حرکت و زمان از قوَه و فعل برآمده اند . از نظر عقلی آنچه بالفعل شده محال است دوباره بالقوَه گردد ؛ چرا که منجرّ به اجتماع نقیضین می شود.اگر اعتبار عقلی با توهّم یکی پنداشته شود ، باید بساط علوم عقلی همچون ریاضیّات و فلسفه را برچید. بر اساس قواعد کلی عقل برای انسانهای فراتر از اعتبارات اجتماعی و عقلی برگشت دادن زمان یا به عبارت صحیح خروج از اعتبار زمان محال عقلی نیست. اگر چه شواهدی واقعی یا منافع عقلی بر چنین امری برای غیر معصومین علیهم السلام در دسترس نیست . هیچ مصداقی از افراد دارای چنین امکانی شهرت ندارد . ما نیز تا عاقلیم و به اعتبار عقل ، در ظرف زمان قرار داریم ، حقیقت همین عدم امکان برگشت زمان است. اگر غیر این را قائل شویم ، نوعی سفسطه و مغالطه خواهد بود. چون ما نیرویی فراتر از عقل نداریم ؛ پس وقتی آن را کنار گذاشتیم ، در حقیقت وارد توهَم شده ایم. امَا اگر همچون اولیای الهی دارای قوَه ای برتر از عقل شده ، از ظرف اعتبار زمان بیرون جستیم ، دیگر این اعتبارات هم وجود نخواهند داشت. حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: « إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم ــ ما گروه پیامبران با مردم سخن می گوییم به اندازه ی عقولشان »پس اعتبارات عقل را با پندار و توهَم یکی نیست. آدمی تا به مقام فناء مطلق نرسیده ، چاره ای جز اعتبار ندارد ؛ چون هر عالمی اعتبارات خویش را دارد . باید بیابیم جز خدا هیچ نیست. تنها حقیقت وجود است .