طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سر بریدن

سر بریدن


سر بریدن

۱۳۹۳/۰۳/۱۷


۲۵۶۱ بازدید

.

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته ضروری است:1- اولا باید دید که کشنده و کشته شونده چه کسانی بوده اند. اگر کسی در محوطه‌ی اتاق، بی دلیل جوجه مرغی را زیر پایش له کند انسان قصیّ القلبی قلمداد می شود ولی اگر با عقرب زهرآلود کشنده‌ای چنین کند کسی وی را سنگدل خطاب نمی‌کند؛ چرا که حضور عقرب در محیط زندگی آدمیان خطر مرگ انسانها را در پی دارد. خطر برخی انسانها برای سایرین مانند خطر عقرب و مار و گرگ و … است. اگر اینها در عزلت باشند کشتن آنها روا نخواهد بود امّا اگر وارد حریم انسانها شده خطرآفرین شدند کشتن آنها عین نیکوکاری و انسانیّت است. امثال ابوجهل و عمرو بن عبد ودّ و … به ظاهر انسان بودند ولی هر کدام درندگانی بودند که دوست داشتند مردم، نادان و ترسو و برده صفت باشند تا اینان بتوانند آنها را استثمار نمایند.2- اگر خدا از کسی بخواهد موجودی را بکشد یا سر ببرد و او اطاعت امر خدا را نکند، آیا می توان چنین انسانی را الهی نامید؟ جواب روشن است. انسان الهی، تنها و تنها مطیع فرمان خداوند است نه مطیع خواستهای نفسانی خویش؛ و البته خداوند هم حکیم مطلق است و جز بر اساس حکمت حکم نمی راند. بهر روی هر چه از خود برون شدن و تابع فرمان و خواست خدا شدن، در وجود انسانی شدیدتر باشد، عبودیّت او نیز افزونتر و قویتر خواهد بود. شاهد بارز این گفتار اعتقاد ادیان ابراهیمی است مبنی بر این که حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن به امر خدای خود، مأمور قربانی نمودن فرزند خود شد و چون الهی بودن، اقتضای اطاعت مطلق داشت فرزند خود را به قربانگاه برد تا وی را قربانی نماید لکن اراده ی خدا بر آن قرار گرفت که فرزند ابراهیم قربانی نگردد. در مورد علی بن ابی طالب (ع) نیز اطاعت بی چون و چرای حق تعالی اصلی ترین دلیل جهاد و ظالم کشی بود. لذاست که در ذکر جریان نبرد علی (ع) با عمرو بن عبد ودّ ، بعضی از شعرا عبودیّت محض آن حضرت را به زیبایی به تصویر کشیده و از زبان آن حضرت گفته اند: « گفت من تیغ از پی حق می زنم ــــــ بنده ی حقّم نه مأمور تنم.
شیر حقّم نیستم شیر هوا ــــــــــــ فعل من بر دین من باشد گوا.
ما رمیت اذ رمیتم در حراب ـــــــــــــ من چو تیغم وان زننده آفتاب.
رخت خود را من زِ رَه برداشتم ـــــ غیر حق را من عدم انگاشتم.»
اگر کسی برای دفاع از جان خود یا دیگر انسانها، مهاجم فاجر و ظالمی را بکشد کدام عاقل می تواند او را مذمّت نماید؟!
3ـ هیچ دین الهی نیست که به نوعی اعتقاد به قهر الهی بر فاسدان و ظالمان نداشته باشد. درادیان الهی مسلّم است که خدا بندگان کافر، متمرّد، فاسد، ظالم و بدکار را یا در همین دنیا یا در آخرت عذاب می‌کند. باید پرسید : آیا مهربان بودن خدا به این است که اجازه دهد عدّه ای افراد فاسد و ظالم و چپاولگر همچون: ابوجهل، فرعون، چنگیزخان مغول، صدّام و امثال اینها هر چه خواستند بکنند و بندگان مطیع خدا را به خاک و خون بکشند ولی مومنان چون الهی و مقدّسند با اینها به نبرد بر نخیزند و انتقام خون مظلومان را از آنان نگیرند؟!!
