دوست گرامی. در پاسخ به سوال شما موضوع فتح و فتوحات ثلاثه عرفانی را توضیح می دهیم.
الف ) تعریف فتح
“فتح” عبارت است از آنچه که بر سالک الی اللَّه تجلی کند. در حالی که قبلاً این باب بر وی بسته بود، چه این مفتوح نعمتهای ظاهری باشد و چه نعمتهای باطنی. بدیهی است که فتح و گشایش ابواب از طریق استفاده از “مفاتیح” میسّر میشود و مفاتیح هم چه از جمع مَفْتح (مخزن) باشد یا مِفْتح (کلید)، از اسمای حسنای الاهی هستند و هر دو در نزد خدا و در دست اویند. “ان من شی اٍلاّ عندنا خزائنه”. [۱] “و عنده مفاتح الغیب” [۲] “له مقالید السموات والارض”. [۳]در عرفان، “مفاتیح غیب” بر اساس ظهور و خفای اسمای الاهی تبیین میشوند و از این ویژگی برخوردارند که مجرای فیض الهی و واسطهی فتح ابواب خزائن و وسیلهی آگاهی به اسرار عوالماند، لذا استجابت هر دعا در گرو تمسک به این اسما و آگاهی به اسرار در پرتو تعلّم اینها است.
البته، توجه به این نکته ضروری است که از سویی حقیقت این اسما از سنخ الفاظ و مفاهیم نیستند و تحصیل و تعلیم آنها به حضور و وجدان واقعیت آنها نیازمند است. از سوی دیگر، این مفاتیح نزد پروردگار میباشد. اگر چه فتح ابواب در گرو استفاده از مفاتیح است، اما همین هم جز به مشیت و ارادهی او حاصل نشود.
ب ) مراحل فتح
فتح دارای مراحل و اقسامی است که سالک در مراحل سیر خود بدانها میرسد و با استفاده از مفتاحی که اختصاص به هر مرحلهای از فتح دارد، به گشایش و فتح ابواب بار مییابد: 1 . فتح قریب 2 . فتح مبین 3 . فتح مطلق
1 . فتح قریب
“فتح قریب” عبارت است از: ظهور به کمالات روحیه و قلبیه که پس از گذر از منازل نفسانیه حاصل میشود. “نصر من اللَّه و فتح قریب”. [۴]2 . فتح مبین
“فتح مبین” که پس از طی کمالات روحی و قلبی حاصل میشود، عبارت است از: ظهور به مقام ولایت و تجلیات انوار اسمای الاهی، به نحوی که در اثر شدت جلا و نورانیت، صفات “روح و قلب” را فانی نماید، و کمال “سرّ” را که از لطایف هفت گانه (لطایف سبعه و به تعبیر دیگر اطوار سبعه، که مراتب تکاملی حقیقت انسان بر اساس آنها طبقهبندی شده است عبارتاند از: ۱. طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی. ) [۵] [۶] است، اثبات کند. “انا فتحنالک فتحا مبیناً لیغفرلک اللَّه ما تقدم من ذنبک و ماتأخر”.(در این آیه علاوه بر اشاره به فتح مبین، آثار و خواص این فتح هم بیان شده است، در این آیه “ماتقدم و ما تأخر” به معنای گناهان گذشته و آینده نیست، بلکه به معنای صفات نفسانیه و قلبیه است؛ زیرا اولاً: ما تأخر با ما یأتی فرق دارد و ما یأتی به معنای آینده است. ثانیاً: عفو گناهان آینده به معنای رفع تکلیف مخالف لسان قرآن است چون تمام انسانها تا زندهاند، مکلفاند، پس منظور از ما تقدم و ما تأخر، تازه و کهن باشد که در تعبیر عرفا همان صفات نفسانی و قلبی میباشند. این دو به دلیل تقدم و تأخری که دارند، به ترتیب مشمول دو عنوان فوق قرار میگیرند. ثالثا:ً منظور از ذنب گناه شرعی نیست؛ زیرا در این آیه مغفرت از ذنب در ردیف یکی از چهار نعمتی که بر فتح مترتب شده، ذکر شده است و حال آن که سبب بخشش گناهان الاهی، فتح و پیروزی بر دشمن نیست، بلکه توبه و انابه به سوی حق است.) [۷] [۸]در این فتح تمام مراحل متقدم نفسی و مراتب متأخر قلبی، شست و شو و تطهیر میگردند و آنچه پس از این فتح هنوز ناگشوده باقی میماند، وجود انسانی است که در آیه با ضمیر “ک” از آن یاد شده است. این وجود همان “ذنب بزرگی” است که هیچ ذنبی قابل قیاس با آن نیست “وجودک ذنب لایقاس به ذنب”؛ زیرا انسان تا زمانی که در بند محدودیت این وجود است، هرگز این توانایی را ندارد که به بارگاه نامحدود حق بار یابد. بنابر این، آخرین گام برای پیوستن به آن “حقیقت مطلق”، دست شستن از این “ستی مقید” است. در لسان عرفا تعبیر به “فنا” عبارت از: همان گذر از قید خویشتن است که مراتب بالای آن با آخرین مرحلهی فتح به دست می آید، گر چه مراحل پایینتر فنا هم در مراحل پایینتر فتح، قابل دست یابی است.
3 . فتح مطلق
“فتح مطلق” که عبارت است از: تجلی ذات احدیت و استغراق در عین جمع، به فنای جمیع رسوم خلقیه. “اذا جاء نصراللَّه و الفتح”. [۹]سالک با ره یابی خود به فتح مطلق به آخرین مرحلهی فتح میرسد و به لقای حق نایل میشود. از این رو است که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) بعد از نزول سورهی نصر فرمود:”بمن مژده ارتحال دادند”؛ زیرا انسان سالک پس از طی آخرین مقطع از هر عالم، وارد عالم دیگر میشود، تا این که همهی مقاطع عوالم را طی کند و از ما سوا رحلت نماید و به لقای حق نایل آید. [۱۰] [۱۱][۱۲] [۱۳] [۱۴]پانویس
۱. سوره حجر/۱۵، آیه۲۱.
۲. سوره انعام/۶، آیه۵۹.
۳. سوره زمر/۳۹، آیه۶۳.
۴. سوره صف/۶۱، آیه۱۳.
۵. قوام شیرازی، محمد بن ابراهیم، مبدأ و معاد، ص۱۷۱.
۶. سبزواری، ملا هادی، حاشیهی سبزواری بر اسفار، ج۱، ص۱۳ – ۱۸.
۷. سوره فتح/۴۸، آیات۲- ۱
۸ . جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ص۱۸۶ – ۱۸۸.
۹. سوره نصر/۱۱۰، آیه۱.
۱۰. ابن فناری، ابن حمزه، مصباح الانس، ص۱۵.
۱۱ . ابن فناری، ابن حمزه، مصباح الانس، ص۵۲.
۱۲.جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ص۱۸۴ – ۱۸۸.
۱۳. آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم، ص۹۰۲ – ۹۰۴.
۱۴. آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم، ص۱۱۴، تعلیقه ۱۲.
الف ) تعریف فتح
“فتح” عبارت است از آنچه که بر سالک الی اللَّه تجلی کند. در حالی که قبلاً این باب بر وی بسته بود، چه این مفتوح نعمتهای ظاهری باشد و چه نعمتهای باطنی. بدیهی است که فتح و گشایش ابواب از طریق استفاده از “مفاتیح” میسّر میشود و مفاتیح هم چه از جمع مَفْتح (مخزن) باشد یا مِفْتح (کلید)، از اسمای حسنای الاهی هستند و هر دو در نزد خدا و در دست اویند. “ان من شی اٍلاّ عندنا خزائنه”. [۱] “و عنده مفاتح الغیب” [۲] “له مقالید السموات والارض”. [۳]در عرفان، “مفاتیح غیب” بر اساس ظهور و خفای اسمای الاهی تبیین میشوند و از این ویژگی برخوردارند که مجرای فیض الهی و واسطهی فتح ابواب خزائن و وسیلهی آگاهی به اسرار عوالماند، لذا استجابت هر دعا در گرو تمسک به این اسما و آگاهی به اسرار در پرتو تعلّم اینها است.
البته، توجه به این نکته ضروری است که از سویی حقیقت این اسما از سنخ الفاظ و مفاهیم نیستند و تحصیل و تعلیم آنها به حضور و وجدان واقعیت آنها نیازمند است. از سوی دیگر، این مفاتیح نزد پروردگار میباشد. اگر چه فتح ابواب در گرو استفاده از مفاتیح است، اما همین هم جز به مشیت و ارادهی او حاصل نشود.
ب ) مراحل فتح
فتح دارای مراحل و اقسامی است که سالک در مراحل سیر خود بدانها میرسد و با استفاده از مفتاحی که اختصاص به هر مرحلهای از فتح دارد، به گشایش و فتح ابواب بار مییابد: 1 . فتح قریب 2 . فتح مبین 3 . فتح مطلق
1 . فتح قریب
“فتح قریب” عبارت است از: ظهور به کمالات روحیه و قلبیه که پس از گذر از منازل نفسانیه حاصل میشود. “نصر من اللَّه و فتح قریب”. [۴]2 . فتح مبین
“فتح مبین” که پس از طی کمالات روحی و قلبی حاصل میشود، عبارت است از: ظهور به مقام ولایت و تجلیات انوار اسمای الاهی، به نحوی که در اثر شدت جلا و نورانیت، صفات “روح و قلب” را فانی نماید، و کمال “سرّ” را که از لطایف هفت گانه (لطایف سبعه و به تعبیر دیگر اطوار سبعه، که مراتب تکاملی حقیقت انسان بر اساس آنها طبقهبندی شده است عبارتاند از: ۱. طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی. ) [۵] [۶] است، اثبات کند. “انا فتحنالک فتحا مبیناً لیغفرلک اللَّه ما تقدم من ذنبک و ماتأخر”.(در این آیه علاوه بر اشاره به فتح مبین، آثار و خواص این فتح هم بیان شده است، در این آیه “ماتقدم و ما تأخر” به معنای گناهان گذشته و آینده نیست، بلکه به معنای صفات نفسانیه و قلبیه است؛ زیرا اولاً: ما تأخر با ما یأتی فرق دارد و ما یأتی به معنای آینده است. ثانیاً: عفو گناهان آینده به معنای رفع تکلیف مخالف لسان قرآن است چون تمام انسانها تا زندهاند، مکلفاند، پس منظور از ما تقدم و ما تأخر، تازه و کهن باشد که در تعبیر عرفا همان صفات نفسانی و قلبی میباشند. این دو به دلیل تقدم و تأخری که دارند، به ترتیب مشمول دو عنوان فوق قرار میگیرند. ثالثا:ً منظور از ذنب گناه شرعی نیست؛ زیرا در این آیه مغفرت از ذنب در ردیف یکی از چهار نعمتی که بر فتح مترتب شده، ذکر شده است و حال آن که سبب بخشش گناهان الاهی، فتح و پیروزی بر دشمن نیست، بلکه توبه و انابه به سوی حق است.) [۷] [۸]در این فتح تمام مراحل متقدم نفسی و مراتب متأخر قلبی، شست و شو و تطهیر میگردند و آنچه پس از این فتح هنوز ناگشوده باقی میماند، وجود انسانی است که در آیه با ضمیر “ک” از آن یاد شده است. این وجود همان “ذنب بزرگی” است که هیچ ذنبی قابل قیاس با آن نیست “وجودک ذنب لایقاس به ذنب”؛ زیرا انسان تا زمانی که در بند محدودیت این وجود است، هرگز این توانایی را ندارد که به بارگاه نامحدود حق بار یابد. بنابر این، آخرین گام برای پیوستن به آن “حقیقت مطلق”، دست شستن از این “ستی مقید” است. در لسان عرفا تعبیر به “فنا” عبارت از: همان گذر از قید خویشتن است که مراتب بالای آن با آخرین مرحلهی فتح به دست می آید، گر چه مراحل پایینتر فنا هم در مراحل پایینتر فتح، قابل دست یابی است.
3 . فتح مطلق
“فتح مطلق” که عبارت است از: تجلی ذات احدیت و استغراق در عین جمع، به فنای جمیع رسوم خلقیه. “اذا جاء نصراللَّه و الفتح”. [۹]سالک با ره یابی خود به فتح مطلق به آخرین مرحلهی فتح میرسد و به لقای حق نایل میشود. از این رو است که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) بعد از نزول سورهی نصر فرمود:”بمن مژده ارتحال دادند”؛ زیرا انسان سالک پس از طی آخرین مقطع از هر عالم، وارد عالم دیگر میشود، تا این که همهی مقاطع عوالم را طی کند و از ما سوا رحلت نماید و به لقای حق نایل آید. [۱۰] [۱۱][۱۲] [۱۳] [۱۴]پانویس
۱. سوره حجر/۱۵، آیه۲۱.
۲. سوره انعام/۶، آیه۵۹.
۳. سوره زمر/۳۹، آیه۶۳.
۴. سوره صف/۶۱، آیه۱۳.
۵. قوام شیرازی، محمد بن ابراهیم، مبدأ و معاد، ص۱۷۱.
۶. سبزواری، ملا هادی، حاشیهی سبزواری بر اسفار، ج۱، ص۱۳ – ۱۸.
۷. سوره فتح/۴۸، آیات۲- ۱
۸ . جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ص۱۸۶ – ۱۸۸.
۹. سوره نصر/۱۱۰، آیه۱.
۱۰. ابن فناری، ابن حمزه، مصباح الانس، ص۱۵.
۱۱ . ابن فناری، ابن حمزه، مصباح الانس، ص۵۲.
۱۲.جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ص۱۸۴ – ۱۸۸.
۱۳. آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم، ص۹۰۲ – ۹۰۴.
۱۴. آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم، ص۱۱۴، تعلیقه ۱۲.