خانه » همه » مذهبی » سلام ببخشید در رابطه با کاتبان روایت در زمان پیامبر می خواستم تحقیق کنم تشکر از شما

سلام ببخشید در رابطه با کاتبان روایت در زمان پیامبر می خواستم تحقیق کنم تشکر از شما

وقتی قرآن کریم توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردم خوانده می‌شد، افراد زیادی آن را به حافظه می‌سپردند تا از گزند فراموشی در امان باشد. در این میان برخی به کتابت وحی پرداختند که به «کاتبان وحی» شهرت یافتند.
خاستگاه کتابت وحی
حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد. [۱]آن حضرت در غار حرا مشغول راز و نیاز با خداوند بود که اولین آیات نورانی قرآن کریم توسط جبرئیل به ایشان وحی شد. [۲] پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طبق آیات قرآن کریم [۳][۴]و به شهادت تاریخ [۵][۶]فردی «امی» و درس نخوانده بود.
بنابراین چون آن حضرت شخصا نمی‌توانست آیات قرآن را بنویسد، به کسانی که با کتابت آشنا بودند، دستور داد قرآن را بنویسند تا آیات الهی همواره محفوظ بماند. به افرادی که دست‌اندرکار نگارش قرآن بودند، «کاتبان وحی» گفته‌اند.
امی بودن پیامبر اسلام
پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ظاهر خواندن و نوشتن نمی‌دانست، و در میان قوم خود به‌داشتن سواد معروف نبود زیرا هرگز ندیده بودند چیزی بخواند یا بنویسد، بنابراین‌ او را «امی‌» می‌خواندند. قرآن هم او را با همین وصف یاد کرده است:
«الذین یتبعون‌الرسول النبی الامی…؛ فامنوا بالله و رسوله النبی الامی…» [۷] امی «منسوب به ام» (مادر) است و کسی را گویند که همچون روزی که از مادر زاده شده است فاقد سواد باشد.
معنای دیگری نیز گفته‌اند: منسوب به ام القری (شهر مکه)، یعنی کسی که در مکه زاده شده است.
در قرآن در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم…» [۸] شاید مقصود منسوبین به شهر مکه باشد، ولی ‌احتمال نخست مشهورتر است و با آیه‌های دیگر قرآن بیشتر سازش دارد: «و منهم‌ امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی…» [۹]، در این آیه جمله «لا یعلمون الکتاب‌» ظاهرا تفسیر «امیون‌» است و نیز از مقابله آنان (عرب) با اهل کتاب که باسواد بودند، به دست می‌آید (به جهت تناسب در عطف) که مقصود، فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمود: «إنّا امة امیة لا نکتب و لا نحسب؛ [۱۰]ما مردمی هستیم فاقد سواد کتابت و نگارش حساب‌» معنای نداشتن سواد را تایید می‌کند.
اعجاز قرآن و امی بودن پیامبر
آنچه با معجزه بودن قرآن تناسب دارد، صرفا نخواندن و ننوشتن است نه ‌نتوانستن خواندن و نوشتن: «و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذن لارتاب المبطلون؛ [۱۱]تو هیچ کتابی را پیش از این نمی‌خواندی و با دست ‌خود چیزی نمی‌نوشتی، و گرنه باطل‌اندیشان قطعا به شک می‌افتادند مبادا کسانی که در صدد تکذیب و ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند.»
این آیه دلیلی است ‌بر این که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی نمی‌خواند و نمی‌نوشت، ولی دلالت ندارد که نمی‌توانست‌ بنویسد و بخواند و همین اندازه برای ساکت کردن معارضین کافی است، زیرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را هرگز باسواد نمی‌پنداشتند، بنابراین راه اعتراض را بر خود بسته می‌دیدند.
دیدگاه شیخ طوسی
شیخ ابو جعفر طوسی در تفسیر آیه می‌گوید:
«مفسرین گفته‌اند نوشتن‌ نمی‌دانست، ولی آیه چنین دلالتی ندارد. صرفا گویای این جهت است که ‌نمی‌نوشته و نمی‌خوانده است و چه بسا کسانی نمی‌نویسند ولی قادر بر نوشتن ‌هستند و در ظاهر وانمود می‌شود که فاقد سوادند و کتابت نمی‌دانند. پس مفاد آیه‌ چنین است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نوشتن و خواندن دست نزده بود و او را عادت بر نوشتن ‌نبود.» [۱۲].
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی فرموده است:
«ظاهر التعبیر نفی العادة و هو الانسب بالنسبة الی‌ سیاق الحجة؛ [۱۳]، ظاهر عبارت نفی عادت – بر نوشتن و خواندن – است و این در جهت‌ استدلال مناسب‌تر است‌».
عدم خدشه در کمال پیامبر
به علاوه داشتن سواد کمال است و بی‌سوادی نقص و عیب و چون تمامی ‌کمالات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از راه عنایت ‌خاص الهی بوده و هرگز نزد کسی و استادی تعلم نیافته (علم لدنی داشته) پس نمی‌شود ساحت قدس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این کمال تهی باشد. عدم تظاهر به‌ سواد، برای اتمام حجت و بستن راه اعتراض و تشکیک بوده است.
شمار کاتبان وحی
روند نگارش آیات به این صورت بود که پس از نزول آیات بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن حضرت آیات را بر «کاتبان وحی» املاء می‌کرد و آنها آیات را می‌نوشتند. [۱۴]در این که «کاتبان وحی» چند نفر و چه کسانی بوده‌اند، اختلاف است. بعضا افرادی از «کاتبان وحی» وحی شمرده شده‌اند که اصلا جزء کاتبان نبوده‌اند و گاه هم در ذکر نام برخی از افراد اهمال شده است و در برخی از موارد نیز افرادی به عنوان کاتب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی شده‌اند، اما مشخص نیست که این افراد آیا کاتب «وحی» بوده‌اند یا غیر وحی. [۱۵] دکتر محمود رامیار می‌نویسد:
«در شماره کاتبان وحی اختلاف نظر بسیار است. حافظ، ابن عساکر در تاریخ دمشق ۲۳ نفر را یاد می‌کند. ابن عبدالبر ۲۵ نفر را ذکر می‌کند. برهان الدین حلبی ۴۳ نفر را ذکر می‌کند و مجتهد زنجانی نیز همین عدد را نقل می‌کند.» [۱۶] اقوال در تعداد کاتبان وحی
مشهورترین «کاتبان وحی» که تقریبا همه به آنها اشاره کرده‌اند، عبارتند از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ابی بن کعب و زید بن ثابت. ما در ادامه با تفصیل بیشتری در خصوص این سه نفر مطالبی را ذکر خواهیم کرد، اما ابتدا به اسامی سایر افرادی که به عنوان کاتب وحی بوده‌اند، اشاره می‌شود.
دیدگاه ابن‌ندیم و بغدادی
ابن‌ندیم به نام‌های علی (علیه‌السّلام)، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذبن جبل، ابوزید ثابت زید، ابی بن کعب، عبید بن معاویه بن یزید [۱۷]به عنوان «کاتبان وحی» اشاره کرده است.
صاحب المحبر به سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ابوزید ثابت بن زید، ابی بن کعب و زید بن ثابت [۱۸]اشاره می‌کند.
دیدگاه دکتر رامیار
دکتر رامیار در «تاریخ قرآن» کاتبان وحی را در مکه و مدینه به صورت مجزا ذکر کرده و قائل است که اسامی ذیل به عنوان «کاتبان وحی» در منابع ذکر شده است. ایشان می‌نویسد:
منابع اسلامی «کاتبان وحی» در مکه را اینگونه نوشته‌اند: «خلفای چهارگانه، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد، خالد بن سعید بن عاص، طلحه، زبیر، سعد بن ابی‌وقاص، عامر بن فهیره، علاء بن الحضرمی، معیقب، ارقم بن ابی‌ارقم، حاطب بن عمر، حاطب بن ابی‌بلتعه، مصعب بن عمیر، عبدالله بن جحش، جهم بن قیس، سالم مولی ابی‌حذیقه» و کاتبان وحی در مدینه: «ابی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن رواحه، ثابت بن قیس، حنظلة بن ربیع، حذیفة بن یمان، علاء بن عقبه، جهم بن الصلت، عبدالله بن زید، محمد بن مسلمه، حنظلة بن ابی‌عامر، عبدالله بن ابی، ابوزید قیس بن السکن، عقبة بن عامر، معاذ بن جبل، ابوایوب انصاری، مغیرة بن شعبه» می‌باشند. [۱۹] رامیار معتقد است این صورت (لیست) محتاج بررسی بیشتر و دقیق‌تری است. چون ما نام کسانی را می‌دانیم که نوشتن می‌دانستند و حتی قرائت آنها به ما رسیده و یا مصحفی از آن‌ها باز گفته‌اند، اما نام آن‌ها در این صورت (لیست) نیست. مثل «انس بن مالک، منذر بن عمرو، اسید بن حضر، دافع بن مالک، ابو عبیده جراح، سعد بن عبید، ابوالدرداء». [۲۰] دیدگاه آیت الله معرفت
آیت‌الله معرفت کاتبان رسمی وحی را ۴ نفر ذکر کرده است. علی (علیه‌السّلام)، ابی بن کعب، زید بن ثابت و زید بن ارقم. [۲۱] سپس می‌نویسد: «علی بن ابی‌طالب، ابی بن کعب و زید بن ثابت به خاطر ملازمت مداوم با رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ترتیب دارای موقع و مقامی برجسته در نگارش وحی و احاطه به نصوص قرآنی بوده‌اند.» [۲۲] دیدگاه ابن اثیر
ابن اثیر گوید: «یکی از ملتزمین حضور در امر کتابت، عبدالله بن ارقم زهری بود. او عهده‌دار نامه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، ولی عهده‌دار معاهده‌ها و صلحنامه‌های‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی بن ابی طالب بود».
او می‌گوید: «از جمله کاتبان، که احیانا برای‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کتابت می‌کردند، خلفای ثلاثه، زید بن عوام، خالد و ابان دو فرزند سعید بن عاص، حنظله اسیدی، علاء بن حضرمی، خالد بن ولید، عبد الله بن رواحه، محمد بن مسلمه، عبدالله بن ابی سلول، مغیرة بن شعبه، عمرو بن عاص، معاویة بن ابی سفیان، جهم یا جهیم بن صلت، معیقب بن ابی فاطمه و شرحبیل بن حسنه بودند».
او می‌افزاید: «نخستین کس از قریش که برای پیامبر کتابت نمود، عبدالله بن سعد بن ابی سرح بود، سپس مرتد شد و به سوی مکه بازگشت و آیه «و من اظلم ممن‌ افتری علی الله کذبا او قال اوحی الی و لم یوح الیه شی‌ء…» [۲۳]در شان او نازل گردید» [۲۴].
ظاهرا این افراد از جمله کسانی بودند که در میان عرب آن روز باسواد بودند و نوشتن و خواندن می‌دانستند و در مواقع ضرورت گاه و بی‌گاه حضرت برای نوشتن‌ از آنان استفاده می‌کرد، ولی کاتبان رسمی، همان سه نفر فوق و زید بن ارقم بودند.