4- خداوند متعال در عین اینکه از هلاکت بندگانش فی نفسه خشنود نیست ولی به اقتضاء حکمتش فرمان به کشته شدن برخی بندگان ضدّ بشری خود می دهد تا زمین را فتنه و تباهی فرا نگیرد. خداوند متعال می فرماید: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ ؛ و با آنها پیکار کنید(آنان را بکُشید)! تا فتنه باقى نماند؛ و دین ، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از فتنه گری) دست برداشتند ، تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست.» (بقرة:193) همچنین فرمود: « وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمین؛ و اگر خداوند ، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد ، زمین را فساد فرا مى گرفت ، ولى خداوند نسبت به جهانیان، دارای فضل و احسان است.» (بقرة:251)
5- اما در رابطه با جنگ خندق و جریان نبرد امیرالمومنین با عمرو بن عبدود باید بدانید که ماجرای بریدن سر عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع) به صورت‌های گوناگونی در متون تاریخی ثبت شده است. و این ماجرای مشهور تنها یکی از اقوال تاریخی در این زمینه است. توجه شما خواننده محترم را به دیگر اسناد تاریخی در این زمینه جلب می‌نمایم:
1. علی(ع) با شمشیر رگ گردن عمرو بن عبد ود را زد و (پس از مدتی) او بر زمین افتاد.( علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133) در اینجا و سایر مواردی که در زیر می‌آید هیچ اشاره ای به بریدن سر نشده است.
2. حضرت چنان با شمشیر بر ترقوه او کوبید که آن را شکافت و جدا کرد و عمرو بن عبدود بر زمین افتاد.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج4، ص106؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ج3، ص205؛ سبل الهدی و الرشاد، ج4، ص533)
3. بیهقی از ابن اسحاق (که یکی از معتبرترین و قدیمی ترین مورخان تاریخ اسلام می‌باشد) نقل کرده است که امام علی (ع) با شمشیر بر ترقوه عمرو بن عبدود کوبید.( زینی دحلان، السیره النبویه، ج2، ص7)
4. در برخی موارد نیز آمده است که در میدان جنگ و در بحبوحه کارزار، یکی از ضربات امام آنچنان بر گردن عمرو بن عبدود اصابت کرد که سر از بدنش جدا کرد. (نه این که پس از جنگ سرش را از بدنش جدا کرده باشد).
شاید بتوان از مطالب فوق به این نتیجه رسید که حضرت در هنگام جنگ ضربه ای بر گردن عمروبن عبدود وارد می سازد که باعث جدا شدن سر او می‌گردد. اما این واقعه در طول تاریخ به گونه‌های گوناگون تفسیر و نقل ‌گردیده است.
حال باید از کسانی که از این عمل امیرالمومنین ناراحت هستند پرسید: کجای این جریان ، خلاف انسانیّت و جوانمردی و تقدّس است؟! اگر آن حضرت، عمرو را نمی کشت و اجازه می داد که او راه را برای لشکر قریش باز کند تا اهل مدینه را از دم تیغ بگذرانند خیلی انسانی و جوانمردانه می شد؟!!! این علی بن ابی طالب نبود که به عمرو حمله کرد ؛ این عمرو و همراهانش بودند که بر مسلمین یورش آورده بودند و او بود که مبارز می طلبید نه امیرالمومنین (ع) و امیرالمومنین تنها از کیان اسلام و مسلمین محافظت کرد لذاست که در آن لحظه ندای آسمانی رسید که: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی (ابـن ابـى الحـدیـد، شـرح نـهـج البـلاغـه، ج 14، ص 251؛ علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133.)
علاوه بر اینکه این عمل امیرالمومنین که در حین مبارزه شمشیرش به رگ گردن عمروبن عبدود می خورد را چگونه می توان با سر بریدن افراد بی گناه به طور وحشیانه توسط وهابیون تکفیری وحشی صفت مقایسه نمود و اصلا کسانی که اینگونه مقایسه ها را می کنند یا اصلا از اسلام هیچ نمی دانند یا خود را به نادانی زده و گناه آنان از این تکفیریهای حیوان صفت کمتر نیست.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد