بعضی روزنامهنگاران به اسم عدالتطلبی مدام دنبال بهانهجویی هستند و از این مسیر برای خود درآمدی دستوپا کردهاند. این انحرافِ آشکار کاملا مشاهده میشود. من اسم نمیآوردم اما حتما نهادهای ذیصلاح میتوانند با کسانی که اتهامات واهی میزنند؛، برخورد کنند با کسانی که با سوءاستفاده از شعار ارزمشند عدالتطلبی مسیرهایی انحرافی را در پیش گرفتهاند و به آب و نانی رسیدهاند. کسانی بودهاند که حتی درباره شخصیت ارزندهای چون شهید سردار قاسم سلیمانی گفتند که ما عدالتطلبی او را قبول نداریم؛ درصورتی که زندگی شهید سلیمانی برای انقلاب اسلامی سراسر برکت بود. او به اصول مختلف انقلاب از جمله عدالت به شدت پایبند بود و اصلا یکی از علل حضور او در عرصههای مختلف، پایبندی ایشان به عدالتطلبی بود. او با جباران تقابلی آشکار داشت و نتیجه همه این مجاهدتها آن شد که بعد از شهادتش ۹۰درصد جامعه در سوگش گریستند و دیدیم که مردم چه تشییع باشکوهی برایش برگزار کردند. خب این ظاهرا عدالتخواهان شهید سلیمانی را هم قبول ندارند؛ بنابراین مردم باید هوشمند باشند و بدانند برخی با شعار عدالتطلبی، منافع و مطامع سیاسی خود را دنبال میکنند. وقتی اینها برای امیال خود حتی حاضرند چهرهای درخشان چون سردار سلیمانی را تخریب کنند، به مراتب اولی دیگر مسئولان را هم مورد هجمه و تخریب قرار میدهند.
پیوندخوردن جریان موسوم به عدالتطلبی با برخی جریانهای دیگر مانند اصلاحطلبان و عناصر رادیکال جبهه پایداری برای تخریب چهره مسئولان نظام، نشان میدهند آنها نتوانستند به اهداف خود برسند زیرا اگر میرسیدند، دلیلی برای پیوندخوردنشان وجود نداشت. میبینیم که نوعی تقسیم مسئولیت هم بین آنها رخ داده است. طیف مذکور که به ظاهر عدالت را جستوجو میکند و نیروهای تند پایداری بحث خلوص را دارند و هر دوی اینها با جریانهای رادیکال اصلاحطلب همگرا میشوند. آنها در حالت طبیعی در یک دستهبندی نمیگنجند اما در برابر مسئولان میخواهند تکثر ایجاد کنند و میدانند که وقتی یک مطلب از چند بلندگو بیرون آید، نزد مردم پذیرفتنیتر میشود زیرا عموم مردم میگویند اگر فلان مطلب درست نبود این دسته سیاسی هم نمیگفت؛ یعنی کاری میکنند که مردم تصور کنند چون از چند پایگاه فکری و سیاسی یک مطلب مشترک بیرون میآید، حتما درست است. پس مشخص است که سیاستی پشت این هجمهها وجود دارد؛ وگرنه همصدایی آقای عباس عبدی با آقای وحید اشتری که تعارضهای بسیار دارند، در شرایط عادی محال است اما میبینیم که اینها در کنار فلان نیروی جبهه پایداری همه و همه علیه آقای قالیباف موضعی مشترک میگیرند. در جریان سفر اخیر برخی اعضای خانواده آقای قالیباف به ترکیه همه این طیفها با اهداف مشخصی حمله را آغاز کردند.
بیشتر بخوانید :
جبهه پایداری میخواهد قالیباف را در مجلس تضعیف کند زیرا او مدبرانه جلوی اقدامات رادیکال پایداریها در مجلس را گرفت آنها هم تا مرز زمینزدن قالیباف شمشیر را از رو بستهاند. جریان اصلاحطلب هم دچار نوعی بیهویتی شده است و در جامعه زیر فشار سنگینترین فشارهاست. از عمکرد ضعیفشان در دولت، مجلس و شوراها گرفته تا گرفتن نمایندگی لباس کودک توسط یکی از اصلاحطلبان و… که همه اینها باعث شده مردم قضاوت منفیای درباره اصلاحطلبان داشته باشند. آنها برای پوشش این بیهویتی یک سفر و خرید سوغاتی را بهانه قرار دادهاند تا شخصیت برجستهای چون آقای قالیباف را تخریب کنند؛ فردی که چه در نیروی انتظامی و چه در شهرداری منشأ تحولات مهم بود و حالا هم در قامت رئیسمجلس خوب عمل میکند. هیچ شهرداری مانند آقای قالیباف نتوانست شهر تهران را متحول کند؛ نه اصلاحطلبان با شهرداران اصلاحطلبشان اعم از آقایان نجفی و حناچی هیچ کدام یک درصد توفیق آقای قالیباف را نداشتند؛ پس آنها هم راهی جز تخریب ندارند و دیدیم که هرچه اتهام زدند چه در محاکم قضایی و چه از سوی نهادهای مدنی رد شد. آقای توکلی در موسسه شفافیت به جد پیگیر صحتوسقم اتهامات وارده شد اما در نهایت اعلام کرد که مشکلی در دوران شهرداری آقای قالیباف وجود نداشته است.در قوه قضائیه هم همه اتهاماتی که اصلاحطلبان علیه قالیباف میزدند رد شد.
۲۱۲۱