دیدگاه ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید گوید: «محققان و سیره نویسان نوشته‌اند که کاتبان وحی، علی (علیه‌السلام) و زید بن ثابت و زید بن ارقم بودند و حنظله بن ربیع تمیمی و معاویه، نامه‌های ‌پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به سران، نوشته‌های مورد نیاز مردم و هم چنین لیست اموال و صدقات را می‌نوشتند.» [۲۵] ابوعبدالله زنجانی تا بیش از چهل تن را جزء «کاتبان وحی» شمرده‌است [۲۶]که ظاهرا هنگام ضرورت از وجود آنان استفاده می‌شده است.
دیدگاه بلاذری
بلاذری در خاتمه کتاب فتوح البلدان از واقدی آورده است:
«هنگام ظهور اسلام، در میان قریش، ۱۷ نفر نوشتن را می‌دانستند: علی بن ابی طالب، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، ابو عبیدة بن جراح، طلحة بن عبیدالله، یزید بن ابی سفیان، ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه، حاطب بن عمرو (برادر سهیل بن عمرو عامری)، ابوسلمة بن عبد الاسد مخزومی، ابان بن سعید بن العاص بن امیه، برادرش خالد بن سعید، عبد الله بن سعد بن ابی سرح، حویطب بن عبد العزی، ابوسفیان بن حرب، معاویة بن ابی سفیان و جهیم بن صلت و از وابستگان قریش، علاء بن حضرمی.
از زنانی که در صدر اسلام نوشتن را می‌دانستند می‌توان از ام کلثوم بنت عقبه، کریمه بنت مقداد و شفاء بنت عبدالله نام برد. شفاء به دستور پیامبر به حفصه ‌نوشتن آموخت و بعد از آن حفصه در زمره نویسندگان قرار گرفت. عایشه و ام سلمه‌ از زنانی بودند که فقط خواندن می‌دانستند.
در مدینه سعد بن عباده، منذر بن عمرو، ابی بن کعب، زید بن ثابت، که نوشتن‌ عربی و عبری را می‌دانست، رافع بن مالک، اسید بن حضیر، معن بن عدی، بشیر بن سعد، سعد بن ربیع، اوس بن خولی و عبدالله بن ابی نوشتن می‌دانستند» [۲۷].
مشهورترین کاتبان وحی
به دلایلی که ذکر شد، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به کاتبانی نیاز داشت تا در شؤون مختلف از جمله وحی برای او کتابت کنند، لذا چه در مکه و چه در مدینه زبده‌ترین‌ها با سوادان را برای کتابت‌ انتخاب فرمود.
گفتیم مشهورترین «کاتبان وحی» که تقریبا همه به آنها اشاره کرده‌اند، عبارتند از: علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ابی بن کعب و زید بن ثابت.
امام علی اولین کاتب وحی مکه
«حضرت علی (علیه‌السّلام)» به دلیل ملازمت و همراهی همیشگی با رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یکی از مهمترین و مشهورترین «کاتبان وحی» بوده است. «این امر مورد اتفاق همه مسلمانان است که حضرت علی (علیه‌السّلام) امام مسلمین و اعلم آن‌ها به قرآن کریم و شئون آن است و او مؤسس علم تفسیر و یکی از کاتبان مهم وحی بوده است.» [۲۸]آن حضرت بیش از سایر «کاتبان وحی» به نگارش وحی موفق بود. ایشان از همان ابتدای نزول وحی طبق فرمایش خودشان نور وحی و رسالت را می‌دید. [۲۹] لذا «اولین کسی که در مکه عهده‌دار کتابت، مخصوصا کتابت وحی شد، علی (علیه‌السّلام) بود و تا آخرین روز حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به این کار ادامه داد.» [۳۰]پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌نیز اصرار فراوان داشت تا علی (علیه‌السلام)، آن چه را نازل می‌شود، نوشته و ثبت نماید تا چیزی‌ از قرآن و وحی آسمانی از علی (علیه‌السلام) دور نماند.
سلیم بن قیس هلالی، که یکی از تابعین بود، می‌گوید:
نزد حضرت علی (علیه‌السلام) در مسجد کوفه ‌بودم و مردم گرد او را گرفته بودند آن حضرت فرمود: «تا در میان شما هستم‌ پرسش‌های خود را از من دریغ مدارید. درباره کتاب خدا از من بپرسید، به خدا قسم آیه‌ای نازل نشد مگر آنکه پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را بر من می‌خواند و تفسیر و تاویل آن را به من‌ می‌آموخت‌».
عبدالله بن عمرو یشکری معروف به ابن الکواء که از صحابه حضرت علی (علیه‌السلام) و بسیار دانا و دانشمند و یکی از پرسش‌کنندگان بود، از ایشان پرسید: آن‌چه ‌نازل می‌گردید و شما حضور نداشتید، چگونه است؟ علی (علیه‌السلام) فرمود: «هنگامی که‌ به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌رسیدم، می‌فرمود: یا علی در غیبت تو آیه‌هایی نازل شد، آن گاه ‌آن‌ها را بر من می‌خواند و تاویل آن‌ها را به من تعلیم می‌فرمود» [۳۱][۳۲].
حضرت در سخنی دیگر می‌فرماید: «سلونی عن کتاب اللّه فانه لیست آیة الا و قد عرفت ابلیل نزلت‌ام بنهار فی سهل او جبل؛ [۳۳]از من در مورد کتاب خدا، قرآن بپرسید آیه‌ای در قرآن نیست، مگر آن که من می‌دانم آیا در شب نازل شده یا در روز، در بیابان هموار (دشت) نازل شده یا در کوهسار.»
قرآنی که امام علی‌ (علیه‌السّلام) نوشته بود همراه با توضیح و تفسیر آیات بود. علی (علیه‌السّلام) می‌فرمود: «لو ثنیت لی الوسادة لاخرجت لهم مصحفا کتبته و املاه علی رسول‌ الله [۳۴]اگر فرصتی به دست آید قرآنی را که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای من املاء کرده و من آن را نوشته‌ام، رو خواهم کرد.»
اولین کاتب وحی در مدینه
اولین کسی که در مدینه عهده‌دار کتابت وحی گردید، «ابی بن کعب انصاری» بود. او قبلا در دوران جاهلیت نوشتن را می‌دانست.
ابی بن کعب قبل از اسلام از احبار یهود (دانشمندان یهودی) بود. وقتی اسلام آورد از جمله «کاتبان وحی» شد. [۳۵]او اولین کسی بود که در مدینه وحی را نوشت. [۳۶][۳۷] محمد بن سعد گوید: «کتابت در میان‌ عرب کمتر وجود داشت و ابی بن کعب از جمله کسانی بود که در آن دوره کتابت را فرا گرفته بود» [۳۸].
ابن عبدالبر می‌گوید: «ابی ابن کعب نخستین کسی است که در مدینه‌ عهده‌دار کتابت ‌برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شد و او اولین کسی بود که در پایان نامه‌ها نوشت: «کتبه فلان…» [۳۹][۴۰] ابی بن کعب کسی است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرآن را به طور کامل بر وی‌ عرضه کرد. او از جمله کسانی است که در عرضه اخیر قرآن حضور داشت، بدین ‌جهت در دوران یکسان کردن مصاحف در عهد عثمان، سرپرستی گروه به او واگذارشده بود و هرگاه در مواردی اختلاف پیش می‌آمد، با نظر ابی بن کعب، مشکل حل ‌می‌گردید. [۴۱][۴۲][۴۳] دومین کاتب وحی در مدینه
«زید بن ثابت» از مشاهیر و دانشمندان صحابه و از «کاتبان وحی» بود. [۴۴][۴۵]زید بن ثابت در مدینه و در همسایگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خانه داشت. او نوشتن ‌می‌دانست. در ابتدای امر هرگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیاز به نوشتن داشت و ابی بن کعب حاضر نبود، به دنبال زید می‌فرستاد تا برای او کتابت کند. رفته رفته کتابت زید هم رسمیت ‌یافت و حتی با دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زبان و نوشتن عبرانی را نیز فرا گرفت تا نامه‌های‌ عبری را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخواند، ترجمه کند و پاسخ بنویسد. زید بن ثابت‌ بیش از دیگر اصحاب، ملازم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای نوشتن بود و بیشتر نامه‌نگاری می‌کرد. [۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰]از خود زید نقل شده است: «من همسایه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودم و هر وقت وحی نازل می‌شد، مرا احضار می‌فرمود و من آن را می‌نوشتم. » [۵۱]بنابر این عمده‌ترین «کاتبان وحی»، علی بن ابی طالب، ابی بن کعب و زید بن ثابت ‌بودند و دیگر «کاتبان وحی»، در مرتبه دوم قرار داشتند.
ابزار کتابت قرآن در زمان پیامبر
شیوه کتابت در عهد رسالت‌ بدین گونه بود که بر هر چه یافت می‌شد و امکان‌ نوشتن روی آن وجود داشت، می‌نوشتند. از جمله چیزهایی که قرآن روی آن نوشته می‌شد، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- عُسُب: جمع عسیب، جریده نخل یا چوب وسط شاخه‌های درخت‌ خرما که‌ برگ‌های آن را جدا می‌ساختند و در قسمت پهن آن می‌نوشتند.
۲- لِخاف: جمع لخفه، سنگ‌های نازک و سفید.
۳- رُقاع: جمع رقعه، تکه‌های پوست ‌یا ورق (برگ) یا کاغذ.
۴- اُدُم: جمع ادیم، پوست آماده شده برای نوشتن. [۵۲] ۵- اکتاف: جمع کِتف به معنای استخوان شانه (شتریا گوسفند)
۶- اقتاب: چوب‌هایی که بر شتران می‌نهادند تا بر آن‌ها سوار شوند.
۷- حریر و پارچه که گاهی قرآن را بر روی آن‌ها می‌نوشتند. [۵۳] نحوه کتابت قرآن در زمان پیامبر
به دستور پیامبر‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیه‌های قرآن پس از نوشته شدن، به گونه‌ای منظم و مرتب، در هر سوره ثبت می‌شد و نزد پیامبر و در خانه ایشان نگهداری می‌گردید. هر سوره با نزول ‌بسم الله آغاز یافته و با نزول بسم الله جدید ختم آن سوره اعلام می‌شد و سوره‌ها با این رویه هر یک جدا و مستقل از یکدیگر ثبت و ضبط می‌شد. [۵۴]گاهی برخی از صحابه می‌خواستند سوره یا سوره‌هایی داشته باشند، آن‌ها را استنساخ کرده و بر روی تکه‌های برگ یا کاغذ می‌نوشتند و نزد خود نگه می‌داشتند و معمولا در محفظه‌های پارچه‌ای به دیوار می‌آویختند. [۵۵][۵۶] کاتبان غالبا قرآن را با خط نسخ می‌نوشتند. [۵۷]«عقیده عده‌ای بر آن است که برای نگارش قرآن بیشتر از خط کوفی استفاده می‌شد… اما کهن‌ترین نسخه قرآن که در موزه بریتانیای لندن قرار دارد، به خط نسخ بیشتر از خط کوفی شباهت دارد.» [۵۸]در عهد رسالت‌ هیچ گونه نظم و ترتیبی بین سوره‌ها صورت نگرفت. علامه طباطبایی می‌فرماید:
«قرآن به صورت امروزی در عهد رسالت ترتیب داده‌ نشده بود، جز سوره‌های پراکنده بدون ترتیب و آیه‌هایی که در دست این و آن بود و در میان مردم به طور متفرق وجود داشت‌.» [۵۹]برگرفته از پایگاه ویکی فقه
پی‌نوشت:
۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی وفرهنگی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۶۳۱.
۲. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی وفرهنگی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۶۳۱.
۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۸.
۴. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
۵. مجهول، اخبارالدولة العباسیه، بیروت، دارالطلیعه، ۱۳۹۱، ص۴۱.
۶. صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول، ج۵، ص۵۴.
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷و۱۵۸.
۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
۹. بقره/سوره۲، آیه۷۸.
۱۰. رازی، فخرالدین، تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۳۸۰.
۱۱. عنکبوت، سوره۲۹، آیه۴۸.
۱۲. طوسی، ابو جعفر، التبیان، ج۸، ص۱۹۳.
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۶، ص۱۳۹.
۱۴. مقریزی، احمدبن علی، امتاع الاسماع، بیرت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰، اول، ج۹، ص۳۳۴.
۱۵. میر محمدی زرندی، سید ابوالفضل، بحوث فی تاریخ القران، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۲۰، اول، ص۱۰۵-۱۰۷.
۱۶. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۰، پنجم، ص۲۶۲- ۲۶۱.
۱۷. ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، بی تا، بی جا، ص۴۵.
۱۸. محمدبن حبیب بغدادی، المحبر، بی تا، بی جا، ص۲۸۶.
۱۹. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۰، پنجم، ص۲۶۴.
۲۰. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۰، پنجم، ص۲۶۴.
۲۱. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۹-۲۸.
۲۲. حجتی کرمانی، محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، ‌پانزدهم، ص۲۰۳.
۲۳. انعام/سوره۶، آیه۹۳.
۲۴. ابن اثیر، ابوالحسن، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۵۰.
۲۵. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۸.
۲۶. زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۲۱-۲۰.
۲۷. بلاذری، ابو الحسن، فتوح البلدان، ص۴۵۶-۴۵۳.
۲۸. دیاری، محمد تقی، در آمدی بر تاریخ علوم قرآنی، قم، دانشگاه قم، ۱۳۸۵، اول، ص۹۰.
۲۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، جمع آوری سید رضی، خطبه قاصعه.
۳۰. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۷.
۳۱. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۷ به نقل از السقیفه.
۳۲. هلالی، سلیم بن قیس، السقیفة، ص۲۱۴-۲۱۳.
۳۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، اول، ج۲، ص۹۹.
۳۴. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، دار الحدیث، چاپ اول ۱۹۹۸ م، ج۱، ص۱۲۳.
۳۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم، ۱۹۸۹، ‌هشتم، ج۱، ص۸۲.
۳۶. صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول، ‌ج۱۱، ص۳۷۵.
۳۷. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۲۸.
۳۸. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۴۹۸.
۳۹. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۱۸۱.
۴۰. قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۶۸، در حاشیه الاصابة.
۴۱. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۰.
۴۲. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۸، به نقل از المصاحف سجستانی.
۴۳. سجستانی، ابوبکر بن ابی داود، المصاحف، ص۳۰.
۴۴. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، آموزش و انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ص۹۸۹.
۴۵. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم، ج۴، ص۳۰۸.
۴۶.معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۸.
۴۷. ابن اثیر، ابوالحسن، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۰.
۴۸. قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۶۸، در حاشیه الاصابة.
۴۹. سجستانی، ابوبکر بن ابی داود، المصاحف، ص۳۷.
۵۰. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، قسمت ۲، ص۱۱۵.
۵۱. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۲۸.
۵۲. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۳۰.
۵۳. حجتی کرمانی، محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، ‌پانزدهم، ص۳۱۵.
۵۴. معرفت، محمد‌هادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چهارم، ص۳۰.
۵۵. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۹.
۵۶. معرفت، محمد‌هادی، تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۳۳.
۵۷. حجتی کرمانی، محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، ‌پانزدهم، ص۲۱۲.
۵۸. حجتی کرمانی، محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، ‌پانزدهم، ص۲۱۳.
۵۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۷۸-۷۷.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد