خانه » همه » مذهبی » سخاوت و جود امام هادی علیه السلام

سخاوت و جود امام هادی علیه السلام


سخاوت و جود امام هادی علیه السلام

۱۳۹۲/۰۷/۲۹


۳۷۰ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخاوت و جود امام هادی علیه السلامامامان معصوم(ع) براى مظاهر دنیوى، از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى کردند به حد اقل آن که زندگى معمولى روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى و اجتماعى یارى رساند بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب خشنودى خداوند بود صرف کنند.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخاوت و جود امام هادی علیه السلامامامان معصوم(ع) براى مظاهر دنیوى، از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى کردند به حد اقل آن که زندگى معمولى روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى و اجتماعى یارى رساند بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب خشنودى خداوند بود صرف کنند.

یکى از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند مى باشد. این شیوه خدا پسندانه مالى که در زندگى همه معصومان (ع) در سطح گسترده اى به چشم مى خورد علاوه بر جنبه هاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در کاهش فقر و فاصله طبقاتى جامعه اسلامى و تألیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقه مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیرى از ارتباط و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.

در پرتو برخوردارى ائمه (ع) از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه شان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهاى مختلف، به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند، بود. این مسئله هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونه اى که وقتى فرد نیازمند و درمانده اى را مى دیدند او را به خانه امامان (ع) راهنمایى مى کردند، و هم براى خود افراد درمانده، بدین معنى که به محض مواجه شدن با مشکلى به طور مستقیم سراغ خانه امامت را مى گرفتند.

امام هادى (ع)، همچون پدر بزرگوارش تنها براى جلب رضاى پروردگار، مسکین، یتیم و اسیر را بر خانواده خود مقدّم داشته و اطعام آنان را در درجه اوّل اهمیّت قرار مى دادند، تا جایى که غذایى براى خانواده اش باقى نمى ماند و در مورد لباس نیز بدین گونه عمل مى کردند. امام صادق (ع) نیز آنقدر به مستحقّین انفاق مى کرد و لباس مى داد که دیگر براى افراد خانواده اش چیزى یافت نمى شد.(1)

آرى، آن حضرت، کانون سخاوت و کرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مى رسید که دانشمندى مانند: «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن مى گوید: «این مقدار انفاق، عمل معجزه گونه اى است که جز پادشاهان از عهده کسى ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسى نشنیده ایم».(2)

مورّخان موارد بى شمارى از بخشش هاى آن امام همام، نسبت به فقرا و درماندگان را نقل کرده اند که به عنوان نمونه به ذکر چند مورد بسنده مى کنیم:

1ـ هیأتى از شیعیان بلند پایه مرکّب از ابوعمرو عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق اشعرى قمى و على بن جعفر به دیدار امام هادى(ع) رفتند، احمد بن اسحاق از وامى که در گردن داشت به حضرت شکایت برد، ایشان به وکیل خود عمرو رو کرده فرمودند: به احمد سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز همان مقدار بپرداز. سپس حضرت به خود عمرو وکیل حضرت نیز سى هزار دینار بخشیدند.

حضرت براى این بزرگان زندگانى مرفه اى فراهم آورده بود و غبار فقر را از خانه شان برده بود و طبیعى است که بهترین بخشش، آن است که اثرى نیکو و ماندگار از خود بجا گذارد.

2ـ نمونه اى دیگر از کرم حضرت را اسحاق جلاّب چنین نقل مى کند: «در «یوم الترویه» (هشتم ذیحجّه) براى ابوالحسن هادى(ع) تعداد زیادى گوسفند خریدم و ایشان تمام گوسفندان را در میان خویشان خود تقسیم کردند.»(3)

3ـ مورد دیگر که اعجاب مورّخان را برانگیخته است چنین مى باشد که: «حضرت به قصد روستایى متعلّق به خودشان از سامرّا خارج شدند، چندى بعد یکى از بادیه نشینان به در خانه حضرت آمد، خانواده حضرت به آن مرد گفتند که ایشان به زمینى خارج از شهر رفته اند و آن مرد هم متوجّه محل حضرت شده و پس از دیدن ایشان با صدایى ضعیف گفت: یابن رسول اللّه! من مردى از اعراب کوفه و از موالیان و محبّان جدّت على بن ابى طالب هستم، سنگینى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشایى نمى شناسم …؛ حضرت متأثر شدند و دیدند وى

