خانه » همه » مذهبی » سیاه دیدن دوران پهلوی و غرب؟

سیاه دیدن دوران پهلوی و غرب؟


سیاه دیدن دوران پهلوی و غرب؟

۱۳۹۲/۱۱/۲۷


۲۹۴ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سیاه دیدن دوران پهلوی و غرب؟دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید در پاسخ به این سوال لازم است چند نکته را متذکر شویم:۱ – در مورد نقد دوران پهلوی و تیره و تار دیدن آن دوران باید بگوییم که تحلیلگرانی که معمولا در زمینه این دوران به نقد و ارزیابی می پردازند و معمولا فضایی تیره و تار را از این دوران ترسیم می کنند ، به این دلیل به چنین تحلیلی می رسند که بنیان های این حکومت و اهدافی که در آن

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سیاه دیدن دوران پهلوی و غرب؟دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید در پاسخ به این سوال لازم است چند نکته را متذکر شویم:1 – در مورد نقد دوران پهلوی و تیره و تار دیدن آن دوران باید بگوییم که تحلیلگرانی که معمولا در زمینه این دوران به نقد و ارزیابی می پردازند و معمولا فضایی تیره و تار را از این دوران ترسیم می کنند ، به این دلیل به چنین تحلیلی می رسند که بنیان های این حکومت و اهدافی که در آن راستا چنین حکومتی پدیده آمده است دچار اشکال ذاتی می باشد . به عبارتی حکومتی که اساس آن بر پایه زور و دیکتاتوری بوده و هیچ منشا مشروعیتی برای آن جز استبداد ذاتی و اتکاء به بیگانه قابل تصور نمی باشد و طرح استعماری استعمارگران ، هم در پایه ریزی و هم در تداوم و هم در جابجایی اجزای حکومت نقش اساسی را ایفا می کند ، هر طرح و برنامه ای هم اجرا نماید یا به نوعی انکار ناپذیر در راستای منافع بیگانگان خواهد بود و یا اینکه حداقل اقداماتی مشکوک تلقی خواهد شد .

به عنوان مثال به بخشی از کارنامه عملکرد رضاخان نگاهی می افکنیم :

حکومت مستبدانه رضاشاه که مستقیما با حمایت های دول خارجی شکل گرفته بود و در راه تأمین و تحکیم منابع نامشروع آنان گام برمی داشت، در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زمینه ها و موجبات عقب ماندگی ایران و در نتیجه وابستگی بیشتر به بیگانگان را فراهم آورد. رضاشاه با الگوبرداری از ظواهر تمدن غربی در صدد پیشرفته ساختن ایران بود، در حالی که این اقدامات نه تنها به پیشرفت و توسعه جامعه ایران کمک نکرد بلکه بنیان های مستحکم فرهنگی اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران را متزلزل ساخت. جامعه ای که تا قبل از آن در بسیاری از زمینه ها حداقل در تأمین مایحتاج زندگی خویش خودکفا بود در دوران حکومت پهلوی حتی در ابتدایی ترین مسائل زندگی محتاج به بیگانگان شد و در مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز آثار شوم وابستگی و تقلید کورکورانه از غرب را و در نتیجه احساس بی هویتی در جامعه ما گستراند که متأسفانه هنوز هم شاهد آن در بخش هایی از جامعه می باشیم (موسی نجفی، جریان شناسی و فلسفه سیاسی در تاریخ معاصر ایران، مشهد، دانشگاه اسلامی علوم رضوی، 1379). وضعیت صنعت: برخی از افراد تحصیل کرده ایرانی با این که دیدگاهی منفی به دیکتاتوری رضاخان و یا یورش او به مذهب و یا تقلید کورکورانه از مظاهر تمدن غربی و… دارند، اما از دیدگاه این عده، عواقب استبداد رضا شاهی از جنبه های اقتصادی و صنعتی محض می تواند مفید ارزیابی شود؛ از این منظر در دوره ای کمتر از بیست سال، جاده ها و شبکه ارتباطی، ظرفیت صنعتی، کاربرد تکنولوژی مدرن، آموزشی جدید متوسطه و عالی و…، گسترش بسزایی یافت. بر این اساس این قبیل موارد را باید از دستاوردهای مثبت استبداد پهلوی اول دانست. دیدگاه فوق از جهات متعدد قابل نقد است زیرا: اولا، دستاوردهای اقتصادی رضاشاه، حاصل برخورد معقول و متناسب، چه رسد به موفق، با پیشرفت اقتصادی نبود و جملگی از محل درآمد نفت و مالیات های غیر مستقیم که بار آن به دوش مردم عادی بود، پرداخت می شد. هرگونه سرمایه گذاری ای به ساختن جاده ها، کارخانه، مدرسه ها و بانک ها می انجامد اما سرمایه گذاری مفید و مؤثر است که بر پایه بهترین استفاده از منابع ملی استوار باشد. به بیان ساده تر، آنچه اهمیت دارد این است که اقتصاد ملی از هزینه ای که برای ساختن یک کارخانه پرداخت می کنند چه عایدش می شود نه این که صرفا کارخانه ای ساخته شود با همه اینها، بر پایه شواهد موجود پیداست که سیاست های اقتصادی رضاشاه با سرمایه گذاری در طرح های پرهزینه و کم بازده موجب اتلاف منابع ملی می شده است (محمد علی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمد رضا نفیسی، تهران، نشر مرکز 1374، ص 179). ثانیا، هر چند رشد کل تولید و درآمد در آن دوره، قابل ملاحظه بود، اما برندگان اصلی، اقشار مرفه تهران و چند شهر عمده دیگر بودند واز این میان بیشترین سود را اقشار بالای بوروکراسی دولتی و شرکای تجاری شان بردند هر چند تاجران و واسطه ها نیز عموما از آن بی بهره نماندند. ثالثا، کشاورزی وضعیت مناسبی نداشت و دامنه تبعیض مداوم و همه جانبه ای که علیه روستائیان اعمال می شد تنها در تمرکز سرمایه گذاری دولتی در صنایع تبلور نمی یافت و بسیار فراتر از آن می رفت دولت خریدار و توزیع کننده انحصاری محصولات عمده کشاورزی بود که غذای اصلی مردم را تشکیل می دهد. بدین سان دولت به عنوان خریدار انحصاری، قیمت های محصولات کشاورزی را در پایین ترین حد ممکن و شرایط مبادله داخلی را پیوسته بر ضد جمعیت روستایی نگاه می داشت (همان، صص 180 – 168).

بر این اساس و با توجه به اینکه استعمارگران خارجی با هدف تامین منافع نامشروع خود در ایران ، نقشه روی کار آوردن سلسله پهلوی را کشیده بودند لذا طبیعی بود که هر طرحی که این حکومت می ریخت گامی در راستای استعمارگران تلقی می شد . البته در این میان ممکن است گفته شود اقداماتی هم وجود داشته است که هیچ ارتباطی به استعمارگران نداشته است همچون کشیدن راه شوسه برای یک منطقه از کشور و یا تامین آب آشامیدنی برای فلان شهر و یا توسعه مخابرات و امثال اینها که در این زمینه نیز ناگفته مشخص است که هر حکومتی حتی یک حکومت غاصبانه و وابسته به استعمار هم به صورت طبیعی وظیفه دارد این قبیل اقدامات را انجام دهد و اگر همین مقدار هم در کشور صورت نمی گرفت حتی عنوان حکومت نیز شایسته این سلسله نبود و وجود چنین اقداماتی در کارنامه عملکرد این حکومت باعث مشروعیت یافتن آن نمی شود کما اینکه اقدامات دولت استعماری انگلیس در شبه قاره هند هرگز توجیه گر جنایت های این دولت نسبت به مردم هندوستان و غصب حق حاکمیت آنان نمی تواند باشد .

بنابر این قطعا در میان کارنامه عملکرد سلسله پهلوی ، عملکردهای مثبتی هم می توان یافت اما به دلیل ماهیت غلط و غاصبانه حکومت و نیز هدفی که این سلسله در راستای آن در این کشور بر سر کار بود یعنی تامین منافع نامشروع استعمارگران ، این قبیل اقدامات و عملکردهای مثبت هم که مشخص نیست در آنها هم تا چه میزان منافع استعمارگران لحاظ شده است ، به چشم نخواهد آمد و کسی به خاطر این قبیل اقدامات ، این حکومت را تحسین نخواهد کرد همچون دزدی که وارد خانه ای شده و در کنار جمع کردن کلیه وسایل منزل ، گلدان تشنه به آبی را هم آب دهد که هرگز کسی به خاطر این اقدام مثبت او ، دزدی وی را نادیده نمی گیرد بلکه در چنین مواردی همه سخن از اقدام زشت دزدی او به میان می آورند و خواستار محاکمه او می شوند .

2 – هیچ کسی در جمهوری اسلامی ایران مدعی این نشده است که همه چیز ایده آل است و همه مشکلات رفع شده است و هر کسی هم که در ارزیابی کارنامه عملکرد نظام جمهوری اسلامی مدعی این شود که هیچ مشکلی در نظام اسلامی وجود ندارد قطعا ارزیابی اش فاقد ارزش خواهد بود و حتی رهبران نظام اسلامی هم زمانی که در زمینه نقاط مثبت نظام صحبت می کنند منظورشان این نیست که نظام اسلامی هیچ نقطه ضعفی ندارد و این مساله را می توان از بسیاری از مواضع رهبران نظام که در آنها به اصل وجود اشکال و ضعف در نظام اسلامی اذعان شده است می توان دریافت . به عنوان مثال امام خمینی ره در این باره معتقد بودند:اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی اتضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند،لکن عرض می کنم که قوه مقننه و قضائیه و اجراییه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می کنند و ملت دهها میلیونی نیز طرفدار و مدد کار آنان هستند (صحیفه نور ،قم :تسنیم ،1378 ص39) مقام معظم رهبری نیز در این مورد فرمودند :ما تا تحقق جامعه ای کاملا اسلامی که سعادت دنیا و آخرت جامعه را تامین نماید فاصله داریم و ملت ایران هنوز در نیمه راه است و هنوز تحقق اهداف بزرگ و حقیقتش به نحوی که مورد علاقه او و منطبق بر اصول اسلامی باشد ،تلاش بیشتری می طلبد (منشور دولت اسلامی،باز خوانی مواضع و انتظارات مقام معظم رهبری از قوه مجریه ،قم :دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر ،1384 ص 25) و یا سایر مواضعی که به مناسبت های گوناگون مطرح شده است و در ضمن آنها اذعان به وجود پاره ای ضعف ها در نظام اسلامی شده است که به چند مورد اشاره می کنیم : « مسأله این نیست که جمهورى اسلامى آیا نقطه ضعف دارد یا ندارد – البته که دارد – مسأله این است که با وجود این نقطه ضعفها، کارى انجام گرفته است و حادثه‌اى اتّفاق افتاده است که این حادثه، بزرگترین حادثه در طول تاریخ چند قرن اخیر در دنیاى اسلام است؛ یعنى ایجاد حکومت اسلامى؛ حاکمیت احکام دین؛ حاکمیت ارزشهاى اسلام؛ بلند شدن پرچم قرآن و تشکیل جامعه بر اساس معارف اسلامى. این مهمّ است. البته – بلاشک – نقطه ضعف هم وجود دارد. این ضعفها و کوتاهیهاى ماست که خودش را بر این جامعه و بر نظام اسلامى تحمیل مى‌کند. باید بکوشیم ضعفهاى خود را کم کنیم و نظام اسلامى را تقویت و کامل نماییم. »(پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2958 )

«من با جزئیات مسائل کشور آشنایم و ضعفها و کاستى‌ها و ضعف مدیریت‌ها و ضعف تصمیم‌گیرى‌ها را مى‌شناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رویش‌زا وجود دارد که احساس مى‌کنم ما در بسیارى از موارد فقط یک «بسم‌اللَّه» و یک حرکت لازم داریم.»(همان ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3262 )

« نقاط ضعفى را که داریم – که یقیناً از نقاط ضعف خالى نیستیم؛ همه ملتها و همه کشورها هم نقاط ضعف دارند – چند برابر بزرگ مى‌کرده؛ روى آن تبلیغ مى‌کنند»(همان ، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3186 )

