار خواهی یافت . پیامبر دستور داد او را آزاد کـردنـد. وی پـس از ایـمـان آوردن گـفـت : قـسـم به خدا، هنگامی که تو را دیدم دانستم که پـیـامـبـر هستی و هیچ کس را در جهان بیشتر از تو دشمن نداشتم و اکنون تو محبوب ترین افـراد نـزد مـن هـستی .
3. معاشرت عمومی
پـیـامـبـر اکرم (ص ) هر گاه به مجلسی وارد می شد در نزدیک ترین جای خالی می نشست جلسات او با اصحاب بی آلایش و حلقه وار بود به گونه ای که اگر کسی از بیرون وارد مـی شـد پـیامبر را نمی شناخت ، اجازه نمی داد کسی پیش پایش بایستد، هرگز پای خـود را پـیـش اصـحـاب دراز نـمـی کـرد وقـتـی در حـضـور فـردی مـی نـشـسـت تـا قـبـل از رفـتـن او لبـاس و زیـنـت خـود را از تـن خـارج نـمـی کـرد. بـا غنی و فقیر یکسان مصافحه می کرد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. هنگامی که مردم این مـوضـوع را فـهـمیدند وقتی با آن حضرت مصافحه می کردند، به فوری دست خود را از دسـت آن حضرت می کشیدند. هر گاه بر مرکبی سوار می شد دیگری را هم سوار می کرد. در جـمـع اصـحـاب و یـاران مـتـنـاسـب با موضوعات مطروحه سخن می گفت . یکی از یاران پـیـامـبـر می گوید چون با رسول خدا(ص ) می نشستیم ، اگر از آخرت سخن می گفتیم او نیز با ما راجع به آن صحبت می فرمود و اگر راجع به دنیا و یا خوردنی و آشامیدنی ها بـحث می شد درباره همان موضوع با ما گفتگو می کرد. به اصحاب خود می فرمود بدی هـای یـکـدیـگـر را پـیـش مـن بـازگـویـی نکنید. زیرا من دوست دارم با دلی آرام و خالی از کـدورت نـزد شما بیایم . و هر گاه از مجلسی بر می خاست می فرمود: سُبْحانَکَاللهُمِ وِ بـِحَمدِکَ اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا انت اَستَغفُرکَ وَ اَتوبُ اِلَیک .
4. آراستگی ظاهری
بـارزتـرین صفت پسندیده پیامبر اعظم (ص )، آراستگی ظاهری و نظافت او بود. حضرت نـه تـنـهـا بـرای خـانـواده بـلکـه بـرای اصـحـاب و مـردم نـیـز خـود را مـی آراسـت . قبل از بیرون آمدن از منزل به آینه یا آب نگاه می کرد و موی سر را شانه می زد. روزهای جـمـعه ناخن و موی شارب را کوتاه می کرد و یک لباس مخصوص روز جمعه داشت . بیشتر لباس های حضرت سفید بود، البته لباس سبز را هم دوست داشت . می فرمود: زنده های خـود را سـفـیـد بـپوشانید و مرده های خود را با آن دفن کنید. از از پوشیدن چیزی که رنگ سیاه داشته باشد کراهت داشت مگر عمامه ، کفش و عبا.
هـزیـنـه عـطـریـات او بـیـشـتـر از خـوراکـش بـود بـهترین عطر نزد او مشک بود، یک ظرف مخصوص عطر داشت و پس از هر وضو بلافاصله خود را معطر می ساخت ، هر گاه از محلی عبور می کرد عابرین از بوی عطرش به وجود و حضور مبارکش پی می بردند.
5. سخن گفتن
پـیـامـبـر گـرامی اسلام (ص ) اکثر اوقات ساکت بود، هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمی کـرد و جـز در مواقع ضرورت سخن نمی گفت . هر گاه اراده سخن می کرد با حالت تبسم لب هـا را بـه آرامـی بـرای سـخـن گـفـتـن بـاز مـی کـرد. گفتارش فصیح و شیرین بود، مـطـالبـش کـوتـاه و کـلمـاتش به یکدیگر پیوستگی داشت ، مطالبش را برای تفهیم به مـخاطب شمرده بیان می کرد تا شنونده آن را به خوبی به حافظه بسپارد. هیچ گاه به جـای سـخـن گـفتن با چشم و ابرو به کسی یا چیزی اشاره نمی کرد و هر گاه در برابر مخاطب قرار داشت ، به گوشه چشم به او نگاه نمی کرد، خطبه هایش همیشه کوتاه بود و هـیـچ گـاه مـطـلب بـیـهـوده ای بـیـان نـکـرد. جـز بـرای اجـازه ورود بـه مـنـزل اشـخـاص یـا صـدا زدن فـرد خـاصـی کلام خود را تکرار نمی کرد.
6. مزاح و خنده رویی
پـیـامبر همواره خوش رو بود و بدون این که بخندد تبسمی بر لب داشت ، حضرت برای خشنود ساختن با بیان مطالب حق و پرهیز از بیهوده گویی یا مطالب خلاف واقع ، همراه بـا عـفـت کـلام و بـدون اسـتـهـزاء، تـمـسخر یا تحقیر به منظور شادمانی و مسرور ساختن اصحاب شوخی می کرد و انگیزه حضرت این بود تا اصحاب و یارانش مقهور جذبه معنوی ، عظمت و بزرگی الهی دینی او نگردند و بتوانند به راحتی با او ماءنوس شوند و حاجت های خود را بیان نمایند؛ همچنان که امام صادق (ع ) به یکی از یاران خود سفارش کرد که بـه پـیـروی از سـیره پیامبر با برادران دینی خود مزاح نمایند. روزی خـادم رسـول خـدا بـرای شـتـران هـمـسـر او آواز حـُدی می خواند تا شتران با سرعت حرکت کنند. پـیـامـبـر با واژه لطیف و زیبا به غلام فرمود ((با شیشه ها مدارا کن ))؛ یعنی مراقب باش چون زنان لطیف و ضعیف هستند ممکن است بر اثر سرعت حرکت شتر بترسند و بیفتند و آسیب بـبـیـنـنـد. و نـیـز یـک روزی بـه کـودکـی فـرمـود: ای صـاحـب دو گـوش ، فـرامـوش مـکن .
7. ادب سفره و طعام
پـیـامـبـر هـمـچون سایر افراد و غلامان و خادمان در کنار سفره می نشست و بر خلاف سیره مـتـکـبـران و پـادشـاهـان هـنگام تناول طعام به هیچ چیزی تکیه نمی زد، بلکه روی زمین یا فـرش مـی نـشـسـت . هـر گـونـه طـعـامـی کـه خـدا حـلال کـرده بـود تـناول می فرمود: به هیچ غذایی دست رد نمی زد و مدح و تعریف بی جهت هم از غذاها نمی کـرد. هـمـواره بـا اهـل بـیـت و خـدمـتـگـزار مـنـزل خـود غـذا مـیـل مـی کرد. هر گاه میهمان برای حضرت می آمد و یا بردگان او را دعوت می کردند، با آن هـا غـذا مـیـل مـی فـرمـود و پـس از تـناول انگشتان خود را تمیز می کرد. هرگز بر اثر پرخوری و یا سیری شکم آروغ نزد.
8. انجام کارهای شخصی
با این که در منزل حضرت ، همسران ، و گاه خدمتکاران حاضر بودند کارهای شخصی خود را بـه هـیـچ فـردی واگـذار نـمـی کـرد. کـفـش و لبـاسش را با دست خویش وصله می کرد گـوسـفـنـدان را مـی دوشـید، درب خانه را خود باز می کرد، مایحتاج خانه اش را از بازار تـهـیـه مـی کـرد و خـود بـه سـوی خـانـه حمل می نمود و آب وضوی شبش را خود تهیه می کرد.
9. جلوه ای از نظم
سـراسـر زنـدگـی پـیامبر بر نظم و انضباط استوار بود و یکی از جلوه های نظم او این بـود که اثاث و اشیاء و حیوانات خود را به اسم خاصی نام گذاشته بود. اسم پرچمش ((عـقاب )) و شمشیرش که در جنگ ها همراهش بود ((ذوالفقار)) و دیگر شمشیرهایش ((مخذوم ))، ((رسوب )) و ((قضیب )) بود، کمانش ((کتوم )) و جعبه تیرش ((کافور)) نام داشت .
نـاقـه آن حـضـرت ((عـضـباء))، استرش ((دلدل )) و الاغش ((یعفور)) و گوسفندی که از آن شیر می آشامید ((عنیة )) نام داشت .
10. همیاری و تعاون
پیامبر اسلام هم مسلمانان را به همکاری و همیاری سفارش می کرد، هم خود در کارهای عمومی شـرکـت مـی جـسـت . هنگامی که پیشنهاد پیامبر، مبنی بر ساختن مسجد النبی مورد تاءیید و قـبـول هـمـگـان قـرار گـرفت ، پیامبر نیز مانند برخی دیگر از مسلمانان سنگ ها را برای ساختمان سازی حمل می کرد. در جنگ خندق نیز پس از سازماندهی لشکر برای حفر خندق ، خود نیز کلنگی را گرفت و در قسمتی به حفر خندق مـشـغـول شـد و حـضـرت عـلی نـیـز خـاک هـا را بـه بـیـرون انتقال می داد.
در یـکی از مسافرت های دسته جمعی ، برای پختن غذا هر کسی ماءموریت یافت تا بخشی از کـار تـهـیـه غـذا را انجام دهد. پیامبر نیز به سوی صحرا رفت تا خار و خاشاک برای آتش مهیا کند. هنگامی که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بنده اش را در مـیـان یـارانـش بـا وضـعـی بـبـیـنـد کـه بـرای خـود نـسـبـت بـه دیـگـران امـتـیـازی قائل شده باشد.
11. انفاق و سخاوت
پـیـامـبـر اعـظـم (ص ) سخی ترین مردم بود. هرگز در هم و دینار نزد او نمی ماند، اگر چیزی پیش آن حضرت زیاد می آمد تا آن را به کسی یا مستحقی نمی رساند به خانه نمی رفـت ، هـر چـه از ایـشـان مـی خـواسـتـنـد عـطـا مـی کـرد. یـکـی از هـمـسـران پـیـامـبـر مـی گـویـد رسـول خـدا هـرگـز سـه روز پـی در پـی سـیـر نـبـود تا این که از دنیا رفت و اگر می خواستیم ، می توانستیم گرسنه نباشیم اما ایثار می کردیم .
12. حلم
کنترل خشم و بردباری در برابر رویدادها و حوادث چه در عرصه اجتماعی و چه در محیط خـانـواده از جـمـله ویـژگی های اخلاقی پیامبر بود. انس بن مالک خادم حضرت می گوید: بـرای افـطـار و سـحـری رسـول خـدا(ص ) شیر فراهم می کردم . یک شب پیامبر دیر به خانه آمد من فکر می کردم آن حضرت به مهمانی رفته و افطار کرده است ، شیر را خوردم . چـیـزی نـگـذشـت کـه آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است ، وقتی حضرت از جـریـان اطـلاع یـافـت ، اصلا مطلبی بیان نکرد و با خوشرویی و گرسنگی شب را به روز آورد و روزه گـرفـت .
13. عفو و گذشت
رسـول خـدا بـه عـنـوان مـظـهـر انـسـان کـامـل ، بـالاتـریـن مـصـداق فـضـائل و کرامت های انسانی است . یکی از نمونه های ((خلق عظیم )) پیامبر عفو و گذشت او بـود کـه شـامـل هـمـه انسان ها اعم از مومنان و مخالفان بود. آنچنان رئوف بود که هیچ گـاه در فـکـر انـتقامجویی حتی از دشمنان و معاندان نبود. از این رو در تاریخ زندگانی مـبـارکـش از هـیـچ فـردی انـتقام نگرفت . هنگام فتح مکه وقتی پرچم در دست سعد بن عباده قرار داشت و اشعار انتقامجویی را سر می داد، حضرت علی علیه السلام را ماءمور کرد تا پـرچـم را از دسـت سـعـد بگیرد و ندای عفو و رحمت را برای اهالی مکه بلند کند. آنگاه تمام کسانی را که او را آزار و اذیت کرده و یا دشنام داده بـودنـد و یـا حـتـی در صـدد کـشـتـنـش بـرآمـده بـودنـد بـخـشـیـد. حـتـی وحـشـی ، قـاتـل حـمـزه سیدالشهدا که قبلا دستور قتل او را صادر کرده بود، وقتی اسلام آورد و در نـزد پـیامبر چگونگی به شهادت رساندن حمزه را تشریح کرد به او فرمود، بر خیز و برو و روی خود را از من پـنـهـان کـن !
