خانه » همه » مذهبی » سند حدیث من اطاع علیا

سند حدیث من اطاع علیا


سند حدیث من اطاع علیا

۱۳۹۵/۰۹/۲۸


۱۰۱۰ بازدید

ایا روایت من اطاع علیا فقد اطاعنی باسند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

یکى از روایاتى که عصمت مطلق امیرمؤمنان علیه السلام را به اثبات مى‌رساند، روایت «مَنْ أَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ أَطَاعَنِی» است؛ چرا که طبق این روایت اطاعت مطلق از آن حضرت واجب شده است و اطاعت از شخصى، عصمت مطلق او را ثابت خواهد کرد.
این روایت با سند صحیح در منابع اهل سنت نقل شده است که دو سند آن را بررسى خواهیم کرد:
روایت اول:
حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْبُرْنُسِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی».
أبوذر غفارى از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که به على بن أبى طالب علیه السلام فرمود: هرکس از من اطاعت کند، به راستى که از خداوند اطاعت کرده است، و هر کس از (فرمان) من سرپیچى کند، به راستى که از (فرمان) خداوند سرپیچى کرده است، هر کس از تو اطاعت کند به راستى که از من اطاعت کرده ، هر کس از (فرمان) تو سرپیچى کند، از (فرمان) من سرپیچى کرده است.
حاکم نیشابورى بعد از نقل این روایت مى‌گوید:
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.
این روایت سندش صحیح است؛ ولى بخارى و مسلم نقل نکرده‌اند
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص139، ح4641، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى ، ج1، ص66 ، ناشر : دار الکتب المصریة – مصر.
العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفاى1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج3، ص33 ، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.
الإسماعیلی النیسابوری ، محمد بن إسماعیل بن مهران (متوفاى371هـ)، معجم أسامی شیوخ أبی بکر الإسماعیلی، ج1، ص485، تحقیق: زیاد محمد منصور ، ناشر: العلوم والحکم ـ المدینة المنورة ، الطبعة: الأولى ، 1410-1990م
الأطرابلسی، خیثمة بن سلیمان (متوفاى343هـ)، من حدیث خیثمة بن سلیمان، ج1، ص72، تحقیق: قسم المخطوطات بشرکة أفق للبرمجیات، ناشر: شرکة أفق للبرمجیات، مصر، الطبعة: الأولى، 2004م.
بررسی سند روایت:
أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ
ذهبى در باره او مى‌نویسد:
الأصم محمد بن یعقوب بن یوسف بن معقل بن سنان الإمام المحدث مسند العصر رحلة الوقت أبوالعباس الأموی مولاه السنانی المعقلی النیسابوری الأصم ولد المحدث الحافظ أبی الفضل الوراق…
وکان محدث عصره ولم یختلف أحد فی صدقه وصحة سماعاته وضبط أبیه یعقوب الوراق لها وکان یرجع إلى حسن مذهب وتدین وبلغنی أنه أذن سبعین سنة فی مسجده قال وکان حسن الخلق سخی النفس وربما کان یحتاج إلى الشیء لمعاشه فیورق ویأکل من کسب یده…
محمد بن یعقوب، پیشوا محمد، کسى که همه مردم به او سند مى‌دادند و براى یاد گرفتن روایت به او مراجعه مى‌کردند…
او محدث زمان خودش بود، هیچ کس در راستگویى و صحت آن چه او شنیده و همچنین در آن چه پدرش یعقوب وراق ضبط کرده تردیدى ندار. در انتخاب مذهب و تدین تلاش مى‌کرد، به من خبر رسیده است که او هفتاد سال در مسجدش اذان گفته است. او داراى اخلاق خوب و سخاوتمند بود، هر زمان که به چیزى براى گذران زندگى‌اش احتیاج داشت، کتاب مى‌نوشت و از دست رنج خودش غذا مى‌خورد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج15، ص452 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة – بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْبُرْلُسِیُّ
خطیب بغدادى در باره او مى‌نویسد:
البرلسی هو إبراهیم بن سلیمان بن داود الأسدی … وکان ثقة متقنا حافظا للحدیث.
ابراهیم بن سلیمان، مورد اعتماد، مطمئن و حافظ حدیث بود.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، موضح أوهام الجمع والتفریق ، ج1، ص399، تحقیق : د. عبد المعطی أمین قلعجی ، ناشر : دار المعرفة – بیروت ، الطبعة : الأولى 1407هـ .
إبراهیم بن أبی داود البرلُّسیّ .
هو إبراهیم بن سلیمان بن داود الأسدی الکوفیّ الأصل ، الحافظ ولد بصور . وعنی بهذا الشأن ورحل إلى العراق ومصر … قال ابن یونس : هو أحد الحفّاظ المجوّدین . توفّی بمصر فی شعبان سنة سبعین . وقال ابن جوصا : ذاکرته ، وکان من أوعیة الحدیث .
ابراهیم بن سلیمان، حافظ بود و در صور به دنیا آمد. به نقل حدیث عنایت داشت و به عراق و مصر مسافرت کرد. ابن یونس گفته: او یکى از حافظانى بود که روایت را خوب نقل و حفظ مى‌کرد. ابن جوصا گفته: با او مذاکره کردم، او از سرچشمه‌هاى حدیث بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج20، ص250 ، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.
محمد بن إسماعیل بخاری:
البخاری شیخ الإسلام وامام الحفاظ أبو عبد الله محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة بن بردزبه الجعفی مولاهم البخاری صاحب الصحیح والتصانیف … وکان رأسا فی الذکاء رأسا فی العلم ورأسا فی الورع والعبادة.
بخارى، شیخ الإسلام و پیشواى حافظان بود. او در هوش، دانش، تقوا و عبادت سرآمد زمان خود بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج2، ص555 ، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.
یَحْیَى بْنُ یَعْلَى:
یحیى بن یعلى المحاربی الکوفی عن أبیه وزائدة وعنه البخاری وأبو حاتم ثقة توفی 216 خ م د س ق.
یحیى بن یعلى که بخارى و أبوحاتم از او روایت نقل کرده‌اند، ثقه است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص379، رقم: 6270 ، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو – جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ – 1992م.
یحیى بن یعلى المحاربی الکوفی عن أبیه وزائدة وعنه البخاری وأبو حاتم ثقة توفی 216 خ م د س ق
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1 ص598، رقم: 6270 ، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986.
بَسَّامٌ بن عبد الله الصَّیْرَفِیُّ:
بسام بن عبد الله الصیرفی عن عکرمة وعطاء وعنه الفریابی وخلاد بن یحیى وجماعة ثقة س
الکاشف، ج1، ص265، رقم: 557
بسام بن عبد الله الصیرفی الکوفی أبو الحسن صدوق من الخامسة س
تقریب التهذیب ج1 ص121، رقم: 662
الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ:
الحسن بن عمرو الفقیمی الکوفی عن إبراهیم ومجاهد وعنه بن المبارک وابن فضیل ثقة توفی 142 خ د س ق .
الکاشف، ج1، ص328، رقم: 1054
الحسن بن عمرو الفقیمی بضم الفاء وفتح القاف الکوفی ثقة ثبت من السادسة مات سنة ثنتین وأربعین خ د س ق.
تقریب التهذیب، ج1، ص162، رقم: 1267
مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ
ابن حبان بستى شافعى نام او را در زمره راویان ثقه آورده است :
معاویة بن ثعلبة یروى عن أبى ذر روى عنه أبو الجحاف داود بن أبى عوف
التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاى354 هـ)، الثقات، ج5، ص416، رقم: 5480، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.
روایت دوم:
(4556)- [3 : 118] أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّیْبَانِیُّ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدِ بْنِ بَشِیرٍ الرَّازِیُّ بِمِصْرَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى عَلِیًّا فَقَدْ عَصَانِی».
ابوذر از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل کرده است که فرمود: هرکس از من اطاعت کند، از خداوند اطاعت کرده است، هر کس از فرمان من سرپیچى کند، به راستى که از فرمان خداوند سرپیچى کرده است. هر کس از على اطاعت کند، از من اطاعت کرده است، هر کس از فرمان او سرپیچى کند، به راستى که از فرمان من سرپیچى کرده است .
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.
المستدرک على الصحیحین ج3، ص131، ح4617
شمس الدین ذهبى در تلخیص المستدرک این روایت را تصحیح کرده است:
المستدرک علی الصحیحین و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، ج3، ص121، کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة، دارالمعرفة، بیروت،1342هـ.
البانى وهابى تلاش کرده که ثابت کند که حاکم و ذهبى در تصحیح روایت اشتباه کرده‌اند، وى ادعا کرده است که یحیى بن یعلى در سند این روایت، همان یحیى بن یعلى اسلمى است که علماى اهل سنت بر تضعیف او اجماع دارند و حتى خود ذهبى نیز او را تضعیف کرده است؛
وقال الحاکم : «صحیح الإسناد» ! ووافقه الذهبی !
قلت : أنى له الصحة ؛ ویحیى بن یعلى – وهو الأسلمی – ضعیف ؟! کما جزم به الذهبی فی حدیث آخر تقدم برقم (892) ، وهو شیعی متفق على تضعیفه کما بینته ثمة .
وسائر الرواة ثقات ؛ غیر معاویة بن ثعلبة ؛ لا تعرف عدالته ، کما تأتی الإشارة إلى ذلک فی الحدیث الذی بعده .
حاکم گفته: سند روایت صحیح است و ذهبى نیز موافقت کرده است.
من مى‌گویم: چگونه صحیح است؛ در حالى که یحیى بن یعلى که همان أسلمى باشد، ضعیف است؟ چنانچه خود ذهبى در روایتى که گذشت، به آن تصریح کرده است، او شیعى است و تمام علما بر تضعیف او اجماع دارند؛ چنانچه کمى جلوتر آن را بیان کردیم.
سایر راوى‌ها نیز ثقه هستند؛ غیر از معاویة بن ثعلبه که عدالت او مشخص نشده است؛ چنانچه در حدیث بعدى به این مطلب اشاره خواهد شد.
ألبانی، محمد ناصر (متوفاى1420هـ)، السلسة الضعیفة وأثرها السیء فی الأمة، ج10، ص 517، ناشر : مکتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد – الریاض، الطبعة : الطبعة الأولى، 1425هـ – 2004م
در حالى که خود البانى در تشخیص این راوى اشتباه کرده است. یحیى بن یعلى در این روایت، أسلمى نیست؛ بلکه به قرینه روایت قبلى حاکم که تصحیح آن گذشت، یحیى بن یعلى المحاربى، استاد محمد بن اسماعیل بخارى است، نه یحیى بن یعلى الأسلمی؛ چرا که همین روایت را محمد بن اسماعیل بخارى از استاد خودش یحیى بن یعلى محاربى نقل کرده است.
حاکم و ذهبى نیز اگر تصحیح کرده‌اند، به همین خاطر بوده است و قطعا ذهبى بهتر از البانى راویان روایت را مى‌شناخته است.
اما متأسفانه البانى وهابى براى این که مردم را گمراه کند، اصلا روایت قبلى حاکم را که تنها چند صفحه قبل از آن آمده و شخصیت اصلى یحیى بن یعلى را مشخص مى‌کند، ذکر نکرده است.
اشکال او بر معاویة بن ثعلبه نیز وارد نیست؛ چرا که إبن حبان او را توثیق کرده، حاکم نیشابورى و ذهبى نیز روایتش را تصحیح کرده‌اند؛ پس راوى موثق است.
بررسی دلالی روایت:
خداوند در قرآن کریم، اطاعت از رسول خدا صلى الله علیه وآله را اطاعت از خود معرفى کرده است:
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً. النساء/80 .
کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسى که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسئول نیستى).
این آیه از آیاتى است که عصمت رسول خدا صلى الله علیه وآله را ثابت مى‌کند؛ چنانچه فخر الدین رازى تفسیرپرداز شهیر اهل سنت در این باره مى‌گوید:
قوله: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» من أقوى الدلائل على أنه معصوم فی جمیع الأوامر والنواهی وفی کل ما یبلغه عن الله، لأنه لو أخطأ فی شیء منها لم تکن طاعته طاعة الله وأیضا وجب أن یکون معصوما فی جمیع أفعاله، لأنه تعالى أمر بمتابعته فی قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» (الأنعام: 153 /155) والمتابعة عبارة عن الاتیان بمثل فعل الغیر لأجل أنه فعل ذلک الغیر، فکان الآتی بمثل ذلک الفعل مطیعاً لله فی قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» فثبت أن الانقیاد له فی جمیع أقواله وفی جمیع أفعاله، إلا ما خصه الدلیل، طاعة لله وانقیاد لحکم الله.
این گفته خداوند «من یطع الرسول…» از قوى‌ترین دلایل بر عصمت پیامبر خدا است در تمام اوامر و نواهى و همه چیزهایى که از جانب خداوند ابلاغ مى‌کند؛ چرا که اگر او در یکى از این‌ها اشتباه کند، اطاعت از او، اطاعت از خداوند نخواهد بود. همچنین طبق این آیه، واجب است که در تمام کارهایش نیز معصوم باشد؛ چرا که خداوند در جمله «فاتبعوه» دستور به پیروى از او را داده است و پیروى عبارت است از انجام کارها همانند کارهاى که پیامبر خدا انجام داده؛‌ پس کسى که کردارش همانند پیامبر باشد، در حقیقت از خداوند در جمله «فاتبعوه» اطاعت کرده است؛ در نتیجه پیروى مطلق از رسول خدا در گفتار و رفتار؛ مگر در چیزهایى که با دلیل از این عموم خارج شود، اطاعت از خداوند و گردن نهادن بر فرمان خداوند است.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفاى604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج10، ص154، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
قرطبى، مفسر پرآوازه اهل سنت براى اثبات عصمت پیامبران این گونه استدلال کرده است:
وقال جمهور من الفقهاء من أصحاب مالک وأبی حنیفة والشافعی: إنهم معصومون من الصغائر کلها کعصمتهم من الکبائر أجمعها ؛ لأنا أمرنا بأتباعهم فی أفعالهم وآثارهم وسیرهم أمرا مطلقا من غیر التزام قرینة فلو جوزنا علیهم الصغائر لم یمکن الأقتداء بهم إذ لیس کل فعل من أفعالهم یتمیز مقصده من القربة والإباحة أو الحظر أو المعصیة ولا یصح أن یؤمر المرء بأمتثال أمر لعله معصیة .
جمهور فقها از طرفداران مالک، ابوحنیفه و شافعى گفته‌اند: پیامبران از تمام گناهان صغیره معصوم هستند؛ همان طورى که از تمام گناهان کبیره معصوم هستند؛ چرا که خداوند به صورت مطلق به ما دستور داده است که از کردار، آثار و روش آن‌ها پیروى کنیم و هیچ قرینه‌اى بر خلاف آن نیز نیاورده است؛‌ پس اگر انجام صغیره براى آن‌ها جایز باشد، پیروى از آن‌ها ممکن نیست؛ چرا که در این صورت ممکن است هر فعلى از افعال آن‌ها ممکن است به قصد قربت باشد، یا عملى است مباح، مکروه و یا حرام و سزاوار نیست که خداوند ما را به امتثال از امرى دستور دهد که احتمال معصیت در آن وجود دارد.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج1، ص308، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
حال اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله طبق این آیه و به خاطر این که خداوند اطاعت مطلق از او را واجب کرده است، معصوم باشد؛ پس امیرمؤمنان علیه السلام نیز معصوم خواهد بود؛ چرا که رسول خدا صلى الله علیه وآله، طبق روایتى که صحت سند آن ثابت شد، همین اطاعت را براى امیرالمؤمنین علیه السلام نیز ثابت کرده است.
بنابراین، اگر به گفته فخر رازى، اطاعت مطلق از رسول خدا صلى الله علیه وآله، قوى‌ترین دلیل براى عصمت آن حضرت است، همین نوع اطاعت مطلق براى امیرمؤمنان علیه السلام نیز ثابت است و در نتیجه او نیز همانند پیام‌آور خدا معصوم از هر گونه خطا و اشتباه است.
به عبارت دیگر: خداوند به همه ما دستور داده است که از تمام فرمان‌هاى امیرمؤمنان علیه السلام اطاعت کنند؛ همان طورى که لازم است از تمام دستور‌هاى خدا و پیامبرش اطاعت کنیم.
حال اگر امیرمؤمنان، معصوم از خطا و اشتباه نباشند، ممکن است دستورى بر خلاف دستور خدا یا پیامبرش به عمد یا به سهو بدهد، در این صورت یا اطاعت از او واجب است یا واجب نیست، اگر واجب باشد، لازمه‌اش این است که بگوییم خداوند اجازه گناه به همه داده و بلکه واجب کرده است و چنین ملازمه‌اى از دیدگاه عقل و شرع مردود است. اگر اطاعت از آن حضرت واجب نباشد، با روایتى که صحت آن ثابت شد، در تضاد خود بود .
مرحوم مظفر در کتاب عقائد الإمامیة در این باره مى‌نویسد:
والدلیل على وجوب العصمة: أنه لو جاز أن یفعل النبی المعصیة أو یخطأ وینسى، وصدر منه شئ من هذا القبیل، فأما أن یجب اتباعه فی فعله الصادر منه عصیانا أو خطأ أو لا یجب، فإن وجب اتباعه فقد جوزنا فعل المعاصی برخصة من الله تعالى بل أوجبنا ذلک، وهذا باطل بضرورة الدین والعقل، وإن لم یجب اتباعه فذلک ینافی النبوة التی لا بد أن تقترن بوجوب الطاعة أبدا.
على أن کل شئ یقع منه من فعل أو قول فنحن نحتمل فیه المعصیة أو الخطأ فلا یجب اتباعه فی شئ من الأشیاء فتذهب فائدة البعثة، بل یصبح النبی کسائر الناس لیس لکلامهم ولا لعملهم تلک القیامة العالیة التی یعتمد علیها دائما. کما لا تبقى طاعة حتمیة لأوامره ولا ثقة مطلقة بأقواله وأفعاله.
وهذا الدلیل على العصمة یجری عینا فی الإمام، لأن المفروض فیه أنه منصوب من الله تعالى لهدایة البشر خلیفة للنبی، على ما سیأتی فی فصل الإمامة.
دلیل وجوب عصمت این است که: اگر انجام معصیت، خطا و نسیان براى پیامبر جایز باشد و از او چنین اعمالى سر بزند، دو حالت دارد: 1. یا اطاعت و پیروى از او در این گناه و خطایى که از او سر زده، واجب است، در این صورت انجام گناه و معصیت براى ما با اجازه خداوند جایز و بلکه واجب است و این مطلب به ضرورت دین و عقل باطل است؛ 2. اطاعت (از چنین پیامبری) واجب نباشد و این با اصل نبوتى که لازم است با اطاعت مطلق و ابدى همراه باشد، در تضاد خواهد بود.
به هر حال، وقتى کارى از او سر مى‌زند یا سخنى مى‌گوید، ما احتمال مى‌دهیم در این گفتار یا کردار، معصیت و یا اشتباه کرده باشد؛ پس پیروى از او در هیچ چیز واجب نیست، در نتیجه فایده بعثت از بین مى‌رود؛‌ بلکه پیامبر همانند سایر مردم خواهد شد که گفتار و دانش آن‌ها آن قدر ارزش ندارد که همیشه بتوان بر آن اعتماد کرد؛ چنانچه لزوم اطاعت از اوامر او نیز از بین مى‌رود و دیگر اعتماد مطلق به گفتار و کردار او وجود نخواهد داشت.
این دلیل بر عصمت (پیامبر) براى امام نیز جارى است؛ چرا که فرض ما این است که امام از جانب خداوند براى هدایت بشر بعد از پیامبر انتخاب شده است که تفصیل این مطلب در فصل امام خواهد آمد.
المظفر، الشیخ محمد رضا (متوفای1381هـ)، عقائد الإمامیة، ص54، ناشر: انتشارات أنصاریان ـ قم.
بنابراین،‌ اگر اطاعت مطلق از امام واجب است؛ پس باید معصوم نیز باشند تا اطاعت مطلق از آن‌ها امکان پذیر باشد.
نتیجه: این روایت سندش صحیح است و عصمت امیرمؤمنان علیه السلام و لزوم اطاعت از او را بر همه مسلمانان ثابت مى‌کند.
برگرفته و نقل مطالب از پایگاه موسسه تحقیقاتی ولی عصر علیه السلام.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد