۱۳۹۶/۰۱/۱۱
–
۳۰۸ بازدید
«مالکوم ایکس»،مسلمان رنگینپوست آمریکایی و از رهبران اسطورهای مسلمانان ایالات متحده،۴۲ سال پیش در چنین روزی و در پی تلاشهای چندلایه سازمانهای امنیتی ایالات متحده و به واسطه گروهی از عناصر تندرو،هدف اصابت ۱۵ گلوله قرار گرفت و جان باخت.
مالکوم ایکس (متولد 19 مه 1925 در نبراسکا) که با نام «حاج مالک شباز» نیز شناخته میشود، فعال حقوق بشر و رهبر مسلمانان سیاه پوستان آمریکایی بود. او مدافع حقوق سیاه پوستان بود و جنایات سفید پوستان آمریکایی علیه سیاه پوستان را به شدت متهم کرد، به همین دلیل، مخالفانش به او تهمت رواج نژادپرستی و خشونت زدند.
پدر مالکوم، «ارل لیتل»، سخنگویی غیر روحانی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاه پوستان فعالیت می کرد، او مدیر انجمن «پیشرفت سیاه پوستان جهان» بود، از اینرو روحیه ای خود مختار و مدافع سیاه پوستان در فرزندانش آفرید.
با این وجود، مالکوم در سالهای اولیه زندگیاش یتیم شد. وقتی مالکوم شش ساله بود، پدر وی بر اثر تیراندازی کشته شد. وقتی که هم به 13 سالگی رسید، بر اثر فشارهای زندگی، مادرش تاب نیاورد و نهایتا در بیمارستان روانپزشکی بستری شد. مالکوم پس از بستری شدن مادرش، به یتیمخانه منتقل شد.
مالکوی ایکس، در سن 20 سالگی به خاطر بزهکاری به 8 سال زندان محکوم شد. در زندان بود که مالکوم با جمعیتی به نام «ملت اسلام» آشنا شد و به عضویت این ملت در آمد. پس از عفو مشروط و آزادی از زندان، در سال 1952 به عنوان یکی از سخنگویان این ملت برگزیده شد. تبلیغات مذهبی و اعتقادی او در آمریکا، باعث شد تعداد زیادی از سیاهپوستان با اسلام آشنا شوند و در مدت کوتاهی به عضویت گروه «ملت اسلام» درآیند. به مدت 12 سال، او حامی برتری سیاه پوستان و طرفدار جدایی آمریکاییهای سیاه و سفید بود و تاکید «جنبش حقوق مدنی» بر یکپارچگی را به تمسخر میگرفت. با این حال، پس از مدتی، در سال 1964 از جمعیت «ملت اسلام» جدا شد و اندیشههای این جمعیت را تاحدود زیادی مورد انتقاد قرار داد.
مالکوم ایکس پس از جدایی از «ملت اسلام» به چند کشور آسیایی و آفریقایی سفر کرد تا به جهانیان ثابت کند مبارزه با تبعیض نژادی و بردهداری، تنها به جامعه آمریکا محدود نیست. سفر به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، اتفاق بزرگ دیگری بود که در دفتر زندگی مالکوم ایکس جای گرفت. پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید.
مالکوم ایکس، طی سالهای فعالیتهای مدنی خود برای احقاق حقوق رنگینپوستان در آمریکا و الهامبخشی به همکیشان خود پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروههای نژادپرست از جمله کوکلاکسکلانها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف میکند:
«کابوسی که هرگز در ذهنم نمیمیرد. شبی از شبهای سال 1929 بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمیرود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچهها با فریاد آدمها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعلههای آتش همه جا زبانه میکشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنامگویان، با تپانچهٔ خود آنها را هدف قرار میداد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین میانداختیم و از روی هم میگذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعلهها همه جا زبانه میکشید و جرقههای آتش به هر سو پراکنده میشد، از میان شعلهها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمیکنم، ما تمام آن شب را، عریان و بیپناه زیر طاق آسمان، گریان وحشتزده سرکردیم. مأموران آتشنشانی و پلیسهای سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف میسوزد و تلی از خاکستر میشود».
چند مورد تلاش برای ترور او با ناکامی مواجه شد، تلاشهایی که بعدها اف.بی.آی سعی کرد آن را به اعضای جمعیت «ملت مسلمان» نسبت دهد. در 14 فوریه 1965 بمبی در منزل محل اقامت مالکوم، بتی و چهار دخترشان منفجر شد که به هیچیک از آنان آسیبی وارد نیاورد. تنها هفت روز بعد، در 21 فوریه 1965 هنگامی که او در یکی از سالنهای اجتماعات منهتن نیویورک سخنرانی میکرد سه مرد مسلح، او را از فاصلهٔ کم هدف 15 گلوله قرار دادند و مالکوم 39 ساله بلافاصله کشته شد.
تسنیم، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