متمسّک به ولایت على (ع) است، ولى خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و کمکى از دستش ساخته نبود؛ ازاین رو، به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آن که: اعرابى از حضرت مبلغ معینى طلبکار است، سپس کاغذ را به او داده گفتند: این کاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت دیدى عده اى نزد من جمع شده اند، برخیز و طلبى را که در این کاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگیر که چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده. اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى که حضرت به سامرّا بازگشت عده اى به دیدن او آمدند که در میان آنان جاسوسان و مأموران حکومت عبّاسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت که اعرابى از راه رسید و کاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذکور در آن شد، امام به عذرخواهى پرداخت لیکن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تأکید مى کرد. حاضرین در مجلس متفرق شدند و جاسوسان متوکل شتابان ماجرا را به گوش خلیفه رساندند او نیز دستور داد تا سى هزار درهم نزد حضرت ببرند، وقتى که اعرابى آمد حضرت پولها را به او داده فرمودند: «این پولها را بگیر و بدهى خود را بپرداز و باقى مانده را خرج خانواده ات کن …»

اعرابى مبلغ را بسیار دیده گفت: یابن رسول اللّه! بدهى من کمتر از یک سوم این مبلغ است …؛ ولى خداوند بهتر مى داند که رسالت خود را میان چه کسانى قرار دهد.(4) و پولها را برداشته با خشنودى تمام و با خیال راحت به سوى خانواده اش رفت و همچنان براى امام هادى (ع) که او را از فقر و سختى نجات داده بود دعا مى کرد».

1. صفوة الصفوة، ج2، ص 98.

2. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 409.

3. بحارالانوار، ج 50، ص 132 مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 411.

4. شرح شافیه ابى فراس، ج2، ص 167.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

سخاوت و جود امام هادی علیه السلام


سخاوت و جود امام هادی علیه السلام

۱۳۹۲/۰۷/۲۹


۳۷۰ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخاوت و جود امام هادی علیه السلامامامان معصوم(ع) براى مظاهر دنیوى، از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى کردند به حد اقل آن که زندگى معمولى روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى و اجتماعى یارى رساند بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب خشنودى خداوند بود صرف کنند.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخاوت و جود امام هادی علیه السلامامامان معصوم(ع) براى مظاهر دنیوى، از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى کردند به حد اقل آن که زندگى معمولى روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى و اجتماعى یارى رساند بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب خشنودى خداوند بود صرف کنند.

یکى از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند مى باشد. این شیوه خدا پسندانه مالى که در زندگى همه معصومان (ع) در سطح گسترده اى به چشم مى خورد علاوه بر جنبه هاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در کاهش فقر و فاصله طبقاتى جامعه اسلامى و تألیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقه مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیرى از ارتباط و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.

در پرتو برخوردارى ائمه (ع) از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه شان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهاى مختلف، به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند، بود. این مسئله هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونه اى که وقتى فرد نیازمند و درمانده اى را مى دیدند او را به خانه امامان (ع) راهنمایى مى کردند، و هم براى خود افراد درمانده، بدین معنى که به محض مواجه شدن با مشکلى به طور مستقیم سراغ خانه امامت را مى گرفتند.

