وضعیتی است به خدا! شرایط کشور همچون بیماری روی دستمان مانده است. هر کدام به دری میکوبیم، یا فریادی میزنیم، یا نسخهای می پیچیم، یا هشداری میدهیم، یا با هم نزاع میکنیم، یا تکهای میپرانیم، یا متلکی بار کسی میکنیم، یا درون خود غصه میخوریم، یا پرخاش میکنیم، یا ناسزا میگوییم، یا… اما همهاش گویی هیچ و پوچ است و راه به جایی نمیبرد!
برخی حکومتها که تمام شئون کشورداری را با عینک امنیتی میبینند، همۀ سرمایههای نمادین و کارهای جمعی اجتماعی و تشکلهای سیاسی و مدنی را تهدیدی علیه بقای خود میدانند و در جهت اضمحلال آنها یا جلوگیری از ایجادشان تلاش میکنند.
اما روزی میرسد که دیگر تداوم شرایط به صورت قبلش ممکن نیست. معضلات مانند گرگهای گرسنه زوزهکشان حمله میآورند. دفع حملات آنها فقط از طریق نهادهای جمعی اجماعساز و عقلانیت و تجربۀ انباشت شده در آنها و به میدان آمدنِ حسابشده و آیندهنگرانۀ سرمایههای نمادین امکانپذیر است، اما در شرایط ضعف یا فقدان آنها، جامعه همچون برهوتی است که نه درختی برای بالا رفتن از آن باقی مانده و نه تپهای که بتوان در پشت آن سنگر گرفت و نه بیشهای که در لابلایش ره گم کرد و نه حتی حفرهای که در آن پنهان شد! برهوتی صاف و صیقلی شبیه کویر بینِ معلمان تا جندق!
نسل امروز شاید نداند که در سالهای نخست دولت سید محمد خاتمی تا روزی که مطبوعات دایر بود، چقدر در این باره هشدار داده شد! فریادها زدیم و ضجهها کشیدیم که این مملکت بدون زنجیرهای از نهادهای پخته و کارآمدِ مدنی و احزاب باتجربه و توانمند سیاسی و سرمایههای اجتماعی مقبولِ عموم، در شرایط بحرانی بیپناه میماند؛ اما حتی با لفظ “جامعۀ مدنی” هم مقابله شد به گونهای که رئیس جمهور وقت، گویی به صرفِ بیانِ این لفظ مرتکب گناه کبیره شده است تا جایی که ناچار شد بگوید منظورش از جامعۀ مدنی “مدینهٌالنبی” بوده است.
بیشتر بخوانید:
از قضا “مدینهٌالنبی” هم یک جامعۀ سیاسی فعال و پرسشگر و بسیار پر جنب و جوشی بود که بر اساس یک “قرارداد اجتماعی” بین پیامبر اسلام و طوایف و قبایل یثرب تأسیس شد. اساساً تغییر نامِ یثرب به “مدینه” که همریشۀ مدنیت و مدنی است اشاره به همان اصل قرارداد اجتماعی به عنوان مبنای تأسیس شهر یا همان جامعۀ سیاسی دارد.
به این بحثها نیز التفاتی نشد به طوری که دکتر علی اکبر ولایتی به صراحت اعلام کرد که نهادهای مدنی تهدیدی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی است.
پس شد آنچه نباید میشد! توشهای نیندوختیم. دستمان خالی شد و گرگها در برهوت در پیمان گذاشتهاند!