در کـارزار احـد کـه دنـدانـش را بـا سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمی و خون آلود شد، این حـادثـه بـر اصـحـاب و یـاران حـضـرت بسیار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حـضرت کفار و دشمنان را نفرین کند، اما رسول اعظم فرمود: من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام ، بلکه من پیامبر رحمت هستم ، آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا قوم مرا هـدایـت کـن زیـرا آن هـا نـادان هـستند.
14. رفتار با کودکان
رسـول گـرامـی اسـلام در نـهـایـت سادگی و مهربانی با کودکان خواه فرزندان خود یا اطـفـال دیـگـران مـحـبـت مـخـصـوصـی داشـت . از ایـن رو دربـاره حـضـرت نـوشـته اند که : ((وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـیـانِ مـِن عادَةِ الرَّسولِ)) یعنی مهربانی درباره کودکان راه و رسم پـیـامـبـر بـود. و ایـن رفـتـار پـیـامـبـر در ایـجـاد عوامل شخصیت در کودکان تاءثیر فراوانی داشت که چند نمونه آن را بیان می نماییم .
احـتـرام : روزی امـام حـسـن و امـام حـسین در سنین کودکی بر پیامبر وارد شدند ؛ حضرت به احـتـرام آنـان از جـا بـرخـاسـت و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند پیامبر به سوی آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
هـدیـه : نـقـل شـده اسـت کـه گـردنـبـنـدی از طـلا بـرای حـضـرت رسـول هـدیـه آورده بـودنـد، حـضـرت گـردنـبند را به همسرانش نشان داد و پرسید آن را چـگـونـه مـی بـیـنید؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نیکوتر از این را ندیده ایم ! در این هنگام ((اَمـامـه )) دخـتـر ابـی العـاص کـه کـودکـی بـود و در گـوشـه مـنـزل بـازی مـی کـرد بـه سـوی حـضـرت آمـد، حـضـرت رسـول گـردنـبـنـد را در گـردن وی قـرار داد و از نـزد هـمـسـرانـش بیرون رفت .
بوسیدن و نوازش : بوسه و نوازش نهال محبت و علاقه را در وجود فرزند زنده می سازد و فـرزنـد هـم از عـلاقـه پـدر و مـادر نـسـبـت بـه خـود آگـاه مـی شـود. یـکـی از عـادات رسـول خـدا نـسـبـت بـه کـودکـان بـوسـیـدن و نـوازش آنـان بـوده اسـت . مـردی نـزد رسـول خـدا(ص ) آمـد و گفت من تا کنون هرگز کودکی را نبوسیده ام . وقتی که از حضور پـیـامـبـر بـیـرون رفـت ، پـیـامـبـر فـرمـود ایـن مـرد بـه نـظـر مـن اهل آتش است . جالب این است که احترام پیامبر نسبت بـه فـرزنـدان خـود یا دیگران بیشتر در حضور جمع و عموم مردم انجام می شد. از این رو بسیاری از اصحاب نوازش و محبت و بوسیدن امام حسن و امام حسین را بارها از سوی پیامبر اکرم (ص ) مشاهده کرده اند.
زمخشری گوید: رسول خدا(ص ) امام حسن (ع ) را که کودک بود در بر گرفت و بوسید، سـپـس او را روی زانـوی خـود نـهاد، آنگاه امام حسین (ع ) را در بر گرفت و بوسید و روی زانـوی چـپ خـود نـشـانـیـد.
