خانه » همه » مذهبی » ستاریت خداوند در قیامت

ستاریت خداوند در قیامت


ستاریت خداوند در قیامت

۱۳۹۳/۰۹/۱۶


۵۹۴ بازدید

چراخداوند در قیامت عیبها را اشکار میکند مگر ستار العیوب نیست

خدا ستّار العیوب است نه برای همگان. با هر کسی به تناسب خودش برخورد می شود.
1ـ محدوده و متعلّق ستّاریّت خدا
انسان از نقایص و عیوب خود ناراحت و غمگین می شود چرا که فطرتاً کمال طلب است و نقص و عیب در مقابل کمال است؛ لذا انسان فطرتا دوست دارد که کامل باشد و دیگران نیز او را به وصف کمال بشناسند ؛ و چون این حس فطری ، ریشه در روح دارد در همه ی عوالم، وجود خواهد داشت. در عالم طبیعت بسیاری از نقایص و عیوب روحی و اخلاقی انسانها در پشت پرده ی عالم ماده پنهان است و خداوند متعال آن را از بسیاری از مردم پنهان کرده است؛ حتی از برخی از روایات استفاده می شود که بسیاری از قبایح انسان مؤمن از برخی از فرشتگان نیز مستور است. امام صادق علیه السلام فرمودند: « هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه صورتی مثالی در عرش دارد وقتی شخص مشغول رکوع وسجود و مانند آن می شود صورت مثالی او نیز در عرش مشغول همان اعمال می شود و در این هنگام ملائک او را در عرش می بینند و بر او صلوات می فرستند و استغفار می کنند و زمانی که بنده ی مؤمن مشغول گناه می شود، خدا بر صورت مثالی او پوششی می افکند تا ملائک مطلع نشوند و این است تأویل « یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» » (بحارالانوار، ج54 ص354)
همین طور از روایات استفاده می شود که خداوند متعال گناهان توبه کنندگان را ، هم در دنیا و هم در آخرت ، می پوشاند. امام صادق علیه السلام فرمودند: « زمانی که بنده توبه نصوح کند خدا او را دوست می دارد ؛ پس عیوب او را در دنیا و آخرت می پوشاند. راوی از امام می پرسد: خدا چگونه می پوشاند؟ امام می فرمایند: خدا گناهان او را از یاد دو ملکی که گناهان او را می نویسند، می برد و به اعضاء او وحی می کند که گناهان او را کتمان کنید و وحی می کند به اماکن زمین که کتمان کنید آنچه را که از گناه در شما انجام می داد، پس او خدا را ملاقات می کند در حالی که هیچ چیزی نیست که بر گناه او گواهی دهد.»(کافی، ج2، ص430 و 431)
از این گونه روایات استفاده می شود که خداوند متعال نسبت به مؤمنان، هم در دنیا و هم در آخرت ستّارالعیوب است ؛ امّا نسبت به غیر مؤمنین خداوند متعال چنین تعهدی نداده است. خداوند متعال بسیاری از قبایح غیر مؤمنین را در دنیا مخفی می کند ولی آنگاه که بنده ی خدا از ستّاریت خدا مغرور شود و حرمت شکنی را از حدّ بگذارند و به خصوص شروع به ریختن آبروی بندگان کند، در این حالت بعید نیست که خدا نیز پرده از کار او بردارد و او را رسوا نماید ؛ و البته در آخرت به طور حتم پرده از کارش گشوده خواهد شد؛ و در واقع این خود شخص است که با کناره گیری کامل از عبادت خدا پرده ی ستّاریّت خدا را کنار می زند ؛ و خود را رسوا می سازد. بنابراین در عین اینکه آخرت یوم تبلی السرائر است و اسرار در آن روز فاش می شوند ولی گناهان مؤمنان مکتوم می ماند و خدا آن را حتّی از ملائک نیز مخفی می کند واین خود پاداشی برای مومنان است. حتی از برخی روایات استفاده می شود که خداوند متعال بعد از ورود مؤمنان به بهشت، گناهان گذشته ی آنها را از یاد خودشان نیز می برد تا از شرمندگی آن آزار نبینند.
حاصل کلام آنکه:
اوّلاً ستّاریّت خدا اختصاص به عالم دنیا ندارد ، بلکه در برزخ و آخرت نیز جاری است.
ثانیاً این ستّاریّت برای مومنان تضمینی است ؛ امّا برای غیر مومنان تضمینی نبوده مشروط است.
2ـ ستّاریّت خدا و چشم بصیرت خواصّ
باید دانست که شهود باطن افراد توسط بعضی اولیای الهی به معنی دریده شدن پرده ستّاریت نیست ؛ چون اولیای خدا با چشم الهی می نگرند و دیدن آنها عین دیدن خداست. اینها خودی ندارند تا ببینند ؛ بلکه اینها ـ اگر صاحب مقام قرب نوافل باشند ـ با چشم خدا می نگرند ؛ و اگر صاحب مقام قرب فرائض باشند ، خدا با چشم آنها می بیند. مقام عرفا، قرب نوافل است؛ و مقام معصوم، قرب فرائض.
چشم بصیرت یافتن، معلول نوعی تکامل برزخی و اشتداد یافتن روح است و چنین تکاملی ناشی از تخلّق به اخلاق الهی و به معنی مظهر اسماء الهی شدن است. شخص زمانی دارای چشم بصیرت می شود که از یک جهت مظهر اسمائی چون بصیر و عالم السّر و الخفیّات و امثال آن باشد و از جهت دیگر مظهر اسم ستّارالعیوب گردد. وقتی شخص به چنین مرحله ای از تکامل رسید، دیدن او با چشم الهی خواهد بود. چنین کسی می بیند ولی با بصیرت خدا؛ و می شنود با سمع خدا و عیب پوشی می کند با ستّاریت خدا. از این مقام تعبیر می شود به قرب نوافل. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا خداوند متعال می فرماید: « بنده ی من با نوافل (مستحبات ) و از سر اخلاص به من تقرّب می جوید تا اینکه من او را دوست می دارم؛ پس زمانی که او را دوست داشتم شنوایی او می شوم که با آن می شنود و بینایی او می شوم که با آن می بیند و دست او می شوم که با آن می گیرد؛ اگر از من چیزی بخواهد به او می دهم و اگر از من پناه خواهد او را در پناه خود می گیرم .»(ارشادالقلوب، ج1، ص91) و بالا تر از این مقام ،مقام قرب فرائض است که مختصّ به معصومین علیهم السلام می باشد. در آن مقام، انسان چشم و زبان و دست خدا می شود ؛ یعنی خدا با چشم او می بیند و با گوش او می شنود نه اینکه او با بینایی خدا نظاره کند و با سمع الهی بشنود. امیراالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « أنا عین الله و أنا یدالله و أنا جنب الله و أنا باب الله ـــ منم چشم خدا و منم دست خدا و منم جنب الله و منم درب خدا. » (کافی، ج1، ص145) دیدن چنین کسی دیدن خداست و شندیدن او شنیدن خداست؛ کما اینکه رضایت او رضایت خدا و غضب او غضب خداست. پیامبر (ص) فرمودند : « إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا. ــــ خدا به خاطر غضب فاطمه غضب می کند و به خاطر رضایش راضی می شود.» (بحار الانوار ،ج21،ص279) البته این نکته نیز گفتنی است که صاحبان بصیرت ـ از گروه اوّل ـ همه چیز را نمی بینند ؛ و اگر خدا اموری را به آنها نشان می دهد حکمتی دارد و بسیاری از اوقات این امر به نفع خود صاحب عیب است ؛ چون در این حالت آن ولیّ خدا ، از آن جهت که طبیب نفوس است وی را درمان می کند ؛ حال یا با اطّلاع خود شخص یا بی اطّلاع او. همچنین گاه اولیاء از باطن افراد خبر می دهند تا مردم بدانند که در مرتبه ی بالاتر، خدا ناظر آنهاست. نیز این خبرها را می دهند تا برای شخص یقین حاصل گردد که امور غیبی حقّ است ؛ و … .
پس دیدن امام علیه السلام عین دیدن خدا ، و دیدن خدا عین دیدن امام است. کما اینکه پذیرش امام عین پذیرش خدا و پذیرش خدا عین پذیرش امام است. اینان مظاهر تامّ اسماء الهی هستند و ستّاریّت خدا نیز در وجود این بزرگواران ظهور و بروز دارد. لذا با اینکه می بینند ولی کسی را رسوا نمی کنند مگر آنگاه که خود خدا اراده ی رسوا شدن کسی را کرده باشد. چرا که ستّاریّت خدا برای همه نیست؛ بلکه حدّ نصابی دارد که وقتی آن حدّ نصاب حاصل شد، خداوند متعال پرده از راز شخص برمی دارد. گاه برای مجازات شخص و گاه برای اینکه تنبیه شود و دست از عمل زشت خود بردارد.
آری امام مظهر اسماء الهی و چشم خداست؛ لذا فرمودند: « نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْه ــــ ماییم اسماء حسنای خدا ، که خدا عملی را از بنده ای نمی پذیرد مگر به سبب معرفت ما ؛ و به خدا سوگند ماییم آن کلماتی که آدم علیه السلام آن را از پروردگارش دریافت نمود ، پس به سوی پروردگارش بازگشت.» (بحارالأنوار،ج 25 ،ص4 ) ؛ همچنین فرمودند: « نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ ـــــ ماییم حجّت خدا؛ و ماییم درب خدا؛ و ماییم زبان خدا؛ و ماییم وجه الله؛ و ماییم چشم خدا در میان خلقش؛ و ماییم والیان امر خدا در میان بندگانش» (الکافی ،ج1 ، ص143 ) . و امیرالمومنین علیه السلام نیز فرمودند: « أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ ــــ منم چشم خدا؛ و منم دست خدا؛ و منم همسایه ی خدا؛ و منم باب الله»(الکافی ،ج1 ، ص143 )
در آخرت نیز معیار ثواب و عقاب و میزان اعمال، وجود امام معصوم می باشد ؛ لذا وجود مبارک امیر مومنان را قسیم النّار و الجنّة گفته اند. امیر مومنان علیه السلام خطاب به سلمان و ابوذر فرمودند: « … یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالَا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ علیه السلام أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِی ع یَعْلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا کُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ فَلَا تَفَرَّقُوا بَیْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا کَرِهْنَا کَرِهَ اللَّهُ ـــــــ ای سلمان و یا اباذر! من زنده مى کنم و مى میرانم به اجازه ی پروردگارم . من به شما خبر می دهم که چه می خورید و چه ذخیره در خانه هاى خود کرده اید به اذن پروردگارم. من از دلهاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نیز همین کارها را می کنند و این اطلاعات را دارند هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه یکى هستیم اوّل ما محمّد ، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است و همه ی ما محمّدیم ؛ بین ما جدایى نیندازید! ما وقتى بخواهیم ، خدا می خواهد و وقتى نخواهیم خدا نمی خواهد. پس واى بر کسى که منکر فضل و امتیازات و الطافى که خدا به ما عنایت کرده باشد » (بحارالأنوار ، ج26 ، ص6)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد