روز چهارشنبه ۱۵ جمادی الثانی[۱۳۰۲] که ۱۳ تحويل است: صبح سوار کالسکه شده راندِِيم برای دوشان تپه, امروز مردم ۱۳ عيد گرفته اند. امّا هوا ابر شديد بود، گاهی آفتابی شد، امّا باز رفت زير ابرشديد. کوه البرز الی زير چسبيده به جلگه برف زياد است. کوه سوهانك، کوه ورجين و غيره تمام زير برف است، کوه را مه گرفته بود، الی نصف، هوا هم سرد بود. ناهار را در بالای کوه دوشان تپه خورديم. سياچی مياچیها تماماً بودند، مليجک و غيره.
بعد از ناهار، قبل از ناهار، تماشای مردمی که از شهر ميآمدند دوشان تپه تماشا کرديم، سه دسته الواط دايره زنان، معلق زنان، رقص کنان آمدند، …ها ميخواندند، تماشا داشت. بعد نشستم، کاغذ زيادی که توی کيف بود، خوانديم، علاءالدوله، ابوالحسن خان، جوجه، حسينعلی خان، فسوة الممالک و غيره کاغذ خواندند، بعد قدری خوابيديم، بعد برخاسته پياده از راه آبدارخانه رفتم پايين سوار کالسکه شده رانديم به شهر، کمکم ابرها بسيار غليظ شد، سياه، مهيب.
غروبی رسيديم شهر، رفتم حمام، بيرون آمده رفتم تالار نارنجستان، زنها آمدند، مليجک آمد. باران شديدی آمد. رعد و برق خيلی شديد، مليجک ترسيد، ما هم ترسيديم . خيلی باريد مثل سيل، بعد از ساعتی ايستاد. فردا صبح هم ابر بود، گاهی آفتاب و يک ساعت به غروب مانده پنجشنبه هم تگرگ و باران شديدی آمد. متصل ابر است و باران، معرکه است.
منبع: فاطمه قاضیها، دست نوشتههای ناصر الدین شاه از سفر و شکار در دوشان تپه، مجله بهارستان » پاییز ۱۳۹۰ – شماره ۳ (صص ۲۲۷ تا ۲۵۶) .