۱۳۹۸/۰۷/۰۱
–
۶۶۶ بازدید
با عرض سلام و خسته نباشید. در بین مطالبتان دیدم که فرموده بودید کار و فعالیت اجتماعی مانع از سیر و سلوک و رسیدن به کمال نیست. برای خانوم ها هم صدق میکنه این مطلب؟ و اگر کسی موقعیت شغلی که برایش پیش اومده و حقوق حاصل از ان را ازمایش و امتحان از طرف خدا بداند و نیت خود را برای کار کردن در ان محیط تقویت نفس خود و خودسازی خود بداند و پیشنهاد کار را قبول کند ایا این میتواند در روند پیشرفت سیر و سلوک موثر باشد؟یا باید کلا صورت مسیله را پاک کند و کار نکند؟
دوست گرامی؛ شغل و جنسیت مانعی برای سلوک و عرفان نیست؛ خداوند متعال همه مردم را بر فطرت توحید آفریده و به همه انسان ها اسماء الهی را تعلیم نموده است. «و علم ادم الاسماء کلها» ، پس در عمق ذات و سویدای درون همه انسانها علم به اسما و صفات و ذات الهی به ودیعه نهاده شد. هر چند در این جهت سرمایه و ظرفیت همه انسان ها یکسان نمی باشد و میزان برخورداری از اسمای الهی در افراد مختلف و ظرفیت و استعداد آنها متفاوت است و این مربوط به حکمت الهی و علم اوست که ما از آن بی خبریم . انسان مراحلی را طی کرده و منازلی را پیموده تا از عالم نور و عقل و تجربه به ظلمتکده دنیا رسیده و بساط زندگی و عیش را در این دنیا که به تعبیر روایات تاریکترین و پست ترین عوالم است گسترده است. بر اثر دل بستگی ها و وابستگی ها و تعلق بیش از حد نیاز به دنیا و امور مادی فطرت پاک الهی او که آینه دار صفات الهی و یادگاری از عالم نور و پاکی و تجرد اوست تاریک و مکدر گشته و غبار غفلت و گناه و معصیت روی آن را پوشیده است.
هدف از سر و سلوک کنار زدن پرده های ضخیم غفلت و دلبستگی ها و تعلقات مادی از چهره زیبا و روشن فطرت محجوب شده است تا دوباره انسان روشنایی و پاکی و تجرد اولیه خود را باز یابد و پا به عالم نورانیت و صفا و معنویت بگذارد. در انبیا و اولیایی بزرگ الهی فطرت پاک خدا داد دست نخورده و صاف و بی غبار باقی مانده و به همین دلیل فطرتشان دایما در حال تلالو و نورافشانی است و این همان معنای عصمت است که از ویژگی پیامبران و امامان پاک است و با همان فطرت نورانی و درخشان از حقایق عالم ملکوت و اسرار الهی آگاهی دارند و بر عالم طبیعت و سایر عوالم تسلط واشراف دارند . سایر مردم هر کدام کم و بیش آینه فطرت را تیره و تار ساخته اند و باید با پیروی و تبعیت از دستورات الهی و تعالیم انبیا و اولیا ، زنگار از چهره فطرتشان بزدانید و به میزان مجاهدت و ریاضت و بندگی و دنباله روی از تعالیم الهی و عمل به احکام شرع به فطرت اولیه خود برگردند. در واقع انبیا و اولیا هدفی جز برگردندان انسان به فطرت پاک خود ندارند و به یک معنا آنان چیز نو و جدیدی برای انسان ها نیاورده اند بلکه راه پاکسازی وغبار روبی و زنگار زدایی از جمال فطرت را به بشر آموخته اند و وقتی بشر به منزل اول و فطرت توحید بازگشت خود به خود حقایق را می یابد و با عوالم ملکوت و اسما و صفات و ذات حق انس و الفت پیدا می کند و از این نظر نیازی به تعلیم و آموزش ندارد.
امیرمؤمنان(ع) در اولین خطبه نهج البلاغه در این مورد می فرماید: «فبعث منهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدرهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائق العقول ؛ پس پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد تا از آنها بخواهد میثاق و پیمان فطرت خود را ادا کند و نعمت های فراموش شده را به یاد آنان اورند و با ابلاغ پیام و احکام الهی جهت را بر آنان تمام کنند و گنجینه های پنهان و مدفون عقل را برای آنان آشکار کند».
با این مقدمه در پاسخ به پرسش شما می گویم : اگر عده ای قادر به سیر و سلوک نبوده و از پیمودن راه دشوار و پر پیچ و خم بندگی و قرب الهی ناتوانند به این دلیل است که آن اراده و همتی را که لازمه سیر و سلوک و مبارزه با هوا و هوس و خواهش های ناروا و دوری از غفلت از یاد خدا و بریدن از علایق نفسانی و قطع رشته تعلقات دنیوی و مادی است در آنها وجود ندارد و گر نه سرمایه این راه و لوازم طی این سفر در همه انسانها به ودیعت گذارده شده است. بهترین دلیل بر وجود این سرمایه در همه انسانها و امکان این سفر روحانی برای همه،: دعوت همگانی و عامی است که خداوند متعال و شرع مقدس نسبت به همه انسانها دارند و همگی را به پیمودن راه قرب و رسیدن به جوار حق دعوت کرده اند. دعای «اهدنا الصراط المستقیم» که همه اهل ایمان چند بار در نمازشان می خوانند و هدیه ای از جانب حق تعالی است و از ما خواسته که در نماز چنین بخوانیم و این گونه دعا کنیم، بیانگر وجود زمینه رشد و تعالی و قرب در همه انسان ها است . خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحینه حیاه طبیه ؛ هر زن و مرد با ایمانی که عمل صالح انجام دهد ، به او حیات پاک و طیب می بخشیم و مراد از حیات طیبه همان حیات روحی و معنوی است که هیچ کس از آن محروم نشده و با دو شرط ایمان و عمل صالح می توان بدان راه یافت».
دوست عزیز! انسان دو نوع سلوک باید انجام دهد سلوک عقلانی و عرفانی. عمل به دستورات شرع مقدس و اهمیت دادن به اموری مانند نماز و خصوصا نماز اول وقت در کنار عمل به واجبات و ترک محرمات راهگشای انسان در قرب به حق تعالی است . بزرگان اهل معرفتی مانند مرحوم آیه الله بهجت در پاسخ به پرسشی در مورد نیاز به استاد فرموده که اگر به انچه می دانید عمل کنید خود این کار استاد و راهنمای شما برای نیل به درجات بالاتر است . ایشان می فرماید :از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، عمل نکردن است! تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن! همه می پرسند چه کار کنیم؟من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟و پاسخ اینست: گناه نکنید.«ترک معصیت در اعتقاد و در عمل». افراد غیر مسلمانان نیز اگر بر طبق فطرت پاک خود عمل کنند و اهل ظلم و طغیان و فساد و زشتی نباشند و آنچه را که عقل انها حکم به بدی و زشتی ات می کند ترک کنند و به صفات و فضائل انسانی مانند سخاوت و کرامت نفس و مهربانی و گذشت اراسته و از رزائل نفسامی مانند بخل و حسد و کینه و دروغ و مانند آن به دور باشند می توانند قرب به خداوند پیدا کنند و راه بر انها نیز بسته نیست . البته قرب به حق و نیل به آن دارای مراتب بیشماری است و نباید توقع داشت سلوک همه انسان ها منجر به یک درجه از قرب الهی گردد .سلوک عقلانی مربوط به عقل و محاسبات عقلانی و استدلال و قرب واجبات است و سلوک عرفانی مربوط به حوزه عبادت و بندگی عاشقانه و ریاضت شرعی و انجام نوافل و قرب مستحبات می باشد. مستحب از حب است و کارهای مستحب را سالک و مومن از روی محبت خداوند انجام می دهد و به خداوند نزدیک می گردد. البته در کتاب های عرفانی مانند اوصاف الاشراف منازل و مقاماتی را شمارش کرده اند اما عمده مطلب همان نماز نافله و روزه مستحب و حج و زیارت و تلاوت و ذکر است که همراه با راه رفته ای انتخاب و عملی می شود. گردنه راه خدا سلوک عقلانی است و توصیه ما کوشش در قرب فرایض است. بایدتوجه داشته باشید که سیرو سلوک دارای خطرات و موانع خاص خود می باشد وانچه برای شما مناسب است عمل به واجبات وترک محرمات میباشد.
ودرپایان اشاره ای میکنیم به موانع سلوک:
*سیر و سلوک داراى چند مانع است:
1- سالک در هیچ لحظه اى از لحظات حرکت خود نباید احساس وصول یا امتیاز برترى کند، اگر چنین آفتى گریبان (( سالک )) را بگیرد، نه تنها از حرکت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلکه نفس کمال جوى او به قهقرا خواهد رفت
2- اشتقالات و علایق دنیوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جویى ، شهرت طلبى و محبوبیت خواهى میان مردم ، از امور تباه کننده (( سیر و سلوک اند. )) البته اگر ثروت در مقام وسیله اى جهت تنظیم حیات خود و دیگران باشد، نه تنها مانع راه کمال نخواهد بود، بلکه به خاطر مشقت هایى که سالک در این مسیر تحمل مى کند عبادت تلقى خواهد شد.
3- اشباع خودخواهى ؛ به هر شکل و با هر وسیله ، مانع نیرومندى براى سیر و سلوک است ، ادعاى تزکیه نیز سد راه کمال است ، برخى ادعاى تزکیه را به عنوان بیان واقعیت ، ناشى از خودخواهى نمى دانند، اما عرفاى بزرگ این مطلب را نمى پذیرند، زیرا همه عظمت ها و امتیازات سالک ، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود، نوعى شرک محسوب مى شود.
4- شکوفایى ها و روشنایى هاى خیره کننده که در حالات عرفانى براى سالک حاصل مى شود از دیگر موانع سیر و سلوک است ، برخى از اهل سلوک با بروز این حالات لذت بار، خود را گم مى کنند و این حالات را آخرین منزلگاه کمال تلقى مى کنند، در حالى که این حالات فقط براى تشویق و تحریک سالک جهت ادامه راه است .
5- به فعلیت رسیدن قدرت هاى شگفت انگیز، نظیر اطلاع از دلها، امور مخفى اخبار گذشته و آینده ، تصرف در امور مادى و نفوس ، گاه سلوک را از کمال باز مى دارد سالک باید بداند که هدف وى وصول به حق است نه تحقق کرامات ، وصول به لقاى الهى ، برتر و عظمت تر از کشف کرامات است .
6- حالت آرامش و آزادى مطلق و با اشراف برنامه عالم هستى از عظمت هاى شگفت انگیز روح است که اگر سالک آن را از خود بداند، ممکن است از عظمت روح غفلت کرده ، ادعاى اناالحق کند.
7- احساس شکوفایى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلى صفات حق تعالى بودن سالک است . سالک باید مراقب باشد که این احساس سد راه کمال او نشود. علامه جعفری(ره) برگرفته از کتاب گنجینه عرفان
پرسشگر محترم! به طور کلی هر شغلی که مشروع باشد و درآمد حلال از آن به دست آید، نزد خداوند محبوب است چرا که خداوند متعال و اولیای او همواره مردم را به کار و تولید و استفاده از دسترنج و تلاش خویش دعوت کرده و آنها را ترغیب کرده اند که در جهت رفع نیازهای خود و خانواده و جامعه بکوشند. بر این اساس هر شغل مشروعی که به قصد امتثال فرمان الهی در جهت تامین معاش عیال و خانواده انجام گیرد، محبوب خداست و هر چه که محبوب خدا باشد در سلوک به سمت او نیز مقرِّب می باشد. لذا به طور کلی اگر بخواهیم نظر کنیم، آنچه در یک شغل مهم است و همان نیز انسان را از جهت معنوی به کمال می رساند، مشروع بودن و کسب درآمد حلال از آن شغل و انجام آن به قصد جلب رضای الهی می باشد. در این صورت همه مشاغل اینچنینی به پیشرفت سلوکی انسان منجر می شود.
اما در میان این مشاغل، برخی مورد تاکید بیشتر اسلام می باشد، بنابراین اهتمام به آنها نیز نزد خداوند محبوبتر است. مانند:
-تعلیم و تربیت بندگان خدا (معلمی)
-یادگیری و ترویج دین الهی
– شغلهایی که موجب تامین امنیت جانی و مالی و آبرویی مردم می شود (مانند پلیس، آتش نشانی، پرستاری و …)
-کشاورزی و زراعت و دامپروی (که شغل اغلب انبیاء و اولیاء بوده و در روایات زیادی بر آن تاکید شده است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: الزارعون کنوز الله فی أرضه و ما فی الأعمال شی ء أحب إلى الله من الزراعة و ما بعث الله نبیا إلا زراعا إلا إدریس ع فإنه کان خیاطا؛ کشاورزان گنجهای خدا در زمین هستند و در میان کارها هیچ کاری نزد خدا محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت مگر آنکه کشاورز بود، به جز ادریس (ع) که خیاط بود. (وسائل الشیعة/ 17/42؛ منتخب میزان الحکمه/247/2694))
– هر شغلی که اساس جامعه اسلامی متوقّف بر آن است و بدون آن نیاز جامعه برطرف نمی گردد.
-مشاغلی که منافع آن به عموم مردم می رسد و نیازهای بیشتری را برطرف می کند.
برای آشنایی بیشتر با سیر تاریخی سلوک و عرفان زنان مقاله زیر را مطالعه بفرمایید:
*زنان و سیر و سلوک عرفانی؛ نویسندگان: مهری زینی ، یداله جلالی پندری/ پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)/شماره 2، تابستان 1388، صفحه 21-50
هدف از سر و سلوک کنار زدن پرده های ضخیم غفلت و دلبستگی ها و تعلقات مادی از چهره زیبا و روشن فطرت محجوب شده است تا دوباره انسان روشنایی و پاکی و تجرد اولیه خود را باز یابد و پا به عالم نورانیت و صفا و معنویت بگذارد. در انبیا و اولیایی بزرگ الهی فطرت پاک خدا داد دست نخورده و صاف و بی غبار باقی مانده و به همین دلیل فطرتشان دایما در حال تلالو و نورافشانی است و این همان معنای عصمت است که از ویژگی پیامبران و امامان پاک است و با همان فطرت نورانی و درخشان از حقایق عالم ملکوت و اسرار الهی آگاهی دارند و بر عالم طبیعت و سایر عوالم تسلط واشراف دارند . سایر مردم هر کدام کم و بیش آینه فطرت را تیره و تار ساخته اند و باید با پیروی و تبعیت از دستورات الهی و تعالیم انبیا و اولیا ، زنگار از چهره فطرتشان بزدانید و به میزان مجاهدت و ریاضت و بندگی و دنباله روی از تعالیم الهی و عمل به احکام شرع به فطرت اولیه خود برگردند. در واقع انبیا و اولیا هدفی جز برگردندان انسان به فطرت پاک خود ندارند و به یک معنا آنان چیز نو و جدیدی برای انسان ها نیاورده اند بلکه راه پاکسازی وغبار روبی و زنگار زدایی از جمال فطرت را به بشر آموخته اند و وقتی بشر به منزل اول و فطرت توحید بازگشت خود به خود حقایق را می یابد و با عوالم ملکوت و اسما و صفات و ذات حق انس و الفت پیدا می کند و از این نظر نیازی به تعلیم و آموزش ندارد.
امیرمؤمنان(ع) در اولین خطبه نهج البلاغه در این مورد می فرماید: «فبعث منهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدرهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائق العقول ؛ پس پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد تا از آنها بخواهد میثاق و پیمان فطرت خود را ادا کند و نعمت های فراموش شده را به یاد آنان اورند و با ابلاغ پیام و احکام الهی جهت را بر آنان تمام کنند و گنجینه های پنهان و مدفون عقل را برای آنان آشکار کند».
با این مقدمه در پاسخ به پرسش شما می گویم : اگر عده ای قادر به سیر و سلوک نبوده و از پیمودن راه دشوار و پر پیچ و خم بندگی و قرب الهی ناتوانند به این دلیل است که آن اراده و همتی را که لازمه سیر و سلوک و مبارزه با هوا و هوس و خواهش های ناروا و دوری از غفلت از یاد خدا و بریدن از علایق نفسانی و قطع رشته تعلقات دنیوی و مادی است در آنها وجود ندارد و گر نه سرمایه این راه و لوازم طی این سفر در همه انسانها به ودیعت گذارده شده است. بهترین دلیل بر وجود این سرمایه در همه انسانها و امکان این سفر روحانی برای همه،: دعوت همگانی و عامی است که خداوند متعال و شرع مقدس نسبت به همه انسانها دارند و همگی را به پیمودن راه قرب و رسیدن به جوار حق دعوت کرده اند. دعای «اهدنا الصراط المستقیم» که همه اهل ایمان چند بار در نمازشان می خوانند و هدیه ای از جانب حق تعالی است و از ما خواسته که در نماز چنین بخوانیم و این گونه دعا کنیم، بیانگر وجود زمینه رشد و تعالی و قرب در همه انسان ها است . خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحینه حیاه طبیه ؛ هر زن و مرد با ایمانی که عمل صالح انجام دهد ، به او حیات پاک و طیب می بخشیم و مراد از حیات طیبه همان حیات روحی و معنوی است که هیچ کس از آن محروم نشده و با دو شرط ایمان و عمل صالح می توان بدان راه یافت».
دوست عزیز! انسان دو نوع سلوک باید انجام دهد سلوک عقلانی و عرفانی. عمل به دستورات شرع مقدس و اهمیت دادن به اموری مانند نماز و خصوصا نماز اول وقت در کنار عمل به واجبات و ترک محرمات راهگشای انسان در قرب به حق تعالی است . بزرگان اهل معرفتی مانند مرحوم آیه الله بهجت در پاسخ به پرسشی در مورد نیاز به استاد فرموده که اگر به انچه می دانید عمل کنید خود این کار استاد و راهنمای شما برای نیل به درجات بالاتر است . ایشان می فرماید :از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، عمل نکردن است! تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن! همه می پرسند چه کار کنیم؟من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟و پاسخ اینست: گناه نکنید.«ترک معصیت در اعتقاد و در عمل». افراد غیر مسلمانان نیز اگر بر طبق فطرت پاک خود عمل کنند و اهل ظلم و طغیان و فساد و زشتی نباشند و آنچه را که عقل انها حکم به بدی و زشتی ات می کند ترک کنند و به صفات و فضائل انسانی مانند سخاوت و کرامت نفس و مهربانی و گذشت اراسته و از رزائل نفسامی مانند بخل و حسد و کینه و دروغ و مانند آن به دور باشند می توانند قرب به خداوند پیدا کنند و راه بر انها نیز بسته نیست . البته قرب به حق و نیل به آن دارای مراتب بیشماری است و نباید توقع داشت سلوک همه انسان ها منجر به یک درجه از قرب الهی گردد .سلوک عقلانی مربوط به عقل و محاسبات عقلانی و استدلال و قرب واجبات است و سلوک عرفانی مربوط به حوزه عبادت و بندگی عاشقانه و ریاضت شرعی و انجام نوافل و قرب مستحبات می باشد. مستحب از حب است و کارهای مستحب را سالک و مومن از روی محبت خداوند انجام می دهد و به خداوند نزدیک می گردد. البته در کتاب های عرفانی مانند اوصاف الاشراف منازل و مقاماتی را شمارش کرده اند اما عمده مطلب همان نماز نافله و روزه مستحب و حج و زیارت و تلاوت و ذکر است که همراه با راه رفته ای انتخاب و عملی می شود. گردنه راه خدا سلوک عقلانی است و توصیه ما کوشش در قرب فرایض است. بایدتوجه داشته باشید که سیرو سلوک دارای خطرات و موانع خاص خود می باشد وانچه برای شما مناسب است عمل به واجبات وترک محرمات میباشد.
ودرپایان اشاره ای میکنیم به موانع سلوک:
*سیر و سلوک داراى چند مانع است:
1- سالک در هیچ لحظه اى از لحظات حرکت خود نباید احساس وصول یا امتیاز برترى کند، اگر چنین آفتى گریبان (( سالک )) را بگیرد، نه تنها از حرکت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلکه نفس کمال جوى او به قهقرا خواهد رفت
2- اشتقالات و علایق دنیوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جویى ، شهرت طلبى و محبوبیت خواهى میان مردم ، از امور تباه کننده (( سیر و سلوک اند. )) البته اگر ثروت در مقام وسیله اى جهت تنظیم حیات خود و دیگران باشد، نه تنها مانع راه کمال نخواهد بود، بلکه به خاطر مشقت هایى که سالک در این مسیر تحمل مى کند عبادت تلقى خواهد شد.
3- اشباع خودخواهى ؛ به هر شکل و با هر وسیله ، مانع نیرومندى براى سیر و سلوک است ، ادعاى تزکیه نیز سد راه کمال است ، برخى ادعاى تزکیه را به عنوان بیان واقعیت ، ناشى از خودخواهى نمى دانند، اما عرفاى بزرگ این مطلب را نمى پذیرند، زیرا همه عظمت ها و امتیازات سالک ، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود، نوعى شرک محسوب مى شود.
4- شکوفایى ها و روشنایى هاى خیره کننده که در حالات عرفانى براى سالک حاصل مى شود از دیگر موانع سیر و سلوک است ، برخى از اهل سلوک با بروز این حالات لذت بار، خود را گم مى کنند و این حالات را آخرین منزلگاه کمال تلقى مى کنند، در حالى که این حالات فقط براى تشویق و تحریک سالک جهت ادامه راه است .
5- به فعلیت رسیدن قدرت هاى شگفت انگیز، نظیر اطلاع از دلها، امور مخفى اخبار گذشته و آینده ، تصرف در امور مادى و نفوس ، گاه سلوک را از کمال باز مى دارد سالک باید بداند که هدف وى وصول به حق است نه تحقق کرامات ، وصول به لقاى الهى ، برتر و عظمت تر از کشف کرامات است .
6- حالت آرامش و آزادى مطلق و با اشراف برنامه عالم هستى از عظمت هاى شگفت انگیز روح است که اگر سالک آن را از خود بداند، ممکن است از عظمت روح غفلت کرده ، ادعاى اناالحق کند.
7- احساس شکوفایى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلى صفات حق تعالى بودن سالک است . سالک باید مراقب باشد که این احساس سد راه کمال او نشود. علامه جعفری(ره) برگرفته از کتاب گنجینه عرفان
پرسشگر محترم! به طور کلی هر شغلی که مشروع باشد و درآمد حلال از آن به دست آید، نزد خداوند محبوب است چرا که خداوند متعال و اولیای او همواره مردم را به کار و تولید و استفاده از دسترنج و تلاش خویش دعوت کرده و آنها را ترغیب کرده اند که در جهت رفع نیازهای خود و خانواده و جامعه بکوشند. بر این اساس هر شغل مشروعی که به قصد امتثال فرمان الهی در جهت تامین معاش عیال و خانواده انجام گیرد، محبوب خداست و هر چه که محبوب خدا باشد در سلوک به سمت او نیز مقرِّب می باشد. لذا به طور کلی اگر بخواهیم نظر کنیم، آنچه در یک شغل مهم است و همان نیز انسان را از جهت معنوی به کمال می رساند، مشروع بودن و کسب درآمد حلال از آن شغل و انجام آن به قصد جلب رضای الهی می باشد. در این صورت همه مشاغل اینچنینی به پیشرفت سلوکی انسان منجر می شود.
اما در میان این مشاغل، برخی مورد تاکید بیشتر اسلام می باشد، بنابراین اهتمام به آنها نیز نزد خداوند محبوبتر است. مانند:
-تعلیم و تربیت بندگان خدا (معلمی)
-یادگیری و ترویج دین الهی
– شغلهایی که موجب تامین امنیت جانی و مالی و آبرویی مردم می شود (مانند پلیس، آتش نشانی، پرستاری و …)
-کشاورزی و زراعت و دامپروی (که شغل اغلب انبیاء و اولیاء بوده و در روایات زیادی بر آن تاکید شده است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: الزارعون کنوز الله فی أرضه و ما فی الأعمال شی ء أحب إلى الله من الزراعة و ما بعث الله نبیا إلا زراعا إلا إدریس ع فإنه کان خیاطا؛ کشاورزان گنجهای خدا در زمین هستند و در میان کارها هیچ کاری نزد خدا محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت مگر آنکه کشاورز بود، به جز ادریس (ع) که خیاط بود. (وسائل الشیعة/ 17/42؛ منتخب میزان الحکمه/247/2694))
– هر شغلی که اساس جامعه اسلامی متوقّف بر آن است و بدون آن نیاز جامعه برطرف نمی گردد.
-مشاغلی که منافع آن به عموم مردم می رسد و نیازهای بیشتری را برطرف می کند.
برای آشنایی بیشتر با سیر تاریخی سلوک و عرفان زنان مقاله زیر را مطالعه بفرمایید:
*زنان و سیر و سلوک عرفانی؛ نویسندگان: مهری زینی ، یداله جلالی پندری/ پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)/شماره 2، تابستان 1388، صفحه 21-50