خانه » همه » مذهبی » سلام خسته نباشین حکایتی قبلا خوندم نوشته بود که قنبر، غلام امیرالمومنین علیه السلام ، قبل از اینکه امیرالمومنین علیه السلام رو کامل بشناسه دشمن ایشون بوده، قرار بوده با وعده‌ای سر ایشونو بعنوان پیش‌شرط ازدواج برای دختر عمویش ببره، وقتی باایشون روبه رو می‌شه اتفاقاتی می‌افته و جوانمردی ایشونو می‌فهمه یار و غلام ایشون می‌شه آیاچنین داستانی درسته یا نه؟

سلام خسته نباشین حکایتی قبلا خوندم نوشته بود که قنبر، غلام امیرالمومنین علیه السلام ، قبل از اینکه امیرالمومنین علیه السلام رو کامل بشناسه دشمن ایشون بوده، قرار بوده با وعده‌ای سر ایشونو بعنوان پیش‌شرط ازدواج برای دختر عمویش ببره، وقتی باایشون روبه رو می‌شه اتفاقاتی می‌افته و جوانمردی ایشونو می‌فهمه یار و غلام ایشون می‌شه آیاچنین داستانی درسته یا نه؟

این قصه و افسانه و رمان و فیلم نامه ایی بیش نیست !1- از نام و نسب و گذشته قنبرخبری نیست ظاهرا ایرانی و یا یمنی بوده و در جنگ اعراب و مسلمانان اسیر شد و اسلام آورد و سالها در خدمت امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود . قنبر بر حقانیت علی(ع) پایبند بود بسیاری از فضایل علی(ع) از او نقل شد . او در نهایت به دست حجاج به شهادت رسید .2- نام مدینه یثرب بود و پس از هجرت پیامبر به مدینه تغییر نام داد. مدینه شهر پیامبر و شهر خوبی ها بود و نامی از شهر بدی ها در تاریخ برای مدینه ثبت نشد .
3- اما اصل ماجرا به نمایشنامه روایت سرگذشت قنبر غلام امام علی(ع) در نمایش «مجلس شاه فتاح» بر می‌گردد .

کارگردان این نمایش در مصاحبه ایی می گوید :
«مجلس شاه فتاح» براساس یک نمایشنامه قدیمی از نمایشنامه‌نویسی گمنام، روایتگر سرگذشت قنبر، غلام حضرت علی(ع) است.
ناصر عاشوری، کارگردان نمایش «مجلس شاه فتاح» در گفت‌و‌گو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) گفت: این نمایش اثر نویسنده‌ای گمنام است که به دلایلی از جمله عرض ارادت به ساحت قدسی امیرالمؤمنین علی(ع) از عنوان کردن نام خود پرهیز کرده است؛ داستان نمایش «مجلس شاه فتاح» روایتگر جوانی عاشق‌پیشه به نام فتاح است که دل در گروی دختر عموی خود دارد، اما عمو به هیچ عنوان رضایت به ازدواج آن دو ندارد تا جایی که فتاح برای اتمام حجت با عموی خود به محضر او حاضر می‌شود.
وی در ادامه گفت: عمو وقتی فتاح را در تصمیمش مصمم می‌بیند از آنجا که صاحب منصب است به او می‌گوید که در صورت صرفنظر کردن از تصمیمش می‌ تواند به او پست و مقام بدهد، اما فتاح قبول نمی‌کند تا اینکه عمو شرط ازدواج فتاح با دخترعمویش را قتل علی(ع) و آوردن سر او تعیین می‌کند. و بقیه ماجرا….

قنبر غلام خاص امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و کسی است که دائما ملازم آن حضرت بود. او دلداده امام علی علیه السلام بود و آن حضرت نیز او را بسیار دوست می داشت.
متأسفانه از زندگی و دوران ایشان، اطلاع زیادی در دست نیست، فقط نقل های کوتاه تاریخی و حکایت هایی از او در کنار علی (ع) و خاندانش، ارزش وجودی و صفای او را نشان می دهد. قنبر از حیث حسب و نسب نیز شخصی مجهول است و اطلاعات متقنی درباره آباء و اجداد او در دست نیست. اما چه حسب و نسبی بالاتر از این که قنبر را منتسب به علی (ع) می دانند.

او در کوفه زندگی می کرد و از سالهای قبل، علی (ع) را به حقانیت می شناخت. از سابقین در ولایت و معرفت آن حضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کارهای مختلف از او استفاده می کرد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کاری مهم می کرد. از قبیله همدان و لقبش را «ابوهمدان» گفته اند.
یکی از روزهایی که جنگ میان مسلمانان و ساسانیان ادامه داشت، سپاهیان مسلمان با کوله باری از غنایم جنگی از راه رسیدند و مانند همیشه گروهی از ایرانیان اسیر را به همراه داشتند. آن ها را به اهل مدینه عرضه داشتند تا هر یک دوران اسارات خود را جایی بگذراند.

در آن میان جوانی بود با موهای برآمده و زایده ای بر سرش که می گفتند پسر حمدان و از سخن گویان حکومتی بوده است. سر به زیر افکنده و خود را از نگاه های پیروز شدگان جنگ می رهانید. ناگهان نگاهی محبت آمیز بر سرش سنگینی کرد، می خواست خود را پنهان سازد ولی غافلگیر شده بود. زیرچشمی بدان عرب نگریست، او هم جوانی بود با چشم هایی مهربان ولی پر کشش. اندکی موهای جلوی سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش می نمود. آن جوان عرب این جوان عجم را به غلامی اش برگزید. به این عزیز دیروز و ذلیل امروز کنیه ابوهمدان بخشید و وی را قنبر نامید.[۱]از آن پس همواره همراه و یار مولایش علی(ع) بود. خیلی زود با محیط خو گرفت و خیلی چیزها آموخت. اجرای حدود الهی و تعزیرات حکومتی را برعهده گرفت و با این اجرای عدالت، خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جایی که مولایش نیز به عدالت وی گواهی داد.
قنبر پس از شهادت امیرالمومنین(ع) ملازم رکاب امام حسن مجتبی(ع) شد که در حدود ۱۰ سال به طول انجامید. او از نزدیکان و مقربان امام حسن (ع) بود. وی از جمله کسانی بود که در لحظه شهادت امام مجتبی(ع) در آنجا حضور داشت بر وصیت های ایشان بر برادرش محمد بن حنفیه ناظر و شاهد بود.

پس از شهادت امام حسن(ع)، قنبر توفیق درک امامت سیدالشهدا(ع) را دریافت، اما توفیق یاری امام حسین(ع) در عاشورا را از دست داد. درباره این که چرا قنبر با این همه سوابق در کربلا حضور نداشته، متاسفانه هیچ سند تاریخی وجود ندارد. چون بسیاری از موارد در تاریخ ذکر نشده است و چه بسا به دست ما نرسیده است، لذا نکات مبهم و تاریک در تاریخ بسیار زیاد است و مساله حضور افرادی چون قنبر و دیگران در جریان عاشورا و نهضت امام حسین(ع) یکی از آن موارد است. اما با این حال برخی درباره عدم حضور قنبر در نهضت کربلا احتمالاتی را بیان کرده اند، از جمله این که با ظهور ابن‌ زیاد، شیعیان مخفیانه و پراکنده زندگی می‌کردند و قنبر در آن زمان در زندان‌های بنی‌امیه اسیر بود و بعد از شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش از زندان آزاد شد.
در یکی از روزها «حجاج بن یوسف ثقفی» به اطرافیان خود گفت: آرزومندم یکی از اصحاب علی را به چنگ آورم و با ریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم! درباریان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار کردند. وقتی قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو کیستی؟

قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد: «انا مولی من ضرب بسیفین و طعن برمحین، و صلی قبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفه عین، انا مولی صالح المومنین و وارث النبیین و خیرالوصیین ؛ من غلام آن کسی هستم که با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و چشم به هم زدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهترین اوصیا هستم…».
چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه امیر مومنان علیه السلام را به شهادت رساندند.[۲]قسمتی از متن به نقل از پایگاه دانشنامه اسلامی

پی‌نوشت:
1. الارشاد، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، ج۴۲ ، ص۱۲۶
2. الاختصاص، ص ۷۳؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۸۶؛ا رشاد، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص۱۲۶.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد