دوست گرامی. مباحث مربوط به سوال شما فراوان است ما در این پاسخ به هدف زندگی و کمال انسان و نشانه های کمال یافتگی اشاره می کنیم. امیدواریم مفید باشد اگر سوالی بود در خدمت هستیم.
هدف خودسازی
تاکنون حتما از خود پرسیده اید هدف زندگی چیست؟ چرا خدا ما را خلق کرده است؟ چرا در این دنیا زندگی می کنیم؟ هر کدام از ما بعد از تولد، حدود هفتاد، هشتاد سال در این دنیا با تحمل سختی های فراوان زندگی می کنیم و بعد می میریم و به جهان دیگر منتقل می شویم. این آمد و شد ما حتما دلیلی دارد! چطور ممکن است خداوند بی دلیل ما را به این دنیا آورده باشد؟ کار گتره و بی دلیل، با حکمت الهی سازگار نیست.
عموم مردم بیشتر از جزئیات می پرسند و با سوال های بزرگ و فلسفی بیگانه اند، اما بالاخره سوال از فلسفه زندگی و خلقت انسان، از سوال های اساسی زندگی بشر است و خواهی نخواهی برای همه ما مطرح می شود. طرح این سوال و پاسخ یابی برای آن، برای همه ما اهمیت فوق العاده ای دارد و اولین قدم انسان به سوی کمال است، کسانی که این سوال و پاسخ آن را جدی نمی گیرند، از مسیر کمال و سعادت دور می شوند و شاید هرگز مزه انسانیت را نچشند.
ما روزی در رحم مادر فرایند تکامل جنین را طی کردیم، سپس در این دنیا متولد شدیم و پس از چند سال که عمرمان پایان پذیرد، به عالم آخرت منتقل می شویم. وضعیت ما در این دنیا شباهت فراوانی به وضعیت جنین در رحم مادر دارد؛ جنین نه ماه در شکم مادر، خود را برای متولد شدن در این دنیا آماده سازد، دنیا رحم دیگر انسان است که باید در آن، خود را برای تولدی دیگر آماده کند، وقتی که مرگ فرا می رسد، بدن به خاک باز می گردد، ولی روح در عالم برزخ با بدنی که مناسب آن عالم است، متولد می شود.
مدتی که در این دنیا به سر می بریم، برای آن است که به کمال مطلوب خود برسیم و برای تولد و زندگی در عالم آخرت آماده شویم؛ این سرنوشت قطعی ما است. در این میان، آیا نباید از خود سوال کنیم که برای چه به این دنیا آمده ایم و بعد از مدتی، دوباره باز می گردیم؟ ماموریت انسان در این دنیا چیست؟
پاسخ به این سوال دشوار نیست، اگر کمی به اطراف خود نگاه کنیم مشاهده می کنیم که همه موجودات این جهان، در حال رشد و تکامل اند. آری این جهان، جهان حرکت و رشد و تکامل است. مهمترین فرایندی که در این عالم در جریان است، فرایند شکوفایی است.
همه حیوانات و گیاهان همین فرایند تکاملی را طی می کنند تا به حیوان و گیاه بالغ و کاملی تبدیل شوند. این روند در مورد انسان نیز صادق است، ما از ریل قطار طبیعت خارج نیستیم، تمام هستی با یک آهنگ و هماهنگ، حرکت می کند.
انسان ابتدا حیوانی است که راست راه می رود و سخن می گوید و توان اندیشیدن دارد، اینطور نیست که ما از همان روزهای اول که متولد شدیم، انسان واقعی باشیم، انسان شدن و به کمال رسیدن، راهی است که باید طی کنیم، هدفی است که برای آن به این دنیا آمده و برای رسیدن به آن باید در تلاش مداوم باشیم.
بنابراین، منطقی ترین پاسخ به این سوال مهم این است که بگوییم: زندگی می کنم تا از طریق ایمان و بندگی خداوند به کمال انسانی و قرب الهی برسم و بتوانم در محیط زندگی خود به عنوان یک فرد مثبت، سازنده و موثر، هدایت گر فرد و جامعه به سمت کمال و شکوفایی باشم.
وضعیت مطلوب یا هویت ملکوتی انسان
هدف خلقت انسان، کمال و خدایی شدن وی، از طریق بندگی و قرب به خدا است. آری انسان، استعداد خدایی شدن دارد و می تواند به تعبیر قرآن، خلیفه خدا در روی زمین باشد. خدای متعال مبدا تاثیرگذاری در تمام هستی است و انسان نیز می تواند در این امر، جانشین خدا در زمین و مبدا تاثیرگذاری در محیط پیرامون خویش باشد. تفاوت بشر با حیوانات دیگر در استعداد و توانایی است، بشر استعداد خدایی شدن و توان نفوذ به عوالم باطنی هستی را دارد، ولی سایر انواع حیوان، از این استعداد و توان محروم اند.
از نگاه اهل معرفت، انسان ظرفی است که با کمالات الهی پر می شود، همانگونه که اشاره شد، در روایات آمده که: ان الله خلق آدم علی صورته؛ خداوند انسان را به صورت خود آفریده است، یعنی خداوند با تمام کمالات وجودی و صفات خود در او ظهور کرد و مخلوقی آفرید که بتواند خلیفه خدا در روی زمین باشد. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و به یاد آر هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من پیوسته در زمین جانشینی برای خود قرار خواهم داد. و چون خداوند به ملائکه فرمان داد تا بر انسان سجده کنند؛ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ آشکار شد که او می تواند خداگونه شود و آینه تمام نما و خلیفه او در روی زمین گردد، پس شایسته کرنش و تکریم است.
انسان فرو رفته در عالم طبیعت، از ماورای ماده خبر ندارد و چون به عالم عقل قدم می گذارد، می تواند به ماورای طبیعت نفوذ کند و حقایق مجرد را درک کند، ولی چون این شناخت به مدد برهان و استدلال حاصل می شود، چندان راضی کننده طبع بلند او نیست و لذا طالب مشاهده عینی حقیقت می شود و تشنه شهود می گردد و با معرفت شهودی پروردگار است که انسان به کمال مطلوب انسانی، می رسد.
البته در ارتباط با کمال انسان، صفات امی، اهمیت ویژه ای دارد، به هر مقدار که انسان مظهر و محل تجلی صفات امی خداوند (علم، قدرت، اراده، سمع و بصر) شود، به مراتب بالاتری از انسانیت و کمال می رسد؛ هر چند در این میان، صفت “اراده” در مورد انسان، ویژگی خاصی دارد و انسان، به خصوص، مظهر صفت “اراده” و “اختیار” خدای متعال است و این ویژگی او را بر تمام مخلوقات و مظاهر، حتی ملائکه، برتری بخشیده است. مراتب و ابعاد این مظهریت عبارت است از:
1. مظهریت علم: صفت علم بعد از صفت حیات، بنیادی ترین صفت خدای متعال است. انسان هنگامی به کمال مطلوب خود نزدیک می شود که مظهر علم الهی شود و به معارف و علوم گوناگون و نیز به شهود حقایق ماورای هستی، دست یابد، علوم و معارفی که نوع مردم از دسترسی به آن، محروم اند.
2. مظهریت قدرت: قدرت، بعد از علم فراگیرترین صفت خدای متعال است. انسان کامل نیز در این مسیر، مظهر قدرت الهی می شود و به توانایی هایی دست می یابد که افراد عادی هرگز بدان دست نمی یابند؛ کارهای خارق عادت، مانند زنده سازی مردگان، شفای بیماران و طی الارض از او سر می زند. معجزات انبیاء و امامان معصوم (ع) و کرامات اولیای الهی ناشی از قدرت ولایی مافوق طبیعی آن ها بوده است.
3. مظهریت اراده: همچنین انسان کامل مظهر اراده حق تعالی می شود و چون خداوند هر چه اراده کند، موجود می گردد، انسان کامل نیز مظهر صفت “کن فیکون” شده، اراده اش در عالم تکوین و تشریع، نافذ می گردد و چون همت نماید، به اذن الهی اموری پدید می آورد که نوع مردم را توان پدید آوری آن نیست.
4 و 5. مظهریت سمع و بصر: در نهایت انسان در مسیر تکامل خویش، مظهر سمع و بصر الهی می گردد و می شنود و می بیند، آنچه را که دیگران نمی شنوند و نمی بینند. با چشم برزخی خود ملکوت عالم و اشیاء را مشاهده می کند و به کشف و شهود حقایق هستی، دست می یابد.
البته انسان کامل علاوه بر مظهریت اسماء امی، مظهر رحمت و مهربانی حق تعالی می شود و صفاتی همچون کرامت، شجاعت، عدالت، حکمت، سخاوت، هدایت و صفات و کمالات بسیار دیگر، در شخصیت او ظهور و بروز می یابد و به حقیقت قرب صفاتی خداوند نائل می شود.
دست یابی به چنین کمالی که مطلوب نهایی انسان است، با خودسازی و سلوک دینی، حاصل می شود که در آن، اولا، فرد قلب خود را از هر گونه آلودگی پاکسازی کند، ثانیا، حواس باطنی و چشم و گوش قلب اش باز و به معرفت شهودی حقایق واصل شود، مقام و موقعیتی که تنها از طریق عبودیت خالص و جامع پروردگار عالم قابل وصول است.
معیار کمال یافتگی انسان نیز، کمیت و کیفیت تاثیرگذاری مثبت او در عالم طبیعی و انسانی است، وجود چنین مظهریتی باعث می شود انسان، شایسته احراز مقام ولایت و تاثیرگذاری مثبت تکوینی و تشریعی و همچنین امامت و رهبری جامعه باشد و در جایگاه خلافت الهی در زمین قرار بگیرد.
با این همه، لازم است توجه نماییم که مطلوب نهایی و کمال یافتگی انسان، امری تشکیکی و دارای مراتب است و با سلوک و خودسازی، نتیجه و مقامات حاصل آمده از آن، برای همه افراد سالک، یکسان نخواهد بود.
ویژگی های انسان خودساخته دینی
هدف نهایی اسلام، تربیت انسان موحد و تاثیر گذار مثبت (خلیفه الله) است و این کمال در یک جوان مسلمان، همراه با شاخصه های زیر ظهور می یابد.
1. عالم و دانشمند.
2. آگاه و دارای بصیرت دینی و اجتماعی.
3. مومن و خداپرست.
4. هدفمند و آرمان گرا.
5. معتدل و منطقی.
6. خوش اخلاق و مهربان.
7. آزاده و پاک زیست.
8. ساده زیست و بی آلایش.
9. متقی و پرهیزکار.
10. اهل عبادت و معنویت.
11. سالم، شاد و قوی.
12. آرام و مطمئن.
13. شجاع و بی باک.
14. صادق در گفتار و عمل.
15. امین و وفادار.
16. با اراده و عملگرا.
17. خادم و مردم دوست.
18. ولایتمدار و امام دوست.
19. اهل سیاست و جامعه گرا.
20. دارای روحیه انقلابی و تحول گرا.
21. اهل جهاد، مقاومت و مبارزه با باطل.
22. عنصر موثر در تحولات جامعه.
نمونه عینی چنین افرادی در این زمان، شهدای والا مقام انقلاب اسلامی، مانند شهید بهشتی، رجایی و با هنر و فرماندهان و شهدای جنگ تحمیلی، مانند شهید سپهبد قاسم سلیمانی هستند که به حقیقت تمام صفات و ویژگی های انسان مومن انقلابی را در خود جمع کرده بودند.
هدف خودسازی
تاکنون حتما از خود پرسیده اید هدف زندگی چیست؟ چرا خدا ما را خلق کرده است؟ چرا در این دنیا زندگی می کنیم؟ هر کدام از ما بعد از تولد، حدود هفتاد، هشتاد سال در این دنیا با تحمل سختی های فراوان زندگی می کنیم و بعد می میریم و به جهان دیگر منتقل می شویم. این آمد و شد ما حتما دلیلی دارد! چطور ممکن است خداوند بی دلیل ما را به این دنیا آورده باشد؟ کار گتره و بی دلیل، با حکمت الهی سازگار نیست.
عموم مردم بیشتر از جزئیات می پرسند و با سوال های بزرگ و فلسفی بیگانه اند، اما بالاخره سوال از فلسفه زندگی و خلقت انسان، از سوال های اساسی زندگی بشر است و خواهی نخواهی برای همه ما مطرح می شود. طرح این سوال و پاسخ یابی برای آن، برای همه ما اهمیت فوق العاده ای دارد و اولین قدم انسان به سوی کمال است، کسانی که این سوال و پاسخ آن را جدی نمی گیرند، از مسیر کمال و سعادت دور می شوند و شاید هرگز مزه انسانیت را نچشند.
ما روزی در رحم مادر فرایند تکامل جنین را طی کردیم، سپس در این دنیا متولد شدیم و پس از چند سال که عمرمان پایان پذیرد، به عالم آخرت منتقل می شویم. وضعیت ما در این دنیا شباهت فراوانی به وضعیت جنین در رحم مادر دارد؛ جنین نه ماه در شکم مادر، خود را برای متولد شدن در این دنیا آماده سازد، دنیا رحم دیگر انسان است که باید در آن، خود را برای تولدی دیگر آماده کند، وقتی که مرگ فرا می رسد، بدن به خاک باز می گردد، ولی روح در عالم برزخ با بدنی که مناسب آن عالم است، متولد می شود.
مدتی که در این دنیا به سر می بریم، برای آن است که به کمال مطلوب خود برسیم و برای تولد و زندگی در عالم آخرت آماده شویم؛ این سرنوشت قطعی ما است. در این میان، آیا نباید از خود سوال کنیم که برای چه به این دنیا آمده ایم و بعد از مدتی، دوباره باز می گردیم؟ ماموریت انسان در این دنیا چیست؟
پاسخ به این سوال دشوار نیست، اگر کمی به اطراف خود نگاه کنیم مشاهده می کنیم که همه موجودات این جهان، در حال رشد و تکامل اند. آری این جهان، جهان حرکت و رشد و تکامل است. مهمترین فرایندی که در این عالم در جریان است، فرایند شکوفایی است.
همه حیوانات و گیاهان همین فرایند تکاملی را طی می کنند تا به حیوان و گیاه بالغ و کاملی تبدیل شوند. این روند در مورد انسان نیز صادق است، ما از ریل قطار طبیعت خارج نیستیم، تمام هستی با یک آهنگ و هماهنگ، حرکت می کند.
انسان ابتدا حیوانی است که راست راه می رود و سخن می گوید و توان اندیشیدن دارد، اینطور نیست که ما از همان روزهای اول که متولد شدیم، انسان واقعی باشیم، انسان شدن و به کمال رسیدن، راهی است که باید طی کنیم، هدفی است که برای آن به این دنیا آمده و برای رسیدن به آن باید در تلاش مداوم باشیم.
بنابراین، منطقی ترین پاسخ به این سوال مهم این است که بگوییم: زندگی می کنم تا از طریق ایمان و بندگی خداوند به کمال انسانی و قرب الهی برسم و بتوانم در محیط زندگی خود به عنوان یک فرد مثبت، سازنده و موثر، هدایت گر فرد و جامعه به سمت کمال و شکوفایی باشم.
وضعیت مطلوب یا هویت ملکوتی انسان
هدف خلقت انسان، کمال و خدایی شدن وی، از طریق بندگی و قرب به خدا است. آری انسان، استعداد خدایی شدن دارد و می تواند به تعبیر قرآن، خلیفه خدا در روی زمین باشد. خدای متعال مبدا تاثیرگذاری در تمام هستی است و انسان نیز می تواند در این امر، جانشین خدا در زمین و مبدا تاثیرگذاری در محیط پیرامون خویش باشد. تفاوت بشر با حیوانات دیگر در استعداد و توانایی است، بشر استعداد خدایی شدن و توان نفوذ به عوالم باطنی هستی را دارد، ولی سایر انواع حیوان، از این استعداد و توان محروم اند.
از نگاه اهل معرفت، انسان ظرفی است که با کمالات الهی پر می شود، همانگونه که اشاره شد، در روایات آمده که: ان الله خلق آدم علی صورته؛ خداوند انسان را به صورت خود آفریده است، یعنی خداوند با تمام کمالات وجودی و صفات خود در او ظهور کرد و مخلوقی آفرید که بتواند خلیفه خدا در روی زمین باشد. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و به یاد آر هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من پیوسته در زمین جانشینی برای خود قرار خواهم داد. و چون خداوند به ملائکه فرمان داد تا بر انسان سجده کنند؛ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ آشکار شد که او می تواند خداگونه شود و آینه تمام نما و خلیفه او در روی زمین گردد، پس شایسته کرنش و تکریم است.
انسان فرو رفته در عالم طبیعت، از ماورای ماده خبر ندارد و چون به عالم عقل قدم می گذارد، می تواند به ماورای طبیعت نفوذ کند و حقایق مجرد را درک کند، ولی چون این شناخت به مدد برهان و استدلال حاصل می شود، چندان راضی کننده طبع بلند او نیست و لذا طالب مشاهده عینی حقیقت می شود و تشنه شهود می گردد و با معرفت شهودی پروردگار است که انسان به کمال مطلوب انسانی، می رسد.
البته در ارتباط با کمال انسان، صفات امی، اهمیت ویژه ای دارد، به هر مقدار که انسان مظهر و محل تجلی صفات امی خداوند (علم، قدرت، اراده، سمع و بصر) شود، به مراتب بالاتری از انسانیت و کمال می رسد؛ هر چند در این میان، صفت “اراده” در مورد انسان، ویژگی خاصی دارد و انسان، به خصوص، مظهر صفت “اراده” و “اختیار” خدای متعال است و این ویژگی او را بر تمام مخلوقات و مظاهر، حتی ملائکه، برتری بخشیده است. مراتب و ابعاد این مظهریت عبارت است از:
1. مظهریت علم: صفت علم بعد از صفت حیات، بنیادی ترین صفت خدای متعال است. انسان هنگامی به کمال مطلوب خود نزدیک می شود که مظهر علم الهی شود و به معارف و علوم گوناگون و نیز به شهود حقایق ماورای هستی، دست یابد، علوم و معارفی که نوع مردم از دسترسی به آن، محروم اند.
2. مظهریت قدرت: قدرت، بعد از علم فراگیرترین صفت خدای متعال است. انسان کامل نیز در این مسیر، مظهر قدرت الهی می شود و به توانایی هایی دست می یابد که افراد عادی هرگز بدان دست نمی یابند؛ کارهای خارق عادت، مانند زنده سازی مردگان، شفای بیماران و طی الارض از او سر می زند. معجزات انبیاء و امامان معصوم (ع) و کرامات اولیای الهی ناشی از قدرت ولایی مافوق طبیعی آن ها بوده است.
3. مظهریت اراده: همچنین انسان کامل مظهر اراده حق تعالی می شود و چون خداوند هر چه اراده کند، موجود می گردد، انسان کامل نیز مظهر صفت “کن فیکون” شده، اراده اش در عالم تکوین و تشریع، نافذ می گردد و چون همت نماید، به اذن الهی اموری پدید می آورد که نوع مردم را توان پدید آوری آن نیست.
4 و 5. مظهریت سمع و بصر: در نهایت انسان در مسیر تکامل خویش، مظهر سمع و بصر الهی می گردد و می شنود و می بیند، آنچه را که دیگران نمی شنوند و نمی بینند. با چشم برزخی خود ملکوت عالم و اشیاء را مشاهده می کند و به کشف و شهود حقایق هستی، دست می یابد.
البته انسان کامل علاوه بر مظهریت اسماء امی، مظهر رحمت و مهربانی حق تعالی می شود و صفاتی همچون کرامت، شجاعت، عدالت، حکمت، سخاوت، هدایت و صفات و کمالات بسیار دیگر، در شخصیت او ظهور و بروز می یابد و به حقیقت قرب صفاتی خداوند نائل می شود.
دست یابی به چنین کمالی که مطلوب نهایی انسان است، با خودسازی و سلوک دینی، حاصل می شود که در آن، اولا، فرد قلب خود را از هر گونه آلودگی پاکسازی کند، ثانیا، حواس باطنی و چشم و گوش قلب اش باز و به معرفت شهودی حقایق واصل شود، مقام و موقعیتی که تنها از طریق عبودیت خالص و جامع پروردگار عالم قابل وصول است.
معیار کمال یافتگی انسان نیز، کمیت و کیفیت تاثیرگذاری مثبت او در عالم طبیعی و انسانی است، وجود چنین مظهریتی باعث می شود انسان، شایسته احراز مقام ولایت و تاثیرگذاری مثبت تکوینی و تشریعی و همچنین امامت و رهبری جامعه باشد و در جایگاه خلافت الهی در زمین قرار بگیرد.
با این همه، لازم است توجه نماییم که مطلوب نهایی و کمال یافتگی انسان، امری تشکیکی و دارای مراتب است و با سلوک و خودسازی، نتیجه و مقامات حاصل آمده از آن، برای همه افراد سالک، یکسان نخواهد بود.
ویژگی های انسان خودساخته دینی
هدف نهایی اسلام، تربیت انسان موحد و تاثیر گذار مثبت (خلیفه الله) است و این کمال در یک جوان مسلمان، همراه با شاخصه های زیر ظهور می یابد.
1. عالم و دانشمند.
2. آگاه و دارای بصیرت دینی و اجتماعی.
3. مومن و خداپرست.
4. هدفمند و آرمان گرا.
5. معتدل و منطقی.
6. خوش اخلاق و مهربان.
7. آزاده و پاک زیست.
8. ساده زیست و بی آلایش.
9. متقی و پرهیزکار.
10. اهل عبادت و معنویت.
11. سالم، شاد و قوی.
12. آرام و مطمئن.
13. شجاع و بی باک.
14. صادق در گفتار و عمل.
15. امین و وفادار.
16. با اراده و عملگرا.
17. خادم و مردم دوست.
18. ولایتمدار و امام دوست.
19. اهل سیاست و جامعه گرا.
20. دارای روحیه انقلابی و تحول گرا.
21. اهل جهاد، مقاومت و مبارزه با باطل.
22. عنصر موثر در تحولات جامعه.
نمونه عینی چنین افرادی در این زمان، شهدای والا مقام انقلاب اسلامی، مانند شهید بهشتی، رجایی و با هنر و فرماندهان و شهدای جنگ تحمیلی، مانند شهید سپهبد قاسم سلیمانی هستند که به حقیقت تمام صفات و ویژگی های انسان مومن انقلابی را در خود جمع کرده بودند.