بنابر این هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی ، مدعی بی نقص بودن نظام نمی باشد بلکه آن چیزی که ما مدعی آن هستیم این است که این نظام ، نظامی دینی و مردمی است که در مسیر اهداف و آرمان های عظیمی قرار گرفته است و برای نیل به این اهداف و آرمان ها گام های مثبت فراوانی برداشته است و ملت نیز از این گام ها و اهداف حمایت می کنند و تلاش آن نیز این است که ضعف هایی را که دارد اصلاح نماید ، اما مساله اینجاست که در پاره ای موارد همچون بیان گزارشات به عموم ملت ، هرگز هیچ کسی در هیچ کجای دنیا بر نقاط ضعف ها تاکید نمی کند بلکه همواره گزارش های امیدوار کننده ارائه می شود و تا زمانی که در عین ارائه گزارشات امیدوار کننده ، اقداماتی برای بر طرف کردن نقاط ضعف موجود نیز انجام می شود چنین روندی هیچ ایرادی نداشته و نباید آن را به معنای نادیده گرفتن ضعف ها و یا بی اعتقادی به وجود ضعف ها و نقاط سیاه دانست و اساسا بسیاری از اقدامات نظام اسلامی ، به خودی خود گویا و مبین توجه به نقاط ضعف و آسیب های نظام و انقلاب اسلامی و اهتمام به رفع آنها می باشد مثل اینکه در زمینه مفاسد اقتصادی یکی از نقاط ضعف نظام موجود در نظام اسلامی وجود پاره ای بسترهای زمینه ساز مفاسد اقتصادی است که هر از چند گاه باعث مطرح شدن نام هایی با مفاسد کلان اقتصادی در جامعه می شود که این نقاط ضعف را همه مسئولان کشور می دانند و در عین حال اقداماتی برای مبارزه با این بسترها انجام می دهند . به عنوان مثال در زمینه همین موضوعی که طرح شد مقام معظم رهبری با طرح موضوعی که مشهور به اجرای قانون «از کجا آورده ای؟» بود در همان سالهای اولیه رهبری خود نخستین گام ها را در زمینه رفع این معضل بزرگ موجود در کشور برداشتند و در طی سالهای بعد نیز خواستار رسیدگی به موضوع مفاسد اقتصادی ولو نسبت به افرادی که خود را منتسب به ایشان بدانند شدند . ایشان در این زمینه بارها و بارها بر لزوم رسیدگی به مفاسد اقتصادی تاکید داشته و فرموده اند : « در برخورد با فساد باید در هر جا و هر مسند یکسان برخورد شود و هیچکس نمی تواند به بهانه انتساب به بنده خود را از حساب کشی معاف بدارد کسانی که با فساد مبارزه می کنند باید قاطعانه و بدون مجامله مبارزه کنند و در حق فاسد و مفسد مٌر قانون را اعمال کنند من به شخص یا پرونده یا موضوع خاصی نظر ندارم برای من اشخاص مطرح نیستند این کار باید به نحو صحیح و قاطع انجام بگیرد و دنبال شود.» ( دیدار با کارگزاران حج ، 3/11/80) اما در این میان مهمترین اقدام معظم له در مبارزه با مفاسد اقتصادی صدور فرمان هشت ماده ای بود که در آن مسئولان عالی رتبه نظام را موظف به مبارزه ای پیگیر ، جدی و خستگی ناپذیر با هر نوع مظاهر مفاسد اقتصادی نمودند

به لحاظ عملی نیز مبارزه با مفاسد اقتصادی و حتی زمینه های هر گونه فساد اقتصادی جزء دغدغه های جدی معظم له بوده است . ایشان از سویی خود به لحاظ اقتصادی چنان پاکدست می باشند که دشمنان نظام اسلامی که به دنبال بهانه گیری بوده و معمولا کاهی را کوه می سازند تا کنون نتوانسته اند حتی یک نقطه سیاه در زمینه اقتصادی از معظم له پیدا کنند و به قول عطاء الله مهاجرانی از عوامل فتنه سبز سال 88 « من که از آغاز انقلاب در مجلس بودم و در دولت بودم و آیت الله خامنه ای را می شناسم به عنوان منتقد ایشان اقرار می کنم که یک نقطه خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان نمی شود پیدا کرد.» (قطعه فیلم پخش شده در برنامه دیروز ، امروز ، فردا ، سخنرانی مهاجرانی در جمع ضد انقلاب و نیز سایت های خبری). از طرف دیگر ایشان همواره اطرافیان نزدیک خود را حتی از فعالیت های اقتصادی سالم نیز منع نموده اند تا مبادا زمینه های این فساد فراهم آید و یا حداقل بهانه به دست دشمنان نظام اسلامی بیافتد به گونه ای که ایشان مهمترین شرط پذیرش ازدواج با دختر خود را وارد نشدن داماد آینده شان در هر گونه فعالیت اقتصادی قرار داده بودند و فرزندان خود را هم از وارد شدن در فعالیتهای اقتصادی منع نموده اند. از جانب سوم نیز ایشان به موضوع فساد اقتصادی و ارتباطاتی که باندهای ثروت و قدرت با دفاتر ایشان برقرار می کنند (ارتباطاتی که متاسفانه باعث لغزش برخی مسئولان دیگر و افتادن آنان در دام سوء استفاده های اقتصادی این باندها و ایجاد فساد اقتصادی گردید)بسیار حساس بوده و در یکی از نمونه ها همین حساسیت ویژه باعث به دام افتادن جنجالی ترین مفسد اقتصادی دهه اخیر یعنی شهرام جزایری گردید که خود شهرام جزایری در جریان دادگاه به این مساله چنین اشاره نموده است : «خدمت آیت الله محمد گلپایگانی (مسوول دفتر رهبر) مبلغی را به دفتر مقام معظم رهبری دادم. من آقا را دوست دارم ولی ایشان ما را قابل ندانستند.

به من گفتند چرا به سیاسی ها کمک می ‌کنی؟ به دفتر رهبری کمک کن که صرف امور خیریه شود. اما دفتر ایشان چک من را پس فرستادند و دو هفته بعد من دستگیر شدم.»(خبرگزاری ایسنا )

این در حالی است که با مطالعه تاریخ پهلوی در می یابیم که نه تنها این حکومت گامی در مسیر مبارزه با مفاسد اقتصادی بر نمی داشت بلکه خود این حکومت و حاکمان آن ، بزرگترین منشا هر گونه فسادی از جمله مفاسد اقتصادی درجامعه ایران آن روزگاران بودند که پس از چپاول و غارت میلیاردها تومان از ثروت این ملت سرانجام به دامن اربابان خود پناهنده شدند .

نتیجه اینکه تحلیل گری که معتقد باشد هیچ نقطه ضعفی در نظام اسلامی وجود ندارد و ما شاهد ایده آل ترین جامعه هستیم قطعا تحلیل گر دقیقی نمی باشد و حتی رهبران نظام اسلامی نیز اعتقادی به تحلیل اینچنینی ندارند ، اما مساله اینجاست که برجسته کردن نقاط ضعف هیچ لطفی ندارد و مهم این است که مسئولان نظام ضمن اذعان به وجود چنین مشکلاتی در جهت ریشه کن کردن آنها گام نهاده اند و در این میان ممکن است ضعف ها و کمبودهایی هم وجود داشته باشد که علل این ضعف ها و کمبودها نیز خود جای بحث فراوان دارد و کارنامه عملکرد نظام اسلامی نیز باید با توجه به علل این ضعف ها و کمبودها و نقش نیروهای مختلف در این ضعف ها و کمبودها مورد ارزیابی قرار گیرد .

3 – اطلاع رسانی رسانه های داخلی و نیز برخی تحلیلگران مسائل غرب نسبت به اوضاع غرب از جمله رسالت های رسانه ها در انعکاس اخبار بین المللی می باشد و مساله ای است که کاملا طبیعی و در راستای برنامه های ذاتی آن می باشد کما اینکه در مورد سایر اتفاقاتی که در این کشورها رخ می دهد به تناسب اهمیتی که دارند اقدام به اطلاع رسانی می نمایند . البته به نظر می رسد منشا شبهه شما این باشد که شما تصور نموده اید انعکاس اخبار اقتصاد وخیم غرب ، به معنای نادیده گرفتن مشکلات اقتصادی داخلی خودمان می باشد و به همین دلیل نسبت به این موضوع واکنش نشان داده اید و حال آنکه اساسا میان این دو موضوع ارتباطی وجود نداشته و بروز مشکلات در جوامع غربی و انعکاس آن از طریق رسانه ملی کشور ما هرگز نباید بهانه ای برای عدم رسیدگی به مشکلات اقتصادی داخل کشور ما باشد و این مساله ای است که همگان آن را باور دارند و به همین دلیل هرگز در هیچ یک از تحلیل هایی که پس از انعکاس اخبار اقتصادی غرب صورت می گیرد شنیده نشده است که کسی بگوید با توجه به اوضاع وخیم اقتصادی غرب ، هیچ کس نباید انتظار رفع مشکلات اقتصادی داخلی را داشته باشد . به همین دلیل این دو موضوع را نباید به هم ارتباط داد . نکته دیگر این است که رسانه های داخلی ما در انعکاس اخبار مربوط به اقتصاد غرب ، معمولا سعی می کنند تا واقعیات این کشورها را به تصویر بکشند و اگر این انعکاس اخبار با روایت های مشهوری که با هدایت رسانه های وابسته به امپراتوری رسانه ای غرب مغایرت دارد به معنای غیر واقعی بودن این اخبار و تحلیل ها نمی باشد . ضمن اینکه ممکن است در خلال برخی اخبار و تحلیل ها ، اشتباهات و خطاهایی هم رخ دهد که هیچ کس منکر اصل آن نیز نمی باشد . اما هرگز نباید به دلیل احتمال بروز خطا و اشتباه در انعکاس گزارشات ، از رسالت خود در این زمینه دست برداشت و خبری منتشر نشود که اگر به این بهانه این اتفاق می افتاد در آن صورت نباید هیچ خبری حتی اخبار داخلی نیز پوشش داده نمی شد . نکته دیگر این است که انعکاس اخبار و تحلیل ها نسبت به واقعیات غرب بر اساس شواهد موجود از جمله گزارشات کسانی می باشد که در آن جا تحت عنوان خبرنگار ، محقق ، سفیر ، رایزن فرهنگی ، مستند ساز ، شهروند و یا هر عنوان دیگری زندگی کرده اند صورت می پذیرد و به همین دلیل عمده این گزارشات کاملا مستند و قابل دفاع می باشد . در هر صورت اولا اقدامی که رسانه های مستقل در انعکاس اخبار و واقعیات غرب انجام می دهد دقیقا در راستای رسالت و وظیفه ذاتی آنهاست و اگر چنین کاری را انجام ندهند باید مورد مواخذه قرار گیرند و ثانیا میان انعکاس اخبار اقتصاد وخیم غرب و حل نشدن مشکلات اقتصادی کشورمان هیچ رابطه ای وجود ندارد و این قبیل اخبار بهانه ای برای کنار کشیدن از حل مشکلات اقتصادی داخلی نمی باشد و هیچ کسی هم به خاطر وجود بحران در اقتصاد غرب ، در رسیدگی به مشکلات اقتصادی داخلی خودمان ، تعلل نمی کند و اگر تعلل و یا خطایی هم در این ناحیه وجود داشته باشد ، این تعلل ها هر عاملی داشته باشد ، به انعکاس اخبار اقتصادی غرب ربطی ندارد تا اینکه به خاطر بی توجهی به مشکلات مردم به خاطر انعکاس اخبار غرب ، معترض شویم .

یک مقاله:

کارنامه رضاشاه پهلوی

تاریخ ایران پر از نام پادشاهان و مردانیه که اسموشون یا به دلیل خوبیشون تو تاریخ مونده یا به خاطر بدی و بی لیاقتیشون. اصلا مثل اینکه ما ایرانی ها عادت داریم وقتی می خوایم از یکی خوبی بگیم اونو تا آسمون هفتم بالا میبریم، وقتی هم که می خوایم بدی کسی رو بگیم میفرستیمش آخرین طبقه جهنم! متاسفانه این طور نگاه کردن به وقایع و اشخاص در تاریخ ایران، یکی از آسیب های جدیه که تاریخ، به خصوص تاریخ معاصر ما رو تهدید می کنه. یکی از این پادشاهان رضاشاه پهلوی است. حتما شمام تاحالا کلی قضاوت های گوناگون و احتمالا متناقض دربارش شنیدید،نه؟ ما سعی می کنیم به صورت بی طرفانه کارنامه رضاشاه را با هم مرور می کنیم. ما هم به کارهای خوبش اشاره می کنیم و هم به اقدامات بدش:

ما سعی می کنیم به صورت بی طرفانه کارنامه رضاشاه را با هم مرور می کنیم. ما هم به کارهای خوبش اشاره می کنیم و هم به اقدامات بدش.

اسم رضاخان میرپنج بعد از این که در راس یک قشون 2500 نفری در سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شد و به راحتی پایتختو اشغال کرد سرزبون ها افتاد، اگرچه قبل از اون هم رضاخان آدم گمنامی نبود، خیلی از شورش های اون دوره به دست او سرکوب شده بود و در اون موقع فرمانده نیروهای نظامی تهران بود. بلافاصله بعد از کودتا و نخست وزیری سید ضیا، رضاخان مقام سردار سپهی گرفت و اندکی بعد وزارت جنگ را از آن خود کرد. حدود دوسال و نیم با وجود جابجایی هایی که در هیئت حاکمه ایران انجام شد او همچنان این مقام را حفظ کرد و با استفاده از نفوذی که داشت تقریبا به مرد همه کاره ایران تبدیل شد، او در سال 1302 نخست وزیر ایران شد و دو سال بعد در 21 آذر 1304 با تصویب مجلس موسسان به مقام پادشاهی ایران رسید. از همون زمان سردار سپهی تا شهریور 1320 که از سلطنت کناره گیری کرد، اقدامات زیادی انجام داد که بررسی همین اقدامات می تونه بهترین روش برای قضاوت درباره کارنامه رضا شاه باشه.

ارتش ملی: اولین اقدامش که در زمان وزارت جنگ انجام داد تشکیل ارتش ملی ایرانه. تا قبل از این تاریخ ما یه ارتش درست حسابی و منسجم نداشتیم ، پنج بخش نظامی داشتیم که هر کدوم کار خودشون می کردن و کاری به کار بقیه نداشت، رضا خان این پنج گروه رو سرو سامان داد و بعضی رو با بعضی ادغام کرد و در نهایت یه ارتش متمرکز ملی تحت فرماندهی واحد تشکیل داد. خب مسلمه که این کارش کار بدی نبود؛ هر چند ارتشش نتوانست در برابر قوای خارجی مقاومت کنه! از طرفی سربازی اجباری که تا امروزم باقی مونده- البته با تغیراتی درشکل و بعضا محتوا – از یادگارهای رضاشاهه که قضاوت درباره خوب و بدش به عهده اونایی که سربازی میرن ما که معافیم!!

لغو قرارداد دارسی که پیمانی برای تاراج نفت ایران توسط انگلستان بود هم به دست رضاشاه انجام شد، اونم نه به صورت محترمانه و دیپلماتیک و پشت میز مذاکره، بلکه با همون قلدری که از رضاشاه شنیدید: در شب 16 آذر 1311 پس از اینکه رضاخان از کاهش حق السهم ایران بابت عایدات نفت ایران اطلاع پیدا در جلسه هیئت وزریران، سند قرارداد دارسی رو به آتش پرتاب کرد و به صورت یک طرفه این عهدنامه را ملغی اعلام کرد. هرچند مدتی بعد با فشار دولت انگلستان مجبور به امضای قرارداد دیگری برای واگذاری امتیاز نفت ایران شد که بازم قراردادی استعماری بود اما به هر حال این قرارداد شرایط بهتری نسبت به دارسی داشت.

فرهنگستان زبان فارسی: هیچ میدونستید که فرهنگستان زبان فارسی که همین اخیرا واژه پیامک رو به عنوان معادل فارسی کلمه بیگانه اس.ام.اس تصویب کرد و الحمدالله به سرعت در بین مردم فرهیخته ایران جا افتاد، هم از موسساتیه که به دستور رضا شاه تاسیس و ماموریت یافت که درجهت اعتلای زبان فارسی و زدودن واژه های بیگانه از این زبان شیرین و شیوا اقدام کند؟ بیمارستان، شهرداری، دادگستری، نخست وزیری و… در راستای پاسداشت زبان فارسی در مقابل معادل های عربی یا احیانا انگلیسی توسط همین فرهنگستان وضع شد.

تقویم شمسی که ما امروز از اون استفاده میکنیم هم به دستور رضاشاه به عنوان تقویم رسمی ایران معمول شد. تا قبل از این، تقویم قمری، تقویم رسمی ایران بود. در ضمن در زمان رضا شاه به مجامع بین المللی اعلام شد که به جای واژه “پرشیا” که کشور ایران به این نام در سطح بین المللی شناخته می شد، از نام اصلی این کشور یعنی ایران استفاده شود.

خب تا حالا که چیز بدی از رضاخان ندیدیم! همه کارایی که تا حالا انجام داده به نفع ایران بوده است. اما…

اما کار به اینجا ختم نشد وقتی یه کم بیشتر کتابهای تاریخی رو بخونی می بینی که در ورای این حس ناسیونالیستی و میهن پرستی که در رضاخان وجود داشت و البته شکل افراطی هم به خود گرفته بود یه چیزایی هست که….

تخته قاپو : یکی از سیاست های مهمی که رضاشاه به شدت در جهت عملی کردن اون تلاش کرد سیاست تخته قاپو یا یکجا نشین کردن عشایر بود، سیاستی که زیان های غیر قابل جبرانی به دنبال داشت. در واقع رضاشاه این کارو کرد که قدرت بالقوه عشایر ایرانی رو که همواره خطر جدی برای دولت به شمار می آمدند کم کنه.

با این کار که البته به راحتی هم انجام نشد و مقاومت های زیادی را به همراه داشت، عشایر نه در منطقه کوچ خود بلکه در مکانی بسیار دورتر و نامأنوس تر از محل زندگی اسکان داده شدند. به عبارتی وارد زندگی شهرنشینی شدند. به این ترتیب هم جمعیت شهرها افزایش یافت و بتبع آن مشکلات خاص شهرنشینی به وجود آمد و هم این یکجانشین شدن عشایر از نظر اقتصادی و تولید محصولات دامی و لبنی که بخش عمده آن توسط عشایر تولید میشد، خسارات فراوانی به دنبال داشت.

دین ستیزی: تاکید شدید رضاشاه بر هویت ملی ایرانی منهای، اصالت اسلامی آن بود که برای مردم مسلمان ایران قابل تحمل نبود. اقدامات رضاخان هر روز در جهت زدودن رنگ و بوی اسلام از فرهنگ و هویت ایرانی پیش می رفت. با دستور رضا شاه در برگزاری مراسم مذهبی محدودیت هایی اعمال می شد: عزاداری می باید در مساجد معین، با سخنرانی وعاظی که دربار معلوم می کند و حداکثر در 2 ساعت برگزار شود!!

کشف حجاب: متحدالشکل کردن لباس مردم، استفاده از کلاه فرنگی و در مرحله آخر کشف حجاب از جمله اقداماتی بود که دیگ تحمل مردم فهیم ایران را به جوش آورد و تاب تحمل شان را ربود و منجر به اعتراضات شدید آنان علیه سیاست های غیر مذهبی رضاشاه شد و به صورت جدی خود را در قیام خونین مسجدگوهر شاد مشهد نشان داد.

سرکوب قیام مردم در گوهر شاد لکه سیاه غیر قابل توجیهی که هیچ گاه از صفحات تاریخ ایران پاک نخواهد شد. مردم مشهد در ادامه اعتراضات مردم دیگر شهرهای ایران برای ابراز نارضایتی خود از این برنامه که در واقع توهین به یکی از اصیل ترین اعتقادات و باورهای مردم مسلمان ایران بود، به دعوت روحانیون و بزرگان مشهد در مسجد گوهر شاد جمع شدند که سربازان رضا شاه با بی شرمی تمام به محاصره مردم پرداخته و پس از آنکه مردم حاضر به گذشتن از خواسته های به حق خود نشدند، به دستور رضاخان، سربازان به سوی مردمی که در خانه خدا در پناه امام رضا (ع) جمع شده بودند، آتش گشودند و در حالی که درهای مسجد به روی مردم بسته شده بود و امکان خارج شدن از مسجد را نداشتند به خاک و خون کشیده شدند. اعتراض مردم مشهد به مسأله کشف حجاب با شدت تمام سرکوب گردید و صدها نفر در مسجد گوهرشاد به خاک وخون کشیده شدند و به این ترتیب سیاست ضد مذهبی رضاشاه بیش از پیش خود را نشان داد و بر تنفر مردم نسبت به نظام و این برنامه افزود.

مدرنیزاسیون غربی: رضاشاه پادشاه وطن پرستی بود که برای وحدت و انسجام ایران کوشش های فراوان کرد. پس از دوقرن سلطنت سلاطین بی لیاقت و وابسته قاجار که حاصل فرمانروایشان بر ایران چیزی جز خواری و زبونی ایران عزیز نبود، پس از آن که بخش وسیعی از خاک این سرزمین به اشغال نیروهای بیگانه درآمد و با نهایت تاسف با بی لیاقتی حکمرانان قاجار از ایران جدا شد، پس از آنکه عهدنامه های ننگین منعقد شده در این دوره لبخند پیروزی را بر لبان استعمارگران روس و انگلیس و آه حسرت را بر نهاد هر ایرانی غیرتمند، نقش کرد، موفق شد ایران ویران و در شرف از هم پاشیدگی را وحدتی دوباره ببخشد؛ حتی کوشش فراوانی کرد که موجبات رشد و شکوفایی ایران را فراهم کرده و ایرانی مدرن را که نمایانگر عظمت و شکوه این سرزمین در سالیان دور و دراز این کهن بوم و بر بود ، به جهانیان معرفی کند. اما خبط و اشتباه بزرگ رضا شاه این بود که در این راه از استعدادهای سرشار فرزندان این سرزمین گوهر خیز غافل شد و دوباره همچون فرمانروایان سابق و البته این بار به شکلی جدید دست به دامان بیگانگان شد. مدرنیزاسیون به شیوه غربی و مغایر با اعتقادات و باورهای دینی و حتی ملی، نسخه ای بود که رضاخان برای مردم ایران پیچیید. طبیعی بود که مردم این سرزمین با آن پیشینه درخشان تاریخی و معرفت گران مایه اسلامی به آسانی زیر بار این تغییرات نروند.

دیکتاتوری: اینم بگم که نکات منفی عملکرد رضاشاه فقط به نادیده گرفتن هویت دینی مردم ایران نبود، رضاخان هم مانند بقیه پادشاهان و به اقتضای روحیه شاهنشاهی آدم بسیار مستبد و خودکامه ای بود و در این باره قصه های زیادی نقل شده که خودتون برید بخونید، فقط اینو بدونید که هروقت هرچی می خواسته باید براش آماده می شد و هرکاری میگفته باید انجام میشده.

زمین خواری: رضا شاه مانند شاهان بی لیاقت قاجار حرمسرای عریض و طویل نداشت و یا مانند آنها یا بسیاری دیگر از فرمانروایان ایران به دنبال خوش گذرانی و تن پروری نبوده ولی شهوت و عطش عجیبی نسبت به ملک و زمین داشت، به گونه ای که همواره به دنبال اضافه کردن سیاهه ملک و زمین هایش بود. طبق آمارهای دولت پهلوی، حدود 10 در صد از کل زمین های ایران را به نام خود داشت! حتی گاهی می دیدی که کل یک روستا به نام رضاشاه بود! جالبه بدونید که بیشتر این زمین ها از مردم بینوا به زور گرفته می شد، و وای به حال کسی که در مقابل خواست رضاشاه برای واگذار کردن زمینش به شاه پهلوی مقاومت میکرده. فکر کنم حالا می تونید قضاوت درستی از کارنامه رضاشاه داشته باشید.

زهرا محمدی، تبیان

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد