طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سلام راه کاری از بزرگان میخام برای اینکه بتوانم تو زندگی رشد داشته باشمممنون میشم اجرکم عندالله

سلام راه کاری از بزرگان میخام برای اینکه بتوانم تو زندگی رشد داشته باشمممنون میشم اجرکم عندالله

دوست گرامی. انسان، برترین، پراستعدادترین و تواناترین آفریده خداوند و مظهر تمام کمالات اوست. آنگاه که خداوند انسان را آفرید و به او زندگی بخشید، اسماء و صفات خویش را به او آموخت و آدمی را به عنوان کامل ترین مظهر و شایسته مقام ولایت و سرپرستی بر خلایق نمود و به او ردای خلافت خدا در زمین پوشاند و بر تمام آفریده های خویش برتری بخشید، به دلیل خلقت چنین آفریده ای، شگفتانه به خود آفرین گفت و قدرت خویش را ستود و چون فرشتگان معترضانه دم برآوردند، فضیلت او را بر ایشان گوشزد کرد و فرمود: من چیزی (از اسرار خلقت بشر) می دانم که شما نمی دانید .
فلسفه زندگی انسان در این دنیا نیز چیزی جز تلاش برای فعلیت بخشی به همین مظهریت و شایستگی و تأمین هدف آفرینشی خدا از خلقت انسان نبوده و نیست. آدمی به این سرای آمده تا همگام با سایر مخلوقات، خط سیر تکاملی خویش را بپیماید و با تخلق به صفات و اخلاق الهی، به نهایت هدف خلقتی برسد و رستگارانِ و سعادتمندانِ خویش را برای سفر بعدی و عالم آخرت آماده نماید.
فلسفه وجودی دین نیز در همین راستا است. دین الهی آمده تا با معرفی راه هدایت و صراط مستقیم توحید و عبودیت خدا و هدف اصیل زندگی، به انسان حیات طیبه ببخشد، در مسیر آشکار سازی استعدادها و توانمندی ها به او یاری رساند، موانع را از سر راه او بردارد، شرایط و زمینه های رشد او را فراهم آورد، منازل و مقامات راه سلوک و تکامل را به او آموزش دهد، همه گونه نیازهای معرفتی و عملی را برای او تأمین نماید، انسان را با عوامل بیداری و حیات بخشی آشنا سازد و اگر به خطا رفت، راه بازگشت و جبران خطا را به او نشان دهد، تا آدمی با انگیزه و اراده خویش راه خدایی شدن را در پیش گیرد و با تلاش و مجاهدت با دشمنان بیرونی و درونی بستیزد و خود را برای خداوند خالص گرداند، تا به سرمنزل نهایی و مقصد و مقصود حیات وصول یابد.
نمونه چنین انسانی پس از پیامبر خدا (ص)، امامان معصوم (علیهم السلام) هستند و در پی آنان افرادی که به مقام ولایت فقیه و امامت جامعه اسلامی منصوب می‌شوند، لازم است دارای چنین قدرت و توانایی باشند. در این زمان امام خمینی (رض) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) نمونه بارز افرادی هستند که شایسته مقام ولایت و خدافت الهی گشته اند.
شاخصه اصلی‌ که انسان را از سایر مخلوقات ممتاز ساخته و برتری بخشیده، استعداد بی‌نهایت و توانایی‌های خارق‌العاده اوست و همین امتیاز او را در جایگاه خلیفه‌اللهی نشانده و بعد از خداوند بر تمام مخلوقات برتری بخشیده است؛ ازآن‌رو بدترین نوع نقص برای چنین موجودی،‌ ضعف آگاهی است که لازم است خود را در این فرایند، به صفت علم و دانش بیاراید.
قدرت و توانمندی نیز شاخصه دیگر است، اما وصول به آن نیز در گرو قدرت شناختی انسان خواهد بود. در تأیید این رویکرد، حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه به صورتی بسیار زیبا به دو نکته مهم اشاره نموده است، اول اینکه؛ توانایی انسان در گرو دانایی اوست و دوم اینکه؛ حیات و برنایی انسان نیز مدیون علم و دانش است:
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
می توان گفت: تمام مسیر تکاملی و سلوکی انسان، شامل سلوک نظری و عملی، چیزی جز تقویت دانایی و توانایی و حیات و برنایی در فرد سالک نیست و در این راستا جامعه‌ای که از چنین افرادی تشکیل شده نیز به بلوغ و تکامل یافتگی خواهد رسید.
وظیفه سالک این است که هدف دین را مد نظر خود قرار دهد و بکوشد تا در راستای قرب به خدا و کسب علم و قدرت و توانمندی تأثیرگذاری مثبت در جامعه، شایسته احراز مراتبی از مقام خلافت الهی گردد.
انسان کامل از این دیدگاه شامل افرادی می شود که در عرصه های گوناگون زندگی دارای شایستگی‌های لازم برای تأثیرگذاری مثبت در جامعه و دیگران شده و انسان های قوی و بااراده‌ای گشته اند.
فرایند کمال‌یابی انسان
با توجه به مطالب گذشته و به‌منظور تبیین فرایند کمال‌یابی نهایی انسان لازم است به چند مطلب به‌صورت سلسله وار و خلاصه، اشاره نماییم. 
1. از توحید در خالقیت و ربوبیت در مباحث اعتقادی، درمی‌یابیم که خداوند تنها منبع تأثیرگذاری در جهان است «لا مؤثر فی الوجود الا الله» و کمال مطلق الهی در همین تأثیرگذاری مطلق و بی‌نهایت او در ظرف خالقیت و ربوبیت و مدیریت و هدایت و ولایت در جهان ظهور می‌یابد.
2. انسان مظهر کامل خداست و خدای متعال او را شبیه خود خلق نموده است. «ان الله خلق آدم علی صورته؛ خداوند انسان را به صورت خود آفریده است». بنابراین الگوی کمال یافتگی او نیز برگرفته از صفات کمالیه حق تعالی خواهد بود.
3. انسان ازآن رو که مظهر و شبیه خداست؛ کمال نهایی‌اش در قدرت ولایت و تأثیرگذاری او بر محیط اطراف خود است؛ ازآن رو انسان قادر است با سلوک دینی و عرفانی و پرورش قوای عقلانی و ارادی خود، در جوامع بشری و عوالم انسانی و همچنین در جهان هستی و حتی عوالم باطنی وجود، دارای قدرت و نفوذ اراده باشد؛ توان و استعدادی که او را بر سایر مخلوقات اعم از حیوانات و حتی ملائکه برتری بخشیده است.
در سایه چنین کمالی است که انسان به مقام ولایت و خلافت الهی در زمین در عرصه‌های گوناگون دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی در جامعه – به‌حسب تفاوت استعدادی که در افراد بشر هست -‌ دست می‌یابد و نشانه اصلی کمال‌یافتگی او آنگاه ظاهر می‌شود که بتواند به‌عنوان یک عنصر مثبت و سازنده، ظاهر شود.
به تعبیر دیگر، نشانه بارز کمال‌یافتگی افراد انسانی، در هر مرتبه و درجه‌ای که از آن بهره‌مند باشند، در اقتدار ولایی و توان تأثیرگذاری مثبت و ایجاد تغییر امور منفی به مثبت و ناهنجار به هنجار در خود و دیگران و جامعه و حتی در تاریخ و آیندگان است و انسان کمال یافته به فردی گفته می‌شود که درجات کمال انسانی را طی کرده و به مراتبی از مقام ولایت واصل شده و دارای توانایی تأثیرگذاری و ایجاد تغییر مثبت لااقل در حوزه تخصصی خود باشد.
4. تأثیرگذاری خداوند از طریق صفات و کمالات، به خصوص شش صفت امی و ذاتی (حیات، علم، قدرت، اراده، سمع و بصر) صورت می‌پذیرد و ظهور می‌یابد و از این میان، صفت «حی» برترین و باعظمت‌ترین صفت خدا و در رأس تمام صفات و کمالات الهی قرار دارد، به گونه‌ای که می‌توان گفت: صفتی برتر و نزدیک‌تر به ذات هستی از صفت «حی» وجود ندارد. سایر صفات مادری، در طبقات پایین تر و زیر مجموعه صفت «حی» و همچنین پدید آورنده آن هستند.
بر این اساس، جنبش و تأثیرگذاری و قدرت تغییر و سرپرستی و هدایت و مانند آن که نشانه کمال موجود است، معلول وجود صفت حیات در اوست. انسان یا هر موجود مرده، جنبش ندارد و نمی‌تواند در کسی یا چیزی اثرگذار باشد؛ بنابراین نشانه حیات و زنده بودن هر موجودی حتی خداوند، جنبش و تأثیرگذاری و حیات‌بخشی است.
ذات نایافته از هستی‌بخش
کی تواند که شود هستی‌بخش 
به تعبیر ساده، آن کس زنده است که توانسته توانایی علمی و قدرت عملی و توان ارادی و گستره بینایی و شنوایی خویش را به‌گونه‌ای فعال نماید که بتواند نسبت به دیگران حیات بخش و کمال آفرین باشد.
5. انسان نیز که مظهر خداوند است، اگر بخواهد به حیات واقعی و کمال مطلوب دست یابد، لازم است این صفات و کمالات را در خویش فعال و شکوفا سازد. حیات روحی انسان معلول صفت «حی» و پنج صفت مادری دیگر است که اگر در فردی ظهور یافت، او را به موجودی حیات‌بخش و مؤثر همچون خداوند – البته به اذن الهی و در حد و اندازه خود – تبدیل خواهد نمود.
انسان به لحاظ نوع مظهریت و مرتبه وجودی خود، مظهر «حی قیوم» و «حی لایموت» است و در زندگی خود دائماً به این می‌اندیشد که چگونه به مقام «بقاء بالله» برسد و برای همیشه ماندگار شود و حیات جاودان یابد و نیز بتواند همچون خدای متعال که نیروی تأثیرگذار جهان هستی است، در محیط زندگی خود به‌عنوان فردی هدایتگر و حیات‌بخش و سودمند و عنصر تأثیرگذار جامعه تبدیل شود.
بنابراین ویژگی و استعداد انسان، ازآن‌رو که مظهر کامل و جلوه تام و تمام اسماء و صفات خدای متعال است، در خدایی شدن و تخلق به صفات الهی و توانایی حیات‌بخشی به دیگران خلاصه می‌شود؛ ازآن رو فرد انسانی اگر نتواند در مسیر حیات‌بخشی معنوی به افراد انسانی و جامعه و دین خدا مؤثر باشد، نشانگر این معناست که بهره چندانی از حیات و کمال انسانی ندارد، چنین افرادی در نهایت از خاطره تاریخ محو می‌شود و نمودی در عرصه زندگی انسان نخواهند داشت.
5. معنای اصیل زندگی کردن حرکت به سمت زنده شدن و مؤثر بودن و خاصیت داشتن است و تنها کسانی که زندگی واقعی داشته و مظهر صفت «حی» باشند، قادر به انجام کارهای مثبت و تأثیرگذار و حیات‌بخش به نوع انسان اند، سایر مردمان، ناآگاه و غفلت زده، تنها به زندگی نباتی و حیوانی خویش ادامه می دهند و در خوابی عمیق، فرصت ارزشمند عمر خود را هدر می‌نمایند.
6. مسیر سلوک دینی و عرصه های کمال انسان نیز چیزی جز قرار گرفتن در مسیر بیداری و حیات یافتگی و تخلق به صفات و کمالات الهی نیست و همچنین مقامات معنوی و توانایی های فراوانی که در انسان بروز و ظهور می‌یابد، از همین مسیر حاصل می شود.
انجام عبادات و مناسک عبادی واجب و مستحب نیز در این راستا، باعث ارتقای رابطه انسان با خدا می شود، سالک به این نوع ارتباط نیاز مبرم دارد تا با کسب رضایت و محبت حق تعالی، به او تقرب جوید و در مسیر و میدان عمل و کمال یافتگی صفاتی از خدا استعانت جوید و نیازهای خود را با او در میان نهد. 
7. قلمرو تأثیرگذاری و سلطه ولایی انسان کمال‌یافته، به حیات دنیوی خلاصه نمی شود و ایشان حتی در طول تاریخ از ماندگاری و تأثیرگذاری مثبت برخورداراند. اگر انسان‌های بزرگ مانند پیامبران و امامان و عالمان و مجاهدان و شهیدان راه خدا، در طول تاریخ نام و یادشان زنده مانده و تأثیراتشان پایدار می شود، به علت کمال‌یافتگی و درجه برتر حیاتی و توان حیات‌بخشی ایشان در عرصه‌های مختلف زندگی بوده است.
حیات و تأثیرگذاری و بقای عالمان ربانی، در این روایت علی (ع) تجلی یافته است که فرمود: العُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهرُ، أعیانُهُم مَفقودَةٌ و أمثالُهُم فِی القُلوبِ مَوجودَةٌ؛ مال اندوزان، باآنکه زنده‌اند، مرده‌اند و اهل علم تا دنیا هست زنده‌اند. پیکرهایشان از میان می‌رود، امّا یادشان در دل‌ها هست. این مطلب نشانگر حیات داشتن و تأثیرات حیات بخش آنان حتی پس از مرگ است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد