۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۱۵۰ بازدید
آیا همه شعائر مقدساند و میتوان به آنها تبرک جست؟
ابتدا باید فرق بین شعائر و مقدسات را تبیین کنیم؛ شعائر را به نمادهای دینی و علائم عبودیت خدا معنا نمودیم. مقدس نیز به چیزی یا کسی میگویند که بهخاطر ارتباط با ساحت پروردگار از نورانیت، طهارت و برکت برخوردار گشته است؛ یعنی به واسطه تقرُّبی که به خداوند پیدا کرده، منشأ برکت و آثار نیک گشته است.[ اثرگذاری در امور دینی دو گونه است: 1.تأثیر تکوینی (تحولی) 2. تأثیر تشریعی (فرمانی). تأثیر تکوینی و تحولی یعنی انتقال آثار معنوی یک شیئ مقدس به اشیاء و افراد با تماس گرفتن و تبرک جستن یا در حریم و مجاورت آن واقع شدن و تأثیر تشریعی یعنی آنکه یک علامت دینی و یا یک رفتار نمادین مردم را به سوی پیام خود دعوت نماید و لذا نحوه اثرگذاری شعائر، بیشتر ارشادی و تشریعی است و تأثیرگذاری مقدسات بیشتر تکوینی است. اولیای خدا نیز که در پرتو بندگی و تقرب، از آن ذات اقدس الهی کسب فیض نموده و مقدس شدهاند و همچنین سنگهای مقدس مانند عقیق و… به واسطه مجاورت و تماس با مقدسات متبرک شده و خود نیز منشأ اثر شدهاند مانند: لباس حضرت یوسف(علیه السلام) (اذهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلقُوهُ عَلی وَجهِ أَبی یأتِ بَصیراً) و تابوت حضرت موسی(علیه السلام) (إِنَّ آیةَ مُلکهِ أَن یأتِیکمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکینَةٌ مِن رَبِّکم).]
برکت نیز بهمعنای زیادی در خیر و فضل و کمال است[ و التحقیق : أنّ الاصل الواحد فی هذه المادّة: هو الفضل و الفیض و الخیر و الزیادة مادّیا کان أو معنویا، فالمبارک ما فیه الخیر و یکون متعلّقا للفیض و الفضل. و البرکة: الخیر و الفضل و الزیادة. و البرکة: زیادة و خیر مخصوص، و اختصّ بنوع معین. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ج 1؛ ص259.] و تبرّک جستن یعنی اینکه انسان با تماس با یک وجود مقدس از تأثیرات مثبت و نورانی آن بهرهمند شود و یا با توسل و دعا از یک شخصیت مقدس، درخواست طهارت، برکت و کمال نماید.
شکی نیست که این مفاهیم همگی دارای مراتب و درجات هستند یعنی مقدسات دینی در یک رتبه نیستند، همچنین در میان اشیای با برکت، مبارک و مبارکتر وجود دارد. در میان شعائر نیز همینطور، یعنی اگر یک نماد دلالت بر معنایی دارد؛ چه بسا نماد دیگری دلالتش بر همان معنا بیشتر باشد؛ مثلاً سنگ عقیق، به اندازهای که مؤمن آن را همراه خود داشته باشد مقدس است، ولی از نجس شدن آن منع نکردهاند؛ درحالیکه درجه قداست قرآن کریم بسیار بیشتر است
و دست بیوضو به آن نباید زد؛ فراتر از آن قداست قرآن ناطق است چنانکه
اگر قرآن صامت بر سر نیزه رود حرمت ولیّ خدا نباید شکسته شود و امر او نباید بر زمین ماند.
به هر چیز مقدس و مبارکی میتوان تبرّک جُست و آن را بوسید یا بویید؛ اما اگر چیزی صرفاً شعار و نماد باشد و بهرهای از قداست و طهارت معنوی نداشته باشد نمیتواند منشأ برکت بوده و موجب انتقال طهارت و معنویت باشد.
باید دانست مقدسات و شعائر هر دو احترامشان لازم است ولی شعائر اگر صرفاً شعار بوده و ویژگی قدسی[ امور قدسی، افراد یا اشیائی هستند که طهارت و برکت خود را با تأثیرات وضعی و تکوینی به اطرافیان و مجاوران خود منتقل میکنند مانند: اولیای مقرب خدا، لباس و خانه و اشیاء متعلق به آنها، قرآن، اسامی متبرکه، تربت کربلا و قبور مطهر اولیا و شهدا (طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم) و مساجد و سرزمینهایی که خداوند مقدس معرفی نموده است.] نداشته باشند، قابل تبرک نیستند در عین اینکه بیاحترامی بدانها نیز سزاوار نیست.
نقل است آیتالله بروجردی(ره)، مقداری از گِل عزاداران را برداشته و به نیت تبرک، به چشم خود مالیدند و تا آخر عمر عینک نزدند. آن گِل در ابتدا منشأ شفا نبود؛ بلکه بهخاطر اتصال به یک عزادار، متبرک گشته و عامل شفا گشته است.
کوتاه سخن آنکه به هر نمادی به صرف اینکه علامت دینی است نمیتوان تبرک جست؛ مگر آنکه از مقدسات واقعی کسب تبرک کرده باشد؛ مثلاً یک پرچم عزا به خودی خود مقدس نیست، مگر آنکه به آیات قرآن، یا نام اهلبیت(علیهم السلام) یا نصب در مسجد و حسینیه و در جوار عزاداران و یا به اشک آنها متبرک شده باشد.
برکت نیز بهمعنای زیادی در خیر و فضل و کمال است[ و التحقیق : أنّ الاصل الواحد فی هذه المادّة: هو الفضل و الفیض و الخیر و الزیادة مادّیا کان أو معنویا، فالمبارک ما فیه الخیر و یکون متعلّقا للفیض و الفضل. و البرکة: الخیر و الفضل و الزیادة. و البرکة: زیادة و خیر مخصوص، و اختصّ بنوع معین. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ج 1؛ ص259.] و تبرّک جستن یعنی اینکه انسان با تماس با یک وجود مقدس از تأثیرات مثبت و نورانی آن بهرهمند شود و یا با توسل و دعا از یک شخصیت مقدس، درخواست طهارت، برکت و کمال نماید.
شکی نیست که این مفاهیم همگی دارای مراتب و درجات هستند یعنی مقدسات دینی در یک رتبه نیستند، همچنین در میان اشیای با برکت، مبارک و مبارکتر وجود دارد. در میان شعائر نیز همینطور، یعنی اگر یک نماد دلالت بر معنایی دارد؛ چه بسا نماد دیگری دلالتش بر همان معنا بیشتر باشد؛ مثلاً سنگ عقیق، به اندازهای که مؤمن آن را همراه خود داشته باشد مقدس است، ولی از نجس شدن آن منع نکردهاند؛ درحالیکه درجه قداست قرآن کریم بسیار بیشتر است
و دست بیوضو به آن نباید زد؛ فراتر از آن قداست قرآن ناطق است چنانکه
اگر قرآن صامت بر سر نیزه رود حرمت ولیّ خدا نباید شکسته شود و امر او نباید بر زمین ماند.
به هر چیز مقدس و مبارکی میتوان تبرّک جُست و آن را بوسید یا بویید؛ اما اگر چیزی صرفاً شعار و نماد باشد و بهرهای از قداست و طهارت معنوی نداشته باشد نمیتواند منشأ برکت بوده و موجب انتقال طهارت و معنویت باشد.
باید دانست مقدسات و شعائر هر دو احترامشان لازم است ولی شعائر اگر صرفاً شعار بوده و ویژگی قدسی[ امور قدسی، افراد یا اشیائی هستند که طهارت و برکت خود را با تأثیرات وضعی و تکوینی به اطرافیان و مجاوران خود منتقل میکنند مانند: اولیای مقرب خدا، لباس و خانه و اشیاء متعلق به آنها، قرآن، اسامی متبرکه، تربت کربلا و قبور مطهر اولیا و شهدا (طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم) و مساجد و سرزمینهایی که خداوند مقدس معرفی نموده است.] نداشته باشند، قابل تبرک نیستند در عین اینکه بیاحترامی بدانها نیز سزاوار نیست.
نقل است آیتالله بروجردی(ره)، مقداری از گِل عزاداران را برداشته و به نیت تبرک، به چشم خود مالیدند و تا آخر عمر عینک نزدند. آن گِل در ابتدا منشأ شفا نبود؛ بلکه بهخاطر اتصال به یک عزادار، متبرک گشته و عامل شفا گشته است.
کوتاه سخن آنکه به هر نمادی به صرف اینکه علامت دینی است نمیتوان تبرک جست؛ مگر آنکه از مقدسات واقعی کسب تبرک کرده باشد؛ مثلاً یک پرچم عزا به خودی خود مقدس نیست، مگر آنکه به آیات قرآن، یا نام اهلبیت(علیهم السلام) یا نصب در مسجد و حسینیه و در جوار عزاداران و یا به اشک آنها متبرک شده باشد.
فصل دوم – نهادینه سازی شعائر دینی