این در حالی است که در همه جای دنیا شعارها و برنامههای سلامت -حداقل از نظر جلب آرا و حتی عوامفریبی هم شده- از مهمترین بخشهای تبلیغات کاندیداها را تشکیل میدهند. این مسئله نهتنها نشانگر آن است که در کشور ما هیچ برنامه و درخواست مشخصی توسط گروهها و احزاب مختلف از پیش آماده نشده، نهتنها گروههای تخصصی وابسته به انجمنهای علمی و حتی احزاب درخواستهایی را فرموله نکردهاند و متنهایی در این زمینه انتشار نیافته، بلكه تکتک کاندیداهای مستعجل هم كه همین اواخر كبوتری بر بامشان نشست، در مورد مشكلات سلامت كه در حال حاضر سر به بحران میساید بسیار بیاطلاع هستند و تصورات سلامت ایشان از توده نیاموخته مردم هم فراتر نمیرود.
چندجملهای كه تاكنون در مورد سلامت از برخی از کاندیداها شنیده شده چنین برداشتی را تقویت میکند؛ میخواهند سهم مردم از سبد هزینههای سلامت را كاهش دهند همین! اینكه خود آن سلامتی كه مردم دریافت میکنند چه كیفیتی دارد و چگونه اعمال میشود؟ چگونه و از چه طریق این هزینه را کاهش خواهند داد؟ چگونه و با چه شعارهایی میتوان نظر توده مردم در مورد ارتقای سطح سلامت را جلب كرد؟ اینكه نظر متخصصان و پزشکان در مورد مشكلات سلامت در كشور چیست؟
اینكه چگونه میتوان به سطح بالاتری از خدمات سلامت از دیدگاه آنان دست یافت؟ چگونه میتوان جلو مهاجرت گرانبهاترین ذخایر، جوانان تحصیلکرده را گرفت؟ چگونه میتوان ارتباط علمی و بینالمللی پزشكی با دنیا را مجددا برقرار كرد؟ چگونه میتوان مسائل جدی آموزش پزشکی کشور و عدم رعایت حقوق بشر در این زمینه را حل کرد؟ چگونه میتوان تمام اورژانسهای پزشكی را با آخرین فناوری، تحت پوشش اقتصادی و فنی قرار داد و به عنوان یک وظیفه ذاتی دولت به همه مردم ارائه داد؟
چگونه میتوان مراكز نگهداری دولتی را برای بیماران ناتوان و سالمند فراهم كرد؟ چگونه میتوان محرومترین اقشار را تحت پوشش كامل قرار داد؟ چگونه میتوان بیمارستانهای دولتی فراخ و نورانی در فضایی سبز، فارغ از تنگدستی سالیان و بدون اتكا به پرداخت همان اقشار محروم پدید آورد؟ و هیچیک از این مسائل هیچ جایی در این برنامهها ندارد.
مسائلی كه اعلام حل آنها بهعنوان شعار و هدف هم دردی را دوا نمیکند، بلكه باید با ارائه راهكاری منطقی آشنایی خود را با چموخم موضوع آشكار كنند. تنها و تنها كاستن از پرداخت مردم یک معنایش همان دكتر خوب یعنی «دكتر مفت» است! و معنای دیگرش «گرفتن حق مردم از این «دکترها»ست، نه توجه به بنیادهای سلامت. در چنین شرایط فقر فرهنگی و عدم بلوغ اجتماعی است كه جامعه پزشكی احساس خطر میکند و بیم آینده او را فرامیگیرد.
تغییر ناگهانی مدیرانی كه خود با همین شیوه آمدهاند اما با گذر زمان و به قیمت خسارتهای زیاد تازهتازه دارند با مسائل آشنا میشوند، با مدیران جدیدی كه بر اساس یك برنامه انتخاب نشدهاند، وقتی میآیند حداقل با مینیبوس میآیند، مدیران زیردست خود را به ترتیبی میچینند كه تواناییهایشان حتی پایینتر از خود آنها باشد و بر مؤسساتی حكم میرانند كه هیچ نهاد مستقل نظارتی ندارد و كارشناسانی كه به تأیید و توجیه علائق و رفتار وزرا و مدیران جدید خو کردهاند.
بخش مهمی از خدمات سلامت توسط «دانشگاههای» علوم پزشكی ارائه میشوند، درحالیکه گزینش مسئولان در این دانشگاهها هم برخلاف تمام دانشگاههای دنیا بر اساس هیچ قاعده درونزایی نیست و مسئولان آنها مثل سایر مشاغل تنها عزل و نصب میشوند.
بنابراین وزارت و دانشگاهها با تمام گستردگیشان حیطه انعكاس کوچکترین سلایق یك نفر خواهند شد. یك روز قوانینی برای تأسیس خرافات به نام سنتی تصویب میشود. یك روز مقدار زیادی پول بر اساس تصورات یك متخصص برجسته كه خدمات سلامت را تنها فناورانه میبیند، خرج میشود. روز دیگر برای همان خرافات به جای مرکز تحقیقات مرکز درمانی تأسیس میشود. یك روز هم، شاید فردا، ممکن است وزارت یك طبیب سنتی و جایگزینی روغن بنفشه به جای بسیاری از خدمات سلامت را شاهد باشیم.
راهکاری که برای کاستن از هزینههای سبد درمان و نیل به شعارهای انتخاباتی هم بسیار مفید خواهد بود! در چنین شرایطی است كه باید آرزو كرد خداوند آنچه از سیستم سلامت كشور را كه با همت و ازخودگذشتگی استادان و پزشكان جوان و دستیاران به كار خود ادامه میدهد، از صدمات و بلايای انتخابات حفظ كند؛ انتخاباتی كه در آن فقط افراد مطرحاند نه برنامهها!
یادداشتی به قلم دکتر بابک زمانی
کانال پزشکان و قانون