پـیـامبر به فرزندان شهیدان همانند فرزندان خود محبت می ورزید. روزی یکی از کودکان از پـیامبر پرسید که پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسـیـد، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گریست ، پیامبر دست بر سر کودک کشید و سـوار مـرکـب خود کرد و به او فرمود: آیا دوست نداری که من جای پدرت باشم ؟
15. رفتار با جوانان
هـنـگـامـی کـه رسـول اعـظم (ص ) دعوت خود را در مکه آشکارا آغاز کرد، جوانان با صفای بـاطـن و لطـافـت روحـشـان اولیـن کـسـانـی بودند که به ندای روحبخش آن حضرت لبیک گـفـتـند. رفتار و سیره اخلاقی و سخنان هدایتگر پیامبر برای همه طبقات مؤ ثر بود، اما در جوانان که به ملکوت نزدیک تراند تاءثیر عمیقی به وجود آورده بود.
هنگامی که مصعب بن عمیر نماینده مخصوص پیامبر برای آموزش قرآن و نشر معارف دینی بـه مـدیـنـه آمـد، در مـنـزل اسـعـد بـن زراره سـکـونـت یـافـت . وی روزهـا بـه مـحـل تـجمع قبایل خزرج می رفت و آنان را به دین اسلام دعوت می کرد، و جوانان بیش از بزرگسالان دعوت او را می پذیرفتند.
عـلاوه بـر حـضرت علی (ع ) که صفات و فضایل منحصر به فرد داشت ، سعد بن مالک ، جـعـفـر بـن ابـیـطـالب ، عـمـر بـن حـزم ، مـصـعـب بـن عـمـیـر، عـتـاب بـن اسـیـد، مـعـاذ بـن جبل ، اسامة بن زید، جوانانی دلاور، برومند، و پرشوری بودند که در مکتب سیره اخلاقی و مـدیـریـتـی پـیـامـبـر تـربـیت یافته بودند و پیامبر هر کدام را برای مسئولیت های مهم برگزید و این جوانان در عرصه مدیریت اجتماعی و فرماندهی نظامی لیاقت و شایستگی هـای خـاصـی داشـتـنـد وهـرکـدام کـارنامه درخشانی از خدمتگزاری بر جای گذاشتند و نزد پیامبر دارای جایگاه و احترام خاصی بودند.
نـکـتـه مـهـم دیـگـر، نـوع رفتار دقیق و جالب پیامبر با جوانانی است که به سوی گناه سوق داده شده بودند. از نظر روان شناسی جوانان ، این رفتار درسی برای بزرگان و والدیـن مـحـسـوب مـی شـود کـه یـک نـمـونـه را یـاد آور می شویم . امام باقر(ع ) فرمود: فـضـل بن عباس که جوانی خوش سیما بود در روز عید قربان در کنار پیامبر(ص ) سوار شـده بـود. در ایـن هـنـگام زن زیبارویی از قبیله خثعم همراه برادرش برای پرسیدن احکام شـرعـی نـزد رسـول خـدا(ص ) آمـد. بـرادر آن زن مـسـائل دیـنـی را مـی پـرسـیـد و فـضـل بـن عـبـاس بـه آن زن نـگـاه مـی کـرد. رسـول خـدا، چـانـه فضل را گرفت و صورت او را از سوی آن زن برگردانید تا به او نـگـاه نـکـنـد. هـنـگـامـی کـه رسـول خـدا(ص ) از پـاسـخ دادن بـه مـسائل آن مرد عرب فارغ شد، شانه فضل بن عباس را گرفت و به او فرمود: ((آیا نمی دانـی کـه روزگـار می گذرد؟ اگر کسی چشم و زبان خود را حفظ کند، خداوند پاداش حج قـبـول شـده را در نـامـه عـمل او ثبت خواهد کرد!)) ایـن بـرخورد پیامبر با یک جوان خلافکار بهترین الگو برای مسلمانان است تا با تـوجـه بـه روحـیـات و خصوصیات و لطافت روحی و اخلاقی جوانان برای جلوگیری از گناهان آنان و ناهنجاری های اجتماعی به شیوه دقیق صحیح و مؤ ثر امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
16. عبادت و دعا و تهجد
پـیـامـبر اعظم با تمام اشتیاق انتظار وقت نماز را می کشید و مراقب آن بود، چون وقت نماز می رسید به مؤ ذنش می فرمود ای بلال مرا راحت کن ! یکی از همسران حضرت می گوید ما با او سخن می گفتیم ، همین که موقع نماز می شد، او را حالتی دست می داد که گویی نه او ما را
می شناسد و نه ما او را می شناسیم و هیچ کاری را بر آن مقدم نمی داشت .
هر گاه به نماز می ایستاد، از خوف خدا رنگ چهره اش تغییر می کرد و صدای سوزناک از او بـه گـوش مـی رسـیـد، و آنچنان اشک می ریخت که جای سجده اش خیس می شد و آن قدر گریه می کرد که برخی اوقات بی هوش می شد، دو برابر نمازهای واجب نماز مستحبی مـی خـوانـد و نـیـز دو برابر روزه های واجب روزه مستحبی می گرفت . مـاه شـعـبـان ، ایـام البـیـض هـر مـاه و پـنـج شـنـبـه دهـه اول ، چـهـارشنبه دهه دوم و پنج شنبه دهه سوم هر ماه را روزه می گرفت ، با خرمای تازه یـا خشک و یا کشمش افطار می کرد و در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع می کرد و در مـسجد معتکف می شد. در ماه رمضان اسیران را آزاد می کرد و به سائلین هدایایی عطا می فـرمود.
پیامبر در تمام ایام سال و ساعات روز و مناسبت های مختلف به خواندن ادعیه مداومت داشت . در شـدایـد و آسـایـش ، جـنـگ و صلح ، ذکر خدا و دعا و التجاء به درگاه الهی را مد نظر داشـت بـرای اعـمـال واجـب ، مـسـتـحـبـی یـا مـباح و هنگام پرهیز از مکروهات و محرمات دعاهای مخصوص را قرائت می کرد.
هـنـگـام دعا خواندن دست ها را به سوی آسمان بلند می کرد و چون فقیری که غذا طلب می کـنـد، بـه گونه ای تضرع و زاری می کرد، که نزدیک بود عبای حضرت از دوش او بر زمین افتد.
نتیجه گیری
آنـچـه مـرور کردیم بخشی از گنجینه عظیم فضایل انسانی و قطره ای از دریای بیکران اخـلاق نـبوی بود، پیامبر توسط هدایت های خاص و عام الهی تربیت یافت به گونه ای که خود فرمود: ((اَدَّبنی رَبّی وَ اَحْسنَ تَاءْدیبی )) خـدایـم مـرا ادب آمـوخـت و چـه نـیـکـو مـرا ادب آموخته است . از این رو خداوند در قرآن کریم رسـول گـرامـی را در طـول تاریخ تا پایان خلقت ، بزرگترین سرمشق بشریت معرفی کـرده اسـت . زیرا شـخـصـیـت پـیـامـبـر(ص ) نـمـونـه ای بـرای یـک روزگـار، یـک نـسـل ، یـک مـلت ، یـک مـذهـب و یـک مـکـان خـاص نـمـی بـاشـد، بـلکـه یـک سمبل جهانی و همیشگی برای تمام مردم در همه زمان هاست .
حسن ختام را به سفارش امام صادق علیه السلام مزین می کنیم که فرمود:
اِنَ اللّهَ خـَصَ رَسـولَه بـِمـَکـارِمِ الاخـلاقِ وَ امـتَحِنوا اَنفُسَکُم فَان کانَت فیکُم فاحَمدو اللّه وَارغـَبوا اِلَیهِ فی الزیادَةِ مِنها. خـدای تـعالی رسول خود را به صفات پسندیده اختصاص داد، پس شما خود را بیازمایید: هـر گـاه ایـن صـفـات نـیـک پـیـامـبـری در شـمـا بود، خدای را سپاس گویید و در تقویت و افزایش آن صفات بکوشید.
شایسته است سیاست های مدیریت فرهنگی سپاه بیشتر به گسترش اخلاق اسلامی و اخلاق نـبـوی در کـارکـنـان گـرایـش پـیـدا کـنـد تـا سـپـاهـیـان مـظـهـر کـامل سرباز اسلام و جمهوری اسلامی باشند. یکی از راه های گسترش و ترویج اخلاق ، اسـتـمـرار و تکرار مباحث اخلاقی برای رسوخ در جان افراد است تا بتوانند با ممارست و تـذکـرهـای مـداوم روح خـود را بـه زیبایی های فضایل آراسته نمایند و در این راه از هیچ کوششی فرو گذار ننمایند. ان شاء اللّه .