۱۳۹۵/۰۳/۲۶
–
۵۲۳ بازدید
بیش از شصت و پنج سال است که بار اصلی توسعه ایالات متحده آمریکا را سایر کشورهای جهان بر دوش میکشند.آمریکا با سلطه بر بازار ارز به میزان زیادی دلار چاپ کرده و از آن برای هژمونی خود استفاده میکند.وابستگی کشورها به دلار فرصتی به آمریکا داده تا از این نقطه ضعف برای سرنگونی دولتها استفاده کند اما توافقات ارزی اخیر کشورها سلطه دلار را کاهش داده است.
بی شک یکی از دلایل سلطه جهانی آمریکا (که البته در حال افول است)،دلار این کشور است که به عنوان ارز رایج در سراسر دنیا مطرح می باشد.شکل گیری این نظام سلطه پولی به آن باز می گردد که کشورها برای مبادلات تجاری میان یکدیگر ناگزیرند که یک واحد پولی مستقل را به عنوان مبنای مبادلات در نظر بگیرند وگرنه چاره ای جز مبادله کالا به کالا یا همان تهاتر میان آن ها و بازرگانان و فعالان اقتصادی آنان باقی نمی ماند و زمانی که یک واحد پولی مثل دلار را به عنوان مبنای مبادلات خود بپذیرند ناچارند به قوانین بانک مرکزی کشور دارای آن واحد پولی (و در اینجا بانک مرکزی ایالات متحده یا همان فدرال رزرو) تن دهند که تحت تسلط نظام سیاسی حاکم بر آمریکا است. پذیرش واحد پول یک یا چند کشور به عنوان مبنای مبادلات و تجارت جهانی سبب می شود که پس از جنگ جهانی دوم چنین شرایطی برای دلار آمریکا مهیا شد. آمریکا با استفاده از سلطه در بازار ارز جهانی به میزان بیشماری دلار چاپ کرده و از آن برای گسترش ریاست و آقایی خود استفاده میکند. در حقیقت وابستگی کشورهای جهان به دلار به عنوان ارز ذخیرهای خود این فرصت را به آمریکا داده است تا بدون هیچ مشکلی از این نقطه ضعف برای سرنگونی دولتها استفاده کند. امروزه دلار 61 درصد ذخایر ارزی جهان را تشکیل می دهد، در 85 درصد معاملات بین کشورها استفاده می شود، سهمی 45 درصدی در بدهیهای خارجی کشورها دارد و بیش از نیمی از صادرات جهان را شامل میشود. این ها مزایای کوچکی نیستند. این امر علاوه بر این که منافع عظیم ناشی از درآمدهای دلاری سایر کشورها را به اقتصاد آمریکا ارزانی داشته است، امکان استفاده ابزاری از دلار را برای این کشور فراهم نموده است. به بیان دیگر میتوان گفت منافع حاصل از بینالمللی شدن دلار برای آمریکا به دو دسته قابل تقسیم است: الف) منافع اقتصادی؛ پس از آن که 730 نماینده از همه 44 کشور متفقین در هتل واشنگتن ماونت شهر برتون وودز در ایالت نیوهمپشایر امریکا، در کنفرانسی مشهور به کنفرانس برتون وودز به خواسته ایالات متحده مبنی بر این که دلار به عنوان پول بینالمللی قلمداد شود رأی مثبت دادند، نظام مالی بینالمللی وارد مرحله جدیدی شد و فرصت منحصر به فردی برای ایالات متحده ایجاد گردید. به خصوص این که ایالات متحده با ایفای نقش محوری در شکلگیری نهادهای بینالمللی هم چون صندوق بینالمللی پول و گات ( بعدها به سازمان جهانی تجارت تغییر ماهیت داد) که تسهیل کننده امر تجارت میان کشورها هستند باعث گردید که رشد و توسعه تجارت بینالمللی طی سال های پس از جنگ جهانی دوم به نفع آمریکا تغییر کند. آن موقع اقتصاددانان از ترس بمب اتم ، تن به این تحمیل دادند وگرنه هیچ علت منطقی برای این تحمیل وجود ندارد. این امر باعث افزایش شدید تقاضای مبادلاتی برای یک واحد پولی گردید. بنابراین تقاضای دلار به عنوان یک ارز جهانروا افزایش یافت. به همین دلیل این امکان برای آمریکا فراهم شد تا دست به خلق اعتبار و انتشار واحد پول خود بزند. یعنی کاغذ چاپ کند و حاصل کار و منابع کشورها را بخرد. ارزش دلاری تجارت کشورهای جهان با یکدیگر در 60 سال گذشته بیش از 300 برابر شده است. در واقع این امکان برای اقتصاد آمریکا فراهم گردید که بتواند برای سالهای متمادی وارداتی بسیار بیشتر از صادرات خود داشته باشد. در صورتی که هیچ کشوری هرگز نمیتواند از چنین امتیازی برخوردار باشد چرا که برای واردات خود نیازمند ارز – واحد پول خارجی – است در صورتی که ایالات متحده با استفاده از واحد پولی که خود آن را منتشر کرده است میتواند واردات داشته باشد. با توجه به ارزش دلار در مقابل طلا ، آمریکا حداقل 50 برابر پشتوانه ی اقتصادیش دلار چاپ کرده است. این موضوع گرچه نشان دهنده قدرت آمریکا در نفوذ به اقتصاد ملتهاست اما یک ریسک بزرگ برای آنهاست. ریسک بزرگ به علت اینکه اگر کشورهای دیگر با دلار معامله نکنند، اقتصاد آمریکا به راحتی و بدون هیچ جنگی متلاشی میشود. علاوه بر این، بعد از جنگ جهانی دوم عمده داراییهای ارزی کشورهای جهان به دلار آمریکا ذخیره شده است . این بدین معناست که دسترنج صادرکنندگان بزرگ کالا و خدمات هم چون ژاپن و چین که مازاد تجاری داشتهاند و ذخایر زیرزمینی کشورهای عمده ی صادرکننده انرژی هم چون عربستان و روسیه به اقتصاد آمریکا تزریق شده است، چرا که در ازای مازاد صادراتی خود، دلار دریافت کردهاند و ذخایر دلاری عظیمی شکل دادهاند. امّا این ذخایر عظیم دلاری چه نفعی برای صاحبان آن دارد؟ جز آن که دولت آمریکا و فدرال رزرو در ازای پرداخت بهرهای ناچیز، این دلارهای سرگردان را در قالب اوراق قرضه و سایر ابزارهای مالی مدیریت میکنند و هم چنان مصارف هنگفت ایالات متحده از محل تولید سایر کشورها تأمین میشود. از جنگ جهانی دوم به بعد، قدرت خریدی که به واسطه دلار نصیب ایالات متحده گردید باعث شده است که دلار به عنوان منبعی در حساب درآمد و هزینه این کشور عمل کند و با وجود بدهیهای بسیار زیاد در طول شصت سال گذشته، هیچ گاه اعلام ورشکستگی نکند، حال آن که در طول شصت سال گذشته کشورهای زیادی به دلیل بدهیهای بسیار کمتر از آن، ناگزیر اعلام ورشکستگی کردهاند و یا تا مرز اعلام ورشکستگی پیش رفتهاند و به حتی برای برونرفت از آن و دریافت کمک از نهادهای بینالمللی هم چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، به سیاستهای دیکته شده از سوی آنها حتی به قیمت ایجاد نارضایتیهای عمومی و آشوبهای اجتماعی تن دادهاند. امّا ایالات متحده تا زمانی که «دلار» به عنوان یک پول بینالمللی برایش قدرت خرید ایجاد کرده است نیازی ندارد که برای جلوگیری از ورشکستگی خود، نارضایتیهای عمومی و آشوبهای اجتماعی را تجربه کند بلکه کافیست از دلارهایی که خود منتشر کرده است خود را تأمین مالی نماید. در کنفرانس برتون وودز ، نماینده ی انگلستان، جان مینارد کینز، که قبل از آن واحد پولی کشورش – پوند – پول بینالمللی بوده است با طرح نماینده ی ایالات متحده مبنی بر بینالمللی شدن دلار مخالفت میکند. دلیل اصلی مخالفت وی همین منافع نامتعارفی بوده است که کشور آمریکا از آن بهرهمند خواهد شد. البته در این کنفرانس ایالات متحده برای ایجاد اعتماد در بین سایر کشورها و این که بیش از نیاز مبادلاتی کشورهای جهان به پول بینالمللی، دلار چاپ نخواهد کرد؛ متعهد میشود که ارزش هر انس طلا برابر 35 دلار باقی بماند. امّا در 15 آگوست 1971 که تأمین مالی جنگ ویتنام مشکلات عدیدهای برای اقتصاد آمریکا ایجاد کرده بود، ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت امریکا به طور یک جانبه تعهد کشورش را زیر پا میگذارد و اعلام میکند از این پس رابطهای میان ارزش دلار و طلا برقرار نخواهد بود. پر واضح است که در آن زمان کشورهای دارنده ذخایر دلاری از این کارشکنی امریکا متضرر شدهاند، امّا از سوی دیگر همین کشورها برای آن که داراییهای دلاری شان به کلی نابود نشود مانع از برچیده شدن و بی اعتبار شدن دلار در عرصه بینالمللی میشوند. این روند تا کنون ادامه یافته است و هماکنون کشورهای دارنده ذخایر عظیم دلاری هم چون چین و ژاپن و صادرکنندگان بزرگ انرژی علیرغم آن که از بی ارزش شدن دلار و سوء استفادههای آمریکا از آن متضرر میشوند امّا هیچ گاه حاضر نشده اند که دلار را به کلی کنار بگذارند. به طور خلاصه بعد از جنگ جهانی دوم، از یک سو کارکرد مبادلاتی دلار به عنوان واحد پول بینالمللی ثروت هنگفتی را برای ایالات متحده فراهم آورده است و از سوی دیگر کارکرد ذخیره ارزش دلار در واقع ثروت انباشته شده سایر کشورها را نصیب این کشور کرده است. ب) منافع سیاسی؛ منافع سیاسی همان است که به دولت آمریکا این امکان را میدهد که سایر کشورهای متخاصم خود را تحریم اقتصادی کند. از آن جا که انجام معاملات به واحد پول هر کشوری مستلزم نظارت بانک مرکزی آن کشور است تا خلق پول، خارج از کنترل بانک مرکزی صورت نگیرد؛ بنابراین مبادلات تجاری به دلار در سراسر جهان تحت کنترل و نظارت بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) صورت میگیرد. به طوری که تمام مبادلات دلاری در نظام پرداختی که تحت نظارت فدرال رزرو تسویه میشود. بعد از کنفرانس برتون وودز و فراگیر شدن مبادلات بینالملل به دلار آمریکا، این امکان برای ایالات متحده فراهم شده است تا بتواند به دلایل سیاسی کشورهای مورد مخاصمه خود را تحریم اقتصادی کند و مانع از انجام مبادلات تجاری آن کشور با سایر کشورها شود و از آنجا که شبکه بانکی بینالمللی نقش گلوگاه را برای تجارت بین الملل ایفا میکند، استفاده از این ابزار برای ایالات متحده در عین حالی که هزینههای کمی دارد با اثر بخشی حداکثری همراه است. («دلار» ابزار قدرت و پاشنه آشیل اقتصاد آمریکا، محسن کریمی اندانی، http://borhan.ir/Mobile/Detail.aspx?Id=1613)