۱۳۹۲/۰۵/۲۸
–
۱۶۸ بازدید
زندگینامه دکترعبدالکریم سروش رامیخواستم؟
حسین حاج فرج دبّاغ با نام مستعار عبدالکریم سروش، در سال ۱۳۲۴ در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان علوی گذراند و سپس در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته داروسازی پرداخت. وی در اوایل دهه ۵۰ شمسی عازم لندن شده و همراه با ادامه تحصیل در رشته شیمی تجزیه به مطالعه فلسفه غرب پرداخته، و به نمایندگی از آیتالله بهشتی به فعالیت در مراکز اسلامی شیعیان در لندن پرداخت. بعد از شروع انقلاب سروش به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان رئیس گروه الهیـات برگزیده شــــد. مدت کوتاهی پس از آن ، شورای انقلاب فرهنگی متشـکل از هفت نفر که دکتر سروش هم جزء آنها بود، با دستور مستقیم حضرت امام خمینی (ره) با هدف بازگشایی مجدد دانشگاهها شروع فعالیت کرد. بعد از بازگشایی دانشگاهها دکتر سروش تدریس دروس فلســـفه علم، فلسفه تاریخ ، فلسفه دین (کلام جدید) و عرفان مولانا را آغاز کرد .
دکتر سروش، در رشته متدولوژی علوم و همچنین فلسفه اسلامی مطالعاتی نموده و دارای آثار متعددی می باشند. بسیاری از آثار ایشان همانند شرح مثنوی و حکمت و معیشت , مدارا و مدیریت , بسط تجربه ی نبوی , درسهایی در فلسفه علم الاجتماع , قبض و بسط تئوریک شریعت , تفرج صنع ؛ایدئولوژی شیطانی و… ایشان در برخی تئوریها و نظریات خود با محافل علمی و آموزه های اصیل اسلامی تفاوت نظر شدیدی دارند که البته وقوف بر این چالشها نیازمند اطلاع کافی از نظریات ایشان و همچنین نظریات مخالف است . بر این اساس مطالعه آثار دکتر سروش برای افرادی که مسلّح به علومی چون کلام و فلسفه اسلامی نیستند چندان مناسب نیست. و اگر کسی میل به خواندن کتابهای ایشان داشته باشد بهتر است نقد آنها را هم مطالعه نماید.
آراء و افکاری که سروش در سالهای اخیر و به ویژه در دوران اصلاحات و با استفاده از فضای به وجود آمده پس از دوم خرداد 76 مطرح می نمودند به دو دسته تقسیم می شوند که هر کدام مستلزم موضع گیری های خاص خود می باشد : مواضع علمی و مواضع سیاسی . آنچه به عنوان مواضع و جهت گیریهای آقای سروش از دهه 70 به بعد نام وی را به ویژه در محافل دانشگاهی بر سر زبانها انداخت مواضعی بودند که عمدتا صبغه علمی داشته و مباحث عمدتا کلامی بودند و خود سروش باعنوان کردن این مسائل به عنوان کلام جدید خود را بنیانگذار کلام جدید در ایران معرفی می کرد .لذا راهکار برخورد با این دیدگاهها برخورد از نوع علمی و منطقی بود لذا بر همین اساس با وجود این که چنین نظریاتی به ایجاد شبهه و بر هم خوردن اساس فکری جامعه دامن می زد اما به جای هر گونه برخورد سخت و غیراصولی با این مواضع علما و اهل فکر در کشور به نقد آراء و دیدگاههای ایشان در موضوعاتی که مطرح می کردند پرداختند .
در این راستا سعه صدر و برخورد اصولی و منطقی اندیشمندان اسلامی بسیار جالب و ستودنی بود به گونه ای که شخصیتی همچون آیت الله سبحانی با وجود جایگاه مرجعیت متواضعانه چندین نامه به ایشان نگاشته و حتی در آن نامه ها از ایشان به عنوان دانشمند محترم یاد کرده و ضمن اشاره به سوابق انقلابی وی و نقش آثار دینی وی در اوایل انقلاب در میان نسل جوان به نقد دیدگاههای ایشان به روش کاملا علمی و منطقی می پردازد که متن نامه های ایشان در سایت اطلاع رسانی دفتر معظم له موجود می باشد . اما متاسفانه به مرور زمان دیدگاههای ایشان از صبغه علمی تغییر یافته و رنگ و بوی سیاسی آن تقویت شد این مساله زمانی تشدید شد که دیدگاههای ایشان واکنش های عمومی تری را ایجاد نموده و مخصوصا پس از دعوت به مناظره از سوی شخصیتهای اندیشمند و منتقد خویش از جمله آیت الله مصباح یزدی مواجه شده و به بهانه های مختلف از این مناظره ها طفره رفته و با انتقادات فراوان مواجه شدکه در نتیجه آن سروش علاوه بر فرافکنی به جای بحثهای معقول و علمی به ترور شخصیت این قبیبل منتقدین پرداخت. (رک : روزنامه رسالت :19دی 78ص2 به نقل از رضا صنعتی ، مصباح دوستان ، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر)به جای مسیر و منطق علمی به منطق سیاسی پرداخته و به مرور سخنانی مطرح نمودند که به جای آنکه بار علمی داشته باشد نشان از سیاسی شدن مواضع و دیدگاههای ایشان داشت این اقدامات تا جایی پیش رفت که حتی سخنانی که پیش از این بار علمی و کلامی داشتند تحت تاثیر بار سیاسی کلمات آقای سروش قرار گرفت و ارزش و اعتبار آنها نیز تا حدود زیادی به زیر سوال رفت و حتی مواضعی به ظاهر علمی و کلامی مطرح شد که با دقت بیشتر مشخص می شد که تحت تاثیر جو سیاسی و افکار سیاسی مخالف ایشان و در واکنش به برخوردی که با ایشان در جامعه می شد مطرح می شود از جمله مباحثی که پیرامون وحی و نبوت در چند سال اخیر مطرح شده و مقام و منزلت وحی و نیز عصمت پیامبر اکرم را به زیر سوال برده بود و این امور به گونه ای بود که حتی داد همقطاران خویش را نیز در آورده و برخی از آنها هم در برابر وی واکنش نشان دادند با کمال تاسف لازم است گفته شود آقای سروش به لحاظ روانشناختی تاب هیچ گونه انتقادی نداشته و با در اختیار داشتن قدرت قلم و بهره گیری از کلمات زیبا و تحریک کننده و نیز استفاده از شعر ، تشبیهات و استعارات در کلمات خویش پاسخ منتقدین خویش را به بدترین شکل ممکن ارائه می کند به گونه ای که حتی تاب انتقاد همقطاران خویش را هم ندارد. در حال حاضر نیز وی درخارج از کشور به سر می برد و تحت تاثیر فضای به وجود آمده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به مبارزه بر علیه حکومت دینی مشغول میباشد و با موضع گیری هایی که در راستای خواستهای دشمن اتخاذ می کند وزنه علمی مواضع خویش را به حداقل ممکن رسانده است. ایشان با توجه به روحیه نقد ناپذیری که دارد اثبات کرده است که مواضع به ظاهر علمی و درواقع انحرافی وی در باب پیامبر اکرم ، ائمه معصومین ، جایگاه قرآن ، قلمرو دین و … که در تعارض با اندیشه ها و معتقدات دینی می باشد در واکنش به نظام اسلامی و کینه ای که از آن در طول سالها پیدا کرده است شکل گرفته است فلذا قدمی در مسیر کشف حقیقت نمی باشد . در هر حال آقای سروش که روزگاری به برکت انقلاب اسلامی و بدون داشتن هر گونه مدرک دکترا و یا تحصیلات آکادمیک در موضوعات فلسفی و کلامی به نام و نوایی رسیده بود و پس از مطالعاتی که در باب کلام جدید و موضوعات معرفت شناختی انجام داده بود تحت تاثیر آراء اندیشمندان غربی به بیان دیدگاههای علمی خویش می پرداخت امروزه کاملا به شخصیتی تبدیل شده است که آراء و نظریات وی حتی نظریات کلامی ، معرفتی و علمی وی کاملا متاثر از فضای سیاسی بوده فلذا فاقد ارزش علمی شده است .
دکتر سروش، در رشته متدولوژی علوم و همچنین فلسفه اسلامی مطالعاتی نموده و دارای آثار متعددی می باشند. بسیاری از آثار ایشان همانند شرح مثنوی و حکمت و معیشت , مدارا و مدیریت , بسط تجربه ی نبوی , درسهایی در فلسفه علم الاجتماع , قبض و بسط تئوریک شریعت , تفرج صنع ؛ایدئولوژی شیطانی و… ایشان در برخی تئوریها و نظریات خود با محافل علمی و آموزه های اصیل اسلامی تفاوت نظر شدیدی دارند که البته وقوف بر این چالشها نیازمند اطلاع کافی از نظریات ایشان و همچنین نظریات مخالف است . بر این اساس مطالعه آثار دکتر سروش برای افرادی که مسلّح به علومی چون کلام و فلسفه اسلامی نیستند چندان مناسب نیست. و اگر کسی میل به خواندن کتابهای ایشان داشته باشد بهتر است نقد آنها را هم مطالعه نماید.
آراء و افکاری که سروش در سالهای اخیر و به ویژه در دوران اصلاحات و با استفاده از فضای به وجود آمده پس از دوم خرداد 76 مطرح می نمودند به دو دسته تقسیم می شوند که هر کدام مستلزم موضع گیری های خاص خود می باشد : مواضع علمی و مواضع سیاسی . آنچه به عنوان مواضع و جهت گیریهای آقای سروش از دهه 70 به بعد نام وی را به ویژه در محافل دانشگاهی بر سر زبانها انداخت مواضعی بودند که عمدتا صبغه علمی داشته و مباحث عمدتا کلامی بودند و خود سروش باعنوان کردن این مسائل به عنوان کلام جدید خود را بنیانگذار کلام جدید در ایران معرفی می کرد .لذا راهکار برخورد با این دیدگاهها برخورد از نوع علمی و منطقی بود لذا بر همین اساس با وجود این که چنین نظریاتی به ایجاد شبهه و بر هم خوردن اساس فکری جامعه دامن می زد اما به جای هر گونه برخورد سخت و غیراصولی با این مواضع علما و اهل فکر در کشور به نقد آراء و دیدگاههای ایشان در موضوعاتی که مطرح می کردند پرداختند .
در این راستا سعه صدر و برخورد اصولی و منطقی اندیشمندان اسلامی بسیار جالب و ستودنی بود به گونه ای که شخصیتی همچون آیت الله سبحانی با وجود جایگاه مرجعیت متواضعانه چندین نامه به ایشان نگاشته و حتی در آن نامه ها از ایشان به عنوان دانشمند محترم یاد کرده و ضمن اشاره به سوابق انقلابی وی و نقش آثار دینی وی در اوایل انقلاب در میان نسل جوان به نقد دیدگاههای ایشان به روش کاملا علمی و منطقی می پردازد که متن نامه های ایشان در سایت اطلاع رسانی دفتر معظم له موجود می باشد . اما متاسفانه به مرور زمان دیدگاههای ایشان از صبغه علمی تغییر یافته و رنگ و بوی سیاسی آن تقویت شد این مساله زمانی تشدید شد که دیدگاههای ایشان واکنش های عمومی تری را ایجاد نموده و مخصوصا پس از دعوت به مناظره از سوی شخصیتهای اندیشمند و منتقد خویش از جمله آیت الله مصباح یزدی مواجه شده و به بهانه های مختلف از این مناظره ها طفره رفته و با انتقادات فراوان مواجه شدکه در نتیجه آن سروش علاوه بر فرافکنی به جای بحثهای معقول و علمی به ترور شخصیت این قبیبل منتقدین پرداخت. (رک : روزنامه رسالت :19دی 78ص2 به نقل از رضا صنعتی ، مصباح دوستان ، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر)به جای مسیر و منطق علمی به منطق سیاسی پرداخته و به مرور سخنانی مطرح نمودند که به جای آنکه بار علمی داشته باشد نشان از سیاسی شدن مواضع و دیدگاههای ایشان داشت این اقدامات تا جایی پیش رفت که حتی سخنانی که پیش از این بار علمی و کلامی داشتند تحت تاثیر بار سیاسی کلمات آقای سروش قرار گرفت و ارزش و اعتبار آنها نیز تا حدود زیادی به زیر سوال رفت و حتی مواضعی به ظاهر علمی و کلامی مطرح شد که با دقت بیشتر مشخص می شد که تحت تاثیر جو سیاسی و افکار سیاسی مخالف ایشان و در واکنش به برخوردی که با ایشان در جامعه می شد مطرح می شود از جمله مباحثی که پیرامون وحی و نبوت در چند سال اخیر مطرح شده و مقام و منزلت وحی و نیز عصمت پیامبر اکرم را به زیر سوال برده بود و این امور به گونه ای بود که حتی داد همقطاران خویش را نیز در آورده و برخی از آنها هم در برابر وی واکنش نشان دادند با کمال تاسف لازم است گفته شود آقای سروش به لحاظ روانشناختی تاب هیچ گونه انتقادی نداشته و با در اختیار داشتن قدرت قلم و بهره گیری از کلمات زیبا و تحریک کننده و نیز استفاده از شعر ، تشبیهات و استعارات در کلمات خویش پاسخ منتقدین خویش را به بدترین شکل ممکن ارائه می کند به گونه ای که حتی تاب انتقاد همقطاران خویش را هم ندارد. در حال حاضر نیز وی درخارج از کشور به سر می برد و تحت تاثیر فضای به وجود آمده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به مبارزه بر علیه حکومت دینی مشغول میباشد و با موضع گیری هایی که در راستای خواستهای دشمن اتخاذ می کند وزنه علمی مواضع خویش را به حداقل ممکن رسانده است. ایشان با توجه به روحیه نقد ناپذیری که دارد اثبات کرده است که مواضع به ظاهر علمی و درواقع انحرافی وی در باب پیامبر اکرم ، ائمه معصومین ، جایگاه قرآن ، قلمرو دین و … که در تعارض با اندیشه ها و معتقدات دینی می باشد در واکنش به نظام اسلامی و کینه ای که از آن در طول سالها پیدا کرده است شکل گرفته است فلذا قدمی در مسیر کشف حقیقت نمی باشد . در هر حال آقای سروش که روزگاری به برکت انقلاب اسلامی و بدون داشتن هر گونه مدرک دکترا و یا تحصیلات آکادمیک در موضوعات فلسفی و کلامی به نام و نوایی رسیده بود و پس از مطالعاتی که در باب کلام جدید و موضوعات معرفت شناختی انجام داده بود تحت تاثیر آراء اندیشمندان غربی به بیان دیدگاههای علمی خویش می پرداخت امروزه کاملا به شخصیتی تبدیل شده است که آراء و نظریات وی حتی نظریات کلامی ، معرفتی و علمی وی کاملا متاثر از فضای سیاسی بوده فلذا فاقد ارزش علمی شده است .