امام هادى (ع)، همچون پدر بزرگوارش تنها براى جلب رضاى پروردگار، مسکین، یتیم و اسیر را بر خانواده خود مقدّم داشته و اطعام آنان را در درجه اوّل اهمیّت قرار مى دادند، تا جایى که غذایى براى خانواده اش باقى نمى ماند و در مورد لباس نیز بدین گونه عمل مى کردند. امام صادق (ع) نیز آنقدر به مستحقّین انفاق مى کرد و لباس مى داد که دیگر براى افراد خانواده اش چیزى یافت نمى شد.(1)

آرى، آن حضرت، کانون سخاوت و کرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مى رسید که دانشمندى مانند: «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن مى گوید: «این مقدار انفاق، عمل معجزه گونه اى است که جز پادشاهان از عهده کسى ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسى نشنیده ایم».(2)

مورّخان موارد بى شمارى از بخشش هاى آن امام همام، نسبت به فقرا و درماندگان را نقل کرده اند که به عنوان نمونه به ذکر چند مورد بسنده مى کنیم:

1ـ هیأتى از شیعیان بلند پایه مرکّب از ابوعمرو عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق اشعرى قمى و على بن جعفر به دیدار امام هادى(ع) رفتند، احمد بن اسحاق از وامى که در گردن داشت به حضرت شکایت برد، ایشان به وکیل خود عمرو رو کرده فرمودند: به احمد سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز همان مقدار بپرداز. سپس حضرت به خود عمرو وکیل حضرت نیز سى هزار دینار بخشیدند.

حضرت براى این بزرگان زندگانى مرفه اى فراهم آورده بود و غبار فقر را از خانه شان برده بود و طبیعى است که بهترین بخشش، آن است که اثرى نیکو و ماندگار از خود بجا گذارد.

2ـ نمونه اى دیگر از کرم حضرت را اسحاق جلاّب چنین نقل مى کند: «در «یوم الترویه» (هشتم ذیحجّه) براى ابوالحسن هادى(ع) تعداد زیادى گوسفند خریدم و ایشان تمام گوسفندان را در میان خویشان خود تقسیم کردند.»(3)

3ـ مورد دیگر که اعجاب مورّخان را برانگیخته است چنین مى باشد که: «حضرت به قصد روستایى متعلّق به خودشان از سامرّا خارج شدند، چندى بعد یکى از بادیه نشینان به در خانه حضرت آمد، خانواده حضرت به آن مرد گفتند که ایشان به زمینى خارج از شهر رفته اند و آن مرد هم متوجّه محل حضرت شده و پس از دیدن ایشان با صدایى ضعیف گفت: یابن رسول اللّه! من مردى از اعراب کوفه و از موالیان و محبّان جدّت على بن ابى طالب هستم، سنگینى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشایى نمى شناسم …؛ حضرت متأثر شدند و دیدند وى

متمسّک به ولایت على (ع) است، ولى خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و کمکى از دستش ساخته نبود؛ ازاین رو، به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آن که: اعرابى از حضرت مبلغ معینى طلبکار است، سپس کاغذ را به او داده گفتند: این کاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت دیدى عده اى نزد من جمع شده اند، برخیز و طلبى را که در این کاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگیر که چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده. اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى که حضرت به سامرّا بازگشت عده اى به دیدن او آمدند که در میان آنان جاسوسان و مأموران حکومت عبّاسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت که اعرابى از راه رسید و کاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذکور در آن شد، امام به عذرخواهى پرداخت لیکن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تأکید مى کرد. حاضرین در مجلس متفرق شدند و جاسوسان متوکل شتابان ماجرا را به گوش خلیفه رساندند او نیز دستور داد تا سى هزار درهم نزد حضرت ببرند، وقتى که اعرابى آمد حضرت پولها را به او داده فرمودند: «این پولها را بگیر و بدهى خود را بپرداز و باقى مانده را خرج خانواده ات کن …»

اعرابى مبلغ را بسیار دیده گفت: یابن رسول اللّه! بدهى من کمتر از یک سوم این مبلغ است …؛ ولى خداوند بهتر مى داند که رسالت خود را میان چه کسانى قرار دهد.(4) و پولها را برداشته با خشنودى تمام و با خیال راحت به سوى خانواده اش رفت و همچنان براى امام هادى (ع) که او را از فقر و سختى نجات داده بود دعا مى کرد».

1. صفوة الصفوة، ج2، ص 98.

2. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 409.

3. بحارالانوار، ج 50، ص 132 مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 411.

4. شرح شافیه ابى فراس، ج2، ص 167.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد